پس از پایان جنگ سرد در ۱۹۹۰ از اهمیت و حساسیت دریای ساراگاسو به عنوان «هارتسی» جهان کاسته شد و به مرور نقش خلیج فارس، تنگه هرمز، دریای مکران (که عمان خوانده میشود)، دریای کوروش (که آن نیز به غلط دریای عربی خوانده شده)، و دریای قزوین (که خزر خوانده میشود)، در جهان برجسته شد. از آنجا که این آبها، در جوار ایران و بخشهای عمده آن، متعلق به ایران هستند و تحت نفوذ جمهوری اسلامی میباشند، لذا «هارتسی» از اقیانوس اطلس شمالی به سواحل جنوبی و شمالی ایران منتقل شد.
پنجاه سال قبل، فاصله میان قلب حیاتی سرزمین جهانی با قلب حیاتی دریای جهانی بیش از ۱۰٫۰۰۰ کیلومتر بود، امّا اکنون این دو در یک نقطه بر هم منطبق شدهاند، در ایران. یعنی امروز جمهوری اسلامی ایران همزمان هم قلب حیاتی سرزمین جهانی است، و هم قلب حیاتی دریای جهانی، و حداقل تا پنجاه سال آینده این موقعیت برای ایران محفوظ است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۳. فضای ایران نیز آئرواستراتژیک است و پس از منطقه فضایی تحت کنترل نوراد (فرماندهی عالی دفاع هوافضایی آمریکای شمالی) ، دومین منطقه فضایی حساس جهان است.
۴. از نظر قدرت اقتصادی، موقعیت ژئواکونومیک و هیدرواکونومیک ایران، بسیار حساس است. شریانهای انرژی فسیلی جهان همچون رگهای این قلب تپنده، از جوار ایران، به اعضا و جوارح جهان پمپ میشود. بازار منطقه، بازار هدف کالاهای شرق و غرب است. همچنین منابع زیرزمینی منطقه، منابع اقتصاد استراتژیک کشورهای مختلف است.
۵. از نظر قدرت سیاسی، در محیط استبدادی و استعمارزده منطقه، موقعیت ژئوپلیتیک ایران، به دلیل وجود حکومت مستقر و مستقل، بسیار حائز اهمیت است. غرب تلاش میکند در تبلیغات خود دولت ترکیه و دولت غاصب و جعلی اسراییل را تنها دموکراسیهای منطقه بخواند و زیر بار فشار روانی اتهام حمایت از دولتهای مرتجع و استبدادی کشورهای عربی، رژیم اسراییل را نماد دموکراسی واقعی بخواند. حال آنکه جمهوری اسلامی بهعنوان یگانه حکومت مردم سالاری دینی در جهان، از حیث استقلال سیاسی میدرخشد و این موضوع که حکایت از عدم تعهد واقعی به قدرتهای بیگانه دارد، موقعیت ایران را در منطقه و جهان حائز اهمیت روز افزون نموده است. اکنون ایران بازیگری مهم در پهنه منطقه است که در معادلات جهانی نمیتوان آن را نادیده گرفت.
۶. از نظر فرهنگی، موقعیت ژئوکالچر ایران بسیار ممتاز است. ایران امروز با یک دامنه فرهنگی فارسی زبانان
از کردستان عراق تا افغانستان و قلب آسیای میانه، نفوذ فرهنگی دارد. همچنین با یک دامنه فرهنگی شیعی، از افغانستان و پاکستان در شرق، تا عراق و لبنان در غرب و آذربایجان در شمال و بحرین در جنوب، نفوذ مذهبی چشمگیری دارد. تأثیر این نفوذ را میتوان در معادلات فرهنگی، سیاسی و نظامی منطقه جنوب غرب آسیا دید.
۷. از نظر اجتماعی، موقعیت ژئوسوشال ایران، با توجه به تنوع اقوام و طوایف گوناگون، جمعیت مناسب و نیروی جوان، موقعیتی ممتاز است.
۸. از نظر نظامی نیز، موقعیت ژئومیلیتاری و همچنین هیدرومیلیتاری ایران، از حیث قدرت بازدارندگی زمینی، دریایی، موشکی، و عملیات ویژه، یکی از استثناییترین موقعیتهای اقتدار نظامی منطقهای را برای کشور در ۳۰۰ سال اخیر پدید آورده است.
این موقعیت ایران، قطعاً پیامدهایی در عرصه بینالمللی دارد. پرسش این است که این موقعیت، متضمّن چه نتایجی در سطح جهان است؟
اگر نظام جهانی یک پیکر واحد در نظر گرفته شود، جمهوری اسلامی ایران، قلب این پیکره جهانی محسوب میشود. در مقابل، آمریکا طیّ نیم قرن تلاش نموده است تا به مغز جهان تبدیل شود. اکنون ایالات متحده، با وجود سازمان گستردهای همچون «NSA» توانسته است به ایجاد اینترنت در جهان مبادرت نموده و حافظه جهان را در ۹ هکتار مساحتی که سوپر کامپیوترهای آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) در زیرزمین اشغال کردهاند، پدید آورد. این حافظه جهانی، روزانه سه میلیارد پیام را دستهبندی و ذخیره میکند.
