و در توضیح قلمرو ولایت و فطری بودن آن میفرماید:
«قلمرو آن یک سلسله امور ضروری است که در جامعه از آن ِشخص معینی نبوده و متصدی معینی ندارد و هرگز نمی شود در سرپا نگه داشتن آنها فروگذاری کرد.هر جامعه ای نسبت به موقعیت خود در این باب دست و پایی کرده، ولایت و سرپرستی به وجود میآورد و این خود بهترین گواه است بر اینکه مسئله ولایت فطری است».[۳۸۲]
و ثانیاً ولایت از آن فقیه میداند؛ آن هم فقیهی که «به همه علوم دینی در اصول و فروع و اخلاق مجهز باشد».و «تقوای دینی و حسن تدبیر و اطلاع بر اوضاع جامعه» داشته باشد.
ولایت فقیه و کارکردهای اجتماعی آن
علامه (ره) معتقد است که اسلام در پاسخ به سؤال چه کسی باید حکومت کند، ولی فقیه را به عنوان حاکم مطرح میکندونقش و کارکردهای اجتماعی را برای ایشان بر میشمرد که عبارتند از:
۱- اجرای احکام ثابته دین :احکام ثابت و غیر قابل تغییر احکام و قوانینی هستند که حافظ منافع حیاتی انسان میباشند.[۳۸۳]زیرا پشتوانه آن آفرینش طبیعی انسان است و قابل تغییر نیست و تا انسان، انسان است نیازمندیهای طبیعی آن ثابت باقی میماند.[۳۸۴]
۲- مجازات متخلفین طبق دستورات دینی : از نظر علامه (ره) فقه سیاسی اسلام در برابر جانیان و تبهکاران و به فسادکشندگان زمین دارای قوانین کیفری (حدود و تعزیرات) شدید میباشد. مبحث قضا و احکام کیفری از توابع حکومت است .در اصطلاح فقهی برگرفته از قرآن، مجازاتهای تعیین شده در شریعت، « حدّ » خوانده میشوند و در مقابل آن « تعزیر» قرار میگیرد که مجازاتی تعیین نشده است و میزان آن با توجه به شرایط مشخص میگردد. از میان احکام جزایی، مباحث مربوط به سرقت و جرایم جنسی در بخش « حدود »قرار دارد. حدود فی نفسه جزءفقه قضایی اسلام محسوب میشود و نه فقه سیاسی. ولیکن اجراءحدود جزء اصول سیاسی اسلام است. و مباحث مربوط به جرح و قتل در بخش « قصاص» و « دیات» مورد بحث قرار گرفته است.[۳۸۵]
وجود این احکام وقوانین جزایی در دین اسلام، برای تربیت بزهکاران و برقراری نظم در جامعه ضروری و لازم است و هیچ چیز دیگری نمی تواند جانشین آن گردد . حال نمونه هایی از احکام جزایی اسلام و کارکردهای آنان را از دیدگاه علامه طباطبایی مطرح میکنیم :
۱-۲- قصاص
اسلام اصل قصاص را پذیرفته ولی آن را محدود به حدودی کرده است «کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر. (بقره /۱۷۸) [۳۸۶].علاه (ره)در تفسیر این آیه«و لکم فى القصاص حیوه…» [۳۸۷] که به معنای در قصاص براى شما حیات است میفرماید: «در این جمله، کلمه قصاص معرفه یعنى با الف و لام آمده، و کلمه حیات نکره، یعنى بدون الف و لام آمده است تا دلالت کند بر اینکه نتیجه قصاص و برکات آن، دامنه دارتر و عظیمتر از آن است که با زبان گفته شود. و باز با همه کوتاهیش، نتیجه قصاص را بیان کرده و حقیقت مصلحت را ذکر کرده، که حیات است.
باز از این هم که بگذریم عبارت قرآن به این نکته هم اشاره دارد که صاحب این کلام منظورش از این کلام جز حفظ منافع مردم و رعایت مصلحت آنان چیز دیگرى نیست و اگر مردم به این دستور عمل کنند، چیزى عاید خود او نمى شود، چون میفرماید: (لکم – براى شما(.».[۳۸۸]
همچنین درآیه ۳۲سوره مائده هم آمده است که «هرکس نفسی را بدون حق قصاص و یا بی آنکه فساد و فتنه ای در روی زمین کند، به قتل رساند، مثل آن است که همه مردم را کشته» علامه (ره) در تفسیر این سوره میفرماید: «ازمیان برداشتن امنیت جانی جامعه مساوی است با ازبین بردن تمام نفوس آن جامعه». [۳۸۹] بنابراین میتوان گفت قانون قصاص، مایه حیات جامعه است.
