ایشان هم مانند دیگر فلاسفه اسلامی مرگ را امری وجودی و به معنای انتقال از نشئه ای به نشئه دیگر میداند. تحقیق آن است که «موت» عبارت است از انتقال از نشئه ظاهره ملکیه به نشئه باطنه ملکوتیه. یا آنکه موت عبارت است از حیات ثانوی ملکوتی بعد از حیات اولی ملکی و به هر تقدیر، امر وجودی است بلکه اتم از وجود ملکی است زیرا که حیات ملکی دنیوی مشوب به مواد طبیعیه میّته است و حیات آنها عرض زائل است به خلاف حیات ذاتی ملکوتی که در آنجا از برای نفوس استقلال حاصل میشود. و آن دار، دار حیات و لوازم حیات است.[۴۳۶]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ایشان در مورد علت مرگ میفرماید: موت انسان به دنبال «استقلال نفس» است نه اینکه موت اتفاق میافتد سپس انسان از طبیعت بیرون میرود. استقلال که محقق شد به معنای از طبیعت بیرون شدن است و از طبیعت بیرون شدن همان مردن است.
یک وجود وحدانی، با حرکت جوهریه، پیوسته رو به کمال میرود و قصد رها شدن تدریجی از طبیعت را دارد. رابطه او با طبیعت در طول عمر در حال ضعیف شدن است تا اینکه در حالت «احتضار» آخرین عُلقه طبیعی را رها میکند و از ماده و مادیات منقطع میشود و در آن وقت است که به طور کامل از عالم طبیعت بیگانه میشود. پس در حالت احتضار، آخرین وداع با عالم طبیعت است که در این مرحله موجود قصد دارد با تمامی ذات و جوهر خود از طبیعت بیرون برود.[۴۳۷]
۳ـ۲ـ۴. شیطان
یکی از موجوداتی که انسانها آن را شر میدانند و مایه بدبختی خود و افساد در زمین میدانند شیطان است. موجودی که او را شریر میدانیم و از شرش به خدا پناه میبریم[۴۳۸] تا جایی که حتی قبل از قرائت قرآن از خدا استعاذه میجوئیم و به حصن حصین او پناه میبریم.[۴۳۹] موجودی که دشمنیاش با انسان قبل از خلقت انسان شروع شد و تا روزی که وقت آن را خدا میداند ادامه دارد.[۴۴۰] دشمنی و شرارت شیطان با انسان تا جایی میرسد که جلوی خالق و معبودش میایستد و به عزت او قسم میخورد که همه آنها را گمراه کند مگر کسانی را که دیگر نمیتواند آنها را از راه بدر کرده و بر آنها تسلط پیدا کند.[۴۴۱]
حال سوالاتی که در بحث شیطان مطرح است این است که ذات شیطان چگونه موجودی است؟ آیا ذاتاً شر است؟ شرارت شیطان در چه حدی است ؟ چرا خدا او را بر انسان مسلط کرده و بعد به او مهلت داده که شیطان تا جایی که مهلت و قدرت دارد بشر را گمراه کند؟ و سوال نهایی که ذهن همه انسانها را به خود مشغول کرده این که فلسفه وجودی شیطان چیست؟
واژه شیطان ۸۸ بار در ۳۶ سوره قرآن ذکر شده است.
مصباح اللغه: «فی الشیطان قولان : احدهما انه من شطن اذا بعد عن الحق او عن رحمه الله فتکون النون اصلیه و کل عات متمرد من الجن والانس و الدواب فهو شیطان و القول الثانی ان الیاء اصلیه من شاط یشیط اذا بطل او احترق فوزنه فعلان»[۴۴۲]؛ در شیطان دو قول است: یکی اینکه از ماده شطن باشد زمانی که از حق یا رحمت خدا دور شود در این صورت نون اصلی است و بر هر موجود سرکش و متمردی اطلاق می شود اعم از انسان، جن یا جنبندگان و قول دوم این است که اصل آن از شاط ـ یشیط به معنی هلاکت یا شدت غضب است که در این صورت بر وزن فعلان است.