موقعیت ایران به عنوان قلب در کنار موقعیت آمریکا به عنوان مغز این پیکره، شرایطی را پدید آورده که در بدن یک انسان میتوان دید: قلب انسان بدون مغز، زنده میماند، مانند بیمارانی که مرگ مغزی میشوند، امّا مغز انسان، بدون قلب او زنده نمیماند. موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران متضمن سه نکته است:
الف ـ در میان ۲۰۰ کشور جهان، جمهوری اسلامی قلب جهان «Global heart» محسوب میشود.
ب ـ آمریکا مغز جهان«Global brain» محسوب میشود.
ج ـ قلب، بدون مغز زنده میماند، امّا مغز بدون قلب زنده نمیماند.
به یک نکته باید توجه داشت و آنهم اینکه وقتی کشوری دارای موقعیت جهانی است، بهعنوان ثقل جهانی یا منطقهای عمل میکند. مانند آمریکا، که چون موقعیت جهانی دارد، لذا خود را مرکز عالم میپندارد و سایر نقاط و مناطق را با خود میسنجد. برای نمونه، در قاعده «مرکز ـ پیرامون» که آمریکا خود را مرکز عالم میشناسد، در یکصد سال اخیر، جزیره جهانی یا قارههای به هم پیوسته آسیا ـ اروپا را که در موقعیت شرق آمریکا قرار دارند، با نام کلّی «خاور» میشناسد، سپس آن را به سه قسمت: خاورنزدیک، «خاورمیانه» و خاوردور تقسیم میکند. در یک صد سال اخیر که منطقه ما از سوی آمریکاییها خاورمیانه خوانده شده است، هر یک از مردم این منطقه که واژه خاورمیانه را برتافته و بازگو کند، در واقع پذیرفته است که در حاشیه قطب! عالم امروز، یعنی آمریکا قرار دارد. حتی در ۶ سال اخیر، آمریکا تلاش نمود با طرح خاورمیانه بزرگ، ابعاد آنچه را در یکصد سال گذشته توسط آدمیرال آلفرد ماهان تعریف شده بود، گسترش دهد.
موقعیت جمهوری اسلامی بهعنوان «هارتلند» جهان، در برابر موقعیت آمریکا به عنوان «برینلند» جهان، مفهوم خاورمیانه را متزلزل ساخته است و اکنون این پرسش مطرح است که «شرق میانه چه کشوری؟!». مانع اصلی طرح خاورمیانه بزرگ، جمهوری اسلامی بوده است، و لذا موقعیت فعلی ایران، به عنوان «قطب جهان خداگرا» و همچنینهارتلند جهان، نظام بینالملل را وارد صورت بندی جدیدی نمود که در سوی دیگر آن، آمریکا به عنوان «قطب جهان بشرگرا» و برینلند جهان مطرح است. اکنون اگر کسی آمریکا را به تبع موقعیت آن مرکز عالم اومانیسم بداند، مفاهیمی همچون خاور نزدیک، خاورمیانه و خاور دور موضوعیت دارند، امّا هنگامی که موقعیت ایران کنونی، آن را مرکز عالم خداگرا قرار داده، میتوان از باخترنزدیک (کشورهای اروپایی ارتدوکس و کاتولیک) ، باخترمیانه (کشورهای پروتستان مرکز و شمال اروپا با محوریت آلمان) و باختردور (کشورهای آنگلوساکسن، شامل انگلیس، آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند) نام برد.
چه عواملی این موقعیت ایران را تهدید میکند و آن را میفرساید؟
عوامل متعددی به عنوان تهدید این موقعیت ایران مطرح هستند. فهرست بلندی از تهدیدهای غربیها علیه جمهوری اسلامی وجود دارد که همواره در تلاشاند تا این موقعیت را متزلزل، نابود و بیاثر سازند: سکتاریزاسیون (فرقهگرایی)، بالکانیزاسیون (تجزیه سرزمینی)، گلوبالیزاسیون (ذوب در نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب به بهانه جهانیسازی)، واتیکانیزاسیون (تحدید نهاد ولایت فقیه)، لیبرالیزاسیون فرهنگی و اقتصادی، سکیولاریزاسیون، ایندیویدوآلیزاسیون تربیتی، امانیزاسیون اعتقادی، پرنوکراتیزاسیون سیاسی، الیناسیزاسیون اجتماعی و هویت زدایی به ویژه در نسل جوان و موارد دیگری.
