۱ـ یادگیری مستمر: تلاش سازمان برای به وجود آوردن فرصتهایی جهت یادگیری ، مستمر و دائم تمامی افراد در درون سازمان.
۲ـ بالابردن سطح پژوهش و گفتگو در سازمان: تلاش سازمان برای بوجودآوردن فرهنگ پرسش و پاسخ، دریافت بازخورد و آزمایش تجربیات در سازمان.
۳ـ تشویق حس همکاری و یادگیری گروهی: تلاش سازمان برای ایجاد روحیه همکاری، حس همدلی و همراهی افراد در سازمان.
۴ـ توانمندسازی کارکنان برای رسیدن به یک بینش جمعی: تلاش سازمان برای دستیابی به یک تفکر و بینش جمعی و گرفتن بازخورد از یکدیگر به منظور حرکت به موقعیت مطلوب.
۵ـ طراحی و اجرای سیستمهایی برای مشارکت افراد در یادگیری: سازمان سیستمهای خاصی را طراحی و به اجرا میگذارد به منظورتوفیق در دستیابی به نظرات و عقاید افراد و همچنین انتقال اطلاعات و دانش به آن ها از قبیل تابلوهای اعلانات الکترونیک، بولتنها، همایشهای رسمی و غیررسمی و غیره.
۶ـ مرتبط بودن سیستم با محیط خود: تلاش سازمان برای رابطه متقابل با محیط داخلی و خارجی تشویق افراد به داشتن تفکری باز و دید وسیع و اندیشیدن جامع و فراگیر.
۷ـ رهبری استراتژیک: تلاش سازمان برای برخورداری رهبران آن از تفکری راهبردی مبنی بر استفاده از فرایند یادگیری و دانش برای ایجاد تغییرات در سازمان و هدایت آن به سمت بهبود وتوسعه.
صاحبان این رویکرد، بیان میدارند که هر کدام از ویژگیهای مذکور را میتوان در سطحی از ساختار سازمان جای داد. باید به خاطر داشت این عوامل در عین منفک بودن ازهم، رابطهای تنگاتنگ و متعامل با هم دارند. به علاوه، مؤلفههای ۱و۲ در سطح فردی، مؤلفه ۳ در سطح گروهی و مؤلفههای ۴ ،۵ ،۶ و۷ در سطح سازمانی جای خواهند گرفت (به نقل از سبحانی نژاد و همکاران، ۱۳۸۵).
۲-۱۰-۶- آرجریس و شون
آرجریس و شون (۱۹۹۶) معتقدند که نظریه سازمان یادگیرنده اساساً با تکمیل نظریه های مربوط به یادگیری و یادگیری سازمانی شکل گرفته است و در این راستا، آن ها برای یادگیری گروهی و سازمانی سه شکل را ترسیم میکنند:
الف: یادگیری تک حلقهای[۵۸] که از طریق تغییر در کارها سعی در حل مشکلات موجود و رفع عدم تطابق و هماهنگی کارها و نتایج آن ها به صورت ساده دارد. این نوع یادگیری از مشکلات بنیادین چشمپوشی کرده و اهداف، استراتژیها و ارزشها را تصحیح نموده و سعی در حفظ وضع موجود سازمان و مخصوصا فرایندهای یادگیری میکند. در نهایت، افراد و سازمانها یاد میگیرند که چگونه وضع موجود و استانداردهای پذیرفته شده را حفظ و یا شرایط خود را با این وضعیت تطبیق دهند.
ب : یادگیری دوحلقهای[۵۹] که در این نوع یادگیری، افراد علاوه بر کشف و اصلاح خطاها، هنجارها، فرایندها، سیاستها و اهداف را نیز مورد سوال قرار داده و به اصلاح آن ها میپردازند. این نوع یادگیری نه تنها واقعیتهای قابل مشاهده بلکه علت آن ها و حقایق در پس آن ها را نیز مورد کنکاش قرار میدهد.
ج: یادگیری سهحلقهای[۶۰] که این نوع یادگیری را میتوان، یادگیری نحوه یادگرفتن نامید. در واقع این نوع یادگیری در ارتباط با توسعه ظرفیت سازمان برای حل مشکلات، طراحی مجدد سیاستها، ساختارها، سیستمها و فنون در مواجهه با تغییر مداوم فرضها پیرامون خود و محیط قرار داشته و قادر است که در سیستمهای سنتی ریشه دوانده و آن ها را دستخوش تغیرات مورد نظر سازد. این نوع یادگیری زمانی اتفاق میافتد که سازمانها به خوبی یاد بگیرند، چگونه یادگیری تکحلقهای و دوحلقهای را اجرا کنند(آرجریس و شون، ۱۹۹۶).
۲-۱۰-۷- مامفورد
مامفورد[۶۱] (۱۹۹۷) مشاهده نمود که مفهوم سازمان یادگیرنده حامل بحثهای گسترده و جامعی است. او دریافت که بیشتر متخصصان منابع انسانی این نظریه را مغتنم میشمارند و حاضرند همگان را متقاعد کنند که در پشت پرده نتایج مطلوبی برای آن ها وجود دارد. مامفورد به بررسی ماهیت سازمان یادگیرنده پرداخته و تبیین میکند که چگونه از طریق ایجاد محیطی که در آن کارکردها و رفتارهای موجود در جهت توسعه مستمر، کاملاً ترغیب شده اند، می توان به نتایج چشمگیری رسید. به زعم مامفورد مزایای ایجاد سازمان یادگیرنده را می توان شامل این موراد دانست:
-
- اطمینان از موفقیت سازمان در بلند مدت.
-
- عینیت بخشیدن به توسعه چشمگیر.
-
- اطمینان از اینکه عوامل موفقیت در بهترین کارکردها به کارکنان منتقل شده و مورد توجه واقع میشوند.
-
- افزایش خلاقیت، نوآوری و قابلیت سازگاری در سازمان
-
- جذب افرادی که میخواهند موفقیت و یادگیری را تجربه کنند.
-
- آمادگی افراد و سازمان برای رفع نیازهای مشتریان و مالکان سازمان.
- کسب مزیت رقابتی پایدار در دنیای تجارت.
همچنین می توان مزایای ناشی از پیاده سازی سازمان یادگیرنده را در سه محور افزایش قابلیت های کاربردی، تقویت تحول پذیری، و بهبود عملکرد فردی و سازمانی طبقه بندی نمود.
الف) افزایش قابلیتهای کاربردی
۱ـ واقعگرایانه عمل میکند.
۲ـ بر هدف نهایی خود تأکید میکند.
۳ـ به تحولات صنعت پاسخ میدهد.
ب) تقویت تغییرپذیری:
۱ـ به دانش مشتری پسند دست مییابد.
۲ـ از فنآوری نوین به نفع خود بهرهبرداری میکند.
۳ـ از زمان چرخه کار میکاهد.
۴ـ به نوآوری متوسل میشود.
۵ـ با انعطافپذیری عمل میکند.
۶ـ فرایند تغییر را قوت میبخشد.
ج) بهبود عملکرد
۱ـ بر بهبود و افزایش سطح عملکرد تأکید دارد.
۲ـ گروههای کاری را به عنوان واحدهای تجاری مستقل هدایت و اداره میکند (مامفورد، ۱۹۹۷).