همچنین هویت را می توان حاصل توافق میان فرد و پدیده مورد ارزیابی تعریف می کند بر این مبنا، هویت مفهومی نسبی است که یک سرآن به انسان بر می گردد و سر دیگرش درمحیط تعریف می شود(قاسمی، ۱۳۸۳: ۶۹-۷۰). که شرط هویتمندی آن محله را می توان موارد زیر ذکر نمود:
تعلق مکانی ساکنان محله به محیط زندگی شان
خاطره ای که در ذهن ساکنان از محله بر جای مانده است
خاطرات جمعی که در حافظه جمعی ساکنان از محله بر جای مانده است.
حس تعلق خاطر افراد به محله خود شان.
درتعریفی دیگر، هویت مکان، بخشی از هویت شخصی تعریف می شود هویت مکان در اثر تجربه مستقیم محیط فیزیکی رشد می یابد. بنابراین بازتابی از وجوه اجتماعی وفرهنگی مکان است رابطه میان انسان ومکان دو طرفه است زیرا کنش و خواست انسانی معنی را به فضا مرتبط می سازد(والمسلی[۲۰]، ۱۹۹۰: ۶۴).
هویت معماری
اکثر مردم حضور در یک فضای خاص را تجربه کرده اند، آن را ارج می نهند و از فقدان آن متأثر می شوند. حس کردن جهان لذتی خاص دارد. مکان های معنی دار و قابل درک تکیه گاه مناسبی هستند که خاطرات شخصی، احساس ها و ارزش ها بر آن تکیه می کنند. هویت مکانی پیوند نزدیکی پیدا می کند با هویت شخصی، اینکه «من اینجا هستم»، حکایت از «من هستم» می کند(لینچ، ۱۳۸۱).
در رابطه با مسئله هویت محیطی، صاحب نظران مختلف عقاید خود را بیان داشته اند و مولفه های مختلفی برای این مفهوم در نظر گرفته اند.واز نظر راپاپورت، هویت قابلیت تمیز و تشخیص عنصری از عنصر دیگر است. او هویت را خصوصیتی از محیط می داند که در شرایط مختلف تغییر نمی کند. این خصوصیات می تواند خصوصیات فیزیکى محیط نظیر شکل، ابعاد، تزیینات، سبک ساختمانى و … باشد، یا فعالیت هاى خاص جارى در محیط و یا عملکرد هاى یک محیط.
به عقیده الکساندر، هویت در محیط هنگامی تجلى می کند که ارتباط طبیعى و منطقى بین فرد و محیط حاصل شده باشد. وى معتقد است که بین فرد و محیط زندگى اش ارتباط و احساس تعلق خاطر به وجود نخواهد آمد مگر آنکه قادر به شناخت عمیق و تشخیص آن باشد و توان درک تمایز آن نسبت به محیط هاى دیگر را نیز داشته باشد، و بداند در چه زمانى و به چه صورت پاسخ مناسبى به کنش هاى انجام یافته در آن محیط بدهد.
از نظر »والتر بور»، هویت همان تفاوت های کوچک و بزرگی است که باعث بازشناخت یک مکان و خوانایی محیط می شود و حس دلبستگی و حساسیت محیط را به وجود می آورد. خاص بودن هر محیط به معنی اجتناب از یکنواختی، وجود تنوع و جذابیت است و در نحوه قرارگیری فضاها و طرز دسترسی به فضاها و در کاربری ها نیز می باید وجود داشته باشد. ولف معتقد است که هویت محیط نتیجه کنش متقابل سه مورد است که عبارت اند از:
ترکیب ظاهر و کالبدی نماها؛
عملکردها و فعالیت های قابل مشاهده؛
مفاهیم در محیط.
«گوردن کالن» بر اهمیت تفاوت هر محیط با سایر محیط ها تأکید دارد. او هویت را توجه به شخصیت فردی هر محیط و پرهیز از یکنواختی و تشابه محیط های شهری از طریق به جلوه در آوردن ویژگی های خاص هر محیط تعریف می کند(دانشپور، ۱۳۸۰: ۵۵). در واقع معماری به خودی خود پدیده ای است که از صراحت در تعریف و تجزیه و تحلیل می گریزد و در دنیای پیچیده امروز این مقوله هویتی بس پیچیده تر و مبهم تر از گذشته یافته است.
