پدیده چسبندگی هزینهها وجود دارد و آیا چسبندگی هزینهها میتواند بر مقدار عدم تقارن زمانی سود شناساییشده ناشی از محافظهکاری اثر بگذارد یا نه؟
۱-۳. اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
اندازهگیری، فرایند توصیف برخی از ویژگیهای یک پدیده با بهره گرفتن از اعداد و ارقام به صورت قابل اطمینان و معتبر است. بنابراین، یکی از مباحث مهم در هر پژوهش، اندازهگیری دقیق پدیدهها تا حدامکان است. با توجه به اینکه در پژوهشهای پیشین اثر متقابل محافظهکاری و چسبندگی هزینهها در نظر گرفته نشده است، به نظر میرسد میزان محافظهکاری برآوردشده بیش از مقدار واقعی آن اندازهگیری شده باشد. به همین منظور، هدف این تحقیق اندازهگیری دقیقتر محافظهکاری از منظر عدم تقارن زمانی سود میباشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱-۴. نتایج مورد انتظار و اهداف اساسی پژوهش
هدف اصلی این پژوهش، بررسی عدم تقارن زمانی سود ناشی از محافظهکاری و چسبندگی هزینهها است. به عبارت دیگر، هدف این پژوهش ارائه و آزمون تجربی مدلی برای تفکیک اثر متقابل پدیده محافظهکاری و چسبندگی هزینهها است.
نتایج این تحقیق در برگیرندهی اطلاعات با اهمیتی در ارتباط با چگونگی رفتار هزینهها خواهد بود که میتواند توسط استفاده کنندگان بهویژه حسابداران، مدیران، تحلیلگران مالی و حسابرسان برای ارزیابیها و تصمیمگیریهای خود استفاده شود. اغلب نوشتهها و مباحث مطرح شده در کتب حسابداری مدیریت در ارتباط با چگونگی رفتار هزینهها، روشهایی (بهعنوان مثال روش تجزیه و تحلیل رگرسیون) را به منظور برآورد میانگین تغییرات در هزینهها به ازای یک واحد تغییر در محرک هزینه ارائه کردهاند. استفاده از چنین مدلهایی بدون توجه به ویژگی چسبندگی هزینهها به محاسبه کمتر از واقع تغییرات در هزینهها هنگام افزایش سطح فعالیت و محاسبه بیشتر از واقع تغییرات در هزینهها هنگام کاهش سطح فعالیت منجر خواهد شد.
اصول بودجهریزی انعطافپذیر نیز اغلب مبتنی بر فرض تغییرات متناسب هزینهها نسبت به تغییرات سطح فعالیت بودجه شده است. چنین روشهای بودجهریزی بدون توجه به ویژگی چسبندگی هزینهها احتمالاً با انحرافات زیادی مواجه خواهد شد.
روش معمول در تجزیه و تحلیل صورتهای مالی، محاسبه و مقایسه نسبت هزینهها (عملیاتی، اداری، عمومی و فروش) به فروش خالص برای شرکتهای یک صنعت یا یک شرکت در دورههای زمانی مختلف است. تحلیلگران مالی افزایش غیرمتناسب در هزینههای اداری، عمومی و فروش را یک علامت منفی بر ای عملکرد مالی مدیریت میدانند؛ زیرا این افزایش غیرمتناسب در هزینهها را احتمالاً ناشی از عدم کنترل صحیح هزینهها توسط مدیریت یا تلاشهای بینتیجه در امر فروش کالا میدانند. چنین تجزیه و تحلیلهایی ممکن است گمراه کننده باشد؛ زیرا فرض اساسی چنین تجزیه و تحلیلهایی تغییرات متناسب هزینهها با سطح فروش است در حالیکه با توجه به نتایج این پژوهش، چنین فرضی برای یک مجموعه از دادهها که در برگیرندهی دورههای افزایش و کاهش سطح فروش باشد، معتبر نیست.
حسابرسان نیز در هنگام بررسیهای تحلیلی فرض تغییرات متناسب هزینهها نسبت به تغییرات سطح فعالیت را پذیرفته و بهکار میگیرند. درک بهتر چگونگی تغییرات هزینههای عمومی، اداری و فروش نسبت به تغییرات فروش میتواند حسابرسان را در انجام هر چه بهتر بررسیهای تحلیلی یاری کند.
مدیریت واحدهای تجاری با در دست داشتن منابع و امکانات، به انجام پیشبینیهایی قابل اعتماد میپردازند و با انتشار عمومی این پیشبینیها، کارایی بازارهای مالی را افزایش میدهند. مطالعات پیشین نشان میدهند که پیشبینیهای مدیریت بر قیمت سهام، نقدینگی بازار سهام و پیشبینی تحلیلگران تأثیر میگذارد. بنابراین آگاهی دقیق از پدیده چسبندگی هزینهها و محافظهکاری، مدیران را در پیشبینی بهتر سودهای آتی، یاری میرساند.
بهطور معمول، مدیران تمایل دارند که وضعیت شرکت را بهتر از وضعیت واقعی آن نشان دهند، به همین منظور عدهای محافظهکاری را نوعی عامل بازدارندهی مدیریت برای بیان آیندهای بیش از حد خوشبینانه میدانند. بنابراین با محاسبه دقیقتر میزان محافظهکاری، سرمایهگذاران و سایر گروههای ذینفع، بهتر میتوانند نسبت به وضعیت جاری و آتی شرکت، قضاوت کنند.
۱-۵. استفاده کنندگان از نتایج پایاننامه
استفاده کنندگان از نتایج این تحقیق عبارتند از:
دانشگاهیان و پژوهشگران
بورس اوراق بهادار تهران
مدیران شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و مدیران سایر شرکتها
سرمایهگذاران بورس اوراق بهادار و هیئت مدیره شرکتها
افراد و نهادهای حرفهای درگیر مسائل مالی و حسابرسان
۱-۶. فرضیات تحقیق
فرضیههای تحقیق به ترتیب زیر ارائه میگردد:
فرضیه شماره ۱: با در نظر گرفتن اثر فروش، محافظهکاری منجر به عدم تقارن بین سود و بازده مثبت سهام در برابر بازده منفی سهام میشود.
