سالم بن سلمه مىگوید: فردى نزد حضرت صادق علیه السّلام قرائت (قرآن) مىنمود و من شنیدم که او بر خلاف قرائت «ناس» (مردم) مىخواند. حضرت به او گفت: از چنین قرائتى خوددارى کن؛ آن چنان بخوان که مردم مىخوانند.
روایت مذکور که از جهت سند نیز معتبر است، دلالت دارد بر این که امام صادق (ع) به تصحیح قراآت مىپرداخته و آنها را بر قرائت مشهور که همان قرائت «ناس» است ارجاع مىداده است.
– عن عبد العزیز قال سألت الرضا علیه السّلام عن التوحید فقال: کلّ من قرأ: قل هو اللّه احد، و آمن بها فقد عرف التوحید. قلت: کیف نقرأها؟ قال: کما یقرأ الناس (ابن بابویه، ۱۳۹۸ه.ق، ص۲۸۴؛ طبرسی، ۱۳۷۹، ص۱۰).
عبد العزیز گوید: از امام رضا (ع) درباره توحید سؤال نمودم. حضرت فرمود: هر کس سوره قل هو اللّه احد را بخواند و بر آن ایمان بیاورد، توحید را شناخته است. عرض کردم. چگونه سوره توحید را قرائت کنیم؟ حضرت فرمود: همان طورى که مردم مىخوانند.
بنابراین نقش راهنماییها و ارشادات ائمه اطهار(ع) در زمینهی شناخت قرائت صحیح نیز بسیار راهگشا و مفید است؛ به همین دلیل مرحوم طبرسی در تفسیر خود، از این روایات بهره جسته و استفاده از آنها را ملاکی برای تعیین قرائت صحیح از نادرست دانسته است؛ همانطوری که در ذیل آیه ۱۱۲ سوره مائده توضیحاتی در این خصوص بیان مینماید.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
آیه شریفه میفرماید:
إِذْ قالَ الْحَوارِیُّونَ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ قالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ؛ به یاد آر زمانى که حواریین عیسى به وى گفتند: اى عیسى بن مریم؛ آیا پروردگار تو توانایى دارد مائدهاى از آسمان بر ما نازل کند؟ گفت: بپرهیزید از خدا اگر دارنده ایمانید (مائده/۱۱۲).
کسایی در «هل یستطیع ربک»، فعل را به تاء و «ربک» را منصوب و دیگران فعل را به یاء و «ربک» را مرفوع خواندهاند (شافعی الحفیان، ۱۴۲۳ق، ص۳۱۱؛ طبرسی، ۱۳۶۰، ج۷، ص۲۳۲).
طبرسی مینویسد: وجه قرائت اول این است که مقصود «هل تستطیع سؤال ربک» است؛ یعنى آیا قدرت دارى که از پروردگار خود سؤال کنى؟ البته درباره قدرت او شک نداشتند. مىخواستند بگویند: تو که مىتوانى چرا سؤال نمىکنى؟! طبق این قرائت «ان ینزل» متعلق است به مصدرى محذوف. یعنى «هل تستطیع ان تسال ربک انزال مائده» آیا مىتوانى نازل شدن مائده را از خدا بخواهى؟ (همان).
ایشان پس از توضیحاتی درباره قرائتهای متفاوت از آیه مورد نظر، در تایید گفتار خویش و تایید قرائتها به سخنانی از امام صادق (ع) استناد مینماید آنجایی که میگوید:
از امام صادق (ع) روایت شده است که یعنى: «… هل تستطیع ان تدعو ربک». (همان).
ذکر این روایت در تفسیر مجمع البیان، بیانگر این نکته است که امام صادق(ع) نیز، فعل را با تاء و ربک را منصوب قرائت کردهاند. و مرحوم طبرسی این روایت را دلیلی بر صحت قرائت مذکور معرفی مینماید.
نمونهای دیگر از این بحث آیه زیر است:
وَ هُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتى لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ؛ و او است که در پیشاپیش رحمت (باران) خود بادها را مژده دهنده مىفرستد تا آن گاه که ابرى سنگین بردارد آن را به سرزمین مرده برانیم بدان وسیله آب فرو باریم و با آن آب از هر گونه میوهها (از زمین) بیرون آوریم، هم چنان مردگان را بیرون آوریم شاید شما متذکر شوید (اعراف/۵۷).
