«أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابیل: گروه پرندگان را بر آنان فرستاد.»، «[که] به سوى آنان سنگریزههایى از سنگ گل مىانداختند.» و «سرانجام آنان را مانند باز مانده [کاه] جویده شده قرار داد.» [۳۶۳]
۲۷٫ اعجابآوری کوه و درخت
پس از یادکرد نمونههای قرآنی از خارق عادتهای رخداده شده بر مجرای حیوانات، مواردی نیز از مجرا شدن جمادات و نباتات میآوریم.
۲۷-۱٫ شنود صدا از کوه از سوی موسای کلیم(علیه السلام)
امور خارق عادتی که از حضرت موسی(علیه السلام) در قرآن کریم بدان اشاره شده و سیر پیامآوری ایشان، اینگونه می کند که نخستین کار غریب ایشان همان شنیدن صدای مرموز از درون کوه است که در کتاب الهی بازگو شده است. آنگاه که «نادَیْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَن: از سوى راست [کوه] طور او را ندا دادیم»[۳۶۴] و به راستی این آغاز پیامبری ایشان بود تا «گروهى را بیم دهى که پیش از تو هشدار دهندهاى به سوى آنان نیامده بود. باشد که آنان پند پذیرند.»[۳۶۵]
کوه طور از نور موسی شد به رقص
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
عشق جانِ طور آمد عاشقا
صوفی کامل شد و رست او ز نقص[۳۶۶]
کوه در رقص آمد و چالاک شد
طور مست و خر موسی صاعقا[۳۶۷]
۲۷-۲٫ دیدن آتش از درخت و تکلم با خدا
درختی که خدای تعالی از پس آن با موسی(علیه السلام) تکلم فرمود و در قرآن بدان اشاره شده است. در قرآن کریم، دو بار از درختی سبز «الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ»[۳۶۸] سخن رفته است. همان درختی که آتشی از ان دیده شد: یکی کریمهای که میگوید: آنگاه که در وادی ایمن موسی آتش می بیند به درخت نزدیک میشود و صدایی میشنود که میگوید: «یا مُوسى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ»[۳۶۹] از این آتش، به آتش موسی هم تعبیر شده است و در مثنوی حکیم رومی هم آمده است.[۳۷۰] دوم آنکه مربوط است به استدلالی برای منکرین رستاخیز برین مضمون که خدا کسی است که آتش را در درخت سبز قرار داده که شما از ان آتش میافروزید.[۳۷۱] و به طور کلی قرآن از این آتش درخت در چهار نوبت سخن آورده است.[۳۷۲]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲۸٫ شکافت دریا
وقتی لشکر موسی(علیه السلام) به کرانه دریا رسید و چاره ای برای گریز از دست فرعونیان نداشت، موسی(علیه السلام)، ولیّ خدا، چوبدستی خویش را بر دریا زد، آبها به گونه ای خارق عادت کنار رفت راهرویی برای آنان باز شد و بی خطر از آنچه هراس داشتند گذر کردند و به دنبال آنان سپاهیان دشمن در آب فرو رفتند.[۳۷۳] «وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْوًا…: دریا را آرمیده رها کن. بى گمان آنان سپاهى هستند که غرق خواهند شد.»[۳۷۴]
موسیی فرعون را با رود نیل میکشد با لشکر و جمع ثقیل[۳۷۵]
گذر کردن موسای کلیم(علیه السلام) و یارانش از میان دریا و غرق شدن دشمنانشان در رود نیل، رهآورد کار خارق عادت آن حضرت با عصای خویش است. در آیات پرشماری، سخن از نجات موسویان و فروبردن فرعونیان آمده است: «وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْن َ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُون: و هنگامى که دریا را با ورودتان شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را در حالى که مىنگریستید، غرق کردیم».[۳۷۶]
۲۹٫ درخشش دست
از شگفت آفرینیهای اولیای خدا به فراخور فضای تبلیغی خود یکی درخشش و سفید شدن دست موسای کلیم(علیه السلام) بیهیچ عیبی بود که در گریبان فرو برد و برون کشیدش: «وَ اضْمُمْ یَدَکَ إِلى جَناحِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَهً أُخْرى: و دستت را به پهلویت پیوسته بدار، تا به عنوان نشانهاى دیگر سفید [و] بى عیب بیرون آید».[۳۷۷]
سخن شایانی که در این آیه در باب خوارق عادات بیان شده است این است که خداوند متعال به وضوح، این امر را از نشانهها و به گونه ای از اتمام حجتهای خداوند بر بینندگان این کارها دانسته است و شاید بتوان این اتمام حجت را در همه نشانه های شگفتی که برای گرویدن منکران به ایمان یا درخواست کنندگان کارهای خارق عادت از انبیای الهی انجام شده است جاری کرد که این نکتهی مهمی است.
