قرآن کریم می فرماید:
“أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا”(نساء، ۸۲)
آیا در [معانى] قرآن نمى اندیشند اگر از جانب غیر خدا بود قطعا در آن اختلاف بسیارى مى یافتند.
علامه طباطبائی فرموده است: ” قرآن کریم به این معنا تحدّی کرده است که در سرتاپای آن اختلافی وجود ندارد… این قرآن طوری نیست که یکی از معارفش با یکی دیگر متناقض و منافی باشد. هر آیه آن آیه دیگرش را تفسیر می کند”.(طباطبائی، بی تا، ج۱: ۱۰۳)
اگر قرآن کریم از ناحیه غیر خدا بود در آن اختلافات و تناقضات زیادی یافت می شد. این استدلال دلیل بر این مطلب است که یکی از علائم حقانیت یک دین، وحدت همه ارکان آن و تناسب آن در یک جهت و هدف خاص می باشد. و وجود تناقض، ناشی از نقص و ضعف و کثرت و فقر است و خداوندی که واحد. عالم مطلق و بی نیاز و کمال مطلق و عدالت محض است دین او نیز قهراً دارای وحدت اجزاء و هدفمند و عادلانه و بی نقص و تناقض می باشد.
چون امکان ندارد در اسلام تناقض وجود داشته باشد. وجود حکمی که آزادی عقیده و روش عقلانی اسلام را نفض کند امکان وجود پیدا نکرده، و لذا باید حکم ارتداد، فلسفه و حکمتی داشته باشد تا با این اصل اولی و بدیهی و مورد تأکید اسلام تناقض نداشته باشد که این چنین نیز هست.
یعنی با توجه به تصریح، تأئید و تأکید اسلام بر آزادی عقیده و بیان و دعوت به اقامه دلیل و برهان و عقلانیت، که از بدیهیات فطری و مسلمات اسلام می باشد. امکان ندارد حکم ارتداد ناقض این بدیهیات باشد. پس قهراً معنای ارتداد مورد نظر اسلام چیزی غیر از مباحث جدی عقیدتی و عقلانی است. و مرتد خارج از این دایره سیر می کند که مورد غضب اسلام قرار گرفته است.
۴-۶-۸- دلیل هشتم ( عدم تناقض اسلام با بدیهیات عقل و فطرت)
اسلام با بدیهیات حقوق بشر و حسن و قبح های عقلی و سیره عقلاء همانگونه که در فصول پیشین گفتیم. هیچ تناقضی ندارد و نه می تواند داشته باشد؛ زیرا وقتی یکی از دلایل حقانیت اسلام انطباق قوانین آن با فطرت و عدم تضاد آن با بدیهیات عقلی و ذاتی بشر است، و خود اسلام مبنا و خط کش حقانیت خود را عقل و فطرت قرار داده، و خود را به آن ها به عنوان میزان سنجش عرضه می کند، امکان ندارد قوانینی ضد بشری تأسیس و تشریع نماید که با آن معیارها سازگار نباشد. پس حکم ارتداد قطعاً به منزله مقابله با آزادی عقیده و تحمیل عقیده نمی تواند باشد. زیرا مقابله با آزادی عقیده کاری است صد درصدضد عقل وضد فطرت انسانی!پس محال است در اسلام چنین حکمی با چنین تفسیری تشریع شود.
۴-۶-۹- دلیل نهم (ترویج آزادی عقیده توسط خود اسلام)
آیا زشت و قبیح نیست یک دین از یک طرف آزادی عقیده را ترویج کند و از سوی دیگر خودش آن را نقض کرده و زیر پا بگذارد. چنین حرکت کودکانه ای آیا آن دین را مضحکه خاص و عام نمی کند؟ صدور چنین فعل قبیحی از هر انسان عاقلی بعید است چه رسد به خداوند حکیم و دانا و پیامبر رحمت که عقل کل است.
۴-۶-۱۰- دلیل دهم (تقبیح بکارگیری زور و اجبار در اسلام در مورد عقاید)
در اسلام به کارگیری زور و اجبار در گسترش عقاید، و همچنین تقلید کورکورانه از گذشتگان در دین به شدت تقبیح شده و چنانچه اصول دین از روی علم و تحقیق نباشد بصراحت اعلام شده است که مورد قبول خداوند نمی باشد. تمام این تأکیدات، دلیل بر آن است که صدور حکم ارتداد در اسلام به معنای مؤاخذه و مجازات مرتد به جرم جهالت یا تردید یا عقیده صادقانه محال است.
