بررسی راههای حمایت روانی از کودکان در طی جنگ و حتی تأثیراتی که ممکن است جنگ بر روی روان آنها بگذارد را شناسایی و راهکاری برای آن در نظر گرفت.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۷٫سازماندهی تحقیق
در این پایاننامه سعی برآن بوده تا وضعیت کودکان در مخاصمات مسلحانه را بررسی و ارائه کنیم. مطالب مطروحه در چهار فصل مورد بحث و بررسی قرار خواهدگرفت. فصل اول به بررسی جنگ علیه کودکان سرباز و در حال فرار پرداخته میشود. در فصل دوم ضمن بررسی تلفات جنگ بر کودکان، به راههای مقابله با این صدمات و تلفات پرداخته میشود. فصل سوم، سلاحهای سبک و سلاحهای کشتارجمعی را مورد ارزیابی قرار داده و فصل چهارم هم حمایت از قانون دفاع از کودکان و زنان در جنگ و روند صلح جهانی مورد بررسی قرار میگیرد. در پایان هم نتیجهگیری و پیشنهاداتی ارائه میگردد.
فصل اول
کودکان آواره و سرباز
۱٫۱٫کودکان آواره و بیسرپرست
کودکان آواره و بیسرپرست از جمله کودکان قربانی جنگ و مخاصمات مسلحانه داخلی هستند. جابجایی کودکان برای پرهیز از مشکلات جنگ در داخل و خارج کشور و از دست دادن یکی از والدین یا هردوی آنها بدلیل وضعیت جنگی، یکی از دستاوردهای منفی این پدیده است.
قواعد حقوق جنگ و کنوانسیونها و اعلامیههای مربوط به حقوق کودکان توسط دولتها، کودکان آواره و بیسرپرست را چه در اردوگاه ها و چه درخارج از آن، با گرسنگی، بیماریهای جسمی و روحی و فقدان امکانات تحصیلی مناسب و بطور کلی با عدم امکان یک زندگی مناسب روبرو ساختهاست تا جایی که به نظر یونیسف وضعیت این کودکان بحرانی است.
به دلیل آموزههای دینی و روحیه مهماندوستی ایرانیان، وضعیت کودکان آواره از جنگ بهویژه کودکان افغانی و عراقی در ایران از لحاظ تعلیم و تربیت تاحدی مناسب بهنظر میرسد، اما در سایر کشورها به ویژه در آفریقا و خاورمیانه قواعد اولیه برای کاهش جنگ، به نفع مناطق جنگ کنار گذاشته میشود.
کودکان در بیشتر موارد قربانیان غیرمستقیم جنگ و مخاصمات مسلحانه داخلی هستند. دراین میان وضعیت دو گروه، کودکان آواره و بی سرپرست بیشتر از سایر موارد قابل تأمل و بررسی است.
۱٫۱٫۱٫ کودکان آواره
یکی از عوامل جابجایی و آوارگی وسیع انسانها در طول تاریخ، جنگ و نزاعهای مسلحانه بوده است. کودکان به دلیل آسیبپذیری خود بخش عمدهای از آوارگان جنگی را تشکیل میدهند. براساس آمار از بین سیمیلیون آواره دنیا، ۸۰ % آنان را کودکان تشکیل میدهند و هر روز حدود ۵۰۰۰ کودک آواره به جمع آوارگان اضافه میشود. این کودکان آواره در دوگروه آوارگان داخلی و بین المللی تقسیم میشوند که گروه دوم تحت حمایت کمیساریای عالی پناهندگان قرار دارند. کودکان آواره در تمام نقاط دنیا حضور دارند. نمونه بارز این کودکان را کودکان آواره آفریقایی، افغانی، عراقی و فلسطینی تشکیل میدهند. گروه اخیر شاید مظلومترین گروه آوارگان باشند؛ زیرا از سال ۱۹۴۸ تاکنون بدنبال درگیریهای اعراب و اسرائیل، خانوادههای فلسطینی سه تا چهار بار جابجا شدهاند. و امروزه چهارمین نسل کودکان فلسطینی در اردوگاههایی زندگی میکنند که اجدادشان آنها را بنا نهادهاند. زندگی در این اردوگاهها مشکلات متعددی را به دنبال دارد و کودکان را با آسیبهای روحی مواجه میسازد.