فرضیه شماره ۲: با در نظر گرفتن اثر بازده سهام، چسبندگی هزینهها منجر به عدم تقارن بین سود و افزایش در فروش در برابر کاهش فروش میشود.
فرضیه شماره ۳: اگر محافظهکاری در دادهها وجود داشته باشد، با در نظر گرفتن اثر چسبندگی هزینهها عدم تقارن زمانی سود با توجه به واکنش به اخبار خوب در برابر اخبار بد، بایستی با افزایش اندازه شرکت، کاهش یابد.
فرضیه شماره ۴: اگر محافظهکاری در دادهها وجود داشته باشد، با در نظر گرفتن اثر چسبندگی هزینهها عدم تقارن زمانی سود با توجه به واکنش به اخبار خوب در برابر اخبار بد، بایستی با افزایش نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری، افزایش یابد.
فرضیه شماره ۵: اگر محافظهکاری در دادهها وجود داشته باشد، با در نظر گرفتن اثر چسبندگی هزینهها عدم تقارن زمانی سود با توجه به واکنش به اخبار خوب در برابر اخبار بد، بایستی با افزایش اهرم، افزایش یابد.
فرضیه شماره ۶: اگر چسبندگی هزینهها در دادهها وجود داشته باشد، با در نظر گرفتن اثر چسبندگی هزینهها، میزان برآورد محافظهکاری کاهش مییابد.
۱-۷. روش تحقیق
این تحقیق از لحاظ همبستگی و روششناسی، از نوع شبهتجربی و در حوزه تحقیقات پسرویدادی و اثباتی حسابداری قرار دارد. این تحقیق با بهره گرفتن از اطلاعات واقعی صورت میگیرد و چون می تواند در فرایند استفاده از اطلاعات کاربرد داشته باشد، لذا نوعی تحقیق کاربردی محسوب می شود. روش پسرویدادی روشی است که در آن، تحقیق با بهره گرفتن از اطلاعات گذشته و مطالعه روابط گذشته متغیر وابسته و متغیرهای مستقل به بررسی روابط بین آنها می پردازد. به عبارت دیگر روش پسرویدادی روشی است که از روی اطلاعات گذشته و از روی معلول، به یافتن علت احتمالی می پردازد.
اطلاعات مورد نیاز این تحقیق، با مطالعه صورتهای مالی و یادداشتهای همراه صورتهای مالی جمعآوری شده است. جمعآوری داده ها با بهره گرفتن از نرمافزار پایگاه دادهای تدبیرپرداز و صحرا و برداشت مستقیم آنها از صورتهای مالی صورت گرفته است. صورتهای مالی شرکتها نیز از وب سایت مدیریت پژوهش، توسعه و مطالعات اسلامی سازمان بورس و اوراق بهادار استخراج شده است. برای آزمون فرضیه های تحقیق، پس از انتخاب شرکتهای نمونه و جمعآوری اطلاعات مربوطه، این اطلاعات با بهره گرفتن از نرمافزار صفحه گسترده اکسل پردازش شده و سپس با بهره گرفتن از نرمافزار SPSS 21 و Eviews 7 دادههای تحقیق تجزیه و تحلیل شدهاند. مدلهای مورد استفاده در این تحقیق نیز از نوع رگرسیون خطی چندمتغیره هستند.
۱-۸ . جامعه و نمونه آماری
جامعه آماری عبارتست از مجموعهای از افراد، اشیاء و … که حداقل در یک صفت مشترک باشند(خاکی، ۱۳۸۹، ص. ۲۵۰). جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه شرکتهای پذیرفتهشده در شرکت بورس اوراق بهادار تهران از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۸۹ بهجز مؤسسات اعتباری و سایر نهادهای پولی، شرکتهای بیمه و صندوق بازنشستگی بهجز تأمین اجتماعی، سایر واسطهگریهای مالی و شرکتهای سرمایهگذاری است و نمونهگیری با اعمال معیارهای زیر صورت پذیرفته است:
حذف شرکتهایی که در طی این دوره از لیست شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران حذف شدهاند.
سال پذیرش شرکتها در بورس و اوراق بهادار تهران، قبل از سال ۱۳۷۹ باشد.
سال مالی آنها منتهی به ۲۹ اسفندماه باشد و در دوره مورد نظر تغییر سال مالی نداده باشند.
در تمامی سالهای مورد بررسی در دو ماهه پایان سال، سهام آنها حداقل یک بار مورد معامله قرار گرفته باشد تا بتوان قیمت بازار هر سهم را در پایان سال بهدست آورد.
اطلاعات مورد نیاز برای انجام این تحقیق در مورد آنها وجود داشته باشد.
پس از اعمال معیارهای مذکور، تعداد ۵۸ شرکت به عنوان نمونه باقی مانده است و با توجه به ماهیت ترکیبی داده ها، تعداد مشاهدات این پژوهش ۵۸۰ سال- شرکت میباشد.
۱-۹. مدل و متغیرهای تحقیق
مدل مورد استفاده در این پژوهش، مدل رگرسیون خطی چندگانه به شرح زیر است (بانکر و همکاران، ۲۰۱۲):
با اضافه کردن متغیرهای خان و واتس[۸] (۲۰۰۹)، مدل قبل را میتوان به این صورت بسط داد (بانکر و همکاران، ۲۰۱۲):
۱-۱۰. تعریف متغیرها
متغیرهای مورد نظر این تحقیق به صورت خلاصه در جدول شماره ۱-۱ ارائه شدهاند.
