عمق بازار:
بیانگرتأثیر معاملات با حجم زیاد بر تغییرات قیمت است. هر چه تعداد یک سهم مشخص در حجم بالا و به قیمت یکسان مورد معامله قرار گیرد، دلیل بر عمیق بودن بازار و نقدشوندگی بالای آن سهم است. مشخصه عمق اشاره به اندازه و نقدشوندگی بازار سهام دارد. اندازه بازار مهم است زیرا با توانایی برای تجهیز سرمایه و تنوعسازی ریسک همبستگی مثبت دارد. به عقیده پاگانو با افزایش اندازه بازار، توانایی آن برای کاهش ریسک ارتقاء خواهد یافت. ریسک بازار دو مولفه دارد: اولین مولفه ریسک نقدشوندگی بازار است که به معنی تغییر قیمت در جهت خلاف در واکنش یا پاسخ به سفارش خرید یا فروش است. دومین مولفه ریسک مرتبط با شوکهای تقاضای ناهمبسته است. پاگانو نشان میدهد که ریسک نقدشوندگی بازار و شوکهای تقاضای ناهمبسته با افزایش تعداد مشارکتکنندگان بازار کاهش خواهد یافت. بازار ثانویه عمیقتر، این امکان را برای شرکتها فراهم میکند تا با کاهش بازدهی مورد نیاز سرمایهگذاران و بالطبع مواجه شدن با هزینهای پایینتر، سرمایه خود را افزایش دهند. نشانههای عمق بازار میتواند توسط افراد مختلف معیارها شامل سرمایه بازار، حجم معاملات، نسبت گردش و تعداد شرکتهای به ثبت رسیده یا پذیرفته شده در بازارهای بورس اندازهگیری شود:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سرمایه بازار: کل ارزش تمامی سهام به ثبت رسیده یا پذیرفته شده در بازار که به صورت حاصل ضرب قیمت انواع کل سهام در تعداد سهام منتشر شده و به فروش رسیده محاسبه میشود. سرمایه بازار اغلب بر برخی از شاخصهای تولید (تولید ناخالص داخلی، تولید ناخالص ملی یا تولید صنعتی) تقسیم میشود که نسبت سرمایه بازار نامیده میشود و اندازه بازار سهام را نسبت به اقتصاد نشان میدهد.
ارزش معاملات: برابر است با کل ارزش بازار معاملات سهام. ارزش معاملات معیار نقدشوندگی بازار بوده و مکمل معیار اولی میباشد زیرا بازار میتواند بزرگ اما غیرفعال باشد. ارزش معاملات را نیز میتوان بر شاخصی از تولید تقسیم کرد که در این صورت نسبت ارزش معاملات نامیده میشود.
نسبت گردش: برابر است با کل ارزش بازار معاملات سهام تقسیم بر سرمایه بازار. نسبت گردش مکمل دو معیار اولی میباشد زیرا یک بازار کوچک با نقدشوندگی بالا نسبت گردش بزرگی خواهد داشت اما نسبت ارزش معاملات آن کوچک خواهد بود.
تعداد شرکت های پذیرفته شده در بازارهای بورس: تعداد شرکتهای پذیرفته شده در بازارهای بورس معمولا در طول زمان نسبتا ثابت باقی میماند؛ با این وجود تعداد بیشتر شرکتهای پذیرفته شده در بازارهای بورس در یک کشور نسبت به دیگر کشورها ممکن است نشاندهنده توسعه بیشتر باشد. علاوه بر این تغییری بزرگ در تعداد شرکتهای به ثبت رسیده در یک زمان خاص ممکن است نشاندهنده تغییر در تعادل ثابت و پایدار بازار باشد (فتحی و عسگرنژادنوری، ۱۳۸۸، ۷۹).
انعطافپذیری بازار:
مدت زمانی که پس از نوسان شدید قیمت باید طی شود تا بازار به حالت تعادل خود بازگردد. به طور معمول، این نوسانها بر اثر انتشار اخبار (معمولا اخبار منفی) یا معاملات با حجم بزرگ رخ میدهند. بازار انعطاف پذیر، بازار توانمندی است که در آن قیمتها در مدت زمان کوتاهی به میانگین یا مقدار منطقی خود میرسند.