۲-۲- کیفر دزدی
یکی از جرائمی که امنیت مالی جامعه را تهدید میکند دزدی است ولی اسلام با شرایط ویژه ای دستور به قطع انگشتان دزد داد تا جامعه از این جرم مصون بماند:
«السارق و السارقه قطعوا ایدیهما…(مائده /۳۸) دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر کاری که انجام داده اند، ]به عنوان یک مجازات الهی قطع کنید».[۳۹۰]
به اعتقاد علامه (ره)اسلام در حقوق فردی مانند اقسام قصاص و حقوق مال از صاحبان حقوق با تحریض و ترغیب درخواست نموده که از حقوق خود چشم بپوشند و برادران نوعی خود را به تکلف و زحمت نیاندازند.
ولی در مورد حقوق اجتماعی به کار بردن عاطفه انسان دوستی در یک جانی و چشم پوشی از مجازات وی در حقیقت جنایت به یک جامعه با کمال بی رحمی است و رها کردن یک دزد وحفظ آبروی یک بزهکار، گرفتار ساختن میلیونها نفوس بی گناه و دریدن پرده احترام آنهاست.[۳۹۱]
۳- صدور و اجرای احکام و فرامینی برای اداره امور کلیه شئون اجتماعی جامعه اسلامی به نحوی که مصلحت اسلام و مسلمین مقتضی است. منظورعلامه(ره) از این احکام همان احکام حکومتی یا متغیراست که با پیشرفت مدنیت و تغییر مصالح و مفاسد تغییر و تبدّل پیدا میکنند. [۳۹۲]این احکام جنبه موقتی و یا محلی یا جنبه دیگر اختصاصی داشته بر حسب مصالح مختلف زمانها و مکانها اختلاف پیدا میکند و به عنوان آثار ولایت عامّه، منوط به نظر نبی اسلام و جانشینان و منصوبین از طرف اوست .[۳۹۳]
اما در مورد اینکه چگونه باید حکومت کرد؟ از نظر علامه (ره)«طرز حکومت با تغییر و تبدیل جامعهها به حسب پیشرفت تمدن قابل تغییر است. »و طرز حکومت اسلامی در هر عصر و زمانی باید بر اساس اصول ثابت زیر باشد:
۱- مسلمین با یکدیگر وحدت داشته باشند و در برقراری اتحاد و وحدت بکوشند.
۲- حفظ مصلحت اسلام و مسلمین بر همه افراد واجب است.
۳- مرز جامعه اسلامی اعتقاد است، نه مرزهای جغرافیایی.[۳۹۴]
۲-۳- ۲- حکومت حافظ حقوق و منافع اجتماعی انسان
انسان در صورتی میتواند به کمالات نوعی خود برسد و در زندگی سعادتمند شود که با سایر افراد تشکیل اجتماع دهد و در انجام اعمال حیاتی که انواع و اقسام بسیاری دارد و یک فرد نمیتواند به تنهایی همه آنها را انجام دهد با دیگران همکای نماید. این امر، انسانِ اجتماعی را نیازمند به قوانین و مقرراتی میسازد که حافظ حقوق افراد باشد و بهره هر کسی را از مزایای جامعه مشخص نماید. این قوانین و مقررات در صورتی میتواند مؤثر باشد که قوانین جزائی دیگری برای تهدید به تخلف و تشویق به اطاعت وجود داشته باشد و برای ضمانت اجرای آنها نیروی حاکمهای با عدل و انصاف و راستی و درستی بر جامعه حکومت نماید. قوانین و مقررات نیز از تخلف و نافرمانی در امان نمیماند مگر اینکه بر پایه اخلاق فاضله انسانی قرار داده شود و اخلاق هم نمیتواند سعادت انسانی را تضمین کند و او را وادار به انجام کارهای شایسته نماید جز اینکه متکی به باورهای اعتقادی به ویژه اعتقاد به خدا و معاد باشد یعنی شخص ایمان داشته باشد که جهان که انسان هم جزئی از آن است خدای یگانهای دارد که همیشه بوده و خواهد بود و کوچکترین چیزی از او مخفی نمیماند و سرانجام همه را به سوی خود بازمیگرداند به نیکوکار پاداش و به بدکار کیفر دردناک میدهد و سپس در نعمت یا نقمت جاودانه خواهد بود.[۳۹۵] بنابراین به اعتقاد علامه (ره) تنها در این صورت است که دین تأثیر و نقش بهسزائی در پاسداری از حقوق افراد و تأمین منافع آنها خواهد داشت.
