۳-۵٫ درجات خلافت الهی ۱۶۸
۳-۶٫ گسترهی جانشینی آدمی ۱۷۲
نتیجه و رهآورد گفتار: ۱۷۴
کتابنامه ۱۷۷
مقدمات
طرح مسئله
اهمیت و ضرورت پژوهش
پیشینه پژوهش
قلمرو و دامنهی پژوهش
روش پژوهش حاضر
پیشگفتار
با عنایت به اینکه برخی از سخنانی را که در پیشگفتار یادرآور میشویم در لابهلای مطالب پیشین رفته است مقدمه، با شمارش نکاتی چند پیشکش میشود.
-
- در طول دوره نگارش این نگاشته بهگونه مداوم و متناوب از ۱۲ نوشته در روش مطالعه دینی، شیوه نگارش علمی، ویرایش، تحقیق و پژوهش و اسلوب تدوین پایان نامه بهره برده شده و امید است که نگارندهی سطور توانسته باشد به خوبی، آن نکات ریزتر از مو را بهکار گیرد و نیز آرزومندیم همه نگاشتهها، انباشتهای صرف نباشد تا تولید علم به انجامی برسد.
-
- در نگارش واژههای تازی، از رسمالخط پارسی پیروی نمودهایم همانگونه که دستور راهنمایان ویرایش است.
-
- نویسنده، تمام تلاش خود را نموده که تا آنجا که شدنی است واژههای بیگانه را بهکار نگیرد جز اینکه پارسیاش سخن را نرساند.
-
- در بخش منابع نگاره، تلاش بر این بوده که از مذاهب مختلف اسلامی بهره گیری شود و از تکیه بر نوشته های کلامی یا تفسیری با گرایش فرقه ای پرهیز شود و هماره سخن حق یا نزدیک به حق را بیان نموده باشد.
-
- بهره گیری از زبان شعر فارسی کهن، به خصوص مثنوی حکیم رومی کاری است که علاوه بر تغییر ذائقهی علمی نوشته و نیز خواننده به لطافت سخنان افزوده است و بالاتر، اینکه همخونیِ ادبیات فارسی با قرآن و تاریخ انبیا و اولیا را میرساند.
-
- پاسخ چالشی که امروزه مدعیان پشتیبانی از قرآن و سنت به نام جدایی قرآن، عرفان و برهان در پی آنند را این رساله با بهرهگیری چشمگیر از آیات قرآن به مرز کفایت رسانده است و اگر اراده بر این بود که نام دیگری بر این نگاره نهیم بیگمان «عرفان و برهان در دامان قرآن» در خور آن بود، باشد که در جمع هر سهی قرآن، عرفان و برهان در این نگاشته و نگاشتههای دگر بیشتر بیندیشند.
-
- محقق باید که کشته نقد و انتقاد بیرحمانه باشد چنانکه حقیر این خواست را از سروران عرفانپژوه و اساتید گرانقدرم دارم.
-
- راقم این سطور، نوآوری رساله حاضر را در اصل موضوع یعنی پرداختن به «مبانی قرآنی کرامات اولیا» می داند و بر این باور است که گرچه پژوههی پیشرو بهترین نیست و نخواهد بود اما معتقد است نخستین گام را در این باب گشوده است. باشد که پلهای گشته تا زیر پای قلمهای پژوهشگران قرار گیرد و به بنای ساختمان دانش اسلامی خشتی فزون گردد.
-
- رساله پیش رو در دو بخش سامان یافته که سخن اصلی نگارنده در بخش دوم به ویژه در گفتار سه، گنجانده شده و در پایان هر فصل یک نتیجه گرفته شده است که رهآورد و یافتههای بنیادی نگاشته را میتوان در آن یافت. بخش نخست، به کلیات و ایضاح مفهومی واژه های کلیدی و نیز دیدگاه های مکاتب مختلف علوم اسلامی به مسئله کرامات اولیا پرداخته است. در بخش دوم که قسمت اصلی
نوشته یعنی جستار قرآنی است نخست با موردپژوهی گونه های اصناف انسان به لحاظ امور خارق
عادت در قرآن کریم، آغاز می شود و سپس در گفتار دیگری به سخن اصلی نگاشته یعنی اموری است
که مایهی دستیابی انسان به کرامات میگردد و به عبارت دیگر، مبانی قرآنی کرامات اولیا، رسیده
است. به این صورت که به تحلیل اصول برگرفته از امور خارق عادتی که در گفتار پیشینش آمده، میپردازد.