زمان:
دورهای که در آن معاملات توسط بازار جذب میشوند. در یک بازار نقد، معاملات با کمترین وقفه زمانی ممکن اجرا میشوند (کاشانیپور و همکاران، ۱۳۸۹؛ ۶۶)
نرخ گردش سهام:
حجم سهام معامله شده تقسیم بر تعداد سهام منتشره شرکت در یک بازه زمانی مشخص است. این معیار به دو صورت سالانه محاسبه میشود. از آنجایی که این نسبت با شکاف قیمتی نسبی عرضه و تقاضا همبستگی معکوس دارد، در بسیاری از پژوهشها از آن به عنوان معیار نقدشوندگی استفاده میشود. بالاتر بودن نسبت سهام معامله شده به تعداد سهام منتشره، بیانگر میزان روانی معاملات است و هر چه این نسبت بیشتر باشد، میتواند نشاندهی نقدشوندگی بالاتر باشد.
تعداد سهام منتشره شرکت ÷ تعداد سهام معامله شده = نرخ گردش سهام
تعداد روزهای معاملاتی:
به تعداد روزهایی اطلاق میشود که در یک بازه زمانی مشخص در آن مبادله سهم رخ داده است این معیار به صورت سالانه محاسبه میشود.
تعداد دفعات معاملات:
شامل تعداد معاملات یک سهم در بازه سالانه است. هر چه دفعات معامله سهام بیشتر باشد، به معنی پرمعامله بودن آن سهم است برای محاسبه این معیار، از مجموع دفعات معامله روزانه هر شرکت برای هر سال استفاده میکنیم.
حجم معاملات:
تعداد سهام معامله شده در یک بازه زمانی (سالانه) است.
ارزش معاملات:
از حاصلضرب قیمت معامله سهم در حجم معاملات در بازه یک ساله به دست میآید؛ این معیار به نوعی معیاری سنتی برای سنجش نقدشوندگی سهام محسوب میشود. بالا بودن این معیار نشاندهنده نقدشوندگی بالای سهام است.
همچنین کمیتهی بازارهای نوظهور به بررسی عوامل تاثیرگذار بر نقدشوندگی در بازارهای نوظهور پرداخته است. هدف اصلی از تهیه این گزارش، بررسی دقیق ارتباط بین نقدشوندگی بازار و عوامل تاثیرگذار بر آن نظیر ساختارهای بازار، سیاستهای مالی، ساختارهای مقرراتی، زیرساختهای معاملاتی، میزان نوآوری مالی و وجود تنوع در بین سرمایهگذاران است. در این تحقیق نوآوریهای بازارهای نوظهور مختلف برای افزایش نقدشوندگی و نیز میزان موفقیت این نوآوریها در دستیابی به اهدافشان شناسایی تعیین شدهاند.
از دیگر اهداف تدوین این گزارش، افزایش آگاهی مقامات ناظر بازارهای نوظهور درباره عوامل تاثیرگذار بر نقدشوندگی در بازارهای نوظهور است. یعنی عواملی که هزینههای معاملاتی را کاهش میدهند، انجام معامله و تسویهی به هنگام را تسهیل مینمایند و تضمین میکنند که معاملات با حجم زیاد اثرات محدودی بر قیمتهای بازار دارند. که این عوامل به شرح زیر هستند:
ترکیب سرمایهگذاران:
ترکیب سرمایهگذاران نیز بر نقدشوندگی سهام تاثیر دارد. نبود تنوع در بین سرمایهگذاران موجب میشود آنها قادر به اتخاذ موقعیتهای متقابل در معاملات نباشند که در این موارد، مشارکت خارجی میتواند باعث تنوع سرمایهگذاران شود.
واسطههای خارجی:
آزادسازی صنعت واسطهگری مالی از طریق اعطای مجوز فعالیت در بازار به بازیگران خارجی، عامل مهم دیگری است که بر نقدشوندگی بازار اثر مثبت دارد. حضور واسطهگران خارجی که پیامد آن افزایش تعداد بازیگران است، موجب افزایش رقابت و سرعت بازار میشود. اگر چه شواهد قوی مبنی بر وجود ارتباط روشن بین تاسیس شرکتهای خارجی و نقدشوندگی وجود ندارد، ولی شواهد حاکی از آن است که مشارکت خارجی میتواند به ارتقاء استانداردهای مجموعه بازار کمک کند. همچنین اعتقاد بر این است که حضور بازیگران خارجی، موجب انتقال تجربه و نوآوری در توسعه محصولات و خدمات شرکتی میشود، و دسترسی بازار به منابع نقدی بینالمللی را افزایش میدهد. پیشرفت در حوزههای مذکور در رشد و بلوغ بیشتر بازارهای داخلی موثر است. این امر در بلندمدت موجب افزایش دسترسی سرمایهگذاران و اعتماد به بازارهای نوظهور داخلی خواهد شد.