راههای مقابله با این تهدیدها کدامند؟
بخشی از این تهدیدها باید توسط نهادهای حکومتی و دولتی خنثی شوند، و بخشی نیز توسط مردم. امّا یک نکته میان هر دو مشترک است و آن هم «نیاز به بصیرت» است.
اگر مردم و حکومتمداران ندانند که کشور چه جایگاه و موقعیت ممتازی دارد و از وجود چنین نعمتی غفلت کنند، یقیناً آن را از کف خواهند داد. از سوی دیگر اگر این موقعیت را نشناختند، قطعاً متوجه تهدیدها و آسیبهای آن نیز نخواهند بود که این غفلت موجب خسارتها و فجایع جبران ناپذیری خواهد شد. لذا بصیرت حکومت و مردم، عامل اساسی خنثیسازی این تهدیدها و حفظ این موقعیت ممتاز به عنوان میراثی برای نسلهای بعدی است.
این موقعیت چه ربط و نسبتی با حوزه فکری و فرهنگی ایران اسلامی ـ شیعی پیدا میکند؟
موقعیت ژئوکالچر ایران امروز، عمیقاً متاثر از فرهنگ شیعی ایران است. اگر این فرهنگ نبود، انقلاب اسلامی ایران نیز نبود و حداکثر در حدّ یک انقلاب ملی رقم میخورد.
انقلاب اسلامی ایران، جهان را از حالت دوقطبی درون پارادایم اومانیسم (بشرگرایی) که جهان را به دو قطب: لیبرال کاپیتالیسم غرب و سوسیالیسم شرق تقسیم میکرد، به درآورد، و به جهان دوقطبی جامعتری رساند: جهان دوقطبی اومانیسم (بشرگرایی) و تئوئیسم (خداگرایی). پس موقعیت ژئوکالچر ایران در جهان امروز مقوّم جهان ژئوپارادایم دوقطبی خداگرا ـ بشرگراست.
و اگر فرهنگ ایرانی شیعی نبود، نظام دوقطبی نوین در جهان شکل نمیگرفت. اهمیت ژئواستراتژیک ایران در جهان از این روست که نه تنها خود یک قطب این نظام دوقطبی است، بلکه خود این نظام را شکل داده است. این یعنی بازیگری در عرصه جهانی. البته مایل نیستم این مطلب به نوعی خود بزرگبینی فرهنگی یا اعتماد به نفس کاذب بدل شود، زیرا موقعیت و جایگاه برتر داشتن، نیازمند زحمت و تلاش گستردهتر برای حفظ آن است. لذا از حیث توجه و تنبّه عرض میکنم تا به نوعی بتوان حساسیتها را نسبت به داشتهها و سرمایههای ملی و دینی برانگیخت.
با توجه به رویکرد انقلاب اسلامی به آینده جهان اسلام و نقش ایران در واقعه شریف ظهور حضرت ولی عصر (عج) جایگاه این موقعیت در این رویکردها چیست؟
با پدید آمدن نظام دوقطبی خداگرا ـ بشرگرا، موقعیت ژئوپارادایم ایران به عنوان مرکز جهان خداگرا، مقوّم رویکرد انقلاب اسلامی در جهان اسلام، به ویژه در حوزه الهام بخشی برای رهایی از سلطه بیگانگان بود که نمونههای آن در لبنان و فلسطین مشهود است. ظهور مهدی موعود (عج) متضمّن حضور دین در عرصه زندگی بشر و تقویت قطب خداگرا و بسط جامعه موحّدین و متقین در عالم است. موقعیت ایران کنونی، متضمن این حرکت بوده است و برای نهادینهسازی و تقویت آن باید تلاش کرد. گام بعدی که بسیار دشوار است، دینیسازی سبک زندگی بشر است. در واقع کار اساسی که رویکرد جدّی انقلاب اسلامی، پس از تحقق نظام ژئوپارادایم اومانیسم و تئوئیسم است، مسئله تحقّق سبک زندگی مهدوی است. اگر سبک زندگی بشر مهدوی شود، زمینهسازی برای ظهور به نتیجه خواهد رسید. موقعیت ویژه ایران امروز، در این مسیر بسیار مؤثر است.
وظیفه دولت اسلامی و مردم در قبال این موقعیت در سطح منطقهای و جهانی چیست؟
هر پدیده اجتماعی، در حرکت کلی خود از سه مرحله عبور میکند: ایجاد، حفظ و بسط. موقعیت کنونی محیطی ایران در نظام اجتماعی جهان امروز نیز از این قاعده مستثنا نیست.