طبرسی مینویسد: ابن کثیر «الریح نشرا» به ضم نون و شین خوانده است. طبق این قرائت مقصود از الریح کثرت و صفت آن جمع است. مقصود بادهاى متفرق و پراکنده است. پیامبر اسلام در موقع وزش باد مىفرمود:
اللهم اجعلها ریاحا و لا تجعلها ریحا؛ خدایا آن را بادها قرار ده نه یک باد! (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۹، ص ۱۳۶).
وی میگوید: علت این روایت آن است که هر جا “ریاح” به صورت جمع به کار رفته برای رحمت بوده و هر جا که مفرد به کار رفته، برای عذاب استعمال شده است (همان).
۷-۲-۴- استفاده از چند معیار باهم
همانطور که گفته شد؛ تفسیر مجمع البیان را میتوان به عنوان یکی از منابعی به حساب آورد که دربردارنده و حاوی مطالبی بسیار مهم در باب اختلاف قراءات است. گاهی در ذیل آیهای، فقط از یک معیار برای اثبات یا رد قرائتی بیان کرده است؛ اما گاهی اوقات نیز چندین روش و معیار و ملاک را در جهت اثبات مدعا به کار برده است که در زیر به بیان برخی از آنها میپردازیم. به عنوان نمونه درباره آیه :
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ ؛ ما مىدانیم که گفتههاى آنان تو را اندوهگین مىسازد، و این حرفها در حقیقت تکذیب تو نیست، و لیکن ستمکاران آیات خدا را انکار مىکنند (انعام/۳۳).
طبرسی درباره لفظ «یکذبوک» در این آیه از چندین معیار استفاده نموده است:
ابتدا اختلاف قرائتها را یادآور میشود که؛ نافع و کسایى و اعشى از ابو بکر به ضم یاء و سکون کاف خواندهاند؛ و معیار هماهنگی با روایات ائمه اطهار(ع) را برمیگزیند و میگوید: قرائت امام على (ع) نیز همین است. از امام صادق (ع) نیز روایت شده است. دیگران به فتح کاف و تشدید ذال خواندهاند. و در توجیه قرائت دوم از معیار هماهنگی با قواعد ادبیات عرب استفاده مینماید و میگوید: قرائت دوم به این مناسبت است که باب تفعیل براى نسبت دادن کارى به کسى مىآید. مثل «زنیته». یعنى: نسبت زنا به او دادم. باب افعال هم به همین معنى آمده است. مثل «اسقیته» یعنى: به او گفتم خدا تو را آب دهد. و سپس در تایید گفتار خود از معیار مطابقت با شعر شعرا بهره میبرد و مینویسد: شاعر گوید:
و اسقیه حتى کاد مما ابثه تکلمنى احجاره و ملاعبه
یعنى: به او گفتم خداوند آبت دهد. تا آنجا که نزدیک بود سنگهاى آن با من سخن گویند.
بنا بر این وی هر دو قرائت، را به یک معنى میداند و هر دو را تایید مینماید. سپس میافزاید که: مؤید دیگر قرائت اول، گفته کمیت است:
و طائفه قد ا کفرتنى بحبکم و طائفه قالت مسیء و مذنب
یعنى: گروهى به دوستى شما مرا کافر خواندهاند و گروهى مرا گنهکار و بدکار.
همچنین وی از اقوال و سخنان و لغت عرب نیز استفاده نموده و میگوید: گفتهاند: عرب مىگوید: «اکذبت الرجل»؛ یعنى نسبت دروغ به او دادم (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۸، ص ۶۸).
بنابر آنچه گفته شد؛ طبرسی در تایید قرائتهای فوق از معیارهای زیر استفاده نموده است: هماهنگی با روایات معصومین(ع)، استفاده از قواعد ادبیات عرب، هماهنگی با شعر شعرای فصیح عرب، استفاده از اقوال، سخنان و لغت عرب.
