مدلهای سنتی رفتار هزینه
دستیابی به دانش رفتار هزینهها در تمامی سطوح هزینه و فعالیتهای حسابداری مدیریت، به ویژه در سطح کنترل هزینهها، برنامه ریزی و تصمیم گیری ضروری است. با وجود سازههای زیادی که بر مقدار هزینه اثر میگذارند، سطح فعالیت تاثیر بسزایی در مقدار هزینهها دارد. سطح فعالیت به روشهای مختلفی مانند تن واحد تولیدی، ساعات کار، ساعات استاندارد، فروش و غیره بیان می شود. مطابق با نظریه سنتی رفتار هزینهها، هزینهها متناسب با سطح فعالیت تغییر می کنند و پیش بینی رفتار هزینهها بر مبنای اطلاعات گذشته انجام می شود. به طور کلی، تحلیل رفتار هزینهها برای برنامه ریزی و تصمیم گیری با بهره گرفتن از اطلاعات کوتاهمدت مانند سه ماهه، شش ماهه و یک ساله، انجام می شود. دلیل این امر آن است که در بلند مدت، روش، تکنولوژی، محیط و شرایط دگرگون شده و نمی توان برآورد دقیقی از ماهیت رفتار هزینهها داشت (لوسی[۹]، ۲۰۰۲).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بر اساس مدلهای سنتی رفتار هزینه، گرایش هزینهها به چگونگی واکنش هزینهها در برابر تغییرات در یک شاخص مناسب سطح فعالیت اشاره دارد. به بیان دیگر مقصود از گرایش هزینهها مدلی است که بر اساس آن یک هزینه مشخص نسبت به تغییر در سطح فعالیت واکنش نشان میدهد. در این مدل از یک سو هزینه های متغیر قرار میگیرند که تقریبا متناسب با سطح فعالیت نوسان دارند و از سوی دیگر هزینه های ثابت قرار دارند که در یک دامنه معین از فعالیت تغییر نمیکنند. بین این دو هزینه های مختلط (نیمه متغیر) قرار دارند که با تغییر در سطح فعالیت تغییر می کنند، اما تغییر آنها مستقیما متناسب با تغییر در سطح فعالیت نیست.
کپلن و کوپر[۱۰] (۱۹۹۸) در سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت، هزینه های سربار را به سه قسمت به شرح جدول (۲-۱) تقسیم کردند.
جدول ۲-۱- تقسیم هزینه سربار از دیدگاه کپلن و کوپر (۱۹۹۸)
هزینه
تعریف
هزینه متغیر
کوتاه مدت
با حجم تولید تغییر می کنند مانند هزینه برق
بلند مدت
در طی زمان تغییر می کنند نه با حجم تولید مانند حقوق کارکنان پشتیبانی به عنوان بازرس
هزینه ثابت
در سطح فعالیت مشخص و در طی دوره ثابت میمانند مانند حقوق کارکنان اداری
هزینه متغیر کوتاهمدت مشابه تعریف هزینه متغیر در طبقه بندی اول است. تفاوت در هزینه متغیر بلندمدت در مقایسه با هزینه متغیر در طبقه بندی پیشین است (که در آن هزینه متغیر با تغییر در سطح فعالیت تغییر می کند و هزینه ثابت در سطح فعالیت مشخص، طی دوره ثابت میماند). در مدل قبل بعضی از هزینه های متغیر در این تقسیم بندی به عنوان هزینه ثابت در نظر گرفته میشوند. ضمناً هزینه ثابت در هر دو مدل مشابه است (لوسی، ۲۰۰۲: ۲۸۴).
بنابراین، در مدل رایج و سنتی رفتار هزینهها، که در ادبیات حسابداری بهطور عمومی پذیرفته شده است، بهطورمعمول، هزینهها برحسب تغییرات در سطح فعالیت، به دو دستهی ثابت و متغیر طبقه بندی میشوند. در این مدل، هزینه های متغیر به نسبت تغییرات در محرک فعالیت، تغییر می کنند؛ یعنی میزان تغییر در هزینهها به میزان تغییر در سطح فعالیت بستگی دارد، نه به جهت تغییر (نورن[۱۱]، ۱۹۹۱: ۱۶۰؛ بالاکریشنان و جروکا[۱۲]، ۲۰۰۸: ۳).