معامله اینترنتی:
به منظور افزایش دسترسی محلی سرمایهگذاران جزء، برخی کشورها امکان معاملهی اینترنتی را نیز فراهم آوردهاند در معاملهی اینترنتی، سرمایهگذاران از طریق کانالهای ارتباطی الکترونیکی اقدام به ثبت سفارش و تایید نتایج معاملهی خود میکنند. و بنابراین امکان معامله در کوتاهترین زمان ممکن فراهم است؛ گسترش معاملات بر خط تاثیر عمدهای بر هزینههای معاملات و الگوهای معاملاتی سرمایهگذاران داشته است. کاهش هزینههای معاملاتی باعث شده است که سرمایهگذاران به منظور دستیابی به سودهای کوتاهمدت به انجام معاملات بیشتر تشویق شوند و در نتیجه خرید و فروش سهام طی یک روز افزایش یابد در نتیجه امکان انجام معاملات اینترنتی در بورس، باعث افزایش مشارکتکنندگان جزء به خصوص سرمایهگذاران فعال میشود و در عین حال نقدشوندگی بازار را نیز بهبود میبخشد.
آزادسازی حساب سرمایه:
افزایش کنترلهای سرمایهای یا وضع محدودیتهای سرمایهای به وضوح بر نقدشوندگی اثر معکوس دارد. حذف محدودیتهای کنترل سرمایهای اثرات دو جانبهای بر نقدشوندگی در بازار داخلی دارد. همراه با تاثیرات بلندمدت مثبت، در کوتاهمدت این اقدام ممکن است باعث خروج سرمایه از بازار شود. زیرا بازیگران بازار، پرتفوی خود را در واکنش به شرایط در حال تغییر بازار مورد بازبینی قرار میدهند. حذف محدودیتهای کنترل سرمایهای، یکپارچگی بازار داخلی را با بازارهای جهانی افزایش خواهد داد؛ در عین حال، این یکپارچگی میتواند عامل محرک توسعهی بیشتر بازارهای داخلی باشد. برای مثال واسطهگران داخلی ممکن است تحت فشار سرمایهگذاران سیستمهای معاملاتی خود را ارتقاء داده و یا اینکه مقامات ناظر داخلی مجبور شوند ساختارهای قانونی موجود را به منظور پشتیبانی از ابزارهای مالی متنوعتر تغییر دهند. در نتیجه کاهش کنترلهای سرمایهای و یا حذف محدودیتهای ارزی و سرمایهای باعث افزایش نقدشوندگی بازار میشود، فرصتهای بیشماری را پیش روی سرمایهگذاران خارجی قرار میدهد و موجب نوآوری بیشتر در طراحی ابزارهای داخلی میگردد.
زیرساختهای معاملاتی:
هدف از توسعه تکنولوژیکی بازار ثانویه، بهبود دسترسی بازار و فراهم کردن مدلهای معاملاتی مختلف است. در عین حال تکنولوژی های جدید، عامل توسعهی ساختارهای بازار نظیر ظرفیت بازارسازی، مدلهای پیچیده معاملات خرد سهام یا معاملات کمتر از واحد پایه معاملاتی و غیره است. تمامی این عوامل در نهایت باعث افزایش نقدشوندگی بازار میشوند. بهبود زیرساختهای معاملاتی از طریق پیشرفتهای تکنولوژیکی سیستمهای معاملاتی موجب افزایش چشمگیر تعداد معاملات، کاهش دامنهی نوسان قیمتها (همچنین افزایش پیوستگی قیمتها) و روان شدن فرایند معاملات و به موازات آنها افزایش نقدشوندگی میشود.