نمونه دیگر آیه زیر است: خداوند در قرآن کریم میفرماید:
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیَهٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ؛ به خدا قسمهاى مؤکد خوردهاند که اگر معجزهاى به سوى آنان بیاید بدان ایمان آورند، بگو معجزهها فقط نزد خدا است شما چه مىدانید که چون معجزهاى بیاید ایمان نمىآورند (انعام/۱۰۹).
در تفسیر مجمع البیان آمده است: ابن کثیر و بصریان و ابو بکر از عاصم و نصیر از کسایى و خلف، «انها» را به کسر همزه و دیگران به فتح همزه قرائت کردهاند.
ابو على گوید: «ما» کلمه استفهام و فاعل «یشعر» ضمیرى است که به «ما» برمیگردد. کسانى که «انها» را به کسر خواندهاند؛ بنا بر استیناف است. و کسانى که به فتح خواندهاند؛ بنا بر این است که «یشعرکم» به معناى «یدریکم» باشد، که هم به حرف جر متعدى میشود و هم بدون جر. در صورت دوم «انها» محلا منصوب و در صورت اول یا محلا مجرور یا منصوب است (استفاده از قواعد ادبیات عرب). در هر صورت، طبق این قرائت، آیه را دو جور مىتوان معنى کرد:
۱- «ان» به معناى «لعل» است. چنان که شاعر گوید:
أ عاذل ما یدریک ان منیتى الى ساعه فى الیوم او فى صحى الغد (استفاده از شعر شعرای عرب).
یعنى: آیا آنچه که تو را فهمانیده است، سرزنش کنم؟ شاید مرگ من همین امروز فرا رسد یا بامداد فردا.
بنا بر این، یعنى چه چیز شما را مىفهماند؟ شاید وقتى بیاید ایمان نیاورند.
چنان که مىبینیم در قرآن کریم «لعل» بعد از علم آمده است. مثل: «وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى» (عبس/ ۳). (هماهنگی با آیات قرآن کریم).
۲- اینکه «لا» زاید باشد. یعنى: چه شما را مىفهماند که وقتى بیاید، ایمان مىآورند؟ در شعر زیر ممکن است «لا» را زاید و غیر زاید دانست:
ابى جوده لا البخل و استعجلت به نعم من فتى لا یمنع الجوع قاتله (استفاده از شعر شعرای عرب).
یعنى: او جوانمردى است که از بخل امتناع مىکند و بیدرنگ پاسخ مثبت مىدهد و قاتل خود را محروم نمیکند. در این شعر اگر «البخل» را نصب بخوانیم، لا زایده و اگر به جر بخوانیم غیر زایده است ( طبرسی، ۱۳۶۰، ج۸، ص ۲۲۶).
طبرسی در اینجا نیز از معیارهای، شعر، ادبیات عرب و مطابقت با آیات قرآن استفاده نموده است.
فصل پنجم
نقش اختلاف قرائتها در برداشتهای تفسیری مجمع البیان
طرح مساله
گرایشهای مختلف مفسران در برداشت از قرآن و توجه به شیوه های مختلف تفسیری و اختلافها و اشتباهات آنان، همگی حاکی از آن است که هرکس بخواهد به تفسیر قرآن و فهم مراد خدای متعال از آن بپردازد، نیازمند آن است که قواعدِ متقنی را بر مبنای بدیهیات عقلی و قطعیات و مسلمات شرعی و ارتکازات عقلایی، برای برداشت از قرآن شناسایی کند ؛ تا در مهلکهی استحسان و برداشت بیملاک از قرآن نیفتد و با تقلیل خطاها به مراد واقعی خدای متعال نزدیکتر شود و در پرتو تبیین دقیق این قواعد، هم تفاسیر موجود را محک زده و صحت و سقم برداشتهای موجود در آن را بازشناسد و هم مبنای مناسبی برای تفسیر صحیح فراهم آورد.
