عبدالله خان که شکست های سختی در اواخر شهریور ۱۳۲۳ در سردسیر خورده بود ، در حوزه گرمسیر _بویژه دهدشت و پیرامون آن_ با برادرش خسروخان و طرفداران او رویاروی شد و موفقیتی نیز به دست نیاورد (طاهری،۱۳۸۸: ۴۱۹-۴۱۷).
در باب این نبردهای ملال آور ، اشعار کمی سروده یا در حافظه ها مانده است . در جنگهای مزبور ، افراد معروفی با هم پیکار نموده و با نشان دادن نقش و تأثیر خود ، شهرت منطقه ای کسب کردند . بعضی از آنها نیز کشته شدند که نام و یادشان در شعر شاعران بر جای ماند . از شخصیت های جنگجو و نامداری که در ابتدای درگیری بویراحمدی ها در دشت روم نام و تأثیر برجسته ای از خود به یاد گذاشت « میرزا یدالله » داورپناه بود.وی از سادات امام زاده علی و طرفداران عبدالله خان و ملا ولی پناهی بود که بر مبنای روایات شفاهی تعدادی از همراهان کی علی خان را به قتل رساند و موجب هزیمت آنان شد .
به مناسبت حضور و نقش وی در نبردهای مذکور ، اشعاری بدین وصف سروده شده که شاعر یا شاعران آن گمنام اند .
۱-یدالله کُرِ علی یَه ، بَواش پَیّمبَر مِنِ سَر رو جنگ اِیکِنِه مِثِ شیر نَر
yadelâ kore ali-ya, bavâš payombar / men sarru jang ikene mese šire nar
(یدالله پسر علی و بابابزرگش پیغمبر است در سر رود جنگ می کند مثل شیر نر)
۲-یدالله سردار جنگ بیَرمَدِ دومِن ضرغام پور لقب وَش دا، شجاع و مُومن
yadelâ sardâre jange-e beyrahmaye dumen / zarɣâmpur laqab vaš dâ šejâ-o- momen
(یدالله سردار جنگ بویراحمد پایین است ضرغام پور لقب به او داد شجاع و مومن)
۳-کی هایی بُنگ ایِ زَنِه وَ کی علی خان پَه وَی سایَه دِربِکُن مَتَرس از جان
key hâyi bong izane va key ali xân / pa veysâ ya der bekon matars az jân
(کی هادی بانگ می زند به کی علی خان که بایست و برگرد و از جان نترس)
۴-علی خان ، جَوابِش دا ، کُرِ پَیُمبَر هم نَوَردی نیاره مِنِ جنگ و سنگر
alixân javâbeš dâ kere payambar / ham navardi nayâre men jang –o- sangar
(علی خان جواب داد پسر پیغمبر هم نبردی نداره در جنگ و سنگر)
اشعار دیگری در دست است که نام میرزا یدالله در آنها ذکر گشته و احتمالاً مربوط به جنگهای دیگر _بویژه درگیری های او با فامیل های ساداتی اش که جد واحد دارند_ و سرانجام قتل اوست . داستان اختلاف و پیکارهای میرزایدالله و حامیانش با سید مختار و یارانش طویل و دامنه دار است . این تعارض خونین ، البته سابقه دار بود و فرجام آن کشته شدن جمعی از طرفین که همه از سادات امام زاده علی بودند. سید مختار که خود از شجاعان زمان بود ، به رغم آن که در حوزه علمیه نجف درس دینی می خواند ، آن را رها کرد و برای رهایی فامیل نزدیک خود از فشار دیگران _خاصه میرزاها_ وارد میدان نبرد رویاروی شد. در طی کشمکش های طولانی طرفین ، پیروزی قطعی بدست نمی آمد و گه گاه یکی از فریقین شکست میخورد. نهایتا در نیمه اول سال ۱۳۲۵ با نامه نگاری سیدمختار و تقاضای کمک از جنگجویان طوایف جلیل و آقایی های بابکانی ، عده ای از طوایف مزبور به «سرفاریاب» _محل سکونت ساداتی ها_ عازم و در جنگی که زود خاتمه یافت ، میرزایدالله را مجروح ، دستگیر و تحویل سید مختار دادند . بدین گونه قدرت میرزا یدالله و یارانش در هم شکست و مدتی بعد _که به ماه کشید_ بر اثر بی توجهی یا با داروهای محلی مهلک ، از بین رفت و جنگهای طرفین پایان یافت . به نظر می رسد اشعار ذیل ،مبین وقایع دیگری از زندگی وی ، و درگیری های فامیلی و قتل اوست.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱-یدالله زُلف مخملی ، پِنجَه کَلَوُسی بَیرَمَد بات طَرَفه ، وَ کُه نَخُسی
yadelâ zolf maxmali, penja kalwsi / beyramaб bât tarafe va koh naxoesi
(یدالله زلف مخملی ، پنجه کرفسی بویراحمد با تو طرفه در کوه خوابت نبره)
۲-یدالله کُرِ فتح الله ، شال بِرَّه بِرّ کُن بُنگ و دِشمِن زَیِه سَنگَر وِل کن
yadelâ, kere-e fatelâ, šâl bera ber kon / bong va dašmen zaye sangara vel kon
(یدالله پسر فتح الله ،شال تا بناکی و زرق و برق دار ، بانگ به دشمن زده که سنگر را ول(=رها) کنید)
۳-بی هاجر سَرِ قَلَیَه ، خُیا خُیا شِه هر کسی وَ وُ رَ اِی رَه ، پُرس یدالله شِه
bi hâjar sar qalaya xoбâ xoбâše / har kasi vow ra ira, pors yadelâše
(بی بی هاجرسر قلعه است و خدا خدا می کند ، هر کسی از آن راه می رود، از او پرس یدالله را می کند)
۴-بی هاجر، زَهلَت نَرَه کار با خُیایَه سنگرِ وا پیشتری ، مال یدالله یَه
bi hâjar zahlat nara kâr bâ xeyâya / sangare vâpištari mâl yadelâ-ya
(بی بی هاجر ،زهره ات نرود(نترس)کار با خداست، سنگر جلوتری، مال یدالله است)
۵-نامه ای بِنِویسیت تَی شاو تهرون کُر نِمُونَی یدالله نَومَ وَ ایرون
nâmei benevisit tey šâ va tērun / kor nemuney yadelâ nowma va irun
(نامه ای بنویسید نزد شاه در تهران پسری نمونه یدالله در ایران به دنیا نیامده است)
در خصوص جنگ داخلی دشت روم ، دو بیت دیگر در منابع مضبوط است، یکی خطاب به کی علیخان که به همراه برادرش در مراحل نخستین جنگ دشت روم با تعداد اندکی از یاران نبرد کردند و مقاومت دلاورانه از خود نشان دادند .