همچو موسى نور کى یابد ز جیب سُخـرهى استـاد و شـاگرد کـتاب[۳۷۸]
۳۰٫ از میان رفتن کارایی یک افزار
کارد برنده را به دست کودکی هم بدهیم تا حتی بی هیچ قصدی به جسمی نازک مانند پوست انسان بکشد جسارت نگاه کردن به آن را نخواهیم داشت چرا که در بریده شدن این ابزار تردید نداریم اما گاه به اذن الهی شاهد امری شگرف یعنی عمل نکردن آن ابزار خواهیم شد که در قرآن کریم نمونه ای را یاد میفرماید.
۳۰-۱٫ نبریدن کارد در قربانی کردن اسماعیل(علیه السلام)
حضرت ابراهیم(علیه السلام) به تنها فرزند خویش که پس از سالها چشمانتظاری به او عنایت شده بود «گفت: فرزندم، من در خواب دیدهام که من [دارم] تو را سر مىبرّم، بنگر تو چه نظر دارى.
[فرزندش] گفت: پدرجان، آنچه را فرمان مىیابى انجام بده.» [۳۷۹]اما کارد به حکم خداوند قادر کار
ذاتی خود را انجام نداد و در کمال شگفتی به اسماعیل آسیبی نرسید «و [گوسفندى آماده] براى ذبح را
بلا گردان او گرداندیم.»[۳۸۰] او سالم و زنده ماند «و براى او در [میان] پسینیان [نام نیک] بر جاى
نهادیم.»[۳۸۱]
حلق پیش آورد اسماعیل وار
تا نبرّد تیغت اسماعیل را
کارد بر حلقش نیارد کرد کار[۳۸۲]
تا کنی شه راه قعر نیل را[۳۸۳]
۳۱٫ عروج به آسمانها و عوالم غیب
گرچه دنیای امروز، آرزوی دستنیافتنی دوران پیامبران، یعنی پرواز به آسمانها را برآورده کرده
است و حتی به سیارههای دیگر نیز راه یافته است اما به نظر نمیآید کسی پیدا شود و از سیر در عوالم ناپیدای هستی به حیرت در نیاید و جای پرسش برایش نمانده باشد که عیسای مسیح(علیه السلام) و پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) چگونه به آسمانها رفتهاند و در چه عوالم پیدا و پنهانی سیر نموده اند.
۳۱-۱٫ عروج حضرت عیسی علیه السلام به آسمان(علیه السلام)
گفتهی مسیحیان که: «مسیح، عیسى بن مریم، رسول خدا را ما کشتیم» نادرست است، «او را نکشتهاند و او را بر دار [نیز] نکردهاند بلکه [حقیقت امر] براى آنان مشتبه شد و آنان که در [باره] او اختلاف کردند، قطعاً از [حال] او در شکّند.» «و به [حال] او یقین ندارند بلکه از [حدس و] گمان پیروى مىکنند و به یقین او را نکشتهاند.»«بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْه: بلکه خداوند او را به سوى خویش فرا برد»[۳۸۴] این امر که البته به دست حضرت عیسی صورت نگرفته از دید آدمی، امری است شگرف که قرآن کریم بدان اشارت فرموده است.