بنابر آنچه بیان شد میتوان گفت از نظرعلامه (ره) اسلام در همه شئون خود اجتماعی است، حتی احکامی که مثل نماز و روزه فردی به نظر میرسد، اجتماعی است . اسلام در همه قوانین عبادی، معامله ای و سیاسی خود به کارکردهای اجتماعی نظر دارد. لذا به نظر میرسد که از دیدگاه علامه طباطبایی، اهمیت کارکردهای اجتماعی دین اسلام دربعد فقهی دین بیش از ابعاد دیگر آن است.
فصل پنجم:
بررسی تطبیقی دیدگاه ها
بخش اول: وجوه اشتراک دیدگاه علامه طباطبایی و دورکیم
بخش دوم:وجوه افتراق دیدگاه علامه طباطبایی و دورکیم
بخش اول: وجوه اشتراک دیدگاه علامه طباطبایی و دورکیم
۱- اشتراک در واقعیت دین
دورکیم و علامه طباطبایی هر دو واقعیت دین را پذیرفته و با این برداشت که دین پدیده ای موهوم و کاذب است، مخالف میباشند.آنها معتقدندکه اگردین خطا و موهوم بود نمی توانست در طول تاریخ این همه دوام داشته باشد. اما علت دوام دین از نظر آنها باهم متفاوت است. دورکیم در این باره مینویسد:
«در واقع این فرض مسلم و اساسی جامعه شناسی است که نهاد انسانی نمی تواند متکی بر گمراهی و دروغ باشد که بدون آن نمی توانست به حیات خود ادامه دهد. چنانچه تنها نص صریح دستورالعمل نهاد مذهب مورد توجه قرار گیرد، این باورها و اعمال مذهبی بی تردید گاه آزاردهنده به نظر میرسند و شخص را وسوسه میکنند که آنها را به نوعی گمراهی عمیق ریشه دار نسبت دهدولی شخص باید بداند که چگونه به درون نماد و به واقعیتی راه یابد که به آن نماد معنی میدهدو نماد مذکور آن را بازنمایی میکند.بی فرهنگ ترین و وهمی ترین مناسک و عجیب ترین اسطورهها نیازی انسانی، جنبه ای از زندگی، خواه فردی و خواه اجتماعی را بازگو میکنند. دلایلی که مؤمنان برای توجیه آنها به کار میبرند ممکن است غلط باشد، و عموما این طور است؛ولی دلایل حقیقی و درست نیز وجود دارند، و این وظیفه علم است که آنها را کشف کند. پس در واقعیت هیچ دینی نیست که نادرست باشد. هر دینی به سبک خاص خود درست است، همه ادیان به شرایط معین هستی انسان پاسخ میدهند، اگرچه به شیوه های مختلف ». [۳۹۶]
بنابراین از نظر دورکیم اولاً نهادهای مذهبی –باورها و اعمال –را نمی توان به گونه ای تحقیر آمیز خیال پردازی کاملی دانست که با هیچ چیز در واقعیت مطابقت ندارد. به ویژه جامعه شناسان نمی توانند چنین نگرشی داشته باشند.ثانیاًهمه ادیان درست میباشند. [۳۹۷] هر دینی با هر شکلی و صورتی حقیقت دارد. به نظر او حتی ابتداییترین دین هم بیانگر نوعی حقیقت است و این حقیقت، همان چیزی نیست که معتقدان تصور میکنند.[۳۹۸]
یکی از دلایل دورکیم در رد دیدگاه کسانی که دین را اوهام و خرافه، تلقی میکنند، به منشأ دینی اخلاق، حقوق و اندیشه علمی تمسک میجوید و میگوید:
«امروزه همگان در این نکته توافق دارند که حقوق، اخلاق و حتی خود اندیشه علمی، همه، در دین پدید آمده، تا مدتهای مدید با آن آمیخته بوده و تحت نفوذ روح دینی قرار داشتهاند. یک مجموعه اوهام بی پایه چگونه میتوانسته است وجدان بشری را تا این درجه و این حد تحت تاثیر شکل دهنده خویش قرار دهد؟»[۳۹۹]
بنابراین از نظر دورکیم قوانین حقوقی و اخلاقی در دوره طولانی از حیات اجتماعی بشر در اختیار دین بوده و در دامن دین، پا به عرصهی هستی گذاشتهاند.و این مطلب گویای آن است که دین پدیده ای موهوم نیست.
