ج: شکرگزاری بنده در برابر بنده: قرآن کریم در آیات فراوانی به یاری رساندن به مردم و دستگیری از آنان و همچنین به احسان به پدر و مادر توصیه می کند و این سفارشات تا جایی میرسد که آنان را به شکرگزاری در برابر پدر و مادر که مجرای نعمت الهی هستند امر مینماید: «وَ وَصَّیْنَا الْانسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلی وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فی عَامَینِْ أَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوَالِدَیْکَ إِلیَّ الْمَصِیر» (لقمان، ۳۱/ ۱۴)؛ در این آیه شکر والدین مانند شکر خدا واجب است، بلکه شکر والدین، شکر خدا است، چون منتهی به سفارش و امر خدای تعالی است (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۶: ۲۱۶). البته باید این مسأله را در نظر داشت که حق شناسی از پدر و مادر که مجرای نعمت خداوند هستند، شرک نیست. در واقع امتثال امر خداوند در شکرگزاری از پدر و مادر، شکر خداوند به شمار می آید (جوادی آملی، ۱۳۷۸، ج۷: ۵۵۰)؛ زیرا موحّد کامل هم حق را میبیند و هم خلق را (همان، ج۴: ۴۲۳).
البته به دلیل این که خداوند ولی همه نعمتهاست، از این رو هر حمدی از آن اوست و سپاس گزاری انسان نسبت به دیگران، در حقیقت حقشناسی از خداست، اگرچه خود انسان سپاس گزار نفهمد و نسبت به خدا حقشناسی نکند (همان، ج۷: ۵۵۰).
به گفتهی روایات، کسی که از مردم تشکر نکند از خدا نیز تشکر نکرده است. «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله» (مجلسی، بی تا، ج ۷۱: ۴۴).
د: شکرگزاری خالق در برابر بنده: در آیاتی از قرآن کریم از شکرگزار بودن خداوند با عنوان «شاکر»: «وَ کاَنَ اللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمًا» (نساء، ۴/ ۱۴۷) و «شکور»: «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» (شوری، ۴۲/ ۲۳) یاد شده است. عنوان «شاکر» به این معناست که خداوند پیوسته انسان را به خاطر شکر پاداش میدهد. «شکور» نیز با قبول اندک و اعطای کثیر هماهنگ است و این ویژگی سنّت الهی است، از همین رو خداوند «شکور» و «شاکر» است (جوادی آملی، ۱۳۷۸، ج۸: ۳۷).
با در نظر گرفتن این مسأله که شکر از جانب خداوند به معنای پاداش و ثنای جمیل است (ابنمنظور، ج۴: ۴۲۳)، تعبیر شکر در مورد خداوند، لطیف و تشویق آمیز به نظر میرسد، تا انسان به آن واجب یا مستحب بهتر گرایش پیدا کند. پس اگر کسی کار خیری انجام دهد، خداوند به او پاداش خوب خواهد داد، زیرا خداوند شاکر است. در واقع انسان برای خود کارمیکند ولی خداوند از او تشکر می کند (همان، ج۸: ۲۲ و ۳۵). شکرعبد، شکر مولا را به همراه دارد؛ یعنی وقتی عبد، عملی را خالصانه انجام میدهد و به نیت تجلیل و بزرگداشت و به عنوان خدمت و عبودیت، عملی را به پیشگاه مولا هدیه می کند، مولا هدیه او را میپذیرد و در مقابل این عمل صالح، ضامن صلاح و مصلحت او می شود. از این رو یکی از اسمای حسنای الهی «شاکر» است (همان، ج۴: ۴۲۱).
ذکر این نکته ضروری است که اطلاق شکرگزاری بر خداوند، اطلاقی است حقیقی نه مجازی؛ زیراکه خداوند هر چند که قدیم الاحسان است و هر احسانی که کسی به کسی کند باز احسان او است، و احدی حقی به عهده او ندارد، تا او شکرش را به جا آورد، لیکن در عین حال خودش اعمال صالح بندگان را با این که همان هم احسان او به بندگان است، احسان بنده به خودش خوانده و خود را شکرگزار بنده نیکوکارش خوانده است، و این خود احسانی است بالای احسان (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱: ۳۸۶).
-
-
-
-
-
-
-
- شیوه های شکرگزاری از خداوند در قرآن
-
-
-
-
-
-
شکر نیز مانند ایمان و بعضی از موضوعات دیگر دینی و اعتقادی، مراتبی دارد، در واقع انجام حق شکرگزاری در برابر منعم و هرکسی که در حقّ دیگری احسانی نموده است، چهار مرحله دارد:
-
- شکر با قلب: مرحله اول شکرگزاری همان تصور نعمت است (راغب، ۱۴۱۲، ۴۶۱-۴۶۲) و اعتقاد به اینکه نعمت از خداوند است (جوادی آملی، ۱۳۷۸، ج۸: ۶۰۸) و خضوع درونی در مقابل منعم، و ممنون و شرمنده بودن در برابر او به خاطر نعمتهایی که ارزانی داشته است (همان، ج۴: ۴۲۱). شکرگزار باید بداند که نعمتها همگی از جانب خداست، و واسطهها همگی مسخّر اراده او هستند، اوست که با رحمت خود آنها را در تسخیر اراده انسان قرار داده است (شبر، ۱۳۸۷: ۳۸۶). شادمانی از نعمت، همراه با حال خضوع و تواضع خود نیز شکری قلبی است؛ اگر سرور انسان از نعمت فقط به این جهت باشد که میتواند خود را به نعمت دهنده نزدیک کند، و توجهی به خود نعمت دادن منعم نکند، این خوشحالیی نیز یکی از مراتب بلند شکر است (همان).