جدول ۱-۱، تعریف متغیرها
[۹]
سود هر سهم
[۱۰]
قیمت سهام شرکت i در پایان سال مالی ۱-t
[۱۱]
بازده سهام برای شرکت i در سال t برای یک دوره ۱۲ ماههی سال مالی.
[۱۲]
متغیر موهومی – در صورتی که بازده سهام منفی باشد برابر ۱، در غیر اینصورت صفر خواهد بود.
[۱۳]
متغیر موهومی – اگر کل فروش برای شرکت i نسبت سال قبل، کاهش یافته باشد برابر ۱، در غیر اینصورت صفر خواهد بود.
اندازهی شرکت – لگاریتم طبیعی ارزش بازار سرمایهی شرکت i در ابتدای سال مالی t.
[۱۴]
نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری سهام برای شرکت i در ابتدای سال مالی t.
[۱۵]
اهرم شرکت – حاصل تقسیم جمع کل بدهیها بر ارزش دفتری سهام برای شرکت i در ابتدای سال مالی t.
فروش شرکت به ازای هر سهم برای شرکت i در سال t.
لگاریتم طبیعی تفاوت فروش سال جاری با فروش سال قبل
لگاریتم طبیعی تفاوت هزینههای عمومی، اداری و فروش سال جاری با سال قبل
۱-۱۱. تعریف واژگان عملیاتی
محافظهکاری[۱۶]: محافظهکاری یعنی اینکه حسابدار باید از بین ارزشهای ممکن، برای داراییها کمترین ارزش و برای بدهیها بیشترین ارزش را گزارش کند. درآمدها باید دیرتر شناسایی شوند نه زودتر و هزینهها باید زودتر شناسایی شوند نه دیرتر ( آزاد ، ۱۳۸۹، به نقل از واتس و زیمرمن، ۱۹۸۶).
عدم تقارن زمانی سود[۱۷]: نوعی از محافظهکاری است که آن را محافظهکاری مشروط نیز مینامند و عبارت است از تأییدپذیری متفاوت لازم برای شناسایی درآمدها و هزینهها، که منجر به کم نمایی سود و داراییها می شود (باسو، ۱۹۹۷).
چسبندگی هزینهها[۱۸]: میزان افزایش در هزینهها هنگام افزایش در سطح فعالیت، بیشتر از میزان کاهش در هزینهها هنگام کاهش در حجم فعالیت است (اندرسون، بانکر و جاناکرامان، ۲۰۰۲).
۱-۱۲. خلاصه فصل
در این فصل به ارائه کلیات تحقیق پرداخته شد و طرح کلی تحقیق مشخص گردید. موارد ذکر شده در این فصل شامل مقدمه، بیان موضوع تحقیق، اهمیت و ضرورت انجام تحقیق، اهداف اساسی تحقیق، استفادهکنندگان از نتایج تحقیق، فرضیه های تحقیق، روش تحقیق، جامعه و نمونه آماری تحقیق بودند.
۱-۱۳. چارچوب فصول بعد
در فصل دوم به ارائه مبانی نظری، ادبیات موضوع و مطالعات داخلی و خارجی صورت گرفته در حوزه عدم تقارن زمانی سود و چسبندگی هزینهها پرداخته خواهد شد. در فصل سوم، روش انجام تحقیق تشریح شده و جامعه آماری، نمونه آماری و روش نمونه گیری استفاده شده ارائه خواهد شد. همچنین در این فصل فرضیه های تحقیق بیان شده و متغیرهای تحقیق و شیوه محاسبه آنها آورده خواهد شد و روش گردآوری اطلاعات و روشهای آماری استفاده شده تشریح خواهد شد. در فصل چهارم مدلهای تحقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و فرضیه های تحقیق آزمون خواهد شد و سرانجام در فصل پنجم، خلاصهای از تحقیق، نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها و تجزیه و تحلیلهای انجام شده بیان گردیده و توصیههایی برای تحقیقات آتی ارائه خواهد شد.
فصل دوم:
مبانی نظری و ادبیات تحقیق
۲-۱. مقدمه
در این فصل، بر تحقیقات در دو زمینه مختلف تمرکز میشود؛ ۱) محافظهکاری در حسابداری مالی و ۲) چسبندگی هزینهها در حسابداری بهای تمامشده. در این فصل به بررسی این مسئله پرداخته خواهد شد که آیا محافظهکاری و چسبندگی هزینهها که دو پدیده مختلف میباشند، الگوی تجربی مشابهی از عدم تقارن زمانی سود را ایجاد میکنند یا نه؟. در صورت وجود چنین وضعیتی، اگر هزینههای شرکت چسبنده باشد پس برآورد استاندارد محافظهکاری بیش از اندازهی واقعی برآورد خواهد شد زیرا اثر بالقوه چسبندگی هزینهها را در نظر گرفته نشده است. در این فصل هر دو پدیده مورد بررسی قرار خواهد گرفت تا بتوان مدلی را برای اندازهگیری دقیقتر هر دو پدیده ارائه و آنرا به صورت تجربی مورد آزمون قرار داد.
۲-۲. محافظهکاری
طبق بند ۳۲ از فصل ۴ مفاهیم نظری گزارشگری مالی ایران، شناخت هزینه متضمن ملاحظه این امر است که آیا شواهد کافی مبنی بر وقوع کاهش در حقوق صاحبان سرمایه قبل از پایان دوره مورد گزارش وجود دارد یا خیر. اعمال احتیاط موجب میگردد که برای شناخت هزینه در مقایسه با شناخت درآمد، به شواهد وقوع و میزان اتکاپذیری اندازهگیری کمتری نیاز باشد.