این قواعد تفسیری عبارتند از: مجموعهای از ضوابط کلی که برداشت صحیح از آیات قرآن بر آن استوار است و سامانیابی تفسیر صحیح، در گرو شناخت این امور و رعایت آنها میباشد ( رجبی، ۱۳۸۳، ص۴؛ مرادی، ۱۳۸۲، ص۱۰۹؛ رضائی اصفهانی، ۱۳۸۲، ص۴۷۲). و از آنجایی که یکی از مهمترین مبادیِ قواعدِ تفسیری، بحث اختلاف قرائتها و شناخت قرائت واقعیِ قرآن کریم است (رجبی، ۱۳۸۳، ص۴)؛ بنابراین نقش اختلاف قرائتها در برداشتهای تفسیریِ مفسر، بسیار حائز اهمیت است.
همچنین توجه به قرائت قرآن کریم و کیفیت ادای آن، برای ارائه تفسیری صحیح از قرآن کریم، از آن جهت لازم و ضروری است که گاهی اوقات به واسطهی قرائتهای متعدد از یک آیه، برخی از وجوه و معانی احتمالی، بر برخی دیگر، ترجیح مییابند. گاهی اوقات نیز توسط همین اختلاف قرائتها، معنی آیه، آشکار و واضحتر میگردد. بنابراین و به طور کلی؛ نقش اختلاف قرائتها در تفسیر را میتوان در “ارائه کردن بیش از یک معنی برای لفظ و یا آیه” خلاصه نمود (متولی، ۱۴۲۰ق، ص۴۱).
تفسیر مجمع البیان یکی از تفاسیر مهم جهان تشیع محسوب میشود. که اختلاف قرائتها جزء بسیار مهم و جدانشدنی از آن به شمار میروند. و شیخ طبرسی نیز به زبانی گویا آنها را بازگو نموده است؛ گاه قرائتی را رد و دیگری را تایید مینماید؛ و گاه نیز تمام قرائتهای وارده را بر طبق معیارهای قرائت صحیح از دیدگاه خود، مورد تایید و پذیرش قرار میدهد. علاوه بر این؛ قرائتها برخی اوقات به صورت آگاهانه و گاهی به صورت ناخودآگاه در برداشتهای تفسیری وی تاثیرگذار بوده است به گونه ای که در نتیجه این تفاوت قرائت، معنا به کلی عوض شده و گاه عکس برداشت های دیگر معنا شده است، پژوهش حاضر در صدد است که موضوعات متعدد تفسیری را که به نوعی متأثر از اختلاف قرائت در تفسیر مجمع البیان است را واکاوی کند؛ تا میزان تاثیر این قرائتها را در برداشتهای تفسیری ایشان به روشنی نشان دهد؛ که برای این منظور و جهت تسهیل در مطلب، به دو طبقه؛ الف) آیات الاحکام و ب) دیگر موضوعات تفسیری دستهبندی شده است.
تاکنون هیچ کتاب و یا تحقیق مستقلی تحت عنوانِ «نقش اختلاف قرائتها در برداشتهای تفسیری طبرسی در مجمع البیان» نگاشته نشده است؛ هرچند که در لابه لای برخی مقالات به صورت جزئی، به مسئله اختلاف قرائتها از دیدگاه مرحوم طبرسی و تاریخ آن پرداخته شده است؛ اما درباره نقشی که این اختلاف قرائتها در تفسیر وی نموده است، بحثی نشده است. بنابراین نوآوری این تحقیق در این است که به کُنه و عُمقِ برداشت تفسیری طبرسی در مجمع البیان پرداخته و لذا به صورت عینی و ملموستر، چگونگیِ تاثیر اختلاف قرائت در برداشتهای این مفسر جلیلالقدر قابل تشخیص است.
۱- ۵- تاثیر در حوزه آیات الاحکام
واقعیت این است که بعضى از مسائل علوم قرآنى، ارتباطى تنگاتنگ با مباحث فقهى دارند؛ از جمله این مسائل، بحث قراءات قرآنى است که با برخی احکام فقهی در ارتباط است. جلال الدین سیوطى در اشاره به این امر مىنویسد: به سبب اختلاف در قراءات، اختلاف در احکام پیدا مىشود؛ از این رو اختلاف در حکم فقها، گاهی اوقات با اختلاف در قرائت پیوند دارد (سیوطی، ۱۳۸۰، ج۱، ص۲۷۰؛ و به نقل از: کلانتری ارسنجانی، ۱۳۸۴، ص ۳۳).