مقاییس اللغه: «اصل مطرّد صحیح یدل علی البُعد»[۴۴۳] اصل صحیحی (حرف علّه ندارد) است که دلالت بر بعد میکند.
علامه مصطفوی درباره این کلمه میفرماید:
ان الاصل الواحد فی هذه الماده: هو المیل عن الحق و الاستقامه و تحقق العوج و الالتواء و هو (الشیطان) مصداق کامل لمفهوم المیل عن الحق و الاستقامه فی مقام القرب و الاعوجاج فی سلوک سبیل الطاعه و الخروج عن مراحل الصدق و الوفاء… و هذا المعنی یتحقق فی الجن و الانس و الحیوان و غیرها.[۴۴۴]
اصل واحدی که در این ماده اخذ شده عبارت است از میل از حق و استقامت در حق و محقق شدن کجی و ناصافی، و شیطان مصداق کاملی است برای برگشت از حق و استقامت نداشتن درمقام قرب و منحرف شدن در پیمودن راه طاعت و خروج از مراحل صدق و وفا، و این معنی که گفته شد در جن و انسان و حیوان و غیر اینها محقق میشود.
۳ـ۲ـ۴ـ۱. حقیقت شیطان
همانطور که از معنای شیطان در لغت فهمیده شد، شیطان مفهوم وسیعی دارد که میشود آنرا در مورد هر موجود طغیانگر و هر قدرت بدکار و فتنه انگیزی به کار برد. شیطان در معنای اصلی خود گویا معنای وصفی دارد، یعنی «شریر». در قرآن کریم نیز شیطان به همین معنی به کار رفته است جز اینکه گاهی در مورد خود ابلیس و گاه با معنای عام در مورد هر موجود شریری که شرارت در او ملکه راسخ گردیده استعمال شده است.
گاهی در مورد جن به کار برده میشود و گاهی در مورد انسانها. مثل آیه ۱۱۲ سوره انعام: «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ»؛ این چنین در برابر هر پیغمبری دشمنی از شیطان های انس و جن قرار دادیم.
این آیه بیانگر این مطلب میباشد که همه جنیان بد و شر نیستند بلکه دستهای از آنها هستند که کارشان شرارت است و به آن شیطان گفته میشود.
و گاهی در مورد انسان مثل آیه بالا و همچنین بر انسانهای متلون و رنگ پذیر و چند چهره یا به اصطلاح قرآن، آدم های منافق، شیطان اطلاق شده است.
«وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ»[۴۴۵] ؛ منافقان چون به اهل ایمان برخورد کنند گویند ما به خدا ایمان آوردهایم ولی چون با شیطان های خود (یاران خود) خلوت نمایند گویند ما در باطن با شمائیم آنها را مسخره میکنیم.
مهمترین استعمال شیطان در قرآن در مورد ابلیس و ذریهاش است که در موارد مختلفی آن را ذکر کرده است.[۴۴۶] این کلمه یازده بار در قرآن آمده است.[۴۴۷]
۳ـ۲ـ۴ـ۲. جن بودن شیطان (ابلیس)
مفسران درباره جن یا فرشته بودن شیطان بر دو نظرند. آنچه به عنوان رأی امامیه شهرت یافته جن بودن اوست.[۴۴۸] آیت الله جوادی آملی در کتاب تفسیر تسنیم ادلهای را بر جن بودن ابلیس میآورند و بعد ادله فرشته بودن ابلیس را نفی میکنند.
الف – تصریح قرآن: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ … »[۴۴۹]؛ و چون به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید همه سجده کردند مگر ابلیس که از جنیان بود.
ب – خداوند احکام خاصی را برای نوع جن قرار داده که هیچ یک از آنها برای نوع فرشتگان قرار داده نشده است. نظیر همسانی با انسان و هم ردیف او واقع شدن در آیاتی مانند «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»[۴۵۰] و «فَبِایِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبان»[۴۵۱] و نظیر برخورداری از زاد و ولد که از آیاتی مانند «اَفَتَتّخذُونَهُ وَ ذُرّیَتِهُ اَولیاءَ»[۴۵۲] بر میآید و مانند تقسیم جن به دو طایفه مومن و کافر که در سوره جن آمده است. این گونه احکام و ویژگی ها برای فرشتگان وجود ندارد. از این رو ممکن نیست جن را طایفه ای از طوایف یا صنفی از اصناف ملائکه شمرد.