مرحله نخست که مرحله ایجاد این موقعیت بوده، اکنون محقق شده است. باید این موقعیت را درک کرد. مرحله دوم، حفظ این موقعیت است. وظیفه دولت و مردم در این مقطع حساس، حفظ و پاسداشت این موقعیت بسیار ارزشمند است. امّا آنهم کافی نیست، بلکه باید به سراغ مرحله سوم رفت و مسئله بسط این موقعیت ممتاز را مدّ نظر داشت. اگر مرحله سوم، یعنی بسط موقعیت جمهوری اسلامی محقق شود، گامی در جهت زمینهسازی برای ظهور مهدی موعود (عج) محقق شده است. هوشیاری و بصیرت دولت و مردم از یکسو، و اهتمام به بسط این موقعیت از سوی دیگر، وظایف کلی ما در نسبت با موقعیت ممتاز ژئودکترین نهضت انتظار محسوب میشود.
موقعیتایران
ایران در جنوب غربی آسیا واقع است. آسیای جنوب غربی در حقیقت منطقه واسطه بین سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا است که ایران در این منطقه به نحو شدیدی از حوادث این قاره متاثر است. زیرا هر نوع واقعهای که در این قارهها به وقوع بپیوندد و یا روابط سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی بین این سه قاره رخ دهد به صورتی بر ایران تاثیر خواهد گذاشت. سر زمین کنونی ایران که بخش عمده ای از فلات ایران تشکیل می دهد با بیش از ۹۰ درصد از مساحت در غرب این فلات واقع شده است. ایران کشوری است که به سبب موقعیت جغرافیایی و نیز دارا بودن منابع انرژی موقعیتی منحصر به فرد دارد. به همین دلیل در تمام گفتمانهای استراتژیک این موقعیت ممتاز را حفظ کرده است در دوره گفتمان ژئواستراتژیک متاثر از نظریههای قدرت دریایی ماهان،هارتلند مکیندر، ریملند اسپایکمن و کمربند شکننده کوهن، موقعیت جغرافیایی اش به علت اتصال به دریای آزاد و در اختیار داشتن تنگه استراتژیک هرمز و از همه مهمتر قرار گرفتن بین دو قدرت بری و بحری در استراتژیهای جهانی جایگاه بالایی پیدا نموده و بر مبنای همین جاذبه ژئواستراتژیکی موقعیت ایران به عنوان یکی از حلقههای مهم سد نفوذ اعتبار ویژه یافت. (عفیفی، ۱۳۸۹، www: o20. ir. htm).
ایران اگرچه از اقیانوسها و دریاهای بزرگ فاصله دارد ولی در دو سوی شمال و جنوب به دریا منتهی میشود. از طرف شمال با دریای خزر به عنوان بزرگترین دریاچه بسته جهان همسایه است. ارتباط دریایی از طریق این دریاچه با روسیه قزارقستان و ارتباط دریایی و زمینی با جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان و ترکمنستان از اهمیت خاصی برخوردار است. از طرف جنوب ایران از طریق خلیج فارس و دریای عمان با دنیای خارج ارتباط دارد و بیش از ۸۵ درصد واردات و ۹۵ درصد صادرات ایران از طریق این منطقه صورت می پذیرد علاوه بر آن خزر و خلیج فارس دو منبع اقتصادی و تأمین انرژی ممتاز در جهان محسوب می شوند (طاهری و موسوی، ۱۳۸۷، ص ۵).
– حوزههای نفوذ ایران
ایران بر خلاف بازیگران منطقه ای و بازیگران مجاور بین المللی همانند هژمون جهانی در تمام زیر سیستمها حضور دارد. نحوه و طریق و ابزارهای نفوذ ایران، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی–تمدنی، دینی و استفاده از ابزار سازمانی است. در زیر سیستم خلیج فارس ایران از ابزارهای اقتصادی، سیاسی و تمدنی و دینی (اسلامی) و مذهبی استفاده می کند. در زیر سیستم خاورمیانه کوچک در موضوع فلسطین، لبنان و عراق، نقش فعالی ایفا می کند. در فلسطین از طریق نهضتهای آزادی بخش عمل می کند. در لبنان، نفوذ فرهنگی– دینی (زبان فارسی- اسلام) و تمدنی دارد و جنبش آزادی بخش و مقاومت (در مقابل تروریسم) نیز از ابزارهای نفوذ ایران است. در حوزه شبه قاره از مرزهای مشترک و حوزه تمدنی ایرانی– اسلامی به ویژه زبان و نژاد و دین مشترک استفاده می کند. در زیر سیستم قفقاز مذهبی (شیعه) ، فرهنگی– تمدنی عمل می کند. در زیر سیستم آسیای مرکزی این زیر سیستم در حوزه تمدن ایرانی قرار دارد. در این دو زیر سیستم مهمترین برگههای ایران، تاریخ و سنن مشترک، اسلام، زبان فارسی و سنتهای ایران (چون عید نوروز) است. به هر حال حضور فرهنگ ایرانی در این دو زیر سیستم قابل توجه است. ایران از طریق سازمانهایی چون اوپک، اکو، ۸- D، گروه ۱۵، با کشورهای همسایه و فرامنطقه ای و عمدتاً مسلمان همکاری می نماید. در زیر سیستم قفقاز علاوه بر جمهوری آذربایجان با گرجستان و ارمنستان نیز رابطه مناسبی برقرار کرده است. علاوه بر این راه آهن، خطوط لوله نفت و گاز و انتقال انرژی در اثر همکاری با ترکمنستان و قزاقستان و ارمنستان قابل توجه است. در این میان راه گرجستان قدرت قابل توجهی به ایران می بخشد. چرا که در راه های مواصلاتی جدیدی را برای ایران به ارمغان آورده است. (رضایی، ۱۳۸۴، ص ۱۸۴ – ۱۸۳).
