ب] ابزار گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه ، مشاهده ، فیش برداری و جست و جوهای اینترنتی [جست و جوهای اینترنتی همراه با ذکر منابع اصلی] بوده است.ج] روش تجزیه و تحلیل اطلاعات به این صورت بوده است که پس از گردآوری اطلاعات ،آنها را به صورت موضوعی [مانند: آب، مرد ،زن، فرزند، خواهر، برادر
،حیوانات،دریا…] طبقه بندی نموده و ضرب المثل های بلوچی به عنوان مدخل پایه قرار داده شده اند. سپس در فارسی معیار معادل یابی شده و پس از بررسی تشابهات و تفاوت ها،طبقه بندی شده و در فصل های متعدد جاگذاری شده اند.در نهایت ،نتیجه گیری لازم و پیشنهادات ممکن ارائه گردیده است.
۱-۷-کاربرد نتایج تحقیق:
نتیجه ی این تحقیق می تواند برای پژوهندگان علوم انسانی و به خصوص علاقه مندان به مسائل زبانی ،فرهنگی، ادبی، هنری و مردم شناسی مفید باشد.مؤسساتی مانند دانشگاه ها، رسانه ها [به ویژه صدا و سیما]، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ،فرهنگستان ها،سازمان میراث فرهنگی ،بنیاد ایران شناسی و کتابخانه های عمومی و آرشیوهای محلی و به ویژه برای کسانی که مشتاق فرهنگ و ادبیات بلوچی هستند، می توانند از نتیجه ی این منتفع شوند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
فصل دوم
معرفی سرزمین بلوچستان
۲-۱-تاریخچه سرزمین بلوچستان
سرزمین بلوچستان ،از لحاظ موقعیت جغرافیایی، به صورت ۳ بخش جداگانه در۳ کشور ایران و پاکستان و افغانستان تقسیم شده است.این سرزمین بزرگ در گذشته های نه چندان دور،یک سرزمین را تشکیل می داده و در طول تاریخ، بیشتر استان یا ناحیه ای تحت فرمانروایی ایران بزرگ بوده است .در دوره هخامنشیان باتوجه به کتیبه های شاهان هخامنشی بخش وسیعی از این سرزمین به عنوان [مک] یاد شده است. امروزه نام مکران – که بر ناحیه جنوبی و ساحلی بلوچستان اطلاق می شود – به احتمال فراوان، از نظر ریشه با واژه [مک] ارتباط دارد.
اگر [مک] نام قومی یا کسی یا جایگاهی باشد و [ان] پسوند نسبت مکان، یا [ان] جمع را بیفزایند، [مکاان یا مَکَیان] می شود . در این صورت ،واژه مکران شاید تغییر یافته آن به شمار آید یا این که با آن نسبتی داشته باشد.
در ضمن [در کتاب استفان بیزانسی که از جغرافیا نویسان یونان است اسم ولایت[مکران به شکل ماکاره نه دیده می شود]«بار تولد. و ،۱۱۹:۱۳۵۹» نویسندگان ایرانی و انیرانی در کتابها و نوشته های مربوط به سرزمین بلوچستان و قوم بلوچ، برای واژه مکران ریشه ها و تسمیه های گوناگون آورده اند. برخی آن را نام کسی و برخی دیگر آن را تحول یافته واژه ماهیخوران و …دانسته اند.علاوه بر کتیبه های هخامنشی هرودوت در اثر معروفش از میکیا[mekia] یا مملکت [میکی ها] یادکرده است.