ج ـ آثاری که ویژه فرشتگان است و در جن وجود ندارد. نظیر خصوصیت عصمت که از آیه «لا یَعصَونَ الله ما اَمرَهُم وَ یَفعَلونَ ما یُومَروُن»[۴۵۳] به دست میآید زیرا با توجه به عصیان ابلیس بر اساس شکل اول چنین نتیجه میگیریم که او از فرشتگان نیست. ابلیس معصیت کرد و هیچ معصیت کاری فرشته نیست. پس ابلیس فرشته نیست. نیز خصوصیت رسالت که در آیه «الحَمدَ لله فاطِرِ … جاعِلِ المَلائِکهِ رُسُلاً ..» [۴۵۴] (با توجه به الف و لام الملائکه) برای همه فرشتگان ذکر شده است و روشن است که مقام رسالت را با عصیان سازگاری نیست.[۴۵۵]
با این حقیقت که «ابلیس از اجنه است» ابتدا باید در مورد حقیقت جن صحبت شود و بعد به فلسفه وجودی شیطان که منظور از شیطان ابلیس است بپردازیم.
۳ـ۲ـ۴ـ۳. جن در قرآن
کلمه جن به معنای نوعی از مخلوقات خداست که از حواس ما مستورند و قرآن کریم وجود چنین مخلوقاتی را تصدیق کرده و درباره آن مطالبی را بیان کرده:
۱- این نوع از مخلوقات قبل از نوع بشر خلق شدهاند، «وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ»[۴۵۶]؛ و پیش از آن جن را از آتشی سوزان و بی دود خلق کردیم. این آیه شریفه تصریح دارد بر تقدم خلقت جن بر انسان.
۲- این نوع از مخلوقات از جنس آتش خلق شده اند همچنانکه نوع بشر از جنس خاک خلق شدهاند، «وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ»[۴۵۷]؛ و جن را از تشعشعی از آتش خلق کرد همچنین آیه بالا بر این مطلب دلالت دارد.
۳- این نوع از مخلوقات مانند انسان زندگی و مرگ دارند.[۴۵۸] مانند آیاتی که به ابلیس از جمله اجنه است تا وقت معلوم مهلت داده.[۴۵۹]
۴- اجنه مانند انسان، توالد و تناسل دارند «فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ»[۴۶۰]؛ در آن باغها دلبرانی فرو هشته نگاهند که دست هیچ انس و جنی پیش از ایشان به آنها نرسیده است.
این آیه به وضوح دلالت دارد بر این که جن هم آمیزش دارد. در جای دیگر هم برای اجنه فرزند و ذریه عنوان شده است.[۴۶۱]
۵- این نوع مانند بشر دارای شعور و اراده است و علاوه بر این کارهایی سریع و اعمالی شاقه را میتوانند انجام دهند که از نوع بشر ساخته نیست، مثل آیات مربوط به داستان حضرت سلیمان و اینکه اجنه مسخر آن جناب بودند.[۴۶۲]
۶- جن هم مانند انس مومن و کافر دارند، بعضی صالح و بعضی فاسدند.[۴۶۳]
۷ـ اختیار و تکلیف جن: آیات قرآن دلالت دارند بر اینکه جن مانند انسان مکلف و مختار است و هدف از آفرینش او عبادت خداوند تبارک و تعالی است. چنانچه در قرآن آمده «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»[۴۶۴]؛ و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند. و آیه ۱۳۰ سوره مبارکه انعام که مبعوث شدن پیامبرانی را برای آنها عنوان فرموده است.
تمامی این مطالبی که در مورد جن بیان کردیم عینا در مورد ابلیس هم هست به خاطر ادلهای که قبلا در مورد جن بودن ابلیس آوردیم. ابلیس نیز مانند همه انس و جن موجودی است مختار و سر دوراهی قرار گرفت و چون راه باطل و انحراف از حق را پذیرفت و همواره در این مسیر تلاش میکند سرانجامش به دوزخ و عذاب الهی است.