(ال: ۲۴۸)
سیر و سلوک در متون عرفانی
قبل از پرداختن به مسألهی سلوک و مراحل آن در آثار عطّار ابتدا باید به ملاک و معیاری مناسب در این تقسیم بندی دست یافت. سیر و سلوک یا سفر عرفانی همان مجموعه مراحلی است که عارف باید طی کند تا به مقصد برسد. تنوّع و تعدّد آرا درباره این مراحل فراوان است. لذا آشنایی با دیدگاههای مختلف در این زمینه در یافتن تقسیم بندی کلّی که در عین حال همه این آرای متعدّد را در بر داشته باشد، مؤثّر است.
در تفسیر منسوب به امام جعفر صادق(ع) که در «حقایق التّفسیر سلّمی» آمده است امام با نامهای مختلفی از مراحل سلوک یاد میکنند. در واقع در ذیل تفسیر چند آیه در مواقع گوناگون امام به ذکر تعداد و نام این مراحل پرداخته اند، لذا نمیتوان به یک رأی و عقیده دربارهی تعداد و نام این مراحل دست یافت (سلّمی، ۱۳۶۹: ۴۶ و ۳۰؛ نویا، ۱۳۷۳: ۱۴۳).
«ابوسعید خرّاز» هفت منزل برای سالکان برشمرده است: منزل اهل العلم، منزل مجاهده، منزل اهل خصوصیّت، منزل تجرید، منزل اهل تمکین، منزل اهل مجاباه (نویا، همان: ۱۹۹)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ابوالحسین نوری مراحل سلوک را به دریا مانند میکند و از سه دریا نام میبرد: دریای ربوبیّت، دریای مُهیمنیت، دریای لاهوتیّت (همان: ۲۸۹).
ترمذی در کتاب «ختم الاولیاء» این منازل را دویست و چهل هزار منزل میداند و آنها را در سه طبقهی اوّل، وسط و آخر قرار میدهد. در تقسیم بندی دیگری او منازل را به دو دستهی حسّی و معنوی تقسیم میکند. منزل حسّیِ دنیوی از نظر او همان احوال عرفانی است که موجب انجام کارهای خارق العاده توسّط سالک میشود. منازل حسّی در آخرت هم بهشت است که دارای صد درجه است. منازل معنوی نیز دویست و هشتاد و چهار منزل است که در چهار مقام جمع میشود: علم لدنّی، علم نور، علم جمع و تفرقه، کتابت الهی (ترمذی، (بی تا): ۱۴۳-۱۴۲).
خواجه عبدالله انصاری در کتاب «منازل السّائرین» خود که در شرح سلوک است ابتدا سلوک را به ده بخش تقسیم میکند و برای هر بخش ده منزل در نظر میگیرد که مجموع آنها صد منزل میشود. ده بخش کلّی عبارت است از: بدایات، ابواب، معاملات، اخلاق، اصول، وادی ها، احوال، ولایات، حقایق و نهایات. در کتاب صد میدان نیز خواجه همین صد منزل را با عنوان صد میدان معرّفی میکند و از چهار مرحلهی کلّی یعنی آشنایی، دوستداری، آگاهی و گستاخی نام میبرد (انصاری، ۱۳۷۲: ۶-۲۵۵، ۵-۲۵۵).
احمد غزّالی معتقد است سالک هنگام سلوک باید هفت بحر را پشت سر بگذارد. این ابحار عبارتند از: بحر معرفت، بحر جلال، بحر وحدانیّت، بحر ربوبیّت، بحرالوهیّت، بحر جمال و بحر مشاهده (غزّالی، ۱۳۵۶: ۱۳-۱۰).