۳-۳-۲- لبنان
واژه سامی”LBN” گرفته شده که دارای معانی متعددی همچون «شیر» و «سفید» است که شاید اشاره به کوههای سر پوشیده از برف لبنان دارد. در زبان انگلیسی نام لبنان را با حروف معرف the به مانند سودان و اوکراین و گامبیا به کار میبرند. اطلاق حرف معرفه the شاید بهاین خاطر باشد که وقتی ناماین کشورها به وجود آید به جای ممالک مستقل تنها مناطقی جغرافیایی محسوب میشدند. لبنان کشوری کوچک و کوهستانی در غرب آسیا و خاورمیانه و در کنار کرانه خاوری دریای مدیترانه است که پایتخت آن شهر بندری بیروت است. لبنان از شمال و شرق با کشور سوریه، از جنوب با کشور اسراییل و از غرب با دریای مدیترانه همسایهاست و جزیره قبرس نیز در نزدیکی سواحلاین کشور قرار دارند. تا قبل از جنگ داخلی ۱۹۹۰-۱۹۷۵ لبنان کشوری متمول در منطقه و پایتخت بانکداری جهان عرب محسوب میشد و تعداد زیادی توریست را جذب خود میکرد تا حدی که بیروت را به عنوان پاریس خاورمیانه میشناختند و همچنین به دلیل قدرت مالی بسیار لبنان را به عنوان سوئیس خاورمیانه میشناختند. بلافاصله بعد از پایان جنگ تلاشهای بسیاری صورت گرفت تا اقتصاد را بهبود بخشند و زیر ساختهای کور را از نو بسازند که نتایج مثبت آن در سالهای اخیر آشکار شدهاست. تا قبل از ابتدای سال ۲۰۰۶، کشور به ثبات و بازسازی لبنان به پایان رسید و تعداد بسیاری توریست به گردشگاههای لبنان سرازیر شدند. اما با شروع جنگ اسرائیل لبنان در ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ تعداد بسیاری نظامیو غیر نظامیصدمه دیدند و خسارات بسیاری به زیر ساختهای کشور وارد شد و جمعیت گستردهای بی خانمان شدند. از سپتامبر ۲۰۰۶ دولت لبنان برنامه رسیدگی به اموال مخروبه بیروت، طیر و دیگر دهات واقع در جنوب لبنان را شروع کردهاست. آنجا که مردم لبنان در ۶۰ سال گذشته به شهرنشینی روی آوردهاند، بیشتر جمعیت این کشور در شهرها به ویژه در پایتخت آن بیروت و اطراف آن سکنی گزیدهاند. بیش از نیمیاز لبنانیها در بیروت زندگی میکنند. لبنان از شش استان (به عربی: ألمحافظه) تشکیل شدهاست. استان بیروت، استان جبل لبنان، استان شمالی لبنان، استان بقاع، استان نبطیه، استان جنوبی لبنان. مردم لبنان را گروههای نژادی و قومیگوناگونی تشکیل میدهند. عربها ۶۰٪، آسوریان و سریانیها ۳۶٪ و ارمنیها ۴٪، کردها و یهودیان ۱٪ جمعیت را تشکیل میدهند. از نظر جمعیت میانگین سنی مردم لبنان ۲۴٫۶ سال است. زبان رسمیلبنان عربی است، اما هریک از اقلیتهای نژادی به زبان خود سخن میگویند. زبان فرانسه نیز کاربرد دارد. پیروان دینها در لبنان مسلمان (۵۹٫۷٪) مسیحی (۳۹٪)، دیگر (۱٫۳٪). برآوردی که مردم لبنان را از نظر دین بررسی میکند این گونه است: ۵۹٫۷٪ مسلمان، ۲۷٪ مسلمان اهل سنت/۲۷٪ مسلمان شیعه، ۳۹٪ مسیحی، ۲۱٪ مارونی ۸٪ ارتودکسیونانی۵٪ دروز۵٪ کاتولیکیونانی، ۳/۱٪ پیروان ادیان دیگر میباشند. امروزه فرهنگ و هنراین ملت در آثار موسیقی آن ظاهر شده است. که بر دیگر ملل عرب نیز تأثیر گذاشته است. پس جای تعجب نیست کهاین کشور کوچک دارای فرهنگی فوق العاده غنی و زنده باشد. وجود گونههای بسیار