منظور وی از این عنوان نام بردن یک واحد جغرافیای نبوده بلکه ذکر قومی خاص بوده است.از مطالب وی چنین استنباط می شود که در عصر هخامنشی این قوم در جنوب شرق ایران و در چهارچوب مرزهای بلوچستان امروزی زندگی می کرد.هرودوت اقوام خراجگزار امپراطوری را در بیست ایالت کلی طبقه بندی کرده است.۱
در زمان ساسانیان به بلوچستان کوسون یاکوسوم می گفتند[متوفی احد:۱۱]این نام با نام [کوچ] بی ارتباط نیست.کوچ از قومهایی است که از زمان های کهن در سرزمین بلوچستان زندگی می کرده است و در منابع کهن ، همواره با نام بلوچ همراه است. با برچیده شدن فرمانروایی ساسانیان به دست تازیان مسلمان ،دیری نگذشت که بلوچستان نیز به دست مسلمانان افتاد . در این هنگام ،نام بلوچستان ،همچنان که در کتابهای تاریخی
آمده است؛ مکران یا مکوران است.خواجه نظام الملک توسی در کتاب سیاست نامه ، درباره محمود غزنوی داستانی را آورده است که چگونگی به سرکوب کوچ و بلوچ پرداخت. سپاهیان او چون با نبرد و رزم نتوانستند بلوچان را شکست دهند،به ترفند دست زدند و خروارها سیب آلوده به زهر را در نزدیکی کمینگاه آنان نهادند وخود رو به هزیمت نهادند. (صفرزایی۱۳۸۷:۳۸۸)
بیهقی در اثر گرانسنگ خود، درباره ولایت مکران چنین آورده است :و اختلاف پسران معدان ،بزرگ به قصدار مرکز مکران، حمله برد و عیسی مکرانی را که حاکم آنجا بود، بکشت و یکی از دست نشاندگان خودبه نام بوالعسکر را – که برادر عیسی بود – به حکومت آنجامنصوب کرد.(بیهقی ،۱۳۷۴،۳۱۷)
۲-۲-پراکندگی قومی بلوچان
مردم بلوچ در حال حاضر علاوه بر سه استان اصلی و هم مرز خود در ایران و پاکستان و افغانستان ؛ در استانهای کرمان و گلستان و خراسان و فارس[داراب و فسا]و در ایالتهای سند و پنجاب پاکستان ،زندگی می کنند. بخش عمده ای از جمعیت کشور عمان را بلوچها تشکیل می دهند که در زمان های گذشته بر اثر خشکسالی های مکرر یا در نتیجه ستم و جور امیران ستمگر ،از سرزمین اصلی خود به آنجا مهاجرت کرده اند. همچنین جمعیت نسبتاً زیادی از بلوچها در کشورهای حاشیه خلیج فارس و ناحیه ماری [مرو] کشور ترکمنستان و در برخی از کشورهای آفریقایی از جمله تانزانیا زندگی می کنند.
۲-۳-موقعیت جغرافیایی بلوچستان
بلوچستان ایران، بامساحت بیش از۱۷۳۰۰۰کیلومتر مربع در جنوب شرقی کشور ایران واقع است و از نظر تقسیمات کشوری همراه با منطقه سیستان،استان سیستان و بلوچستان را با وسعت ۱۸۱۵۷۸ کلیومتر مربع تشکیل می دهد.بلوچستان ایران از لحاظ تقسیمات محلی و در میان مردم بلوچ به دو بخش تقسیم می شود:
الف )سرحد
ب)مکران
سرحد شامل: بخش شمالی و شهرستان های زاهدان و خاش است و مکران ایران، به بخش جنوبی و شرقی استان سیستان و بلوچستان شامل شهرستان های ایرانشهر ،سرباز،سراوان سیب سوران، زابلی،نیکشهر و چابهار و کنارک اطلاق می شود.
۲-۴- بلوچستان و پاکستان
چهار ایالت بلوچستان و پاکستان کدامند ؟
«بلوچستان بزرگترین ایالت ،از چهار ایالت پاکستان است.کل قلمرو این استان ۳۴۷۱۹۰ کیلومتر مربع است. خطوط ساحلی آن۷۵۸کلیومتر و خطوط مرزی آن ۲۰۰۱کیلومتر می باشد،۱۱۶۴کیلومتر با افغانستان و ۸۳۷کیلومتر با ایران مرز دارد. ۱در زمان ایجاد پاکستان ،بلوچستان اساساً به دو بخش تقسیم شد:
بلوچستان انگلیس شامل کویته،پیشین، زوب لورلای[لورالائی]
بلوچستان بومی شامل کلات، خاران،مکران و لاسبلا.[لس بیله]» (۱ -«طاهری،۱۳۸۳، ۲۱»)
۲-۵-برخی از شهرهای مهم و تاریخی بلوچستان پاکستان عبارتند از:
کویته koweyta مرکز ایالت بلوچستان است.نام کهن این شهر شال بوده است. کویته در نزدیک مرز افغانستان و شهرقندهار است.
کلات kalāt مرکز حکومت خانهای بلوچستان ،پیش از آنکه بلوچستان به کشور پاکستان بپیوندد.
هُزدار hozdār :نام کنونی شهر تاریخی قصدار یا قزدار که جایگاه زندگی نخستین زن شاعر فارسی رابعه قصداری بوده است.