آنچه اشاره شد، بخشی از آرای صاحبنظران دربارهی تعداد و مراحل سیر و سلوک است که نشان دهندهی اختلاف نظر فراوان در این زمینه است برای دستیابی به انسجام و نظمیمشخّص در این آرای متعدّد، تقسیم بندی موجود در کتاب تاریخ تصوّف (۱) تألیف دهباشی و میرباقری فرد قابل پذیرش است. بر اساس این طرح، سیر و سلوک شامل هفت منزل است: یقظه و انتباه، اراده و طلب، تزکیهی نفس، احوال، عشق، سکر و حیرت، فناء فی الله و بقاء بالله. در منزل سوم سالک برای تزکیهی نفس باید مراحلی را طی کند که به هر مرحله از آنها یک مقام اطلاق میشود. دربارهی تعداد و ترتیب این مقامات نیز اختلاف نظر وجود دارد. در بین نظرات مختلف در این زمینه تقسیم بندی «ابونصر سرّاج» در کتاب «اللّمع» دقیقتر و مناسبتر به نظر میرسد که به ترتیب عبارت است از: توبه، ورع، زهد، فقر،استغنا، صبر، توکّل،تسلیم و رضا. منزل چهارم شامل احوال به این ترتیب است: مراقبه، قرب، محبّت، خوف، رجا، شوق، انس، اطمینان، مشاهده و یقین (دهباشی، ۱۳۸۴: ۲۱۹).
هرچند در تعداد مراحل سلوک اختلاف عقاید فراوان است، امّا صوفیان در این موضوع اتّفاق نظر دارند که گذشتن از مراحل سلوک صعب و دشوار است و طی این راه جز با قدم عشق و بریدن از خلق و ترک هوی و هوس و کشتن نفس امکان ندارد (گوهرین، ۱۳۶۸: ۳۲۶).
اینک به منظور رعایت اختصار، فقط به بررسی آن دسته از مراحل میپردازیم که به گونهای با دنیا، موضوع بحث ما ارتباط دارند.
یقظه و انتباه
هر دو به معنی بیدار شدن و در اصطلاح اولین منزل از منازل هشتگانه سلوک است(دهباشی: ۱۳۸۴: ۲۲۰).در این منزل سالک با رها شدن از پندارهای ناروا و نادانی و غرور واضطرابهای بیجا و نگرانیهای پی در پی به خداوند و عنایت بیسبب و الطاف بیحد او پناه میبرد و در نتیجه این التجاء، بیداری دل و جان نصیب او میشود. هرچند در آثار عطّار یقظه و انتباه ومترادفات آن به طور مستقیم نیامده امّا به ویژه در مثنویهای خود با طرح حکایات مختلف جایگاه آن را در سیر و سلوک مشخص کرده است.مخصوصاً در داستان محمّد عیسی و دیوانه گفته شده که چون محمد عیسی به خود آمد (بیدار شد) و توبه کرد، بکلّی از جاه و مال دنیا دل برداشت (ال: ۲۹۴). حتّی بیداری پیران و بزرگان تصوف نیز آنان را برای قدمهای محکمتر بعدی آماده میکند (برای اطّلاع از این نمونهها ر.ک: بخش ۳-۷- از همین فصل، ص۴۷).
توبه
توبه اوّلین مقام سلوک است که در تعریف عطّار عبارت است از ترک تعلّق از دنیا و خیمه زدن در عالمی دیگر:
حلم چیست از ذروه عرش آمدن
گاو و ماهی را به هم فرش آمدن
توبه چیست این جمله را بر هم زدن
خیمه زین عالم بدان عالم زدن
(مص: ۴۶۵)
در ابیاتی دیگر نیز توبه را راهی به روشنایی خورشید در دریای تار گناهان میداند که همچون آتشی صد عالم گناه را جمله در هم میسوزد (من: ۳۰۰).
همچنین شیخ از قول «شاه شجاع» میگوید: «دنیا بگذار و توبه کردی و هوای نفس بگذار و به مراد رسیدی» (تذ: ۳۹۹)، که از این بیان بخوبی استنباط میشود که رها کردن دنیا و مافیها همانا توبه واقعی است.
از «ابو حفض حدّاد» پرسیدند چرا دنیا را دشمن میدارد؟ گفت چون بنده هر ساعت در آن گناهی میکند. گفتند میتوان هر لحظه توبه کرد. گفت آری، اما آن اندازه که به گناهم یقین دارم در پذیرش توبه یقین ندارم و بر شک و تردیدم (تذ: ۴۱۳).
ورع
ورع دومین مقام سلوک است در بیشتر موارد ورع و تقوا در یک مفهوم بکار رفته است.چنانکه خواجه عبدالله گوید: «از میدان ورع تقوا زاید» (انصاری، ۱۳۷۲، ج۱، ۲۶۹).
نزد عطّار نیز ورع و تقوا به معنی پارسایی و پرهیزگاری است که مرحله پس از توبه است:
آنها که پای در ره تقوی نهادهاند
گام نخست بر در دنیا نهادهاند