قومیو مذهبی به رسوم پر بار موسیقی، آشپزی و جشنهای لبنان کمک بسیاری کردهاست. مخصوصاً در بیروت دارای هنر غنی است و نمایشها و نمایشگاهها و شوهای مد و کنسرتهای زیادی در طول سال در نگارخانهها، موزهها، تئاترها و اماکن عمومیبرگزار میشود. جامعه لبنان مدرن، تحصیل کرده و شاید قابل مقایسه با جوامع اروپایی مدیترانهاست. اکثر لبنانیها دو زبانه هستند و عربی و فرانسه صحبت میکنند. به همین دلیل لبنان عضو سازمان بینالمللی کشورهای فرانسوی زبان است. بااین حال زبان انگلیسی مخصوصا بین دانشجویان لبنانی رایج شدهاست. این کشور نه تنها محل تلاقی مسیحیت با اسلام بلکه دروازهای است که جهان عرب را به اروپا متصل میکند. از نظر تاریخ نخستین ساکنان شناخته شده لبنان، کنعانیها، مردمیاز نژاد سامی بودهاند که به احتمال زیاد با یونانیان دادوستد داشتهاند، ویونانیان آنان را فنیقی مینامیدهاند. فنیقیها قومیدریانورد و بازرگان بودند و قلمرو آنان شامل دولت-شهرهایی مستقل در شرق مدیترانه و مهاجرنشینهایی درکرانههای مدیترانه بود. کوروش بزرگ، فنیقیه را گشود، و به مدت دو سده، هخامنشیان فرمانروایاین منطقه بودهاند. از نظر جنگ داخلی در ماه آوریل ۱۹۷۵ (میلادی) مردان مسلح به روی کلیسایی در شرق بیروت آتش گشودند تا پیر جمیل موسس حزب فالانژ لبنان را ترور کنند. البته او جان سالم به در برد ولیاین سوءقصد باعث مجموعهای از اقدامات متقابل شد که در نهایت به جنگ داخلی ۱۵ ساله در لبنان منجر شد.
حزبالله لبنان سازمانی سیاسی- نظامیدر لبنان است. گروه حزبالله در اوایل سالهای ۱۹۸۰ و با الهام از ایدئولوژی اسلام سیاسی آیت الله روحالله خمینی در لبنان ظهور کرد. در زمان جنگ داخلی لبنان، حزبالله لبنان به کمک سپاه پاسداران انقلاب اسلامیایران، تعلیم نظامیداده شده و تحت حمایت مالی و سیاسی نظام جمهوری اسلامیایران قرار گرفت. [۶] حزبالله لبنان ۳ هدف اصلی را به عنوان آرمان خود اعلام کرده که عبارتند از: محو آثار امپریالیستی غربی در لبنان، مجازات فالانژهای لبنان و برپایی حکومت اسلامیدر لبنان.
حزبالله لبنان پس از سالها جنگ چریکی موفق به آزاد کردن جنوب لبنان از اشغال اسرائیل در سال ۲۰۰۰ شد.این گروه پس از آن به فعالیتهای سیاسی خود تحرک بیشتری داده و به کابینه و مجلس لبنان راهیافت.
هستهٔ اولیه حزبالله و ساختار تشکیلاتی آن متشکل از اسلام گرایان، نیروهای حزب الدعوه به رهبری علامه سید محمدحسین فضلالله، شاخه دانشجویی حزب الدعوه، مسئولان جنبش امل، اعضای جنبش فتح به رهبری ابوجهاد (خلیل الوزیر) و تمام گروههاو جریانهایی که از انقلاب اسلامیایران وایت الله روحالله خمینی تاثیر گرفته بودند شکل گرفت. [نیازمند منبع] سید عباس موسوی که در حملهی بالگردهای اسرائیلی به خودرو حامل وی و همسر و فرزندش در سال ۱۹۹۲ کشته شد، شیخ صبحی طفیلی، شیخ راغب حرب، شیخ عبدالکریم عبید، سید حسین موسوی، سید حسن نصرالله، سید ابراهیم امین السید، شیخ حسین الکورانی، شیخ نعیم قاسم، شیخ محمدیزبک، حسین خلیل، محمد رعد و محمد فنیش از جمله افرادی بودند که از حزب الدعوه و جنبش امل وارد حزبالله شدند.