برای پرداختن به موضوع ایجاد معماری با هویت و نسبت معماری با هویت، می توان دو دیدگاه در مورد نگاه به معماری در نظر گرفت، نگاه اول نگاه عام است که معماری را به معنای ساختن، تحدید فضا، ایجاد سرپناه و تعاریفی از این دست در نظر می گیرد که جایی برای بحث هویت در معماری باقی نمی گذارد. برای بازکردن بحث هویت در معماری باید از دیدگاه دیگری به مسئله نگاه کرد و بحث چیستی و کیستی معماری را از آن نقطه نظر مطرح کرد. اگر به معماری به عنوان یک اثر هنری نگاه کنیم و انسان را خالق اثر هنری در نظر بگیریم از آن جهت که انسان مدعی است که می تواند حقیقت هستی را کشف کند و آن را در اثر هنری متجلی سازد و به بیان آورد و اثر هنری حاصل فهم انسان و تجلی حقیقت کشف شده از سوی اوست، می توان به بحث هویت در معماری پرداخت.
معمولاً هویت یک اثر معماری را با میزان ایده ها و اثرات برگرفته از ویژگی های فرهنگی موجود در آن اثر می سنجند. این روش با آنکه از یک صحت نسبی برخوردار است اما در جاهایی ناکافی و گمراه کننده نیز می شود.
با در نظر گرفتن فاکتور کارکرد، بهتر می توان ارزیابی مسئله پرداخت، و می توان آثاری را با هویت یافت که مستقل از میراث محیطی و فرهنگی مکان آن آثار باشد. از این رو عوامل دیگری نیز باید در تکوین هویت معماری مداخله داشته باشد تا فقدان چنان مهمی نتواند مهر بی هویتی بر موجودیت اثر معماری زند. این عوامل همان هایی هستند که تمام آثار والای معماری چه آنها که از پیشینیان بر جای مانده و چه آنها که معاصرند و چه آنهایی که با گذشته پیوند دارند و چه آنهایی که فن آوری را همچون نمودی از دنیای امروز و فردا ارائه می کنند به یک اندازه از آنها برخوردارند و عبارت اند از: زیبایی، دانش، اصالت طرح، جوهر طرح.
زمان نیز مولفه بسیار اساسى اما خارج از کنترل انسان است و هر یک از عوامل فوق خود مقروض زمان هستند. از این رو اگر در جست وجوى هویت در معمارى امروز هستیم می بایست آن را در ارتباط با زمان حاضر سنجید.
فرهنگ و هویت
فرهنگ وظیفه هدایت و جهت دادن به رفتارها و فعالیت های انسانی را دارد و به عنوان روح و فضای زندگی نقش ایفا می کند. اگر این فضای زندگی (فرهنگ) تمایلات معنوی داشته باشد، تجلیات شکلی و کالبدی آن نیز هویتی معنوی را به نمایش خواهد گذاشت. لذا از شرایط پایداری توسعه می توان به سازگاری با نیازها و آداب و رسوم و امیال زیستی اقوام اشاره نمود و آن را توسعه فرهنگی یا بومی پایدار نامید. در فرایند تجلی کالبدی و عینی اندیشه و به عبارتی در روند تبدیل یک اندیشه و سامانه فکری به یک محصول که در خدمت آن اندیشه و صاحبان آن اندیشه باشد، می توان از سلسله مراتبی نام برد که با جهان بینی آغاز می شود و با تولد فرهنگ و به دنبال آن تدوین سیاست ها و برنامه ها به تولید محصول عینی ختم می شود که ناگزیر به عنوان مبین و مروج و نماد فرهنگ و جهان بینی خاستگاهش است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که زمینه گرایی و ساماندهی کالبدی و ساختاری از راهکارهای افزایش هویت کالبدی شهرهاست(نقی زاده، ۱۳۸۷).