کیج kēč : از شهرهای تاریخی است. در متون کهن فارسی از آن به عنوان کیزیاکیج، یاد می شود. به این شهر اکنون تربت هم می گویند. کیج در گذشته مرکز مکران بوده است و این سرزمین را کیج و مکران می گفتند. در حدود العالم آمده است:
«پادشاه مکران به شهر کیج نشیند»۲(سیدسجادی،۴۳)
پنجگور panjgūr :در متون تاریخی فارسی به نام فنزبور شناخته شده است و در گذشته از شهرهای اصلی مکران به شمار می آمده است.
این شهر در نزدیکی مرز ایران و شهرستان سراوان قرار دارد.
۲-۶-کوچ و بلوچ
کوچ و بلوچ ،از اقوام کهن ایرانی هستند. در بیشتر متون پارسی این دو نام همواره با هم ذکر می شوند.
جهانگردان و نویسندگان ایرانی و تازی، در طول روزگاران گذشته،درباره زندگی و خوی و نژاد این قوم یا دو قوم، مطالب و ویژگیهای گوناگونی نوشته اند. در بیشتر این کتابها، از کوچ و بلوچ به عنوان راهزن و غارتگر نام می برند. گاهی شاهان مستبد به بهانه سرکوبی غارتگران بلوچ و کوچ ،با هجوم بردن به سرزمین آنها کشتارها سهمناکی راه می انداختند و اموال و چارپایان و جنگ افزارهای آنها را به یغما می بردند.تاکنون درباره این قوم پژوهش های گسترده و ارزشمندی ،به وسیله پژوهشگران ایرانی و انیرانی انجام گرفته، ولی به علت عدم حضور کافی اغلب پژوهشگران در سرزمین بلوچستان یا با داشتن اهدافی خاص، بسیاری از آنها ناقص و برخی دیگر، تکرار پژوهش های دیگران است.البته زحمات و کوشش های برخی از پژوهشگران بزرگ را نباید نادیده گرفت که آغازگر و پیش کسوت پژوهش های نوین در این سرزمین بوده اند.
جایگاه اصلی قوم بلوچ از زمان های بسیار قدیم در سرزمین مکران و بلوچستان بوده است. البته برخی از پژوهشگران اصل این قوم را از شمال ایران و برخی دیگر آن را از نژاد سامی دانسته اند؛ سامی بودن نژاد بلوچان با توجه به فرهنگ و زبان و سرزمین آنها ،گمانی بیش نیست واژه بلوچ خود، هم ریشه با نام گدروزیا یا گدروشیا است که تاریخ نویسان یونانی این واژه ایرانی را برای سرزمین باستانی بلوچستان به کار برده اند.
نویسندگان تازی نویس و به پیروی از آنها برخی از نویسندگان پارسی نویس، در نوشته های خود ،از بلوچ به عنوان «بلوص» و از کوچ یا کوفْچ؛ به عنوان «قُفص» یاد می کند.
استاد محیط طباطبایی درباره کوچ و بلوچ می نویسد :
«نام دسته دیگری از طوایف مهاجم و مهاجر و مقیم کرمان که به نام کوچ خوانده می شدند و در زبان عربی به صورت( قفص) درآمده و در کتیبه های باستانی به نام اکائوفچیه یاد شده که از لفظ کائوف اشتقاق یافته است لفظی که در صورت کوف همتای کوه به کار می رود و شهر کوفه را در صدر اسلام برای سکونت مهاجران تازه مسلمان کوه نشین ایرانی در کنار رود فرات با همین نام فارسی بنا کرد.بنابراین کوچ مقلوب کاافچ یا کوف مرادف کوه هم در حقیقت مفهوم قومی کوه نشین را مانند بلوچ مغلوب از بدرز، تعبیر و توجیه می کند. صرف نظر از ارائه صورت کامل بدرز در زیر نام بلوچ که معنی بلند و افراشته دارد، نام بارز در جبال بارز و باریز و
پاریز هم برای محل دیگر در کرمان همین مفهوم برجستگی و بلندی سرزمین کرمان جانشین گدزر را توجیه و تایید می کند».۱(طباطبایی محیط،۱۳۷۰،۶۶)
۲-۷-واژه بلوچ
واژه شناسان و واژه نامه نگاران ،درباره واژه بلوچ چندین معنی ارائه داده اند:
علامتی که بر تیزی طلاق و ایوان نصب کنند.
تاج خروس
صفحه نازکی که بروی ساقه عمودی در جایی مرتفع آن را قرار دهند و آن به سهولت گردش