حزبالله لبنان با انتشار مرامنامه جدیدی در سال ۲۰۰۹، صراحتاً بر اجراییک سیستم اسلامیبر پایه رأی مستقیم مردم و نه از طریق اجبار و تحمیل، تأکید نموده است. تأکید حزبالله مبنی بر نبود اجبار در اسلام، نوعی انعطافپذیری ایدئولوژیک جهت پذیرش اصل تغییر اولویتهای راهبردی را بهاین جنبش تزریق نموده است. در همین راستا، حزبالله معتقد است که نیل به مردمسالاری مبتنی بر رضایت مردم،یکی از اصول اساسی حکومت در لبنان باقی خواهد ماند. با تأکید بر نیاز به مردمسالاری مبتنی بر رضایت مردم و تشکیل دولت وحدت ملی، پیام سند جدیداین خواهد بود که حزبالله خود رایک بازیگر سیاسی عمده در لبنان بهشمار میآورد و فارغ از نتایج انتخابات، حکومت باید اصل توافق با حزبالله را مدّ نظر قرار دهد. براین اساس، حزبالله لبنان از سال ۲۰۰۹ چهرهای سیاسی به خود گرفت و بهطور جدی پا به عرصهی رقابتهای سیاسی گذاشت و در تمام انتخاباتهای پارلمانی و شهری لبنان حضور فعالی داشته است که برخی از آنها با پیروزی و برخی نیز با شکست همراه بوده است. در انتخابات پارلمانی ژوئن ۲۰۰۹ تمامیکاندیدهای حزبالله به پارلمان راهیافتند اما از آنجا که متحدان آنها در ائتلاف ۸ مارس موفق به کسب آرای مردم نشدند، گروه ۱۴ مارس (تحت حمایت غرب) با کسب ۷۱ کرسی پیروز انتخابات اعلام شد. اما به رغم شکست جریان ۸ مارس دراین انتخابات، حزبالله لبنان و متحدین آنها در پی سقوط دولت سعد حریری در ژانویه ۲۰۱۱ به دلیل استعفاییازده وزیر متعلق به گروه ۸ مارس، توانستند دولت را در اختیار بگیرند و تاکنون نیز که به روزهای پایانی عمر قانونی آن نزدیک میشویم، موقعیت سیاسی خود را حفظ نمایند.
نقشه ۳-۲
۳-۳-۳- سوریه
جمهوری عربی سوریه با مساحتی حدود ۱۸۵۱۸۰ کیلومتر مربع، هشتاد و هفتمین کشور جهان از نظر وسعت محسوب میشود. این کشور در جنوب غرب آسیا و ساحل شرقی دریای مدیترانه واقع گردیده و از شمال با ترکیه، از شرق با عراق و از جنوب با رژیم صهیونیستی و اردن، از غرب با لبنان و دریای مدیترانه هم مرز است. سوریه در منطقه خاورمیانه قرار دارد و از کشورهای مهم این منطقه به حساب میآید. از نظر مختصات جغرافیایی، سوریه بین مدار ۳۲ و ۳۷درجه شمالی و ۳۵- ۴۲ شرقی قرار دارد. این موقعیت حالت جغرافیایی سبب گردیده است که سوریه یک موقعیت مهم راهبردی از نظر بازرگانی و سیاسی بدست آورد و محل اتصال سه قاره مهم آسیا، آفریقا و اروپا گردد. این کشور نقطه اتصال مراکز صنعتی و بازرگانی اروپا و مراکز تولید نفت در منطقه خلیج فارس میباشد. در صورت بهبود وضعیت عراق این کشور میتواند محل عبور لولههای نفتی و گازی برای صادرات نفت و گاز ایران و عراق به اروپا از طریق دریای مدیترانه باشد. چنانکه اتصال راه آهن این سه کشور میتواند اهمیت بازرگانی سوریه را افزایش دهد، زیرا تجارت از این طریق هم سریعتر خواهد بود و هم وارد کنندگان نفت مجبور به دادن مالیاتهای کانال سوئز نخواهند بود. از نظر توپوگرافی این کشور را میتوان به دو منطقه جغرافیایی تقسیم نمود. کناره دریای مدیترانه که آب و هوایی مدیترانهای دارد و قسمت شرقی که شامل دشتها و مناطق بیابانی و خشک است که در نواحی مرزی اردن و عراق قرار دارد. درجه حرارت در بعضی از نقاط شرقی سوریه در تابستان تا ۵۰ درجه نیز میرسد، اما در دمشق درجه حرارت بندرت از ۴۰ درجه عبور میکند. در زمستان نیز حرارت کمتر به صفر درجه میرسد. رودخانههای سوریه عبارتند از:فرات، دجله، عاصی، بردی، یرموک، خابور، بلیخ، کبیر شمالی، کبیر جنوبی، عفرین، ساجور و السن، رودهایی هستند که در سوریه جاری میباشند. دریاچههای سوریه عبارتند از: دریاچه اسد که بر روی رودخانه فرات ساخته شده است دریاچههای دیگر عبارتند از قطینه بر روی رودخانه عاصی، ۱۷ نیسان بر روی عفرین، ۶ تشرین بر کبیر شمالی و دریاچههای کوچکی مانند مسعده، مزیریب در استان درعا و زرزور در استان ریف دمشق را میتوان نام برد. سوریه دارای چند سد معروف میباشد: سد فرات بزرگترین سد سوریه است که توسط شوروی سابق ساخته شده است در چند سال اخیر سدهای کوچکتری نیز در سوریه بنا شده است و سوریه در نظر دارد از تجربه کشورمان در سد سازی استفاده نماید. کشور سوریه دارای ۱۴ استان یا به زبان عربی محافظه بنامهای:۱ـ دمشق ۲ـ ریف دمشق ۳ـ قنیطره ۴ـ درعا ۵ـ سویداء ۶ـ حمص ۷ـ طرطوس ۸ـ لاذقیه ۹ـ حماه ۱۰ـ ادلب ۱۱ـ حلب ۱۲ـ رقه ۱۳ـ دیر الزور ۱۴ـ حسکه میباشد.