- رساله پیش رو در دو بخش سامان یافته که سخن اصلی نگارنده در بخش دوم به ویژه در گفتار سه، گنجانده شده و در پایان هر فصل یک نتیجه گرفته شده است که رهآورد و یافتههای بنیادی نگاشته را میتوان در آن یافت. بخش نخست، به کلیات و ایضاح مفهومی واژه های کلیدی و نیز دیدگاه های مکاتب مختلف علوم اسلامی به مسئله کرامات اولیا پرداخته است. در بخش دوم که قسمت اصلی
-
- در بخش موردپژوهی گونه های آدمیان و موجودات در انجام یا وقوع امور خارق عادت، مدعیِ استقرای همهگیر در قلمرو قرآن نیستیم ولی کوشیدهایم همه یا بیشتر امورخارق عادت در قرآن کریم که در ذیل یکی از دسته انسانها یا موجودات یادشده در قرآن کریم آمده را از قلم نیندازیم. همچنین در ذیل بیشتر مصادیق قرآنی امور خارق عادات به ویژه معجزات و کرامات، از سرودههای حکیم رومی جلال الدین بلخی به عنوان یک متن سترگ در ادبیات عرفانی اسلام بهره بردهایم.
-
- در پیش انداختن گفتار گونهشناسی بر جستار تحلیل مبانی قرآنی کرامات اولیا بر این اندیشه بودیم که نخست امور خارق عادت یاد شده در کتاب آسمانی یعنی قرآن کریم را بیاوریم آنگاه بیان کنیم که اینگونه امور چگونه از انسان سرمیزند.
به هر روی:
تو گر پرنیانی نیابی مجوش
کرم کار فرما و حشوش بپوش[۱]
طرح مسئله
مسئله، این است که امور خارق عادتی که از سوی افراد خاصی انجام می شود آیا در قرآن به عنوان اساسیترین منبع دینی بدان پرداخته شده است؟ و اگر بررسیده، سخنش چیست؟ از نگاه قرآن چه اموری سبب می شود تا کارهای خارق عادت از اولیا و عارفان سرزند؟ نگارنده سطور در یک تحقیق میدانی، شناخت عارف را به میان عامه مردم و نیز دانش آموختههای سنتی و امروزی برده، بیگزاف قریب به اتفاق، انجام عمل خارق العاده، نیتخوانی، اشراف بر ضمایر و مانندهای این ها را ملاک عرفان و عارف قرار دادند. اینجانب بر همه تأسف خورد و بیش از همه، بر غربت عرفان اسلامی. اینجاست که جا برای جولان عارفنما گرفته تا مرتاض و هر معبرّ خواب و حدسزننده و پیشگو و فالزن و کفبین و جز اینها باز می شود تا راه شماری را ببندند و از سویی عدهای هم به کژراهه روند و حقیقت را گم کرده و ره افسانه زنند و عرفان را به تمسخر گیرند.
اما پژوهش حاضر در پی بررسی این حقیقت است که آیا کرامات اولیا، از دید آبشخور اساسی دین اسلام یعنی وحی اعتباری دارد؟ و وحی آن را عینیتدار میداند؟ و اگر معتبر است میتوان در قرآن هم عللی را برای آن تبیین نمود؟ چه کسی قدرت انجامش را دارد؟ فاعل حقیقی این امر کیست؟ و آیا اولیا در این عمل استقلال دارند یا لزوما به اذن قادر متعال است؟ حقیقت آن و گسستش از دیگر امور همگناش کدام است؟ ارزشگزاری آن به چه نحو است؟ معرفتی یا اقناعی؟ این ها پرسشهای فرعی بود.
و اما سؤال اصلی اینکه: راهکارهای وحیانی ـ قرآنی برای دستیازی به ولایت تکوینی و انجام کرامات چیست؟ آیا این کار در قرآن، شدنی نشان داده شده و نمونهای هم آورده است؟ بیگمان در ذهن بیننده امر خارق عادت پرسشهایی پیش میآید که دین بایست پاسخگوی آن باشد و استوارترین پاسخها را قرآن عهدهدار است. اما آرمانگرایی عرفان پژوهان مایه نبود واقعبینی نسبت به اینگونه امور شده است. نگارنده در پی آن است که با نشان دادن و تحلیل مایههای قرآنی این گونه کارها، راه دینی رسیدن به این توانایی را پیش رو گذارد و با همین راهکار، سازوکاری برای احتراز از قدرتنمایی ساحران، مرتاضان و گاه عارف نمایان دست دهد چرا که راقم این سطور در چالشهای پیشروی دانش، هماره سخن حَلّی را کاراتر از پاسخ نقضی میداند. کوتاه سخن اینکه فرضیه و ادعای نگارنده این است که میشود با رویکردی وحیانی ـ قرآنی، به ناهمواریهای فراروی عرفان اسلامی پایان داد و در موضوعنگاشت خود نیز به دنبال این است که رهیافتی قرآنی برای پرسش اصلی بیابد. در این رهگذر برای اینکه سخن اصلی بیشتردر جانها فرو رود و به قول معروف اوقع فی النفوس واقع شود، نخست گفتاری را به گذری بر گونه های امور خارق عادت با تکیه بر یادکرد انسانها و موجوداتی که آن کارها از آنها سرزده و یا پدید آمده، میپردازیم، و آنگاه به تحلیل و دست داده مبانی دستیابی به چنین امور فراحسی و فوق طبیعت در پیشگاه قرآن مینشینیم.