۴-۶-۱۱- دلیل یازدهم (اعتراف مخالفین و مدافعین از حکم ارتداد به آزاد اندیشی اسلام)
نکته بسیار جالب توجه در آراء مخالفین و مدافعین از حکم ارتداد این بود که تمام مخالفین حکم ارتداد و تمام مدافعین از حکم ارتداد. بر وجود آزادی عقیده به عنوان یکی از اصول اولیه حقوق بشر در اسلام تأکید و به آن اعتراف کرده و با استناد به آیات و روایات و سیره نبی اکرم(ص) علیه حکم ارتداد قلم فرسایی نمودند. یعنی دوست و دشمن اسلام معترف بودند که اسلام دین آزاد اندیشی و آزادیخواهی و آزادی بیان و عقیده است.
و چنین اجماعی در مورد هیچ دینی وجود ندارد. همگی آزادی عقیده و بیان را در اسلام مفروض گرفته و به دنبال حذف یا توجیه حکم ارتداد بودند و کسی به دنبال اثبات آزادی عقیده در اسلام نبود.
۴-۶-۱۲- دلیل دوازدهم (تقویت مقوّم های عقل و حرمت زایل کننده های عقل در اسلام)
یکی از ویژگی های اسلام، ضدیت اسلام با هر آنچه ضد عقل و مایه تضعیف عقل، و تقویت عقل و هر آنچه مایه تقویت عقل می باشد است. بنابراین امکان ندارد حکمی غیر عقلانی از اسلام صادر شود که اجرای آن حکم، عقلانیت در جامعه را محدود و منکوب کرده و از رشد عقلانیت جلوگیری کند یعنی اگر حکم ارتداد مایه تضعیف عقلانیت بود از جانب اسلام صادر نمی شد. و همچنین می توان نتیجه گرفت دینی که تمام تلاش آن جهت تقویت عقلانیت و مبارزه با هر آنچه ضد عقل است می باشد. نه تنها ضد عقل نیست بلکه قطعاً حکم ارتداد صادره از آن، حکمی است در جهت تقویت عقلانیت و بر علیه عملی غیر عقلانی که ریشه عقلانیت را مورد هدف قرار داده است. یعنی اکنون که چنین حکمی از آن صادر شده است پس قطعاً این حکم مایه تقویت و محافظت از عقلانیت است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۶-۱۳- دلیل سیزدهم (تساهل و تسامح در اسلام)
رأفت اسلامی و وجود تساهل و تسامح و انعطاف پذیری در اسلام که تجسمی از رحمانیت خداوند و رحمه للعالمین بودن نبی مکرم اسلام(ص) است. صدور حکمی غیر عقلانی و خشونت آمیز علیه اولیه ترین حق انسانها که آزادی عقیده می باشد را بعید و غیر ممکن می نماید.
اسلامی که احکام آن تابع مصالح و مفاسد بوده و هر حکمی را که با دلایل کافی مصلحت آنرا منقضی شده تشخیص دهد و فایده ای عقلانی در آن نبیند تعطیل می کند. چطور ممکن است حکمی صادر کند که عقول انسانها را تعطیل و تهدید و محدود، و سیره عقلاء را تعطیل نماید در حالی که مضّرات آن قطعی و یقینی بوده و عقل و علم در صورت تفتیش عقاید و تحدید آن سیر قهقرایی را طی خواهد کرد.
در اسلام بسیاری از احکام با احتمال مضّر بودن تعطیل می شود مثل روزه ماه رمضان که در صورت احتمال ضرر و زیان برای روزه دار تعطیل می شود.
در اسلام براساس قاعده لا ضر و لاضرار که از جمله قواعد حاکم بر فقه است، در صورتی که عقلاء متخصص تشخیص دهند حکمی از حیز انتفاع ساقط شده می توانند آن را تعطیل نمایند.
در اسلام با اندک شبهه ای که قابل توجه باشد، حدود الهی شکسته و اجرا نمی شود. قاعده ” اِدرءو الحدود بالشبّهات “
در اسلام براساس قاعده احتیاطی حفظ دم مومن، مرتد یا قاتل با اندک شبهاتی مثل سکران یا جنون یا حالتی که نشان از حرکت غیر عقلانی او باشد حدود تعطیل می شود.