در حسابداری مالی، محافظهکاری مالی را درجهی بالای تأییدپذیری اخبار خوب به عنوان سود در برابر اخبار بد به عنوان زیان تفسیر میکنند (باسو ۱۹۹۷). واتس و زیمرمن[۱۹] (۱۹۸۶) و واتس (۲۰۰۳) بیان میکنند که محافظهکاری در گزارشگری مالی بروز میکند تا شرکتها بتوانند: ۱) مخاطرات اخلاقی بین سرمایهگذاران و مدیران را کاهش دهند،۲) مالیات بر درآمد را کاهش دهند و ۳) احتمال مواجهه با قوانین جدید در مورد شرکتهای بسیار موفق را کاهش دهند. این موارد منجر به عدم تقارن زمانی شناسایی اخبار خوب در برابر اخبار بد در یک شرایط مساوی میشود.
باسو (۱۹۹۷) نشان داد که محافظهکاری بر عدم تقارن زمانی سود با توجه به اخبار خوب در برابر اخبار بد دلالت دارد. او با ارائه نگاره شماره ۲-۱ پیشبینی کرد که ضریب شیب رگرسیون برای بازده منفی سهام باید بیشتر از بازده مثبت سهام باشد.
اندازهگیری تجربی عدم تقارن زمانی سود بهوسیله باسو (۱۹۹۷) بر مبنای رگرسیون بازده سهام، با شیب متفاوت برای بازده مثبت و منفی سهام (که به ترتیب نشانگر اخبار خوب و اخبار بد میباشد) قرار دارد.
نگاره ۲-۱: ارتباط بین بازده سهام و سود هر سهم
بازده سهام
سود هر سهم
وی به این نتیجه رسید که ضریب شیب و ضریب تعیین برای بازده منفی سهام نسبت به بازده مثبت بیشتر است؛ یعنی اینکه سود، اخبار بد را بسیار سریعتر از اخبار خوب منعکس میکند و با پیشبینی تئوریکی منطبق است. این مدل تجربی به طور گسترده به وسیله پژوهشگران مختلف استفاده شد تا عدم تقارن زمانی سود را به صورت تغییرات مقطعی و سری زمانی شرح دهند.
۲-۲-۱. تفاسیر مختلف محافظهکاری
بهطور معمول محافظهکاری را با نام باسو (۱۹۹۷) میشناسند. اما لازم به ذکر است که باسو (۱۹۹۷) اولین فردی بود که به صورت تجربی مدلی را برای اندازهگیری محافظهکاری ارائه کرد و بحث راجع به محافظهکاری از سالیان پیش مطرح شده بود. واتس (۲۰۰۳) محافظهکاری را از چهار منظر تفسیر میکند.
۲-۲-۱-۱. تفسیر محافظهکاری از منظر قراردادی.
وجود قراردادهای زیاد بین گروههای ذینفع مختلف یک شرکت، موجب میشود تا از اعداد حسابداری برای کاهش هزینههای نمایندگی استفاده شود (واتس و زیمرمن، ۱۹۸۶). این قراردادها شامل قراردادهای بین شرکت و اعتباردهندگان، قرادادهای پاداش مدیریت، قراردادهای کارکنان و قراردادهای فروش با پورسانت میشود. بهطور کلی، گروههای طرف قرارداد خواهان اندازهگیری بهموقع عملکرد و خالص ارزش داراییها هستند. با فرض ثابت بودن سایر شرایط، مدیران علاقهمندند تا در قراردادهای پاداش مدیریت، درآمدهای شرکت را سریعتر از هزینهها شناسایی کنند. در قراردادهای بدهی، سود شرکت محدود میشود تا سود نقدی بیشاز اندازه توزیع نشود و سطح داراییها در حداقل ممکن شناسایی شود. این رویکرد موجب ایجاد اطمینان برای اعتباردهندگان و کاهش هزینههای بدهی برای شرکت و در کل کاهش هزینههای نمایندگی خواهد شد (اسمیت و وارنر[۲۰]، ۱۹۷۹).
۲-۲-۱-۱-۱. نقش عدم تقارن در قراردادهای بدهی
با توجه به اینکه زمان شناسایی سود در قراردادهای بدهی مهم است، سؤال اینجا است که چرا درجهی شناسایی بیشتری برای درآمد در برابر هزینه لازم است. اعتباردهندگان به شرکت با وضعیت نامتقارنی نسبت به خالص داراییها روبهرو هستند. در زمان سررسید مبلغ وامها، اگر خالص ارزش داراییهای شرکت بیشتر از ارزش دفتری بدهیها باشد، اعتباردهندگان هیچ مبلغ مازادی را نسبت به این اضافه ارزش دریافت نخواهند کرد. در حالی که اگر در تاریخ سررسید بدهیها، خالص ارزش داراییهای شرکت کمتر از ارزش دفتری آنها باشد تا بدهیهای سررسید شده را پوشش دهد، اعتباردهندگان در مجموع مبلغ کمتری را نسبت به ارزش دفتری مبالغ مورد نظر دریافت خواهند کرد.
۲-۲-۲. تفسیر محافظهکاری از منظر دعاوی حقوقی
واتس (۱۹۹۳) بیان میکند که دعاوی حقوقی مرتبط با قوانین اوراق بهادار، موجب افزایش محافظهکاری میشود و این به دلیل احتمال بیشتر مطرح شدن دعاوی حقوقی برای بیشنمایی داراییها و سود نسبت به کمنمایی آنها است. در صورتی که سرمایهگذاران به دلیل بیشنمایی داراییها و سودهای شرکت متضرر شوند، آنگاه به طور معمول حسابرسان و مدیران به عنوان متهم شناخته خواهند شد. به دلیل اینکه احتمال هزینه دعاوی حقوقی برای بیشنمایی داراییها و سودها بیشتر است، مدیران و حسابرسان تمایل دارند سودها و خالص داراییها را کمتر از میزان واقعی آن برآورد کنند.