کودکان آواره در مقایسه با بزرگسالان آواره به دلیل آسیبپذیری خود با خطرات جسمی و روحی بیشتری مواجه میشوند که حمایت ویژهای را طلب میکند. مشکل کمبود موادغذایی، مسکن ، بیماریهای مسری و غیرمسری، جدایی از خانواده، سربازی اجباری و حتی سوءاستفادههای جنسی و ترک تحصیل از جمله عواملی هستند که رشد جسمی و روحی آنان را با مشکلاتی روبرو میسازد. حتی در اردوگاهها نیز بدلیل شرایط نامناسب بهداشتی، تعارضات فرهنگی بین ساکنان اردوگاه، کمبود موادغذایی و غیره شرایط آوارگان و بویژه کودکان با شرایط طبیعی بسیار فاصله دارد. به طورکلی جابجایی و آوارگی کودکان علاوه بر نتایج جسمی و روحی، عواقب آموزشی و تربیتی نیز به دنبال دارد که در این زمینه میتوان به تأخیر تحصیلی و ازدست دادن انگیزه تحصیلی اشاره کرد که حتی بازپروری آنان را در مدارس کشور محل اسکان بسیار دشوار و در بعضی موارد غیرممکن میسازد.
۲٫۱٫۱٫ کودکان بیسرپرست
کودکان بیسرپرست گروه دیگری از کودکان قربانی جنگ هستند. براساس آمار یونیسف در سال ۲۰۰۱ فقط دومیلیون کودک زیر پانزدهسال بدلیل جنگ و بیماری ایدز، یکی از والدین خود را از دست دادهاند. بطور کلی هر کودکی در زمان رشد خود نیاز به والدینی دارد که او را موردحمایت قرار داده و زمینه رشد جسمی و روحی او را فراهم آورند. این نیاز بویژه در بعد روحی آن تا سن معینی وجود دارد و در مواقع بحرانی از جمله جنگ و درگیری های مسلحانه بسیار شدیدتر میشود. به همین دلیل در مقدمه کنوانسیون حقوق کودک، خانواده بهعنوان واحد اساسی هر جامعه شناخته شده که در رشد جسمی و روانی کودک نقش عمدهای دارد.
در زمان جنگ یا درحین جابجایی و آوارگی ناشی از آن، ممکن است کودک پدر یا مادر یا هر دو را از دست بدهد که چنین امری تأثیرات منفی متعددی بر زندگی کودک خواهد داشت. اولین تأثیر، ناراحتی روانی ناشی از فقدان پدر یا مادر و از دست دادن روحیه است. برای کودکان بیسرپرست آینده مبهم به نظر میرسد. عدم تغذیه مناسب و اشتغال برای کمک به خانواده از جمله عواملی است که امکان اعراض از تحصیل را به وجود میآورد و آنان را از مدرسه دور میکند. باید توجه داشته باشیم که اگر در مورد بعضی کودکان بیسرپرست وجود اقوام نزدیک میتواند تاحدی خلأ عاطفی ناشی از فقدان والدین را پرکند، مشکل کودکانی که تمامی اعضای فامیل خود را از دست میدهند، بسیار حادتر است و وضعیت آنان حمایت بیشتری را میطلبد. سازمان بهداشت جهانی (OMS) در مورد کودکان عراقی به این موضوع اشاره میکند که اثرات روانی فقدان والدین، این کودکان را سالها و حتی تا پایان عمر رها نخواهد کرد.