اهمیت و ضرورت پژوهش
اهمیت این پژوهش علمی به قدر ارزش آلایش فضای عرفان اسلامی ـ و نه عرفان اسلامی ـ است.
عدهای با ترفندی، عدهای را طلسم می کنند، برخی گویا با دعا، آن طلسم را باز میکنند، شماری رخدادی را پیشگویی میکنند، بعضی از درون شخص، چیزی را بر ملا میکنند، مرتاضی با گردویی، چلهای را در قبر میگذراند، سالکی ادعای بهرهمندی از دستگیری شیخ از دنیا رفتهاش را میکند، عارفی مدعی است که حیوانی را میمیراند و زنده میکند و…. همه اینها اموری غیر عادیاند. کدام درست و کدام نادرست است؟ کدام حق و کدام باطل است؟ کدام شخص، عارف و کدام کاهن است؟ کرامت از اموری است که گرچه ارزش معرفتی ندارد اما بیشتر افراد و شاید همه، عارف و درست کار را، نه مدعی هر عرفانی را، تنها کسی می دانند که می تواند کرامتی بیاورد یا حدیث کرامتش می کنند. به هر روی در بسیاری از مسائل بزرگ و کوچک عرفان اسلامی جای حرف باقی است و یکی از آن مسائل، سخن در امور خارق عادتی است که از برخی افراد سر میزند. در بیشتر نگاشتههای عرفانی، اصولگوهایش و داستانسراهایش، از کرامات اولیا سخن به میان رفته است برخی به تعریف مفاهیم و شماری بیشتر هم به قصههای کرامت پرداختهاند اما در هیچ کدامش «مبانی وحیانی» تبیین نشده است. آرمانگرایی فزاینده عرفانپژوهان در حال حاضر مایه این شده که نوشتههای در باب کشف و شهود و معنای بسیار دور و در بسیاری از موارد دست نیافتنی آن، ذهنها را خسته کند اما به قرار و آرامشی نرساند. کیست که دوست نداشته باشد به تجربه شهود حق بار یابد، اما کمتر کسی را سراغ داریم که شهودی کند. باری، واقعبینی را وانهاده و سخنپراکنی در باره تجربههای نایاب عارفان و پیامبران، جستارهای دیگر حوزه عرفان را زیر چتر خود پنهان کرده و دردی را هم دوا نکرده، که سرگردانیها را هم افزوده است. اما گفتارهای بهظاهر، پیش پا افتاده عرفان که بسیاری بدان مشغولاند و شماری سرگردان آن، را به امان خدا رها کردهاند. بالاخره داوری ما در گسستنهی کارهای شگفت مرتاضها با عارفان و خداجویان به چیست؟ شایسته است عرفان اسلامی با تکیه بر کتاب و سنت، پاسخگو باشد. پژوهش پیش رو در عین اعتراف به اهمیت و شایستگی گفتار درباره مشهودات عارفان و تجربههای عارفانه و سخن در این باب که امروزه به صورت آرمان در آمده، مشکلی از چالش های موجود در جامعه جهانی را تبدیل به مسئله نموده است آن را پیش رو گذاشته و در قرآن، اساسیترین منبع پاسخگویی دین اسلام، به واکاوی نشسته است.
در هر شریعتی بازگرداندن مسائل دینی به منبع دسته اول آن دین، افزون بر رعایت اخلاق نگارش، یک الزام پژوهشی در مجامع علمی نیز به شمار می آید. اما مشکل، آنجایی است که مجمع علمی مورد نظر، خود را برگرفته از تعالیم اصیل منبع اصلی دین بداند. عرفان اسلامی را در دید نخست، به اسلام یعنی قرآن و سنت می بندند و حال اینکه این سخن، خود در میان عرفانپژوهان یک پرسش بنیادی است که آبشخور عرفان اسلامی کجاست؟ و بر این پایه یک نشانه سؤال، پیش روی همه مسائل عرفانی گذاشته میشود. از این هم که قدری تنزل کنیم و بگوییم عرفان مسلمانان، به یکسره اسلامی است و در پی آن، هر آنچه در متون عرفانی مسلمانان آمده است برگرفته از منبع دسته اول یعنی وحی است. اینک سخن این است که آیا به همه پرسشهای موجود در فضای عرفان اسلامی از زبان وحی سخن در آورده شده یا خیر؟ آیا آنچه ارائه میشود همان سخن وحی است؟
هر گاه در شبههای در این موضوع، به اندیشمندی دینمدار مراجعه میکنیم، نهایت رهگشایی وی این است که ما را به کتاب و سنت برگشت دهد، حال، مبنای این دو منبع قویم، در این بحث چیست؟، هذا اوّل الکلام! این همان نقطه آغازین و دلیل ضرورت و الزام به این پژوهش است که چندین سال در ذهن راقم این سطور، مبهم و مورد جستجو بوده است. اما پژوهندهای به یکجا دست به قلم نبرده و در دریای وحی فرو نرفته و در بیکران قرآن، غوص ننموده است تا حتی یک منبع علمی مستقیم را در این زمینه در اختیار نگارنده و نامه پایانیاش گذاشته باشد به همین دلیل در آغاز طرح تصویب موضوع رساله، موانعی از قبیل نبود منبع و عدم توانایی دانشجو، گریبانگیر این بیمایه بوده و بیمایه فطیر است. به هر روی پس از چند مرحله پافشاری، به فضل دارنده وحی این توفیق یار شد تا نگارش علمی آغازین این کمترین با منبع مستقیم وحیانی دمساز گردد و «مبانی قرانی کرامات اولیا» را بیرون کشد. منت خدای را.
کوتاه اینکه با نگاهی به پیشینه پژوهش ـ و نه پیشینه کرامت نگاری ـ اهمیت، ارزش، جایگاه، کارایی، کلانبودن و نوآوری موضوع پایان نامه را میتوان دریافت.
پیشینه پژوهش
تاریخ تذکره نویسی و کرامتنگاری اولیای الهی به درازای تاریخ عرفانپژوهی اسلامی است. تا کنون آنچه در زمینه کرامات اولیا نگاشته شده قریب به اتفاق، در بیان انواع و اقسام و طبقهبندی گونه ها و بررسی موردی کرامات عارفان و صوفیان گذشته بوده است؛ و یا تفکر کلی تذکرهنویسی و حدیث کرامت را نقد کرده و بررسیدهاند. نوشتههایی نیز در موضوع ولایت تکوینی و نیز ولایت تکوینی در قرآن در مقیاس نوشتهای پراکنده و یا مقاله به بازار اندیشه عرضه شده است که بیشتر به اشاره رفتن به برخی کرامات اولیا در قرآن کریم پرداخته است. اما پژوهنده، پژوهه خود در این موضوع را نو و بیپیشینه هیچ کتاب یا رساله و مقالهای دانسته و نگاشته خود را تکنگاری در این موضوع و ساختار آن را زائیده اندیشه خود می داند. بنابراین این تراوش ذهنی، هر چند کممایه، اما شاید بتواند انگیزهای برای اندیشههای بزرگ پس از خود شود.
پرحجمترین نوشته در امور خارق عادت و کرامات را می توان «مدینه معاجز الائمه الاثنی عشر[۲]» نام برد که در هفت جلد به کرامات پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) پرداخته است اما هیچ گونه تحلیل مفهومی و حتی گوشهی چشمی به مبانی کراماتش نینداخته است. «جامع کرامات الاولیاء» نگاشته دیگری است که در دو جلد سامان یافته و چنانکه خود می گوید به انگیزه حدیث کرامت صحابی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و افراد دیگری که در نوشتههای جامع پیشینش جا مانده، به فرجام رسانده است و حتی در برخی موارد هویت دارنده کرامت نیز برای نویسنده نامشخص بوده و خود در ابتدای کتاب بدین نکته آگاهی داده است. البته فهرست بیش از چهل کتاب از نوشتهها و جوامع تذکرهنویسی را نام برده که دیدن آنها برای طالبان اینگونه سخنان مفید خواهد بود. نویسنده کلیاتی در تعریف کرامت و مانند آن را به ثبت رسانده اما به پیشگاه وحی بار نیافته و خوشهای نچیده و در موضوع ما ورود پیدا نکرده است هر چند در مقدمه نزدیک به نود صفحهای خود، در حد دو صفحه به واژه و معناشناسی کرامت و ولیّ پرداخته و به چند نمونه قرآنی اشارهای کوتاه داشته است و در زیر عنوان المطلب الاول تا الرابع به اثبات کرامات اولیا، انواع کرامات، اینکه کرامات نتیجه طاعات است و در پایان به طبقات مراتب و اصناف اولیا پرداخته است.[۳] سپس در دو جلد به یادکرد ۵۴ تن از صحابی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پس از آن به اولیای خداوند به ترتیب تاریخ زندگی آنها، به حدیث کرامتشان همت گمارده و برخی کارهای خارق عادتشان را فراهم آورده است.