۲-۲-۳. تفسیر محافظهکاری از منظر مالیات
مالیات بر سود، از زمانهای دور مبتنی برسود ابرازی بوده است و این مسئله بر شیوهی محاسبه سود اثر گذاشته است. مدیران به دلیل وجود هزینه مالیات، تمایل دارند تا سود شرکت را کمتر از میزان واقعی آن و هزینههای شرکت را بیشتر از میزان واقعی آن گزارش کنند. به تأخیر انداختن مالیات موجب میشود ارزش زمانی پولی که در سالهای آتی بابت مالیات پرداخت میشود، کاهش یابد (در شرایط تورمی).
۲-۲-۴. تفسیر محافظهکاری از منظر قانونگذاری
مقررات جاری نیز موجب میشود تا صورتهای مالی گزارششده محافظهکارانه باشد. واتس (۱۹۷۷) بیان میکند که زیان ناشی از ارزشگذاری بیشتر داراییها و اضافه برآورد سود در فرایندهای سیاسی، نسبت به سودهای انتقالی به دورههای آتی و داراییهای کمنمایی شده قابل مشاهدهتر و اساسیتر است. این مسئله موجب ایجاد انگیزه در استاندارد نویسان و قانونگذاران شده تا محافظهکارانه عمل کنند. کمسیون بورس اوراق بهادار امریکا، پس از بحران مالی سال ۱۹۲۹، اضافه برآورد ارزش داراییها را منع کرد و پیشنهاد داد که حسابداران محافظهکارانه عمل کنند. لازم به ذکر است که در بحران مالی سال ۱۹۲۹ امریکا، حسابداران به عنوان عامل اصلی این بحران معرفی شدند.
۲-۳. چسبندگی هزینهها
اگرچه محافظهکاری توصیف قابل قبولی از عدم تقارن زمانی سود ارائه میکند، یک الگوی تجربی مشابه میتواند از یک پدیدهی دیگر ناشی شود که آن را چسبندگی هزینهها مینامند. تحقیقات اخیر در حسابداری بهای تمامشده (مانند اندرسون، بانکر و جاناکرامان، ۲۰۰۲ ؛ ویز، ۲۰۱۰) شرح میدهند که بسیاری از هزینهها چسبنده هستند به این معنی که هزینهها هنگام افزایش فروش بیشتر افزایش مییابند نسبت به زمانی که هزینهها هنگام کاهش فروش (از نظر قدر مطلق) کاهش مییابند. پاسخ نامتقارن هزینهها به تغییرات فروش همچنین بیانگر واکنش نامتقارن سود به تغییرات فروش است. در نتیجه سود شرکت نسبت به کاهش فروش حساستر از افزایش فروش است.
به طور کلی میتوان گفت، همبستگی تغییرات فروش با بازده سهام، مثبت است (در نمونه مورد بررسی این تحقیق، ضریب همبستگی پیرسون بین این دو متغیر ۱۶۵/۰ و در سطح ۱% معنادار است). بنابراین بازده مثبت سهام (اخبار خوب) به احتمال زیاد با افزایش فروش مرتبط (همراه) خواهد بود و بازده منفی سهام (اخبار بد) به احتمال زیاد با کاهش فروش مرتبط (همراه) خواهد بود.
زمانی که چسبندگی هزینهها وجود دارد، سود نسبت به کاهش فروش حساستر از افزایش فروش است و تغییرات فروش با بازده سهام همبستگی مثبت دارد، ارتباط بین سود و بازده منفی سهام باید نسبت به بازده مثبت سهام بیشتر (قویتر) باشد. به عبارت دیگر، چسبندگی هزینهها موجب ایجاد عدم تقارن زمانی سود میشود که قبلاً به عنوان شاهدی بر محافظهکاری تفسیر شده بود (بانکر و همکاران، ۲۰۱۲). بنابراین برای تعیین درجه واقعی محافظهکاری باید با دقت، عدم تقارن ناشی از محافظهکاری و چسبندگی هزینهها را تفکیک کرد.
۲-۳-۱ تفسیر اقتصادی چسبندگی هزینهها
تفسیر اقتصادی چسبندگی هزینهها بر دو فرض اولیه بنا نهاده شده است: ۱) بسیاری از هزینهها نتیجهی تصمیمات تعهد منابع است که بهوسیله مدیران آیندهنگر اتخاذ شده است و ۲) مدیران هزینههای تعدیل را زمانی که سطح منابع تعهد شده را تغییر میدهند، متحمل میشوند؛ مانند هزینههای استخدام و اخراج نیروی کار یا هزینههای نصب و یا واگذاری ماشینآلات و تجهیزات.
برای بهینهسازی سطح منابع تعهد شده، مدیران باید بین هزینههای تعدیل منابع تعهد شده زمانی که آخرین واحد از منابع تعهد شده اضافه یا حذف میشود و خالص ارزش فعلی جریان وجوه نقد (NPVc) که این آخرین واحد انتظار میرود ایجاد کند (زمانی که بهوسیله شرکت استفاده میشود) توازن ایجاد کنند. برای مثال، در مورد نیروی کار، هزینههای تعدیل شامل هزینه استخدام و اخراج هر یک از کارکنان است و خالص ارزش فعلی هر یک از کارکنان شامل درآمد نهایی محصول تولید شده منهای حقوق وی در طول دورهی خدمت در شرکت و هزینههای پایان خدمت است که همهی این هزینهها به ارزش دورهی جاری تنزیل شدهاند (بنتولیلا و برتولا[۲۱]، ۱۹۹۰).
در تصمیمات بهینه استخدام، مدیران تا زمانی که خالص ارزش فعلی حاصل از آخرین نیروی کار اضافهشده از هزینه استخدام بیشتر باشد، به اضافه کردن کارکنان ادامه خواهند داد. بهطور معکوس، در تصمیمات اخراج نیروی کار، مدیران تا زمانی که خالص ارزش فعلی آخرین نیروی کار حذفشده منفی و به اندازه کافی بزرگ (از نظر قدر مطلق) باشد تا از هزینههای اخراج بیشتر شود، به اخراج نیروی کار ادامه خواهند داد. (بنتولیلا و برتولا، ۱۹۹۰).