۲-۱-۲٫ چسبندگی هزینهها
رفتار هزینهها بیشتر در حوزه حسابداری مدیریت مطرح می شود. این شاخه از حسابداری در جهت مقاصد داخلی سازمانها و واحدهای انتفاعی خدمت میکند و بر خلاف حسابداری مالی که از طریق اصول و ضوابطی مشخص و از پیش تعیین شده با محدودیت مواجه است، از یک رشته قواعد ثابت و غیر قابل تغییر تشکیل نشده است. روشها و قواعد حسابداری مدیریت برای کمک به سازمان در جهت دستیابی به هدفهای مورد نظر، از طریق تصمیمگیریهای مطلوب تدوین و اتخاذ میشود. به همین دلیل، روشهای حسابداری مدیریت باید برای هر یک از سازمانها متناسب با اوضاع و احوالی که دارند، طراحی و به کار گرفته شود. در واقع حسابداری مدیریت باید خود را با ویژگیها و نیازمندیهای سازمان مربوط تطبیق دهد. جوهره مدیریت، تصمیمگیری است و تصمیمگیری ذاتاً با رویدادهای آتی سروکار دارد. به همین دلیل، حسابداری مدیریت برخلاف حسابداری مالی که اساساً بر اطلاعات گذشته تمرکز دارد، عمدتاً فراهمکننده اطلاعاتی با ماهیت جاری و آتی است. علاوه بر این، اطلاعات حسابداری مدیریت برای آنکه بتواند مدیران سطوح مختلف سازمان را در تصمیمگیریها و ارزیابیها کمک کند، ناگزیر باید به شکل تفصیلی و در اسرع وقت در دسترس قرار گیرد. نهایت اینکه اطلاعات حسابداری مدیریت هنگامی سودمند واقع میشود که مربوط، صحیح، قابلاعتماد و در صورت برآوردی بودن، بر رویههای صحیح برآورد مبتنی باشد. تاکید اساسی حسابداری مدیریت بر عرضه اطلاعات برای برنامهریزی و کنترل توسط مدیریت است.
هزینهها نشاندهنده مصرف منابع هستند و منابع نیز به منظور انجام فعالیتهای گوناگون فراهم میشوند. چون فعالیتها در راستای تولید کالاها و خدمات صورت میگیرد، پس عملاً منابع بر مبنای انتظارات از تقاضا تحصیل میشوند و به همین دلیل، هزینهها از تقاضای واقعی تبعیت نمیکنند، بلکه تابع انتظارات مدیران از تقاضا هستند. بنابراین نوسان هزینهها دقیقاً متناسب با نوسان میزان تقاضا و نتیجتاً نوسان سطح فروش نخواهد بود (کردستانی و مرتضوی ۱۳۹۱). بر خلاف رویکرد سنتی به رفتار هزینهها، تحقیقات اخیر نیز نشان میدهد که رفتار هزینهها در ارتباط با نوسانات سطح فعالیت متناسب و متقارن نیست. این عدم تقارن در رفتار هزینه برای اولین بار توسط آندرسون و همکارانش (۲۰۰۳) “چسبندگی هزینهها” نامیده شد. به این معنی که شدت کاهش هزینهها بر اثر کاهش حجم فعالیت، کمتر از شدت افزایش هزینهها بر اثر افزایش حجم فعالیت است.
در واقع زمانی که مدیران با کاهش فروش مواجه میشوند، ممکن است این وضعیت را موقتی تصور کرده و انتظار بازگشت فروش به سطح قبلی را داشته باشند. از این رو، برخی از آنها در دورههایی که فروش، روندی نزولی دارد، منابع لازم برای انجام فعالیتهای عملیاتی را کاهش نمیدهند. این رفتار از آنجا قابل توجیه است که حفظ منابع، موجب کاهش هزینهها در بلندمدت می شود، زیرا در صورت کاهش منابع در واکنش به کاهش فروش، اگر فروش در دوره های آتی افزایش یابد، هزینههایی بابت تحصیل مجدد همان منابع به شرکت تحمیل می شود. از این رو مدیران برای کاهش هزینهها و در نتیجه افزایش سود شرکت در بلندمدت، اقدام به حفظ منابع می کنند. این اقدام منجر به ایجاد چسبندگی هزینه می شود.