۳٫۱٫۱٫کودکان سرباز
براساس تعریف ارائه شده در سطح بینالملل، «کودک سرباز» به کسی گفته میشود که در سن زیر ۱۸ سال به عضویت سازمانی وابسته به ارتش، نیروهای شبهنظامی یا احزاب سیاسی در میآید. خواه این گروهها درگیر جنگ باشند یا نه. کودکان سرباز میتوانند نقشهای متعددی ایفا کنند، از جمله شرکت در جنگ و درگیری، کاشت مین و مواد منفجره، جاسوسی، تهیه آذوقه و مهمات، آشپزی و خدمات خانگی و درنهایت سوءاستفاده جنسی.
به طور کلی استفاده نظامی از کودکان به سه شکل صورت میگیرد:
۱- به کارگیری به عنوان کودک سرباز؛ بدترین حالت در این نوع کاربرد، زمانی است که جنگ نیاز به قربانی دارد. کودکان به خط مقدم فرستاده میشوند تا با قربانی شدن آنها تاکتیکهای نظامی جنگسالاران، پیاده شود.
۲- استفاده از آن ها در فعالیتهای پشتیبانی مانند نگهبانی، جاسوسی و بردگی جنسی.
۳- استفاده از کودکان برای تبلیغات در جنگ، که در این حالت از کودکان سرباز به عنوان دیدهبان، پیامرسان و حتی سپر انسانی، استفاده میشود.
سوء استفاده های گسترده و رو به افزایش از کودکان به عنوان سرباز، یکی از وحشیانهترین ویژگیهای درگیریهای اخیر میباشد.
در طول دهه های گذشته، صدها هزار بچه کمتر از ۱۸ سال، یک قسمتی از نیروهای دولتی، نیروهای شورشی و گروههای شبهنظامی را تشکیل دادند.۶ فراهم بودن سلاحهای سبک و ارزان مانند تفنگها، مسلسل، اسلحه کمری، نارنجکهای دستی به تسریع جهت حرکت کمک کردهاست. برایمثال، استفاده گسترده از تفنگهای تهاجمی ۴۷-AK میتواند بهراحتی توسط کودکان ۱۰ ساله حمل شود و مورد استفاده قرار گیرد.
یک سرباز کودک، هر بچه پسر یا دختر کمتر از ۱۸ سال میباشد که به اجبار، یا خشونت و یا داوطلبانه در جنگ توسط نیروهای مسلح، شبه نظامیها، بخشهای دفاع داخلی یا سایر گروههای مسلح به خدمت گرفته میشوند. سربازهای کودک، برای کارهای جنسی اجباری مانند رزمندهها، پیکها، باربرها و آشپزها، مورد استفاده قرار میگیرند. بیشتر نوجوانان هستند، اگرچه بسیاری ۱۰ ساله و کوچکتر و اکثریت پسر میباشند اما به طور کلی قسمت عمده دختران میباشند.
برآوردهای کنونی تعداد سربازهای بچه را در حدود ۰۰۰/۳۰۰ ۷نفر در گذشته اعلام کرده است. جمع کل رو به افزایش بیشتر است وقتی کودکان یا کشته میشوند یا برای بزرگتر شدن دورهای را میگذارنند و به جای آنها کودکان جدید به کار گرفته میشوند و بنابراین تخریب زندگی جوانان از یک نسل به نسل دیگر ادامه پیدا میکند.۸
وقتی درگیریها طولانی میشود، نیروهای جوانتری به خدمت گرفته میشوند. این تا حدودی بهخاطر شرایط ویران کننده اقتصادی و اجتماعی است که خانوادهها را به فقر عمیقتر میکشاند اما جنگها مدارس را تعطیل میکند و هرچه بیشتر یک جنگ ادامه پیدا میکند، احتمالاً نیروهای مسلح با تمام کردن ذخایر بزرگسالان در دسترس، به کودکان برای گرفتن سرباز رجوع میکنند.