در نگاره شماره ۲-۲، قاعده تصمیمگیری بهینه در حالت وجود عدم تقارن بالقوه در هزینههای تعدیل، به صورت خطی نشان داده شده است. برای شرح مطلب، این قاعدهی تصمیمگیری در مورد نیروی کار مورد بررسی قرار میگیرد، ولی بحث راجع به سایر هزینهها نیز به همین شکل است.
قاعدهی تصمیمگیری بهینه در مورد منابع، در نگاره شماره۲-۲ با ۳ خط نشان داده شده است: ۱) خط نیروی کار مورد نیاز، ۲) خط استخدام و ۳) خط اخراج. خط نیروی کار مورد نیاز نشان میدهد که به عنوان تابعی از سطح فروش، اگر هزینههای تعدیل وجود نداشته باشد مدیران چقدر باید نیروی کار استخدام کنند. این خط نشاندهندهی نقاطی است که درآمد نهایی حاصل از نیروی کار با حقوق (هزینههای) نیروی کار برابر است. به دلیل وجود هزینههای تعدیل، تعداد نیروی کار بهینهای که ناشی از تصمیمات مدیران است، از این خط انحراف خواهد داشت که در نگاره شماره ۲-۲ به صورت خط اخراج و خط استخدام به تصویر کشیده شده است (بانکر و همکاران، ۲۰۱۲).
نگاره ۲-۲، سطح بهینه منابع با توجه به هزینههای تعدیل
خط اخراج
( )
خط منابع مورد نیاز
خط استخدام
( )
منابع (هزینهها)
فروش
خط استخدام در نگاره شماره ۲-۲، نشاندهندهی تصمیمات بهینه در زمان افزایش فروش است. تا زمانی که باشد، مدیران به اضافه کردن نیروی کار ادامه خواهند داد، به طوری که NPVc نشاندهندهی خالص ارزش فعلی جریان وجوه نقد حاصل از آخرین نیروی کار اضافه شده و نشاندهندهی هزینههای استخدام است. خالص ارزش فعلی، نشاندهندهی ارزشی است که مدیران انتظار دریافت آن را از آخرین نیروی کار اضافهشده به شرکت دارند؛ یعنی درآمد نهایی حاصل از این نیروی کار منهای هزینههای حقوق و سایر هزینههای آتی مرتبط با پایان خدمت وی در شرکت. در حالت بهینه، این خالص ارزش فعلی باید با هزینههای استخدام نیروی کار مساوی باشد. به عبارت دیگر، شرکت باید به استخدام نیروی کار ادامه دهد تا زمانی که بین استخدام یا عدم استخدام یک نیروی کار دیگر بیتفاوت ( ) باشد (بانکر و همکاران، ۲۰۱۲).
خط استخدام در نگاره شماره ۲-۲، این وضعیت بهینه و تصمیمات بهینه استخدام را به صورت خلاصه نشان میدهد. برای مثال در سطح فروش جاری، اگر تعداد نیروی کار مورد استفاده از دورهی قبل، پایینتر از خط استخدام باشد، شرکت در حالت بهینه تا زمانی که به این خط برسد اقدام به استخدام نیروی جدید میکند (نگاره شماره ۲-۳). در صورتی که تعداد نیروی کاری که از دورهی قبل به این دوره منتقل شده بالاتر از خط استخدام باشد، شرکت اقدام به استخدام نیروی کار اضافی نخواهد کرد حتی اگر خالص ارزش فعلی آخرین نیروی کار اضافهشده مثبت باشد (زیرا خالص ارزش فعلی به اندازهی کافی زیاد نیست تا هزینههای استخدام آخرین نیروی کار اضافهشده به شرکت را توجیه کند)، (بانکر و همکاران، ۲۰۱۲).
نگاره ۲-۳، سطح بهینه منابع با توجه به سطح فروش شرکت در سال قبل و سال جاری و در شرایط وجود هزینههای تعدیل
خط اخراج
خط منابع مورد نیاز
خط استخدام
منابع (هزینهها)
فروش
اگر سطح منابع اولیه خیلی زیاد باشد (با توجه به ) منابع را باید تا خط اخراج، کاهش داد.
اگر سطح منابع اولیه خیلی کم باشد (با توجه به ) منابع را باید تا خط استخدام، افزایش داد.
اگر سطح منابع اولیه در این فاصله باشد، سطح منابع را نباید تغییر داد.
خط اخراج در نگاره شماره ۲-۲ نشاندهندهی تصمیمات بهینه مدیران برای اخراج نیروی کار در زمان کاهش فروش است. مدیران تا زمانی که باشد به اخراج نیروی کار ادامه خواهند داد، به طوری که NPVc همان خالص ارزش فعلی جریان وجوه نقد حاصل از آخرین نیروی کار اضافهشده به شرکت است و هزینههای اخراج است. تا زمانی که باشد برای شرکت بهصرفه خواهد بود تا نیروی کار را اخراج کند و هزینههای اخراج را متحمل شود تا اینکه نیروی کار را در شرکت نگه دارد و خالص ارزش فعلی منفی را بپذیرد (بانکر و همکاران، ۲۰۱۲).