اهمیت استراژیک سوریه درمنطقه خاورمیانه
کشور سوریه در مدیترانه ازموقعیت خاصی برخودار است میتوان گفت کهاین کشور سرپل ارتباط سه قاره اروپا، اسیا، افریقا، میباشد سوریه با ۱۸۶ کیلومتر ساحل دردریای مدیترانه با کشورهای حاشیهاین منطقه ارتباط دارد بخصوص که سوریه ازطریق خط لوله نفت دربند بانیاس بخشی ازنیازهای نفتی کشورهای حاشیه را تامین میکند وازاین راه درمعادلات منطقه نقش دارد. موقیعت سوریه درخاورمیانه نیز قابل تامل است. همسایگی با رژیم اشغالگر قدس لبنان وعراق بهاین کشور موقعیت خاصی بخشیده است که بتواند در بازبهای سیاسی منطقه ازجایگاه بالایی برخوردار باشد در میان کشورهای عربی خاورمیانه اکنون تنها سوریه است که سکاندار مبارزه با توسعه طلبی رژیم اشغالگر قدس میباشد نزدیکی دیدگاه رهبران سوریه وجمهوری اسلامیایران دراین باره ودیگر معادلات منطقهی وجهانی نیز به اهمیت نقش سوریه درمیان کشورهای منطقه افزوده است.
بایک نگاه احتمالی به وضعیت کشورهای عرب خاور میانه متوجه میشویم که تنها سوریه است در بازیهای سیاسی منطقهای نقش مستقلیایفامیکند ودر عین حال صاحب در گاه خاص خود است به همین خاطر است که محققان روابط بین الملل تلاش میکنند تا راههایی برای جلب نظر دیدگاه رهبری سوریه در هماهنگی به غرب وبه ویژه امضا موافقت نامه وصلح با رژیم اشغالگر قدس پیدا کنند.
درگیری اسرائیل با سوریه محور اهمیت نظامی و استراتژیک بر ضد اسرائیل در منطقه است آنها همچنین متفق القولند که نیروهای مسلح سوریه تنها نیروی مسلح عربی درمنطقه است که واقعا امنیت اسرائیل را در معرض خطر قرار میدهد تمام منابع اسرائیلی برخطر سوریه تاکید میکنند و آنرا از لحاظ سیاسی ونظامیبه عنوان خطری برضد منافع اسرائیل و اهداف ان در منطقه عربی دانسته اند. این اظهار نظرها پس ازحضور نظامیسوریه در لبنان ازشدت بیشتری برخوردارشده است کوششهای مستمر حکومت حافظ اسد با همکاری شوروی سابق درجهت تقویت بینه نظامیسوریه سبب شد تا وضعیت ارتش سوریه در مرتبه نخست ازلحاظ حجم وتوانائیهای بین دیگر گروه های نظامیعرب همجوار با اسرائیل قرار گیرد اظهار نظرهای مسئولین اسرائیل نشان دهنده دیدگاه انها ازخطر سوریه است و اسحاق شامیر نخست وزیر وقت اسرائیل در۱۹۸۳م. اعلام نمود: رد پرزیدنت حافظ اسد آخرین فرد در سلسله رهبران عرب بعنوان خطربرای اسرائیل تلقی میشوند قرار دارد.
در سالهای گذشته حضور سوریه در لبنان بر اهمیت استراتژیک سوریه در منطقهای بیش از پیش افزوده است لبنان برای سوریه حکم منطقهای دارد که دشمنان سوریه به هدف ضربه زدن به منافع منطقهای وبین المللی دمشقیا به شکست واداشتن هرگونه طرح وبرنامه ریزی سیاسی ونظامیدمشق از آن طریق اقدام خواهد کرد البته موقعیت کشور لبنان بامنافع مالی واقعیت ملی سوریه پیوندهای ناگسستنی دارد وسوریه ناچار از مثبت موقعیت خویش در لبنان است تابتوان ضمن حفظ موقعیت استراتژیک خود در منطقه جنوبی ضربه زدن دشمنان به منافع ملی خویش رابگیرد بخصوص در مقطع زمانی حاضر که ناچار است در منطقه عربی به تنهایی با اسرائیل مقابله کند.