رباعیات سلمان بخش کوچکی از دیوان او را فرا گرفته است. سلمان نیز با گفتار خیام انس داشته و چند رباعی در دیوانش دیده میشود که شخص را بیاختیار به یاد خواجه عمر خیام میاندازد. از جمله:
خواهم که مرا مدام آماده بود
جام می و شاهدی که آزاده بود
چندان بخورم باده که چون خاک شوم
این کاسهی سر هنوز پر باده بود
(همان: ۲۲)
ساقینامه سلمان که بیت اول آن چنین است:
بیا ساقیا مجلس عشرتی
بیارای در بهترین صورتی
(همان: ۳۶)
و چنان مینماید که پیش از ساقینامه حافظ سروده شده و از اولین ساقینامههای زبان فارسی است، هرچند که صاحب «تذکره میخانه» – که مخصوص شرح حال شعرای ساقی نامهساز است – از نظامی شروع کرده، لکن ساقینامه نظامی، امیر خسرو و … استخراجی است از مثنویات متقارب آنها که صاحب تذکره، آنها را مرتب کرده است. اما ساقینامه حافظ و سلمان خود قالب و شعر مستقلی است و وابسته به هیچ مثنوی دیگری نیست.
سلمان در مثنوی نیز چیره و تواناست و شاهد بر این مدعا دو اثر وی در این زمینه یعنی «جمشید و خورشید» و «فراقنامه» است.
وی در مثنوی گویا میخواسته طرحی نو دراندازد و در مثنوی «جمشید و خورشید» با وارد کردن قالبهای غزل و قطعه و رباعی و دو بیتی در ضمن و لابهلای این مثنوی تا حدودی به هدف خود دست یافته است و حسن کار وی در این طرح نوین این است که «این غزلیات علاوه بر آنکه خود مهیّج و مؤثر هستند به واسطه تغییر وزن و قافیه، یک نواختی مثنوی را جبران میکند» (وفایی، ۱۳۷۶: ۳۷).
مثنوی جمشید و خورشید به بحر هزج مقصور یا محذوف است که با مناجات و اشعاری در حکمت آفرینش و نعت و معراج پیامبر اکرم (ص) و دعای امیر شیخ اویس ایلکانی آغاز میشود.
این مثنوی بیش از دوهزار و نهصد بیت دارد و موضوع آن داستانی است ساختگی در عشق «جمشید» پسر فغفور چین به «خورشید» دختر قیصر روم و حوادثی که برای جمشید در راه وصول به خورشید اتفاق افتاده و همچنین شرح قهرمانیها و پهلوانیای اوست تا بازگشت به چین و نشستن بر تخت سلطنت (صفا، ۱۳۶۶: ۳۶).
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
منظومهی جمشید و خورشید شرح تحمل مصائب جمشید در راه رسیدن به خورشید و جنگها و هجرانها و سرانجام وصال آن دو است.
پس از ستایش سلطان اویس، ابیاتی چند در مندرجات و طلب توفیق از خداوند است و به رسم معمول توحید حضرت حق است، خداوندی که:
دهد بر جویبار چشم احباب
دو عالم ذره است و مهر خورشید
ز عین عشق بیخ حسن را آب