خط اخراج در نگاره شماره ۲-۲، تصمیمات بهینه اخراج نیروی کار را نشان میدهد. برای مثال، در یک سطح مشخص فروش جاری شرکت، اگر تعداد نیروی کار مورد استفاده از دورهی قبل بالاتر از خط اخراج باشد، شرکت به طور بهینه نیروی کار را کاهش خواهد داد تا به این خط برسد (نگاره شماره ۲-۳). در صورتی که تعداد نیروی بهکار گرفتهشده از دورهی قبل، پایینتر از خط اخراج باشد، شرکت نیروی کار را اخراج نخواهد کرد حتی اگر خالص ارزش فعلی آخرین نیروی کار مورد استفاده منفی باشد زیرا این خالص ارزش فعلی منفی به اندازهی کافی بزرگ (از نظر قدر مطلق) نیست تا هزینههای اخراج را توجیه کند (بانکر و همکاران، ۲۰۱۲)
بهطور خلاصه تصمیمات تعدیل منابع که در نگاره شماره ۲-۲ و ۲-۳ نشان داده شد، به این شرح است: اگر برای یک سطح مشخص فروش، تعداد نیروی مورد استفاده از دورهی قبل پایینتر از خط استخدام باشد (که در حالتی روی میدهد که میزان فروش به اندازهی کافی از دورهی قبل بیشتر شود)، شرکت تعداد نیروی کار را تا خط استخدام افزایش میدهد. بهطور مشابه، اگر تعداد نیروی کار مورد استفاده از دورهی قبل بالاتر از خط اخراج باشد (که در حالتی روی میدهد که میزان فروش به اندازهی کافی نسبت به دورهی قبل کاهش یابد)، شرکت تعداد نیروی کار را تا خط اخراج کاهش خواهد داد. در نهایت اگر تعداد نیروی کار مورد استفاده از دورهی قبل بین خط اخراج و خط استخدام باشد، شرکت تعداد نیروی کار را تغییر نخواهد داد.
۲-۳-۲. پیشبینی تجربی از مدل چسبندگی هزینهها
با توجه به این قاعدهی تصمیمگیری بهینه که شرح داده شد، بانکر، سیفتسای و ماشروالا[۲۲] (۲۰۱۰) بر این پیشبینی توجه میکنند که برای یک سطح مشابه از فروش جاری شرکت، سطح بهینه منابع تعهد شده (و بنابراین سطح هزینهها) به دو عامل بستگی دارد: ۱) جهت تغییرات فروش شرکت و ۲) انتظارات مدیریت (خوشبین یا بدبین بودن مدیریت نسبت به آیندهی شرکت). این پیشبینی با مطالب کتابهای موجود در زمینهی حسابداری بهای تمامشده که بیان میکنند سطح کل هزینهها فقط به سطح فروش شرکت، بستگی دارد در تضاد است.
در بحث راجع به چسبندگی هزینهها، در یک سطح مشابه از فروش پس از یک کاهش یا افزایش[۲۳]، سطح منابع تعهد شده در زمان کاهش فروش، بیشتر از افزایش فروش است (بانکر و همکاران، ۲۰۱۲). برای مثال در زمان افزایش فروش، مدیران از پایین به سطح مطلوب منابع نزدیک میشوند و در خط استخدام متوقف میشوند (نگاره شماره ۲-۳)، که خالص ارزش فعلی آخرین واحد منابع، هنوز مثبت است ( ).
به عبارت دیگر، مدیران سطح منابع کمتری را نسبت به حالت بهینهای که هزینههای تعدیل وجود ندارد (خط منابع مورد نیاز)، انتخاب میکنند. در زمان کاهش فروش، مدیران از بالا به سطح مطلوب منابع نزدیک میشوند و در خط اخراج متوقف میشوند (نگاره شماره ۲-۳)، که خالص ارزش فعلی حاصل از آخرین واحد از منابع هنوز منفی است ( ). به عبارت دیگر، مدیران سطح منابع بیشتری را نسبت به حالت بهینهای که هزینههای تعدیل وجود ندارد انتخاب میکنند (بانکر و همکاران، ۲۰۱۲).
جهت تغییرات فروش، همچنین بر شیب رابطهی بین سطح منابع تعهد شده (هزینهها) و سطح فروش تأثیر میگذارد. برای یک کاهش فروشِ به اندازهی کافی بزرگ، این شیب بهوسیلهی خط اخراج تعیین میشود، در حالی که برای یک افزایش فروشِ به اندازهی کافی بزرگ، این شیب بهوسیلهی خط استخدام تعیین خواهد شد. در نگارهی شماره ۲-۲، شیب خط اخراج از شیب خط استخدام تندتر است. این مسئله برای هزینههایی مانند مخارج سرمایهای اساسی، مصداق بیشتری دارد. این هزینهها را معمولاً میتوان در یک دورهی زمانی طولانی تعدیل کرد. تعدیل این چنین هزینههایی در کوتاهمدت، هزینههای گزافی را بر دوش شرکت خواهد گذاشت (بانکر و همکارن، ۲۰۱۲).
برای یک سطح مشابه فروش جاری، سطح بهینه منابع تعهد شده بستگی به انتظارات مدیریت از آیندهی شرکت نیز دارد. زمانی که مدیران نسبت به آیندهی شرکت خوشبین هستند، خالص ارزش فعلی جریان وجوه نقد مورد انتظار از آخرین واحد از منابع بیشتر خواهد بود، که این مسئله موجب مطلوبتر شدن اضافه کردن منابع در زمان افزایش فروش و یا حفظ منابع موجود در زمان کاهش فروش میشود. بنابراین در یک سطح مشابه از افزایش و یا کاهش در فروش شرکت، سطح بهینه منابع تعهد شده زمانی که مدیران خوشبین هستند بیشتر خواهد بود (بانکر و همکارن، ۲۰۱۲).
در حالی که مطالعات اخیر در زمینه چسبندگی هزینهها به بررسی ارتباط بین سطح فروش و منابع (هزینههای) تعهد شده میپردازند، مطالعات اولیه در زمینه چسبندگی هزینهها مانند اندرسون، بانکر و جاناکرامان (۲۰۰۲)، بر ارتباط بین تغییرات فروش و هزینهها تمرکز دارند. در این رویکرد، افزایش منابع فقط زمانی شروع خواهد شد که سطح موجود منابع به میزان کافی کم باشد تا پایینتر از خط استخدام در سطح جدید (افزایش) فروش قرار گیرد. بهطور مشابه، حذف منابع فقط زمانی شروع خواهد شد که سطح منابع موجود به میزان کافی زیاد باشد تا در سطح جدید (کاهش) فروش، بالاتر از خط اخراج قرار گیرد.