از نظر علامه (ره) انسان «اگر چه به خدا نیز معتقد نباشد» هرگز از دین، به عنوان«برنامه زندگی که بر اصل اعتقادی استوار است» مستغنی نیست. پس دین همان روش زندگی است و از آن جدایی ندارد.[۴۰۰]بنابر این از نظر ایشان دین حقیقتی فراگیر و عام دارد که هیچ یک از افراد انسان، حتی منکران خداوند، از آن بر کنار نیستند، ولی چنین نیست که همه ادیان بتوانند انسان را به سعادت و خوشبختی واقعی و حقیقی برسانند. از اینجاست که ادیان را به ادیان حق و باطل تقسیم میکند. از دیدگاه علامه طباطبایی، دینی بر حق است و میتواند سعادت و خوشبختی انسان را تأمین کند که از سوی خداوند وضع گردیده باشد، از نظر علامه اسلام دین حق است ، ایشان در توضیح این مطلب میفرماید که:
«منظور از دین حق دین اسلام و احکام و عقاید آن است که با واقع و حق انطباق دارد.»[۴۰۱]
به اعتقاد وی ادیان الهی و آسمانی ، از حقیقت واحدی برخوردارند که اسلام نام دارد. ایشان در این باره میفرماید:
«دین نزد خداوند متعال یکی است و اختلافی در آن نیست، و بندگان خود را امر نکرده مگر به پیروی از همان دین، و بر انبیای خود هیچ کتابی نازل ننموده مگر در باره همان دین…آن دین عبارت است از اسلام… اختلافی که در شریعت هاست از نظر کمال و نقص است نه اینکه اختلاف ذاتی و تضاد و تنافی اساس بین آنها باشد ».[۴۰۲]
علامه طباطباطبایی قرآن را کتابی کامل میداند ایشان در این رابطه به آیه ۱۴ سوره طارق استناد می کند که می فرماید :«انّه لقول فصل و ما هو بالهزل »[۴۰۳]یعنی قرآن سخنی است برنده –جداکننده حق از باطل – و هزل و یاوره سرایی نیست.
و همچنین از نظر علامه(ره) معارف اعتقادی حقیقت خالص و حقیقت محض می باشد و اصول اخلاقی و قوانین عملی که بیان داشته نتایج و موالید واقعی همان حقایق ثابته است و چنین چیزی بطلان پذیر و به مرور زمان قابل نسخ نیست».[۴۰۴]
۲- اشتراک در کارکردهای مثبت دین
هر دو بر کارکردهای مثبت دین تاکید دارند. نگرش دورکیم به دین بیشتر کارکردگرایانه با کارکرد مثبت است. اوتبیینی کارکردی از دین ارائه میدهد. در این نوع تبیین به کارکرد پدیده ها یا نهادها توجه میشود؛زیرا هر نهاد اجتماعی، در حکم پیکره واحدی است که نظم و حرکت موجود در آن به هماهنگی در کارکرد هر یک از اجزاءو در کل ترکیب جامعه مربوط میگردد.[۴۰۵]دورکیم نهاد دین را در کارکرد اجتماعى آن خلاصه مى کندوبه موضوع دین بی اعتناست او میگوید دین نقش مهمی در ایجاد همبستگی و انسجام اجتماعی دارد.علامه طباطبایی (ره)هم مانند دورکیم بر کارکردهای مثبت دین تأکید دارد اما نگرش کارکردی او به دین با تحویل گرایی همراه نیست و کارکرد دین را منحصر به بعد اجتماعی آن نمی داند. بنابراین اعتقاد دارد که دین هم در بعد فردی و اجتماعی و هم در بعد دنیوی و اخروی انسان دارای کارکرد مثبت است. علامه (ره)بر خلاف دورکیم به محتوای اعتقادی و آموزه ای دین توجه دارد.
۳- اشتراک دردائمی بودن دین
هر دو دین را عنصری همیشگی در زندگی بشر و لازمه زندگی اجتماعی میدانند.از نظر دورکیم دین زاده جامعه و آفریده افراد است و براى دوام زندگى اجتماعى لازم و ضروری است. به نظراو تا جامعه وجود دارد، دین نیز خواهد بود و نمی توان جامعه بیدین را تصور کرد.او علت ماندگاری و دوام دین را کارکردهایی میداند که پاسخگوی نیار جامعه است و همین امر به ماندگاری آن در طی اعصار و قرون کمک کرده است.