عواملی هم چون رشد و ارتقای کیفی فضاهای جمعی و فرهنگی، ظهور جلوه های جدید فرهنگی، حفظ و مرمت آثار تاریخی و فرهنگی، برنامه ریزی جهت خلق هدفمند نمادهای هویتی- فرهنگی و همچنین توسعه صنعت گردشگری، همه باعث افزایش سطح فرهنگ عمومی جامعه، ارتقای هویت وتشخص کالبدی و معنایی شهر و جذب سرمایه و دست آخر توسعه فرهنگی و پایدار می گردد؛ به طوری که هویت شهر یکی از پایه ها و مبنا افزایش حس تعلق و مشارکت شهروندان و نهایتاً توسعه پایدار می باشد(دهقانی و کریم زاده،۱۳۸۷).
مولفه های هویتی شهر
برای تقویت هویت شهر، از مشخصات و مؤلفه هایی مختلفی استفاده می گردد که دسته بندی مؤلفه های مربوطه در جهت تقویت هویت شهر ضروری است. عناصر هویت یک شهر، همانند مولفه های شخصیتی انسان دارای دو ساحت عینی (کالبدی) و ذهنی (معنایی) است
لذا هویت منظر و سیمای شهری به مجموعه ویژگی های زیست محیطی، کالبدی و بصری گفته می شود که بتوانند به صورت مجموعه عناصر چیره و غالب در کارکرد و سیمای شهر و محله “تداوم” یابند(بنتلی و همکاران،۱۳۸۹)
کیفیت و هویت
ساماندهی محیط کالبدی، یکی از عواملی است که برای افزایش دلبستگی شهروندان به شهر و آگاهی عمومی آنان از محیط شهری ضروری است. معیارهای کیفی سنجش فضا را می توان در سه بعد عملکردی، زیبایی شناختی(کالبدی) و زیست محیطی دسته بندی کرد که همگی در زیبایی و هویت محیط نقش اساسی دارند. هر یک از نظریه پردازان طراحی شهری، در نظریه های مختلف خود از زوایای گوناگون به موضوع کیفیت فضای شهری و مکان ها پرداخته اند. این کیفیت های فضایی به اختصار عبارتند از: نفوذ پذیری و دسترسی، تنوع کاربری ها و افزایش حق انتخاب (گوناگونی)، نظارت عمومی و امنیت، انعطاف پذیری و انطباق پذیری (سازگاری)، نگهداری و کنترل فضاها (مدیریت فضا و مشارکت عمومی)، همه شمول بودن و تعاملات جمعی، تسهیل پیاده مداری، تناسبات بصری(زیبایی، هویت و انسجام کالبدی)، غنای حسی (روح مکان)، رنگ تعلق (حس مالکیت و مشارکت عمومی)(کارمونا و همکاران،۱۳۸۸).
هویت از دیدگاه اندیشمندان
«استورات هال» هویت را یک روند در حال شدن می داند که شناسنامه و عامل شناخته شدن است(قطبی، ۱۳۸۷: ۸۱). هویت عامل شناسایی فرد از افراد، شیء از اشیاء و گروه از سایر گروه ها به حساب می آید. چارلز جنکز معتقد است: هویت طبقه بندی اشیا و افراد و مرتبط ساختن خود با چیزی یا کسی دیگر است(تاجیک، ۱۳۸۴: ۲-۱۱). به عبارتی دیگر هویت محملی برای قرارگیری مسئولیت می باشد. همچنین می توان از آن به عنوان لایه ورود پدیده ها به شامل شدن در یک اجتماع یاد کرد.
هویت با عبارات مشابهت و تفاوت نیز ارتباط دارد، «کاترین وودوارد» معتقد است که هویت از طریق تشابه ارزیابی می شود؛ تشابه با انسان هایی مثل ما و تفاوت با آنهایی که مثل ما نیستند(میرمقتدایی، ۱۳۸۳: ۳۲). از این رو واژه هویت مستلزم درک دو معنای متضاد است؛ دو معنایی که در تقابل های دوگانه در مقابل هم قرار می گیرند ولی در واقع تکمیل کننده ی یک مفهوم به نام هویت هستند. این دو معنا شباهت و تفاوت می باشند؛ شباهت درون گروهی در عین تفاوت برون گروهی. این کیفیت به مفهوم متباین بودن در عین هماهنگی نیز شباهت دارد و می توان آن را تمایز از غیر و تشابه با خودی دانست(همان). هویت به طور ضمنی بیانگر این حقیقت است که هر پدیده از طریق بروز برخی صفات عینی و ذهنی، شباهت خود را با گروهی از اشیاء و تفاوتش را از گروهی دیگر نشان می دهد. از این رو هویت عامل شناسایی پدیده در ضمن داشتن دو مفهوم تفاوت و شباهت معرفی و تبیین می شود.