اندرسون، بانکر و جاناکرامان (۲۰۰۲) استدلال میکنند که مدیران به صورت بهینه در زمان کاهش فروش، بعضی از منابع بلااستفاده را برای جلوگیری از متحمل شدن هزینههای تعدیل در زمان حذف منابع، حفظ خواهند کرد. هزینههای زیاد تعدیل، حذف منابع را در زمان کاهش فروش با محدودیت مواجه میکند.
۲-۴. پیشینه تحقیق
در ادامه خلاصهای از نتایج تعدادی از تحقیقات خارجی و داخلی که مرتبط با پدیده محافظهکاری و چسبندگی هزینهها میباشد، ارائهشده است.
۲-۴-۱. تحقیقات خارجی
تحقیق باسو (۱۹۹۷)
در این تحقیق به بررسی محافظهکاری و عدم تقارن زمانی سود پرداخته شده است. نتایج این تحقیق که مربوط به یک دورهی ۲۸ ساله از ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۰ میباشد، نشان میدهد که اخبار بد سریعتر از اخبار خوب در سود منعکس میشود که بیانگر محافظهکاری است. با توجه به نتایج این تحقیق حساسیت سود نسبت به بازده منفی سهام بین ۲ تا ۶ برابر بیشتر از حساسیت سود نسبت به بازده مثبت سهام است. همچنین تأثیر بازده منفی سهام بر سود، از پایداری کمتری برخوردار است و جهت حرکت سود تمایل بیشتری دارد تا در دورهی بعد معکوس شود.
تحقیق گیولی و هاین[۲۴] (۲۰۰۰)
این تحقیق به بررسی ویژگیهای سری زمانی سود، جریان وجوه نقد و اقلام تعهدی میپردازد. به عبارت دیگر این تحقیق به این پرسش پاسخ میدهد که آیا گزارشگری مالی، محافظهکارتر شده است؟ نتایج این تحقیق مربوط به یک دورهی زمانی ۴۹ ساله از ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۸ است و بهطور کلی بیان میکند که گزارشگری مالی محافظهکارتر شده است، هرچند که این افزایش از الگوی چرخهای برخوردار است و افزایش در محافظهکاری به صورت یکنواخت و پایدار نبوده است.
تحقیق گاکس، مارین و پاوچت[۲۵] (۲۰۰۱)
این تحقیق به بررسی شرایط قراردادهای نیروی کار و تقاضا برای نیروی کار میپردازد. به عبارت دیگر، این تحقیق ارتباط بین هزینههای استخدام و اخراج نیروی کار و قراردادهای دائمی و موقتی بین شرکت و نیروی کار را مورد بررسی قرار میدهد. نتایج تحقیق که بر مبنای دادههای ۹۱۵ شرکت تولیدی فرانسوی قرار دارد عبارت است از: ۱) اخراج نیروی کار در قراردادهای دائمی بسیار هزینهبر تر از قراردادهای موقتی است، ۲) تعدیل تعداد نیروی کار در قراردادهای موقتی بسیار کمهزینهتر از قراردادهای دائمی است و ۳) عدم تقارن بین هزینههای استخدام و اخراج نیروی کار برای نیروی کار فعال در بخش غیرتولیدی مهمتر و بیشتر از نیروی کار فعال در بخش تولیدی است.
تحقیق اندرسون، بانکر و جاناکرامان (۲۰۰۲)
اولین تحقیقی که به صورت تجربی به بررسی چسبندگی هزینهها میپردازد، تحقیق اندرسون، بانکر و جاناکرامان میباشد. این تحقیق به بررسی چسبنده بودن هزینههای عمومی و اداری و فروش پرداخته و مدل سنتی رفتار هزینهها را که بیان میکند هزینهها متناسب با سطح فعالیت تغییر میکند به چالش کشید. نتایج این تحقیق بیان میدارد که به ازای ۱% افزایش در فروش، هزینهها ۵۵/۰% افزایش مییابند در حالی که به ازای ۱% کاهش در فروش، هزینهها ۳۵/۰% کاهش مییابند.
تحقیق بال و شیواکومار[۲۶] (۲۰۰۵)
این تحقیق به بررسی رابطه بین شناسایی زیان و کیفیت گزارشگری مالی در شرکتهای خصوصی میپردازد. با وجود اینکه در کشور انگلستان، شرکتهای دولتی و خصوصی با قوانین مالیاتی، حسابرسی و استانداردهای حسابداری مشابهی روبهرو هستند، اما این محققین پیشبینی کردند که گزارشگری مالی شرکتهای خصوصی به دلیل تقاضای متفاوت بازار از کیفیت کمتری برخوردار هستند. در این تحقیق منظور از کیفیت، مفید بودن صورتهای مالی برای تمام گروههای ذینفع در شرکت است. نتایج این تحقیق بیانگر آن است که کیفیت سود شرکتهای خصوصی کمتر از شرکتهای دولتی است.
تحقیق بوشمن و پیوتروسکی[۲۷] (۲۰۰۵)
این تحقیق به بررسی انگیزههای گزارشگری مالی برای محافظهکاری حسابداری میپردازد. در این تحقیق تأثیر مؤسسات و نهادهای سیاسی و قانونی بر محافظهکاری حسابداری مورد بررسی قرار میگیرد. نتایج تحقیق که بر اساس یک دورهی ۱۰ ساله از ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۱ میباشد، بیانگر آن است که شرکتهایی که در کشورهای با سیستم قانونی قوی فعالیت میکنند، اخبار بد را سریعتر از شرکتهایی که در کشورهای با سیستم قانونی ضعیف فعالیت میکنند شناسایی میکنند. همچ