کودکان از خانوادههای ثروتمند و بافرهنگتر در خطر کمتر سربازگیری قرار دارند، زیرا والدین آنها میتوانند آزادی آنها را بخرند یا به سربازگیری آنها، از طریق روش های قانونی یا نفوذ سیاسی اعتراض کنند و بعضی والدین به فرستادن کودکانشان به بیرون از کشور متوسل میشوند. عجیب نیست که کودکان از فقیرترین خانوادهها هستند که بیشتر در معرض خطر میباشند. کودکان در شهرهای بزرگ که در خیابان زندگی و کار میکنند در خطر جدی قرار دارند مخصوصاً آنهایی که جدا از والدینشان زندگی میکنند.
میانمار، یکی از بالاترین آمار تعداد کودکان سرباز در جهان را هم در نیروهای دولتی و هم در گروههای مسلح دارد. بسیاری از این کودکان یتیم میباشند یا در خیابان زندگی و کار میکنند. برطبق کمیسیون تحقیق سازمان بینالمللی کار (ILO) کودکان به عنوان کارگر به عنوان رفتگر برای تمیز کردن جاده ها با بهره گرفتن از جارو و شاخهها مورداستفاده قرار گرفتهاند.۹
کودکان اقلیت بومی بهطورخاص، در معرض خطر هستند. در طول جنگ داخلی در گواتمالا، پسرهاینوجوان از جوامع مالی به اجبار به خدمت ارتش گواتمالایی گرفتهشدند. نیروهای دولتی و شبهنظامیان جناح راست به طورمنظم، بهعنوان یک روش برای ترساندن جوامع بومی به دخترها تجاوز میکردند.۱۰ در سومالی که برآورد میشود که حداکثر یکسوم جمعیت، گروههای اقلیت را تشکیل میدهند. موقعیت پائین میتواند کودکان این گروهها را بیرون از قانون گروهی قرار دهد و سپس آنها را برای سربازگیری بیدفاع کند.۱۱
۲٫۱٫سربازگیری
کودکان با روشهای مختلف سرباز میشوند، یعنی به خدمت گرفته میشوند، سایرین اجباراً دزدیده میشوند، با وجود این گروهی دیگر به گروههای مسلح ملحق میشوند به خاطر اینکه متقاعد میشوند که این راهی برای حمایت از خانواده هایشان میباشند. علاوه براین، استخدام شدن برای نیروهای مسلح دولتی یا گروههای مسلح مخالف کودکان برای گروههای شبهنظامی متحددولتی، شبهنظامیان یا نیروهای دفاع داخلی به خدمت گرفته شدهاند.
آنگولا در حالحاضر ۳۰۰۰ سرباز بچه دارد. تعداد قابل ملاحظه ای از آنها اجباراً از کشورهای همسایه به خدمت گرفته شدهاند.۱۲در سال ۱۹۹۷، UNITA اجباراً ۲۰۰ بچه پناهنده روآندایی را به خدمت گرفت که در امتداد مرز بین آنگولا و جمهوری دموکراتیک کنگو زندگی میکردند. در سال ۱۹۹۸ پسرها و دخترهایی که به سن ۱۳سالگی رسیدند، بنابر گزارش ربوده شدند. همچنین نیروهای دولتی، اجباراً کودکان پناهنده از روآندا به خدمت میگرفتند. در سال ۱۹۹۹ گروههایی با حداکثر ۲۵۰ جوان از دادوستدها توسط نیروهای مسلح آنگولا به خدمت گرفته میشدند.۱۳
حتی در کشورهایی که حداقل سن سربازی ۱۸ سالگی میباشد، قانون لزوماً یک تدبیر حفاظتی نیست. در بسیاری از قسمتهای جهان ثبت تولد ناکافی و موهوم میباشند. یکسوم از کل تولدهای جهان، یعنی در حدود ۴۰ میلیون بچه هرساله ثبت نمیشود.۱۴در چنین موقعیتهایی کودکان خودشان احتمالاً نمیدانند چند ساله هستند. بنابراین مأموران سربازگیری تخمین میزنند و بسیاری از آنها سن کودکان را در ظاهر ۱۸ سال ثبت میکنند تا به کارشان ظاهراً موافقت قانونی بخشند.