«جر وابی مِن تَهلَه دون، پُوزَی ریواسی علی خان وَرگَرد بِزَه اُمَد وَراسی»(تابان سیرت ، ۱۳۸۰ :۳۴۵)
jar vâbi men tala du, puzey rivâsi / alixân vargard beza umaб va râsi
(جر (دعوا)رخ داد در تلخ دان و پوزه ریواسی، علی خان برگرد و بزن که جنگ به راستی آمده است)
مقصود شاعر این است که این یک جنگ واقعی است ، پس کی علی خان برگرد، بجنگ و بزن .
مخاطب بیت دوم ، ملا ولی پناهی از شخصیت های معروف نبرد دشت روم است که از افراد موافق عبدالله خان و حمله و اشغال بویراحمد علیا بود . وی خانه اش را در دشت روم ساکن کرد و منطقه را نصیب خود نمود . اما چند ماه بعد در یورش یکپارچه و متفق علیایی ها هزیمت یافت و خانه اش به یغما رفت (طاهری،۱۳۸۸ :۴۱۲) به علاوه یکی از مقتولین مشهور این نبرد ، خویشاوندش «سلیمان»_از طایفه بُرایی نویی _ بود . شاعر قتل سلیمان را به ملا ولی گوشزد می نماید که پس از او دیگر سرداری نداری.
«پناهی سَرسَرمَکُه ، سَرَه نیاری کُشتِنِه سِلیمونَه خَرزا نیاری»
(تابان سیرت، ۱۳۸۰ : ۳۴۶)
panahi sar sar mako, sara nayâri / koštene seleymuna, xarzâ nayâri
(پناهی سرت را هی بالا نیار، دیگر سردسته نداری × کشته اند سلیمان را دیگر خواهرزاده نداری)
۴-۴- قتل کی علی خان
پیشتر راجع به کی علی خان و برادرش کی ولی خان مطالبی ارائه شد. دوران یاغی گری آنها در عهد رضاشاه از شهرت بسیار برخوردار گشت . در هفت هشت سالی که زندگی را در کوه و کمر به سر بردند ، به رغم سختی های بسیار و مهلکه های متعدد، جان سالم به در بردند و با سقوط رضاشاه به میان قوم بازگشتند . جنگجویی ، رشادت و موفقیت های شگفت انگیز دو برادر ، آنان را به اوج شهرت و اهمیت رسانده بود .
به تبع پیشینه پر شکوه _که مبارزانی خستگی ناپذیر بودند_ در میان مردم منطقه از جایگاه و احترام خاصی برخوردار گردیدند و حتی دختران خوانین پیشین بویراحمد علیا _غلامحسین خان و سرتیپ خان_را به زنی گرفتند . اقتدار دو برادر در حدی بود که پسران جوان و نوجوان خوانین قبلی _ که اکنون خان به شمار می رفتند_ در واقع قدرتی نداشتند و زیر سایه دو برادر به سر می بردند . در نظر ومنظر عموم، خوانین جدید ، دست نشانده و مطیع آنها بودند . حتی یکبار به خانه محمدحسین خان _ که بزرگتر از ناصر خان و در واقع خان اصلی بود _ ریختند و ضمن غارت وی ، او را دست بسته به سوی قتلگاه بردند و اگر وساطت جمعی مصلح نبود ، تیربارانش می کردند (طاهری ،۱۳۸۸ : ۳۷۷-۳۷۳ / باور،۱۳۲۴ : ۱۰۳).
از میان دو برادر ، کی علی خان جسورتر ، احساسی تر و بی رحم تر بود . به دلیل چنین خصوصیات ، بی تأمل دست به اسلحه می برد و در کشتن افراد عجولانه عمل می کرد . تند مزاجی و بی مبالاتی وی ، چند بحران خونین در بویراحمد علیا ایجاد کرد و به گونه ای پیش رفت که نظامیانی که از سال ۱۳۲۶ وارد عشایر شده بودند و با کمک خوانین و کدخدایان منویات دولت را اجرا می کردند، با ترفندی دقیق، ناصر خان ۲۱ ساله را متقاعد به قتل وی نمودند .