ای کاش رئیسی و سروری از ما نیز مانند گاندی روزه می گرفت ، شاید روزه اش مفید واقع می شد .
در فلسطین ، رئیس نباید از طعام روزه بگیرد چون اگر طعامش نباشد می میرد .
بایستی از فروش زمین روزه بگیرد تا قطعه ای باقی گذارد و استخوانهایش در آن استراحت کنند .
آفرین بر حریص با غیرتی که نهایت توجه واهتمام خود را نسبت به وطنش به کار برده است .
آنها کشور را در مقابل هر اتفاق شومی حمایت می کنند و پناهگاه حریمها و پشتیبان آن هستند .
درراه انسانهای نیرومند و قوی گام بر می دارند و برای جهادی که پرچمهایش یاری شده اند ، صف بسته اند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ابراهیم در تمجید از جماعت « السار» ( گروهی آلمانی الأصل که در پی جنگ جهانی اول در
فرانسه اسکان گرفتند و بعد از برگذاری رفراندم و همه پرسی نظر خود را دالّ بر بازگشت به
کشورشان اعلام داشتند و آنچه را که می خواستند به دست آوردند . ) قصیده « الإیمان وطنی»
یا « جماعه السار» را سرود :
لیتَ لی مِن جماعهِ السّار قوماً یتفانون فی خلاصِ البلادِ
أو کإیمانِهم رسوخاً و عمقاً ثابتُ الأصل فی قرار الفؤادِ
مثلُ هذا الإیمان یَضمنُ للأوطان عزّاً ، و مثل هذا التفادی
لا کإیمان مَن تری فی فلسطینَ … قصیرِ المدی ، کَلیل الزنادِ …
لا تلمنی إن لَم أجِد مِن ومیضٍ لِرِجاءِ ما بین هذا السوادِ ( همان ،
ص۳۲۷)
ای کاش من نیز قومی مانند گروه سار داشتم که برای رهایی کشور خود را فنا و نابود می کردند .
و یا ایمانی راسخ و عمیق مانند ایمان آنها که قلبشان را محکم و استوار کرده است ، داشتند .
ایمانی همانند این ایمان و از جان گذشتگی چون این فداکاری ، عزّت و سرافرازی را برای وطن به دست
می آورد .
نه مانند ایمان کسانی که در فلسطین می بینی ، زود گذر و کم سو همانند جرقه ای در دل تاریکی شب .
مرا ملامت نکن اگر تلألؤی در بین این سیاهی و ظلمت برای امید نمی بینم .
ابراهیم اگرچه تمام اشعار خود را با نام وطن و در وصف آن نسروده است اما بیشتر آنها حتی
مرثیه ها و غزلهای عاشقانه اش خالی از مفاهیم پـرمعنای وطن نیستند ، و تنها نسخه ای که
برای رهایی آن می پیچد جهاد است .
شهری که طوقان در آن متولد شد و رشد نمود ، نابلس ، اززمانهای قدیم مرکزی برای جهاد و
مجاهدین ورستنگاه معرفت وشناخت بوده است که درزمان حیات ابراهیم ومصادف باقیمومیت
انگلستان درتکاپوی نارضایتی ملتش به سر می برد . وشاعرجوان که فرزند این سرزمین است
و روحی لطیف و قلبی مشفق درسینه دارد بیش ازهمه با مسأله جهاد مأنوس می شود . اوامید
را درقلبها می دمد وآنها را به حرکت وا می دارد وتلاش برای بازپس گیری حق ازدست رفته
را هدف قرار می دهد و صبر و استقامت در مقابل سختیها را سفارش می کند .
پیروزی وموفقیت در نظرابراهیم شکلی از حکمت و اندیشه است که بنیان و اساس آن برعمل
وتفکر واخلاص نیّت بدون شکایت وگریه و زاری استوار است. ( شراره ، ۱۹۶۴م ، ص ۲۲ )
کَفکف دموعَک ، لیس یَنفعُکَ البکاءُ و لا العویل ُ
و انهض و لا تشکُ الزمانَ ، فما شکا إلّا الکسول
و اسلک بهمّتکَ السَّبیلَ ، و لا تقل کیف السّبیل
ما ضَلَّ ذو أملٍ سعی یوما و حکمتهُ الدَّلیلُ ( ابراهـیـم ط . ،
۲۰۰۵م، ص۲۸۶)
گریه نکن، زیرا که گریه و زاری سودی ندارد .
برخیز و از روزگار شکایت نکن، زیرا فقط فرومایگان زبان به شکایت می گشایند.
با همت و پشتکار این راه را بپیمای و از چگونگی راه سخن مگوی.
هر آرزومند کوشایی که راهنمایش حکمت و خرد باشد، گمراه نخواهد شد.
خوشبینی دو نوع است : یکی خوشبینی انسان آگاه و دیگری انسان نادان . و خوشبینی طوقان
اساسش دانایی ، هوشیاری وعقل است ، چراکه او هیچگاه تکیه برتصادف واگروشاید نمی کند
و به سحر وجادوی ستارگان اعتقاد ندارد ودست به دامن ارواح وشبح نمی شود بلکه در ورای
حقیقت فرو می رود و در ژرفای آن شنا می کند تا بهترین و راست ترین راه را بیابد . و با هر
توهمی که منجر به گمراهی و یا بی قید و بندی شود مبارزه می کند . ( شراره ،۱۹۶۴م ، ص ۲۴)
أَضحَی التَشاؤُمُ فی حَدیثِک بِالغَریزَه وَ السَّلیقَه
مِثلَ الغُرابِ ، نَعی الدِّیارَ وَ أسمَعَ الدُّنیا نَعیقَه
تِلک الحَقیقَه ، وَ المَریضُ القَلبِ تَجرُحُه الحَقیقَه
أَمَلٌ یَلوحُ بَریقـُهُ فَاستَهدِ یا هذا بَریقـَه
ما ضاقَ عیشُکَ لَو سَعیتَ لَه، وَ لَو لَم تَشکُ ضیقَه