در دسامبر ۱۹۹۹، یک گزارش سازمان ملل متحد تأکید کرد که فرماندههای طالبان در افغانستان سربازهای بچهی کوچکتر از ۱۴ سال را به خدمت میگرفتند. نیروهای طالبان این گزارش را تکذیب کردند و یک حکم را صادر کردند مبنی بر اینکه هر پسری که هنوز به اندازه کافی بزرگ شده است میتواند در جنگ به خدمت گرفتهشود. آن همچنین یک کمیسیونی را تشکیل داد تا فرماندهانی را که کودکان کوچک را به خدمت میگیرند، تنبیه کند.۱۵ سن سربازگیری در نیروهای طالبان هنوز موردبحث میباشد اما بدون سیستم ثبت تولد در افغانستان سن رزمندههای طالبان نمیتواند درحقیقت تأیید شود.
در کشورهایی که اجرای دولتی ضعیف میباشد، استخدام کردن بهطور منظم از یک دفترثبت غیرممکن میباشد. به جای آن، نیروها احتمالاً با زور کودکان را از خیابانها و حتی از مدارس یا پرورشگاهها میربودند. در موردهای دیگر دولتهای نظامی خوب سازمانیافته، اقدامات اجباری سربازگیری را اجرا میکردند. در میانمار ارتش مطلع شده است به منظور اینکه مدارس را محاصره کند و به زور گروه کودکان بین ۱۵ تا ۱۷ سال را به خدمت گیرد. کودکانی که میتوانند ثابت کنند کمتر از سن تعیین شده را دارند احتمالاً آزاد میشوند.۱۶
ببرهای آزادی Tamil Eelam (LTTE) هزاران دختر و پسر ۱۰ ساله را به خدمت گرفتهاست تا جنگ هایشان را علیه دولت سریلانکا به پیش ببرند. چریکها آنقدر وابسته به سربازگیری کودکان هستند که دو بخش مسلح یعنی گروه بچه و گزیدگان گروه پلنگ بهطور کامل از کودکان تشکیل میشوند. سربازهای گروه پلنگ پرورشگاههای LTTE هستند. LTTE کودکان را به خدمت میگیرند و آنها را داخل مدارسی در مناطق تحت کنترل خود آموزش میدهند. سربازگیری کودکان در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ در بحبوحهی تشدید حملات چریکها افزایش یافته و دخترها، اکثریت سربازگیریهای جدید را در جنبش اخیر که در مدارس سریلانکا برپا میشد تشکیل میدادند.
کودکانی که از LTTE فرار کردند، احتمالاً با خطرهای جدیدی از طرف گروه ضربت سریلانکا و گروه تحقیقاتی تروریسم پلیس روبه رو میشوند که همانطور که ادعا شده از شکنجه به عنوان یک روش بازجویی علیه کودکان مظنون استفاده میکنند. علیرغم سطح بالای خشونتهای پیدر پی، نشانههایی وجود دارد دال براینکه افرادی که در نواحی کنترلشده LTTE زندگی میکنند شروع به اعتراض به ترسهای داخلی و خارجی میکنند که جامعه Tamil Eelam را محاصره کرده است برای مثال مدرسان دانشگاه برای حقوق بشر که در سال ۱۹۸۸ در دانشگاه شکل گرفت، معیارهایی را درخواست کردند به منظور اینکه مقصران خشونتها را مسئول قلمداد کنند. در رخداد امیدوار کننده دیگر سریلانکا پروتکل اختیاری را برای کنوانسیون حقوق کودکان در مورد گرفتاری کودکان در مخاصمات مسلحانه در سپتامبر ۲۰۰۰ امضا و تأیید کرد.۱۷
در بسیاری از موارد، مدارس و دانشگاهها زمینه اصلی سربازگیری برای سربازهای کودک میشود. برای مثال در سال ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ مدارس در پاکستان برای طالبان هزاران سرباز کودکان پاکستانی و افغانی فراهم کردند.۱۸در آگوست سال ۱۹۹۹ در پاسخ به یک درخواست انجام شده در تمام مدارس در ایالت مرزی شمال غربی پاکستان ۵۰۰ دانش آموز به نیروهای آنها ملحق شدند.۱۹
در بعضی از کشورها از جمله بریتانیا و ایالات متحده که سن سربازگیری داوطلبانه زیر ۱۸ سال میباشد۲۰ ، محوطهی مدارس دبیرستانی و دانشکدهها اغلب به عنوان مکانهای گردهمایی برای جنبشهای سربازگیری استفاده میشود.