محصولات (افزایش محصولات سرمایهگذاری در دسترس بازار، به ویژه ابزارهای مشتق):
ابزارهای سرمایهگذاری موجود در بازار عامل مهمی است که جذابیت بازار را در نظر سرمایهگذاران افزایش میدهد. یکی از مهمترین مشخصه های بازارهای توسعه یافته، وجود محصولات سرمایهگذاری متنوع، به ویژه ابزارهای مشتق در آن بازار است. ابزارهای متنوع و پیشرفته، گزینههای مختلفی را پیش روی انواع سرمایهگذاران با درجه ریسکپذیری متفاوت قرار میدهند؛ همچنین میزان جذابیت ابزارهای سرمایهگذاری در دسترس، در کمک به تجهیز پساندازها به بازار سرمایه نقش مهمی ایفا میکند. تنوع و تعداد محصولات، گزینههای مختلفی را پیش روی سرمایهگذاران با استراتژی های معاملاتی، ریسکپذیری و افق سرمایهگذاری متفاوت قرار میدهد. مهمتر اینکه سرمایهگذاران به سمت بازارهایی جذب میشوند که محصولات سرمایهگذاری متنوعی را به منظور کاهش ریسک سرمایهگذاری و افزایش نقدشوندگی در اختیارشان قرار میدهد. این محصولات عبارتند از:
ابزارهای مشتق که اثر مستقیمی بر نقدشوندگی اوراق بهادار مندرج در آنها دارند.
ابزارهای ساختار یافته و حق خرید سهام به عنوان ابزارهای پوشش ریسک.
قراردادهای آتی سهام که به نظر می رسد که به بکارگیری چنین ابزارهایی بستگی زیادی به محیط عملیاتی و وضعیت سرمایهگذاران هر بازار دارد.
صندوق های قابل معامله در بورس.
صندوق های پوشش ریسک به عنوان یک گزینهی سرمایهگذاری دیگر.
مشارکتکنندگان جزء:
با توجه به اینکه پساندازهای خرد منابع اصلی افزایش نقدشوندگی بازار هستند، تاثیر مشارکت سرمایهگذاران جزء بر نقدشوندگی نباید نادیده گرفته شود. افزایش مشارکت سرمایهگذاران جزء به منظور ایجاد تعادل در ترکیب کلی سرمایهگذاران در بازار، به ویژه در بازارهایی که سرمایهگذارای جزء اشتیاق زیادی برای معامله دارند از اهمیت زیادی برخوردار است؛ وجود تنوع در مشارکتکنندگان بازار به لحاظ نیازهای معاملاتی، ریسکپذیری و افق سرمایهگذاری متفاوت میتواند باعث افزایش نقدشوندگی بازار شود. افزایش امکان دسترسی به منظور انجام معامله از طریق معاملات بر خط نیز عامل مهمی در جذب سرمایهگذاران جزء محسوب میشود. اگر چه در برخی بازارها متعاقب این اقدام، نوسان قیمتها افزایش یافته است (عوامل تاثیرگذار بر نقدشوندگی در بازارهای نوظهور، ۲۰۰۷، ۳۷ ـ۱۱).
۲-۴) ارتباط بین ساختار سرمایه و نقدشوندگی
۲-۴-۱) تاثیر مثبت نقدشوندگی دارایی بر اهرم
ویلیامسون و الیور (۱۹۸۸) این گونه استدلال میکنند که دارایی هایی که نقدشوندهتر هستند یا قابلیت انتقال بیشتری دارند، تضمین بهتری محسوب میشوند و باید اکثر اوقات با بدهی، تامین مالی شوند، زیرا بانک ها و بازارهای استقراض عمومی، هزینههای کمتری در تامین مالی این دارایی ها مطالبه مینمایند. برای مثال، تخفیف های کمتر در خصوص فروش داراییهای نقد، تبدیل به نقد کردن این دارایی ها را برای بانکها در صورت لزوم، آسانتر میکند. به همین ترتیب، دارایی های نقد، برای دارندگان اوراق قرضه، پشتوانه بهتری است. یک دلیل، این است که این گونه دارایی ها، برای دارندگان اوراق قرضه از لحاظ نظارت و ارزشیابی راحتتر هستند و در موارد ورشکستگی نیز به سهولت، به فروش میرسند. بنابراین نقدشوندگی بیشتر داراییها، هزینههای تامین مالی از طریق استقراض خارجی را کاهش میدهد و مقدار سرمایه شرکتهایی که میتوانند استقراض نمایند را افزایش میدهد. زمانی که هزینههای تامین مالی از طریق استقراض کاهش مییابد، شرکتها این موضوع را در میِیابند که بیشتر استقراض کنند و اهرم بهینه را به میزان لازم، افزایش دهند. از این رو نقدشوندگی بالاتر، اهرم مالی را افزایش میدهد.