-
- شکر با زبان: مرحله دوم شکرگزاری همان ثنای منعم است (راغب، ۱۴۱۲، ۴۶۱-۴۶۲). با زبان خدا را سپاس کردن (جوادی آملی، ۱۳۸۷، ج۸: ۶۰۸) و تجلیل از نعمتهای الهی با زبان (همان، ج۴: ۴۲۱).
-
- شکر با سایر اعضا و جوارح: مرحله سوم شکرگزاری همان استفاده صحیح از نعمت است (راغب، ۱۴۱۲، ۴۶۱-۴۶۲؛ جوادی آملی، ۱۳۸۷، ج۸: ۶۰۸). در واقع شکر سایر جوارح، مکافات نعمت به قدر قدرت (قرشی، ۱۳۷۷، ج۴: ۶۲)، و صرف نعمتهای الهی در راه طاعت و بندگی و مهمان نکردن دشمن بر سر سفره دوست، است (جوادی آملی، ۱۳۸۷، ج۴: ۴۲۱). شکر آن است که نعمت خدا در آن جا که منعم به آن امر می کند صرف شود. این کار مستلزم شناخت خداوند و شناخت حلال و حرام های الهی است، تا آنگاه بتوان نعمت را در راه او و در مورد مخصوص و حلال آن صرف کرد، و این بخشی از حکمت است (همان، ج۷: ۵۴۹). پس شکرگزاری از نوع سوم همان صرف نعمتها در جای خود است که در صورت صرف هریک از نعمتها در جای خود، انسان به طور مطلق شاکر خواهد بود. بر این اساس، چون عالم و آدم، همه نعمتهای الهیاند، شاکر کسی است که با عالم و آدم رفتاری خداپسندانه داشته باشد (همان، ج۱۵: ۶۷۱-۶۷۲). در واقع این گونه از شاکران کسانی هستند که شاکر بودن ملکه آن ها شده و آنان بدون هرگونه نسیان و غفلت، نعمتهای الهی را به جا و حکیمانه صرف می کنند (همان: ۶۵۹).
-
- اظهار عجز: مرحله چهارم کمال شکرگزاری است که در اظهار عجز از آن است (همان، ج۴: ۴۱۶). چنان که داود (ع) وقتی در جواب خطاب خداوند: «اعْمَلُواْ ءَالَ دَاوُدَ شُکْرًا» (سبا، ۳۴/ ۱۳) پرسید: چگونه شکر تو را به جا آورم، در حالی که شکر نیز، نعمت دیگری از جانب توست! پاسخ آمد: هم اکنون به من معرفت یافتی و شکرم را به جا آوردی؛ زیرا دانستی شکر نیز نعمتی از جانب من است (مجلسی، بی تا، ج۱۴: ۴۰).
و آنگاه که موسای کلیم عرضه داشت: خدایا چگونه شکرت را به جا آورم، در حالی که همه اعمال من جواب گوی کوچکترین نعمتی که در اختیارم گذاشته ای نیست؟! خطاب آمد: ای موسی الآن شکر من را به جا آوردی (کلینی، ۱۳۸۸، ج۲: ۹۹) پس کسی می تواند به حقیقت شکر برسد که به فقر و عجز و ضعف خود التفات پیدا کند (غروی نایینی؛ میرزایی قلمخانی، ۱۳۹۲: ۱۱۱).
عجز بودن در شکر نعمتهای خداوند اینگونه است که در اوصاف کمالیه خداوند هر قدر آدمی تلاش کند که به درک آن برسد به نتیجه نرسیده و در پایان اقرار به عجز از ادراک آن کمال می کند همچنین در مراتب شکر هر چند آدمی بیشتر شکر می کند میداند که در هر شکری چندین هزار شکر دیگر بر او لازم می شود و اقرار می کند که از عهده شکر او بیرون نتوان آمد (مجلسی، بی تا، ۱۳۷۶، ج۱: ۳۳۲). شکر واقعی، منتهی به عجز از شکر می شود و بالاترین مرتبه شکر، اعتراف به عجز از شکر است. اما با این حال باید به اندازه توان خود شاکر باشد و در مقام شکر، از خود اظهار عجز بنماید. .
-
-
-
-
- دلایل شکر گزاری از خدواند در قرآن
-
-
-