۱٫۲٫۱٫سربازگیری داوطلبانه
درحالیکه بسیاری از کودکان برای ملحق شدن به گروههای نیروهای مسلح مجبور میشوند، دیگران احتمالاً خودشان را برای خدمت معرفی میکنند به هر حال آن گمراه کننده است که این را به عنوان «داوطلبانه» در نظر بگیریم. بهجای به کارگیری انتخاب آزاد، این کودکان غالباً به مجموعهای از فشارها یعنی فشارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی واکنش نشان میدهند.
یکی از مهمترین این فشارها، فقر میباشد. والدینی که فقیر هستند وسوسه میشوند کودکانشان را برای خدمت عرضه کنند. مخصوصاً وقتی نیروها، حقوق سربازهای بچه را مستقیم به خانوادههایشان میپردازند، کودکان خودشان داوطلب میشوند و این تنها راهی است که غذای دائمی، لباس و مراقبتهای پزشکی آنها را تضمین میکند. بههرحال ارتباط اقتصادی یک بچه با ارتش پیچیدهتر میباشد. هنگامی که در شرایطی، کل خانواده با نیروهای مسلح فعالیت میکند.
بعضی کودکان احساس میکنند که موظف هستند برای حمایت، سرباز شوند. با دیدن خشونت و آشوب از هرطرف اگر آنها در دستهایشان تفنگ داشته باشند، احتمالاً احساس امنیت میکنند. سایر کودکان بعد از اینکه توسط نیروهای دولتی پیدرپی موردهجوم قرار گرفتند به گروههای مسلح مخالف ملحق شدهاند.۲۱
جنگ کودکان با نیروهای دفاع داخلی و سایر شبهنظامیها بهعنوان داوطلبان توصیف شدهاست درحقیقت زمانی که آنها توسط والدینشان که توسط مقاماتی که سعی دارند سهمیههای سربازگیری را پُر کنند، تحت فشار قرار گرفتهاند و عرضه شدند. برای مثال، کودکان سردسته محلی کاماجور در سیرالئون و جمهوری دموکراتیک شرقی کنگو احتمالاً خدماتی را به عنوان «وظیفه» به جامعه ارائه میدهند.۲۲
نوجوانان مانند بزرگسالان میتوانند توسط ایدئولوژیهای خاص برای دلایل سیاسی و اجتماعی، نمایش مذهب، خودمختاری یا آزادیملی، جذب و شناسایی شوند و بجنگند همانطوری که در آفریقای جنوبی اتفاق افتاد. آنها احتمالاً در جستجوی آزادی سیاسی به جنگ ملحق میشوند.
مغزشویی ایدئولوژیکی سربازهای بچه میتواند نتایج نابود کنندهای داشته باشد. کودکان تأثیرپذیر هستند و احتمالاً حتی به طرف طرفداران شهادت کشیده میشوند. برای مثال در سریلانکا، بعضی بزرگسالان از بیتجربگی افراد جوان برای منفعت خودشان استفاده کردهاند و نوجوانان را برای بمبگذاریهای انتحاری، به خدمتگرفتند و تعلیمدادند.۲۳