برآورد رفتار هزینهها در ارتباط با سطح فعالیت بدون در نظر گرفتن چسبندگی هزینهها گمراهکننده خواهد بود. در این مورد فراید، سوندهی و وایت[۱۳] (۱۹۹۷) عنوان می کنند که برآورد رفتار هزینهها با توجه به سطح فعالیت بدون درنظر گرفتن صفاتی نظیر چسبندگی هزینهها ممکن است گمراهکننده باشد. به طور مثال، در تحلیل صورتهای مالی معمولاً هزینه های توزیع و فروش و عمومی و اداری را به عنوان درصدی از فروش در نظر میگیرند. در جای دیگر مینتز[۱۴] (۱۹۹۹) بیان می کند که اگر یک افزایش نامتناسب با فروش در هزینه های توزیع و فروش و عمومی و اداری صورت گیرد تحلیلگران صورتهای مالی، آن را به عنوان ضعف کنترلی مدیریت در نظر میگیرند. این تحلیل ممکن است گمراهکننده باشد زیرا اگر هزینه های توزیع و فروش و عمومی و ادرای چسبنده باشند با افزایش فروش متناسب با فروش حرکت می کنند اما با کاهش فروش متناسب با آن حرکت نمیکنند. به گفتهی گریسون و نورین[۱۵] (۲۰۰۱) تصمیم گیریهای مدیریتی بدون در نظر گرفتن چسبندگی هزینهها اشتباه بزرگی میباشد. با توجه به آنچه که گفته شد به نظر میرسد سیستم هزینهیابی که بر مبنای ارتباط مستقیم هزینهها با فعالیتها میباشد تحریف شده است. به عبارتی، تناسب بین هزینهها و سطح محصول به گونه ای که در مدل سنتی هزینهیابی عنوان می شود، همیشه برقرار نیست. در واقع سیستم هزینهیابی سنتی بر این فرض استوار است که در صورت دو برابر شدن حجم محصول، مقدار کلیه منابع مربوطه نیز دو برابر می شود و بالعکس. فرضی که با چسبندگی هزینهها، رد شده است.
۲-۱-۲-۱٫ مفهوم چسبندگی هزینهها
چسبندگی هزینه به این معنی است که نسبت کاهش هزینهها در هنگام کاهش فروش کمتر از نسبت افزایش هزینهها در هنگام افزایش فروش است. به عنوان مثال، اگر درآمد فروش ۱۵% درصد افزایش یابد، هزینهها ۱۰% افزایش مییابد؛ اما اگر درآمد فروش معادل همان ۱۵% کاهش یابد، هزینهها ۹% کاهش مییابد. در چنین وضعیتی هزینه های موردنظر چسبنده خواهند بود (ویس ۲۰۱۰). رفتار چسبندهی هزینهها اولین بار توسط آندرسون و همکارانش مطرح شد. آنها برای اثبات چسبندگی هزینه های فروش، عمومی و اداری مدلی ارائه کردند که با عنوان مدل ABJ شناخته شده و پس از آن توسط بسیاری از پژوهشگران، مورد استفاده قرار گرفته است. مدل ABJ اولین بار به صورت زیر ارائه شده است:
log [SG&Ai,t /SG&Ai,t-1] = β۰ +β۱ log [Revenuei,t /Revenuei,t-1]+ β۲ *Decrease- Dummyi,t* log [Revenuei,t /Revenuei,t-1]+ɛi,t
آندرسون و همکارانش (۲۰۰۳)، نشان دادند که دلایل زیادی برای چسبندگی هزینهها وجود دارد که از آن جمله میتوان عدم تمایل برای اخراج کارمندان هنگام کاهش حجم فعالیت، هزینه های مرتبط با آن و نیاز به زمان به منظور کاهش حجم فعالیت، اشاره کرد. آنها دو عامل اصلی زیر را در ایجاد چسبندگی هزینهها مؤثر دانسته اند:
۱- هزینه های تعدیل[۱۶]
مدیران در صورت وجود کاهش تقاضای محصولات یا خدمات شرکت، دو راهحل پیش رو دارند. راهحل اول اینکه منابع بلااستفاده[۱۷] را حفظ کنند و هزینه نگهداری آن را متحمل شوند. راهحل دوم اینکه منابع مازاد را کاهش دهند و هزینه تعدیلات را متحمل شوند. هزینه تعدیلات شامل هزینه های فروش دارایی های ویژه شرکت، پرداخت به کارکنان اخراج شده و جریمههای آتی نقض قرارداد است. افزون بر آن، منابع اضافهشده هنگام تجدید تقاضا، مانند هزینه سفارش دارایی های جدید شرکت، هزینه تحقیق و آموزش نیروی کار جدید و هزینه مذاکره قراردادهای آتی را شامل می شود. اگر کاهش تقاضا موقتی باشد، هزینه حفظ منابع در بلندمدت کمتر و به صرفهتر خواهد بود. لذا در صورت کاهش موقتی تقاضا، مدیران منابع اضافی را کاهش نمیدهند و هزینه حفظ منابع را متحمل میشوند.