اسلام در حالیکه برای ازدواج شاهدی نمی خواهد، برای اثبات منکراتی چون زنا و غیره ۴ شاهد عادل مرد، با شرایطی خاص می طلبد که به راحتی امکان پذیر نمی باشد. آیا ممکن است چنین اسلامی در مورد بدیهی ترین حق انسانها که از نظر همه عقلاء لازمه ذات بشر است، اینگونه با خشونت رفتار کند؟!
۴-۶-۱۴- دلیل چهاردهم (تأکید و تعظیم جایگاه عقل و وجوب پیروی از یقین )
در باب جایگاه عقل و علم در اسلام به تفصیل سخن گفتیم در اینجا فقط به این نکته بسنده می کنیم که؛ وقتی اسلام، پیروی از یقین را حتی اگر اشتباه باشد، واجب، و پیروی از خلاف یقین را حرام می داند؛ امکان ندارد ارتداد را با تفسیر عقیده بودن حرام بداند. زیرا اگر شخص مرتد واقعاً به حقانیت مثلاً مسیحیت و به بطلان اسلام یقین داشته باشد از نظر اسلام واجب است اسلام را وانهاده و به دینی که حق است مؤمن شود. بنابراین نتیجه منطقی چنین حکمی در اسلام حداقل آن، این است که: از نظر اسلام ارتداد عقیده نیست و با توجه به مستنداتی که تاکنون ارائه کردیم. ارتداد عملی است برخلاف همان یقینی که مرتد واجد آن است و به همین دلیل عمل او حرام است زیرا مرتد برخلاف یقین خود سخن می گوید. در نتیجه چنین حکمی قطعاً فلسفه ای خاص دارد که آن فلسفه چیزی نیست جز کفر و نفاق فرد مرتد و ماهیتی غیر قابل تحمل و خطرناک که باعث گردیده اسلام چنین مجازاتی را در مورد او صادر نماید.
۴-۶-۱۵- دلیل پانزدهم ( تعابیر قرآن کریم در مورد ارتداد و مرتد)
در قرآن کریم کسانی به عنوان مرتد مورد لعن و نفرین خدا قرار گرفته اند که از نظر عقلاء و فطرت های سالم نیز مورد تنفر می باشند. باید توجه داشت که قرآن به انسانهای مرتد و کافر اتهام دروغگویی و جاسوسی و خیانت نمی زند. بلکه انسانهای فاسق، فاسد هدایت ناپذیر، دروغگو و خائنی که عقیده و ایمان را محملی برای پیاده کردن اهداف خود قرار داده اند و لجوجانه در مقابل حق می ایستند را مرتد و کافر می نامد. به همین لحاظ بخشی از تعابیر قرآن را به اختصار در مورد مرتد و کافر آورده ایم تا گواهی باشد بر اینکه آنچه از نظر اسلام مهر ارتداد و کفر خورده است هیچ سنخیّتی با عقیده و عقلانیّت ندارد.
-
- ضلالت و گمراهی، تفرقه و دوری از صراط مستقیم و شرخلایق، عناوینی است که از آیات زیر استفاده و معرّف ماهیّت مرتد است.
“وَکَذَلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّیَقُولواْ أَهَؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَیْهِم مِّن بَیْنِنَا أَلَیْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاکِرِینَ( انعام، ۵۳)، إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ ٭ وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ” ( آل عمران، ۱۹ و۸۵ )،” إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أُوْلَئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّهِ” ( بینه، ۶ ) “أَمْ تُرِیدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ“ (بقره، ۱۰۸).
-
- انسان مرتجع و واپسگرا
“وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ”(آل عمران، ۱۴۴).
و محمد جز فرستادهاى که پیش از او [هم] پیامبرانى [آمده و] گذشتند نیست آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمی گردید و هر کس از عقیده خود بازگردد هرگز هیچ زیانى به خدا نمى رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى دهد.
-
- اطاعت از کفّار، یهود و نصاری و واپس گرایی
“یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوَاْ إِن تُطِیعُواْ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَرُدُّوکُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسِرِینَ”(آل عمران،۱۴۹).
اى کسانى که ایمان آورده اید اگر از کسانى که کفر ورزیدهاند اطاعت کنید شما را از عقیده تان باز مى گردانند و زیانکار خواهید گشت.
“وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ”(بقره، ۱۰۹).