«کریستوفر الکساندر»، هویت را تجسم کالبدی کیفیت های بی نام در بناها می داند،کیفیت هایی که مبنای اصلی حیات و روح هر انسان، شهر، بنا و یا طبیعت بکر هستند، اما نمی توان نامی بر آنها گذاشت (الکساندر،۱۳۸۱: ۴۵۷).
کالن بر اهمیت تفاوت هر محیط با سایر محیط ها تاکید دارد. او هویت را توجه به شخصیت فردی هر محیط و پرهیز از یکنواختی و تشابه محیط های شهری از طریق به جلوه در آوردن ویژگی های خاص هر محیط تعریف می کند. از نظر راپاپورت هویت قابلیت تمیز و تشخیص عنصری از عنصر دیگر است. راپاپورت در زمینه مسئله هویت راه حل هوشمندانه ایی را ارائه می دهد و هویت عمومی و خصوصی را تبیین می کند(فن مایس، ۱۳۸۴: ۱۶۷):
دارا بودن هویت خصوصی به معنای تفاوت برون گروهی است. در حالی که هویت عمومی به معنای داشتن تشابه درون گروهی است. لذا دارا بودن هویت مستلزم داشتن دو کیفیت تفاوت و تشابه خصوصیات، به طور همزمان است؛ این خصوصیات باید به گونه ایی باشند که جسم شهر در عین تداوم زمانی، در حال تحول و تکامل نیز باشد و نهایتا به پیدایش کل منجر شود(میرمقتدایی، ۱۳۸۳: ۳۵).
رابطه هویت و تقلید
تقلید از آثار گذشته یکی از مفاهیمی است که با شنیدن واژه هویت به ذهن متبادر می شود در حالی که هویت با تقلید از گذشته متفاوت است چرا که در بهره گیری از آثار گذشته اگر اشکال و فرم ها به طور خلاصه و جسد گذشته تکرار شوند نامی جز واپس گرایی را نخواهند یافت(نقی زاده، ۱۳۷۹: ۹۰).
در حالی که هویت در بناها نه ناشی از تاریخی بودن و نه ناشی از ابتدایی بودن روند احداث آن هاست، تنها ملازمت و همراهی ضرورت ها اهمیت دارد. هگل نیز ساخت دوباره بناهای تاریخی را متمایز از هویت می داند و معتقد است: رویدادهای تاریخی همیشه دو بار روی می دهد: بار اول به صورت تراژیک و بار دوم به صورت کمیک و هر کوششی برای تکرار آگاهانه صورت های تاریخی گذشته جز به صورت دوم نخواهد بود(آشوری، ۱۳۸۴: ۸۴). به علاوه بهره گیری از سنت در آثار معماری نیز به معنای تکرار و تقلید آثار گذشته نبوده و بر اصول و مبانی نظری و فلسفی که خود نیز در حال تکامل هستند متمرکز می باشد(تقی زاده، ۱۳۷۹: ۹۰). به تعبیر ادوارد سعید پرسش از هویت چگونه خود ماندن است نه چگونه همان ماندن (مهدوی نژاد، ۱۳۸۳: ۱۰). همان ماهیتی است که در برابر زمان مقاومت می کند ولی خود در زمان شکل می گیرد و بی آن ناپدید می شود(رحیم زاده، ۱۳۷۹: ۲۶۱-۲۷۳).
رابطه هویت ونوآوری
در بسیاری موارد هویت متضاد با نوآوری قلمداد می گردد. در حالی که نه تنها در تقابل با هم نیستند بلکه لازمه یکدیگرند، نوگرایی مطلوب، پذیرش اصول و ارزش های اصیل و فرهنگی و هویت بخش گذشته به همراه تجلی مطابق نیاز انسان و نیز بومی نمودن هر آنچه که از سایر تمدن ها وارد شده و تزاحم با ارزش های فرهنگی جامعه ندارد، می باشد(نقی زاده، ۱۳۷۹: ۹۰).
در واقع نوگرایی یافتن پاسخ مناسب زمان و مکان به خواسته های مخاطب از طریق بهره گیری از آراء و تجارب پیشینیان و تکامل بخشیدن آنها می باشد که همواره به طور ضمنی به پویایی، تصفیه و تکامل مداوم فرهنگ و جامعه نیز توجه دارد. نوگرایی به دستاورد های علمی و فنی دیگران به عنوان وسیله و ابزاری برای تحصیل آرمان ها و اهدافی انسانی منبعث از باورها و فرهنگ ملی می نگرد و در صورتی که عامل تشخص و علامت برتری به شمار آید، تحصیل آن، نتیجه ایی جز حقارت جامعه را در پی نخواهد داشت(همان، ۸۹).
البته نوآوری نیز با بدعت متفاوت است. نوآوری آنگاه از جنس خلاقیت است که جدید زاده موجود و مکمل آن باشد و آنگاه که جدید جایگزین موجود و متضاد با آن باشد از نوع بدعت خواهد شد(حجت، ۱۳۸۴: ۶۶) و هویت همخوانی نخواهد داشت. از این رو چیزی به دلیل متجدد بودن و یا تعلق به معماری گذشته حائز اهمیت و ارزش نمی گردد بلکه درستی و صلابت طراحی است که در کانون توجه قرار دارد. معماری شراب یا پنیر نیست که یکی به سبب کهنه بودن و دیگری به صرف نو بودن، عنوان بهتر بودن به خود بگیرد(نوحی، ۱۳۷۴: ۶۰۹).
تداوم ارزش های خودی به معنای پیوند با گذشته و عدم انقطاع، در عین نوآوری و خلاقیت با توجه به شرایط زمانه که از آن به تحول یاد می شود، در راستای یکدیگر می توانند هویت کالبدی را شکل دهند(میرمقتدایی ، ۱۳۸۳: ۲۹).
بنابراین می توان به این نکته اذعان داشت که هویت در معماری نه صرف تقلیدی بودن است و نه بدیع بودن. مفهوم هویت در معماری با نیازهای افراد مرتبط است و زمان حال را شامل می شود. هویت، مفهومی پویا است که در گذر زمان دچار تحول می شود و تاثیرپذیری از زمان و روح زمانه از ضرورت وجودی آن است.
فصل دوم :دیدگاه های نظری پژوهش
۲-۱-مقدمه
هویت شهرها فضایی برای رشد و توسعه انسان می باشد و بافت های تاریخی در شهرها، محل هویت و تبلور فرهنگ شهری می باشند. رشد سریع و ناهنجار مراکز شهری، افزایش جمعیت شهرها و همچنین گسترش ساخت و سازهای نامناسب شهرها بیشتر به بافت های تاریخی و بی هویتی شهر و تاثیر منفی بر ساکنان شهر می شود. بنابراین حفظ بافت تاریخی به عنوان هویتی ضروری برای ادامه حیات شهرها می گردد. امروزه بر خلاف گذشته، کالبد شهر با دگرگونی های قابل توجهی مواجه می شود. چرا که شهر نیز همچون سایر پدیده های مصنوع انسان ساخت در طول زمان دچار تغییر، تحول، رشد و توسعه می گردد. این توسعه فرآیندهای پویا و مداوم است(حبیبی،۱۳۸۶).
در شهرهای امروزی، باید تلاش گرددکه در حین رشد، توسعه و ایجاد فضای جدید، ارتباط منطقی و منسجم بین فضاهای جدید و قدیم بر قرار نموده و یکپارچگی و هویت شهر را حفظ و تقویت نماید. لازمه نظم ساختاری و کالبدی هر منطقه ای، هویت تاریخی آن است که آن را از گزند آسیب ها دور نگه داشته و باعث زنده ماندن و پویایی چنین بافت هایی می گردد. شهرهای امروزی بدون بافت های تاریخی و کهن بی هویت اند و باید بخش های مرکزی با بافت های تاریخی و کهن چون محله ها، گذرها، بازارها و سایر فضاهای با ارزش گذشته بازشناسی و احیاء شوند و زندگی در آن ها جریان یابد تا شاهد سرزندگی بافت های تاریخی باشیم. برای بازگرداندن «حیات مجدد»[۲۱] به بنا، مجموعه و یا فضاهای شهری می توان تغییراتی در سازمان کالبدی فضایی بافت تاریخی شهر ایجاد کرد. با توجه به این مطالب در این فصل در نظر داریم تا به مبانی نظری و دیدگاه های مورد نظر در زمینه هویت کالبدی و روش های مختلف مواجهه با بافت های تاریخی شهری بپردازیم و پیشینه ی پژوهش های انجام گرفته و نتایج آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
۲-۲-هویت
همان طور که در فصل اول به طور مفصل بیان گردید؛ هویت به معنای تشخص، هستی و وجود و آنچه موجب شناسایی شخص باشد(فرهنگ فارسی معین) هویت مانند شخصیت یا کیفیت بیان گر ویژگی های هر فرد یا پدیده ای می باشد. هویت، شخصیت و یا کیفیت هر چیز می تواند در سنجش با معیارهایی، خوب یا بد، ارزیابی شود. بی هویت، بی شخصیت و یا بی کیفیت خواندن افراد یا پدیده ها اشتیاه رایجی است که به جای بد هویت، بد شخصیت و یا بد کیفیت به کار می رود. هویت وابسته لاجرم هر چیزی است که وجود دارد.
در نظام های مختلف فکری با شاخص های مختلفی هویت پدیده ها سنجیده می شود؛ در جامعه ای با معیارهای پایدار ارزشی، همچون جامعه سنتی-مکتبی، محک هایی متعین و در جامعه ای با معیارهای ارزشی ناپایدار، همچون جامعه مدرن-مدنی، محک هایی نامتعین ملاک ارزیابی هویت قرار می گیرند. صدرالمتالهین هویت هر موجودی را عبارت از نحوه خاص وجود او می داند: هویت هر موجودی عبارت از نحوه خاص وجود اوست، در انسان هویت واحده است که متشان به شئون مختلف می شود. افراد انسانی را مشخصاتی هست که به واسطه آن ها هر یک از دیگری متمایزند و تا آخر عمر وحدت شخصیت در آنها باقی است و به آن هویت گویند(سجادی، ۱۳۶۳، نقل از اقبالی، ۱۳۷۸).
تعلق یا عدم تعلق اثری به هویتی جمعی و پایدار، آن چیزی است که در نگاه عموم باهویت یا بی هویت جلوه می دهد. از این دیدگاه، اثر با هویت اثری است که هویت آن در راستای هویت جمعی باشد، همچون یک بنای تاریخی در یک بافت تاریخی و اثر بی هویت اثری است که هویت آن در تعارض با هویت جمعی باشد، مانند یک بنای مدرن در یک بافت تاریخی. یک اثر معماری می تواند تبلور یک هویت جمعی(مذهبی، سرزمین، نژادی، …) باشد و یا صرفا به بیان شخصیت و هویت طراح و سازنده خود، مستقل از هنجارهای جمعی بپردازد.
۲-۲-۱-هدف انسان از زندگی و ساختن
هدف انسان از زندگی در این دنیا دست یافتن به بهشتی موعود است در دنیایی دیگر. بهشتی که بهترین و یگانه هدف اوست و خداوند آن را در جای جای قرآن کریم به عنوان پاداش نیکوکاران معرفی نموده است. زیستن انسان سنتی در این جهان آمیخته با ریاضت ها، رعایت ها، خودداری ها و بردباری هاست. او می داند که غایت او فراتر از این قلمرو از این قلمرو ناسوتی است که به او داده شده تا بر آن حکومت کند(نصر، ۱۳۸۰: ص ۱۳۴).