علامه طباطبائی معتقد است که زندگی اجتماعی انسان بدون پیروی از دین و مقررات و برنامههای دینی و قوانین اسلامی میسّر نیست و ضمن تأکید بر این نکته، با استناد به آیات قرآن نیاز انسان به دین را همیشگی میداند. ازنظراو آیه «الذین اتخذوا دینهم لهوا و لعبا »دلالت دارد بر اینکه انسان در هیچ حالی از احوال بی نیاز از دین نیست، حتی آن کسی هم که سرگرم لهو و لعب است و زندگی خود را مخصوص این کار کرده به دین محتاج است ؛زیرا بر اساس تفسیر آیه «الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا….»دین عبارت است از راهی که انسان در زندگی دنیا چاره ای جز پیمودن آن ندارد ؛ برای اینکه خداوند دین را بر طبق فطرت بشر تنظیم کرده است، پس دین با انسانیت انسان بستگی داردو او را به سعادت حقیقی زندگیش میرساند.[۴۰۶]
۴- اشتراک درپیوند دین و جامعه
هردو به پیوند نزدیک میان دین و جامعه تأکیددارند. دورکیم دین را تجلّی جامعه میداند که انسانها را به هم پیوند میدهد. او به آثار اجتماعی دین میپردازد. علامه (ره)معتقد است که اسلام ارتباط بین دین و جامعه را پذیرفته است. دلیل آن هم این است که در قر آن آیات زیادی وجود دارد که صبغه اجتماعی داشته و برای حل مشکلات اجتماعی انسان نازل شده است. علاوه بر این آیاتی نظیر«ما کان الناس الا امه واحده واختلفوا. …»[۴۰۷] و « ما کان الناس الا امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا. .. »[۴۰۸]در قرآن وجود دارد که دین را عاملی برای حل اختلافات ناشی ار زندگی اجتماعی میداند.آنچه که از این آیات استفاده میشود این است که جامعه علت ایجادی دین نیست ؛علت پیدایش دین خداست و با اینکه رابطه نخست دین با فطرت انسانی است اما برای ظهورش نیازمند به جامعه میباشد.[۴۰۹] ایشان بر این باور است که دین (ره) در تربیت انسانها و هدایت آنها به سوی کمال و سعادت، مسأله حیات اجتماعی را مورد توجه داشته و گزیری هم از آن نبوده است . بویژه با توجه به این که جامعه، عنصری محوری در تباهی یا سازندگی فرد انسانی است.
بنابراین دورکیم و علامه (ره) حضور دین در زندگی اجتماعی را ضروری میدانند و معتقدند دین در زندگی اجتماعی انسان کارکردهایی دارد آنها به نقش دین در ایجاد نظم و انضباط ، وحدت و انسجام و … میان افراد جامعه باور دارند . توضیح مفصل این کارکردها در بحث کارکردهای دین از نظر دورکیم و علامه آمده است.
بخش دوم: وجوه افتراق دیدگاه دورکیم وعلامه طباطبایی
۱- پیش فرضهای متفاوت در تعریف دین
بسیاری از نظریاتی که درباره منشأ و تبیین دین مطرح شده است، بر پیش فرض هایی مبتنی است که اگر به دقت بررسی شوند، نقاط ضعف آنها نمایان میشود.
الف) یکی از مفروضات اساسی در بسیاری از نظریههای جامعه شناسی دین از جمله نظریه دورکیم این است که همه ادیان از ماهیتی واحد و یکسان برخوردارند.بر اساس این پیش فرض ادیان موجود مراحل متفاوتی از یک ماهیت تلقی نموده و دین را مشمول اصل تکامل میدانند. لذا با توجه با این دو اصل (اصل وحدت ماهیت ادیان و اصل تکامل)صفات و ویژگی هایی را که در ادیان ابتدایی مشاهده میکنند به همه ادیان تعمیم میدهند.همچنانکه دورکیم توتم پرستی را شکل ابتدایی دین میداند. در واقع مراجعه به ادیان ابتدایی بر اساس این پیش فرض صورت میگیرد که همه ادیان ماهیت یگانه ای دارند و صور کوناگون ادیان، تنها حاکی از مراحل مختلف آن میباشد.
آیا همه ادیان ماهیت واحد دارند؟برای دست یابی به پاسخ مناسب به این سؤال، لازم است نخست توضیح دهیم که مقصود از دین چیست ؟دورکیم و علامه طباطبایی، تعاریف متفاوتی از دین ارائه دادهاند.
دانلود مقالات و پایان نامه ها با موضوع کارکردهای اجتماعی دین از دیدگاه علامه طباطبایی و دورکیم- ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین