شهید مطهری در این راستا چنین می فرمایند:
« انسان در اثر اینکه معتقد به یک سلسله خرافات مىشود، در اثر اینکه گرفتار تعصب و تحجر مىشود، این فرشتهاى که خداى متعال در باطن او به نام قوه عقل قرار داده است، مثل ملائکهاى که در چاهى محبوس باشند در تن انسان محبوس باقى مىماند. پس اگر انسانى گرفتار خرافهاى( تعصبی) شد عقل و فکرش در حبس مىماند و زندانى مىشود ».[۳۶۹]
به نظر می رسد درواقع ایشان یک رابطه تقابلی بین تعصب و عقل قائل شدند.کسی که تعصب بورزد فکر و اندیشه و عقل آن از کار می افتدودرتشخیص راه درست از نادرست،راه اشتباه را در پیش خواهد گرفت.
۲-۲- پ) تعصب سبب محرومیت از شناخت
درآیه ۵ فصلت می خوانیم : «وَقالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّهٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ ؛گفتند:دلهاى ما از آنچه ما را بدان دعوت مىکنى در پرده است و گوشهایمان سنگین است و میان ما و تو حجابى است. ».
متعصبان لجوج گوش شنوا ندارند، گویى کرند و هیچ نمىشنوند، گوش ظاهرشان سالم است، ولى روح شنوایى و درک حقایق را از محتواى کلام از دست داده اند.اما عکس العمل منفى این کوردلان به همین جا ختم نمىشد، بلکه تلاش و کوشش داشته که پیامبر(صلی الله و علیه واله وسلم) را از دعوت خود مایوس سازند، و به او ثابت کنند که در مقابل دعوت تو گوش شنوایى در این دیار نیست، و بیهوده تلاش مکن! آنها گفتند: قلبهاى ما در برابر دعوت تو در پوششهایى قرار گرفته، و گوشهاى ما سنگین است، و میان ما و تو حجابى وجود دارد.عقل و فکر ما گویى در محفظههایى قرار گرفته که چیزى در آن وارد نمىشود!
” اکنه” جمع” کنان” به معنى پوشش است، نه یک پوشش که در حقیقت پوششهاى جهل و تعصب، پوشش لجاجت و عناد، پوشش تقلید کورکورانه و مانند آن قلبهاى آنها را فرا گرفته بود.آنها مىگفتند: علاوه بر این که” عقل” ما چیزى درک نمىکند” گوش” ما هم سنگین است، و سخنان تو را نمىشنویم؛ یعنى هم مرکز اصلى از کار افتاده و هم ابزار و وسیلهها.از همه اینها گذشته گویى در میان ما و تو پرده ضخیمى کشیده شده که اگر گوش سالمى هم مىداشتیم صدایت به گوش ما نمىرسید، پس چرا این همه خود را خسته مىکنى، فریاد مىزنى، دل مىسوزانى، شب و روز تبلیغ مىکنى، ما را به حال خود بگذار که در اینجا کالاى تو مشترى ندارد! تو بر دین خود و ما هم بر آئین خود! تمام فاصله میان ما و تو را حجابى پر کرده بدیهى است، و البته حجابى که تمام این فاصله را در بر گیرد باید بسیار ضخیم باشد، و طبیعى است سخن گفتن از پشت چنین حجاب کمترین اثرى نخواهد داشت.[۳۷۰]
پس عامل اصلی انحراف وخطای مشرکان عرب ،تعصب است که درهای معرفت و شناخت را از هر سو به روی صاحبان این صفات رذیله میبندد و سبب میشود که انسان به راحتی ما انزل الله را رها سازد و پشت به حق کند و رو به باطل نماید.دراین صورت است که راه حق را از باطل و سره را از ناسره نمی تواند تشخیص دهدودرجستجوی حقیقت راه اشتباه را بپیماید.
۳-۲- پ ) تعصب سبب منطق گریزی
خداوند دراین زمینه می فرماید:
قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِین[۳۷۱] ؛پیغمبرانشان گفتند: مگر در خداى یکتا و ایجاد کننده آسمانها و زمین، شکى هست؟! او شما را دعوت مىکند تا گناهانتان را بیامرزد، و تا مدتى معین، نگاهتان دارد. آنها گفتند: شما نیز جز بشرهایى مثل ما نیستید، که مىخواهید ما را از خدایانى که پدرانمان مىپرستیدهاند منصرفمان کنید، پس براى ما دلیلى روشن بیاورید.
تکیه بر راه و رسم نیاکان با توجه به این حقیقت که معمولا دانش آیندگان بیش از گذشتگان است، چیزى جز یک تعصب کور و خرافه بىارزش نمىتواند باشدو از اینجا روشن مىشود اینکه تقاضا داشتند دلیل روشنى اقامه بشود به خاطر این نبوده که پیامبران فاقد آن بودهاند، بلکه مکرر در آیات قرآن مىخوانیم که بهانهجویان دلائل روشن و سلطان مبین را انکار مىکردند، و هر زمان پیشنهاد معجزه و دلیل تازهاى مىنمودند تا راه فرارى براى خود پیدا کنند.[۳۷۲]
متعصبین با این همه دلایل روشن باز برهانى قوىتر از یاد آورى محض خواستند، برهانى مادّى همچون زنده کردن مردگان و جارى ساختن چشمههاى طلا در زمین و صعود به آسمان تا به ناچار ایمان بیاورند. ایشان به راهنماى خرد بسنده نکردند و در برابر فشار تقلید نایستادند و آزادى از آن را نخواستند و از این رو گفتند: «فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِینٍ» براى ما دلیلى روشن بیاورید. درواقع این نشانگر منطق گریزی آنها بوده است.
نتیجه این که وقتی تعصب، عقل انسان را از کار بیاندازدوسبب منطق گریزی شود در این صورت است که درتشخیص خوب و بد،خیروشر، سعادت و شقاوت دچار سردرگمی می شودو راه درست را نمی تواند انتخاب کند؛ازاین رو دچار اشتباه می شود.به عبارتی دیگروقتی انسان دچارتعصب گرددراهی را که راباید به سعادت واقعی منتهی شودکه همان ، قرب الهی یا شناخت خداوندتبارک تعالی است رادرست تشخیص نمی دهدودچار خطا می گردد.
۳- پ ) درمان تعصب
قرآن با تعصب مذموم مخالف است و آن را مورد نکوهش قرار می دهد.
زمانى که اسلام ظهور کرد، در میان اعراب مسأله خویشاوندپرستى و تفاخر به قبیله و نژاد به شدت وجود داشت.اعراب به اقوام وعشایرخویش تفاخر مىکردند.اما اسلام نه تنها به این احساسات تعصب آمیز توجهى نکرد، بلکه با شدت با آنان مبارزه کرد. قرآن کریم در کمال صراحت فرمود: «یا ایُّهَا النّاسُ انّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍوَ انْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا انَّ اکْرَمَکُمْ عِنْدَاللَّهِ اتْقیکُمْ [۳۷۳]؛ اى مردم، ما همه شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را گروه ها و قبیلهها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را بشناسید، گرامىترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست.
درجای دیگرقرآن چنین بیان کرده است:
إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوى وَکانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً[۳۷۴]؛ به خاطر بیاورید) هنگامى را که کافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهلیّت داشتند و (در مقابل،) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر کس شایستهتر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز دانا است.
۱-۳- پ )مبارزه با تعصب
راه علاج این رذیله اخلاقى مانند سایر رذایل اخلاقى در درجه اوّل توجّه به انگیزه ها و ریشه ها و از بین بردن آن است، و با توجّه به اینکه ریشه تعصّب، حبّ ذات افراطى، پایین بودن سطح فرهنگ، شخصیّت زدگى، و انزواى اجتماعى و فکرى است، براى از میان بردن این صفت رذیله باید سطح آگاهى افراد بالا رود، با اقوام و ملل دیگر و گروه هاى مختلف اجتماعى بیامیزند، حبّ ذات در آنها تعدیل گردد، و گرایشهاى زیانبار قومى و قبیلگى از میان آنها برچیده شود تا پایه هاى تعصّب و لجاجت و تقلیدهاى کورکورانه برچیده شود.
بهترین راه مبارزه با این خوى زشت، و طریق نجات از این مهلکه بزرگ، تلاش و کوشش براى بالا بردن سطح فرهنگ و فکر و ایمان هر قوم و جمعیت است.در حقیقت داروى این درد را قرآن مجید در همین آیه مورد بحث بیان کرده، آنجا که در نقطه مقابل آن، از مؤمنانى بحث مىکند که داراى سکینه و روح تقوى هستند، بنا براین آنجا که ایمان و سکینه و تقوى است، حمیت جاهلیت نیست، و آنجا که حمیت جاهلیت است ایمان و سکینه و تقوى نیست.[۳۷۵]
۲-۳- پ ) آرامش و بردباری
دومین راه، برای مبارزه با هرگونه تعصب های جاهلانه، بهره گیری از آرامش و بردباری است. قرآن به مومنان پیشنهاد می کندکه برای مبارزه با تعصبات جاهلی می بایست ازاین سلاح به خوبی بهره گیرند.پیامبر(صلی الله علیه واله)ومومنان برای مبارزه باتعصبات جاهلی با بهره گیری از سلاح آرامش و بردباری توانستند اندیشه ها و تعصبات جاهلی را در جامعه قرآنی مدینه در دوره حکومت خویش ریشه کن کنند.
درادامه آیه فوق آمده است: در مقابل آن” خداوند حالت سکینه و آرامش را بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود” (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ).
این آرامش که مولود ایمان و اعتقاد به خداوند، و اعتماد بر لطف او بود،آنها را به خونسردى و تسلط بر نفس دعوت کرد، و آتش خشمشان را فرو نشاند، تا آنجا که براى حفظ اهداف بزرگ خود حاضر شدند جمله” بسم اللَّه الرحمن الرحیم” که رمز اسلام در شروع کارها بود، بردارند، و به جاى آن” بسمک اللهم” که از یادگارهاى دوران گذشته عرب بود در آغاز صلح نامه حدیبیه بنگارند، و حتى لقب” رسول اللَّه” را از کنار نام گرامى” محمد” (صلی الله علیه واله)حذف کنندوحاضر شدند که بر خلاف عشق و علاقه سوزانى که به زیارت خانه خدا و مراسم عمره داشتند از همان” حدیبیه” به سوى مدینه باز گردند، و شترهاى خود را بر خلاف سنت حج و عمره در همانجا قربانى کنند، و بدون انجام مناسک از احرام به درآیند.
آنها حاضر شدند دندان بر جگر بگذارند و در برابر همه این ناملایمات صبر و شکیبایى به خرج دهند، در صورتى که اگر” حمیت جاهلیت” بر آنها حاکم بود هر یک از این ها کافى بود که آتش جنگ را در آن سرزمین شعلهور سازد.[۳۷۶]
برای مبارزه با هرگونه تعصبات جاهلی، لازم است که با توکل و بهره گیری از ابزارهای آرامش و بردباری به مقابله و مبارزه با این خصلت زشت برخاست و تعصبات را از ریشه برکند. این امر به همگان ضروری و بایسته است.
۳-۳- پ )توجه به آثاروپیامدآن
ازراهکارهای دیگرتعصب، توجه به آثار و پیامدهای آن است. هنگامى که انسان توجّه داشته باشد که تعصّب و لجاجت، پرده اى بر فکر و عقل او مى اندازد و او را از درک صحیح بازمى دارد، و نیز سبب انکارحق ، محرومیت از شناخت، منطق گریزی و… می شودهمه این آثار را باید به دقت شناخت.
۴-۳- پ )تغییرشکل و محتوای در آن
یکى دیگر از طرق درمان ،تغییر شکل و تعویض محتواى آن است به این معنى که انگیزه ها را از بخشهاى منفى به بخشهاى مثبت هدایت کنیم: مثلا کسى که داراى تعصّب شدید نسبت به مسائل نادرستى است، به جاى این که انگیزه تعصّب را در او بمیرانیم، تعصّب او را به امور مثبت متوجّه سازیم.
این همان چیزى است که در سخنان نورانى امیرمؤمنان على(علیه السلام) در خطبه قاصعه خواندیم که مى فرماید: «اگر بنا هست تعصّب داشته باشید سعى کنید تعصّب شما به خاطر مکارم اخلاق و محامد افعال و محاسن امور باشد».[۳۷۷] یعنى اگر بناست وابستگى توأم با اصرار نسبت به چیزى داشته باشید این وابستگى را نسبت به فضایل اخلاقى قرار دهید.[۳۷۸]
وقتی مشرکان که بر طبق آئین آباء واجدادشان نسبت به دختران حساسیت ویژه ای داشتند و آنان را زنده به گور می کردندکه این عمل آنان ریشه در تعصب بی حد و حصر آنان به آئین اجدادشان بوده است و با این اعتقاد خویش حتی به پیامبر طعنه و کنایه می زدند که چرا ابتر هستی که لازمه این حرفشان همانا ارزش قائل نشدن به دختران بوده است در قبال این گونه برخوردها ، قرآن کریم در پاسخ به آنها از موضع سرکوبانه وارد نشده است؛ بلکه می فرماید: ” که ای پیامبر ما به تو کوثر دادیم”. درواقع قرآن با این عمل ارزش خاصی برای دختران قائل شده و در برابرآن تفکر غلط این گونه واکنش نشان می دهد؛یعنی در قبال تعصب غلط مشرکان نسبت به دختران ، جهت را تغییر داده و به مثبت و مطلوب بودن دختران اشاره می کند.
۵-۳- پ )تعقل در امور
یکی دیگر از راهکارهای مقابله با تعصب ، به کار گرفتن عقل یا تعقل و اندیشیدن در هر امری است.خداونددرقرآن کریم می فرماید:
وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ [۳۷۹] و هنگامى که به آنها (مشرکان) گفته شود: آنچه را خدا نازل کرده است پیروى کنید، گویند: بلکه ما از آنچه پدرانِ خود را بر آن یافتیم پیروى مىنماییم. آیا (از آنان پیروى مىکنند) هر چند پدرانشان چیزى نمىفهمیدند و هدایت نیافته بودند؟
هنگامی که به ایشان گفته می شود به حقایق فروفرستاده شده از سوی خدا ایمان آورید با آن به مخالفت و مقابله برمی خیزند و می گویند ما چون به اندیشه ها و سنت ها و آداب اجدادی خویش انس و الفت گرفته ایم نمی توانیم برخلاف آن عمل کنیم و اندیشه و بینش جدیدی را بپذیریم.
تحلیل قرآن دراین باره براین قرار گرفته است که ریشه چنین رفتارهای ضدحقانیت و مقاومت و مقابله با آن، درعدم اطاعت ایشان از عقلانیت است. از این رو از آنان می خواهد که در مسئله تعقل کنند و با تفکر و به کارگیری عقل، خود را از بحران حق گریزی نجات دهند. درحقیقت آنچه عامل حق ناپذیری و حق گریزی ایشان است، عواطف و احساسات ضدعقلانی است. درحقیقت پدرانشان، امری و چیزی را بی بهره گیری از عقل و تعقل پذیرفته اند و آنان نیز کورکورانه بی بهره گیری از عقل و خرد درهمان راهی گام برمی دارند که پیش از این آنان کورکورانه رفته اند.
ت- تأثیر محیط( اجتماع)
۱- ت)ماهیت و چیستی اجتماع
محیط اجتماعی وفرهنگی نیز دراثر گذاری خود از عامل دوستی بهره می گیرد. علت این است که انسان به صورتی فطری ، همتای خودرا دوست می دارد.بر این پایه به اندیشه های افراد نزدیک و نزدیک تر به خود نیزارزش بیشتری قائل می شود.
از سوی دیگر انسان در وجود ودرون خود از یک نیرویی به نام اراده برخوردار است و وقتی که تحت تاثیر فشارهای محیط قرارگیرد زمینه ای ایجاد می شودکه نسبت به آن فشارها واکنش نشان دهد حال یا مغلوب خواسته ها آن شده ویا می تواند از آن به راحتی گذر کند و تسلیم نگردد.این تسلیم شدن ونشدن به اراده قوی و ضعیف فرد بستگی داردو اراده ،از مقوله های روانی انسان محسوب می گردد.
حال با این رویکرد ،تاثیر محیط را برانسان به عنوان یکی از عوامل روانی خطای انسان بررسی می کنیم.
اصولاً نوع انسان ، نوعی است اجتماعی ؛ زیرا اجتماعی بودن ، فطری هر فرد انسانی است.به طوری که تاریخ نشان می دهدانسان پیوسته دراجتماع زندگی می کرده است. قرآن در آیات زیادی از این مطلب خبر داده است. از جمله خداوند متعال می فرماید:
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ[۳۸۰] ؛اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است.
وابستگی به دیگران و اثرگیری از غیر، چه درجنبه درونی وجود و چه در جنبه بیرونی آدمی، امری است که از لحظه تشکیل و تکّون جنین آغاز شده و تا پایان زندگی ادامه دارد. ما از همان آغاز تکوّن وجودی از پدرو مادراثر می گیریم و بعدها نیزتحت تاثیراخلاق و رفتار آنها، خویشان و بستگان، مدرسه ومعلم اعضای اجتماع از مردم عادی و رهبران آن هستیم وبا آنها روابطی مستقیم یا غیرمستقیم داریم.
اعمال و رفتاری را که در دوران خردسالی و حتی جوانی و بزرگسالی انجام می دهیم با همه ادعای استقلال درفکر و اراده و عمل باز هم به گونه ای نشات گرفته ازجمع و حیات جمعی است.بیشترین مایه های زندگی را ازدیگران گرفته ایم والبته به تناسب درک و اراده خود بعدها سعی کرده ایم ، شخصاً مسؤولیت آن را پذیرا گردیم و اعمالی را که انجام می دهیم به ظاهر برای ما و براساس ذوق و سلیقه ماست. ولی اگرنیکو تعمق کنیم همه آنها متکی به وظایف فردی نیستند. درمواردی بسیار مبتنی بر مراعات حال اشخاص و افرادی هستند که ما به گونه ای از آنها تاثیرپذیرفتهایم وچون چنین جنبه ها و مشخصه ها دررفتار است که سبب می شود جامعه شناسان مشخصه حیات انسان را اجتماعی بودن ذکر کنند. پس حیات جمعی برای ما امری ضروری و لازم است.می توان گفت انسانیت انسان درحدوسیع به جنبه اجتماعی حیات انسان وابسته است.
حال که انسان به اجتماع وابسته است این وابستگی سبب تاثیر پذیری او ازآن می شود.که این تاثیرپذیری هم می تواند درجهت مثبت وتعالی ورشد او بیانجامد وهم درجهت منفی وشقاوت و بدبختی وی.آنچه که دراین مقوله به دنبال آن هستیم تاثیر پذیری انسان درجهت منفی که سبب خطای وی می گردد، می باشد.
بى شک وضع محیط اجتماعى زندگى انسان اثر فوق العاده اى در روحیّات و اعمال او دارد؛ چرا که انسان بسیارى از صفات خود را از محیط کسب مى کند. محیطهاى پاک غالباً افراد پاک پرورش مى دهد و محیطهاى آلوده غالباً افراد آلوده.
درست است که انسان مى تواند در محیط ناپاک، پاک زندگى کند و بعکس در محیطهاى پاک سیر ناپاکى را طى کند و به تعبیر دیگر، شرایط محیط علّت تامّه در خوبى و بدى افراد نیست؛ ولى تأثیر آن را به عنوان یک عامل مهمّ زمینه ساز نمى توان انکار کرد. ممکن است کسانى قائل به جبر محیط باشند ـ همان گونه که هستند ـ ولى ما هر چند جبر را در تمام اشکالش نفى مى کنیم امّا تأثیر قوىّ عوامل زمینه ساز را هرگز انکار نخواهیم کرد.
آیاتى را که درباره تأثیر محیط در شخصیّت انسان به دلالت مطابقى یا به اصطلاح التزامى سخن مى گوید، مورد بحث قرار مى دهیم:
وَالْبَلَدُ الطِّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِاِذْنِ رَبِّه وَالَّذى خَبُثَ لایَخْرُجُ اِلاّنَکِداً کَذلِکَ نُصَرِّفُ الآیاتِ لِقَوْم یَّشْکُرُونَ[۳۸۱] ؛سرزمین پاکیزه گیاهش به فرمان پروردگار مى روید؛امّا سرزمین هاى بد طینت(و شوره زار) جز گیاه ناچیز و بى ارزش از آن نمى روید؛ این گونه آیات (خود) را براى آنها که شکر گزارند، بیان مى کنیم.
این آیه به اطاعت معصوم فرمان داده است؛ زیرا اولی الامر نمیتواند کسی غیر از معصوم باشد برای این که تفویض و واگذاری امور مسلمین به غیر معصوم قبح عقلی دارد و بالاتفاق کسی غیر از علیA معصوم نیست، از این رو فقط به اطاعت از او امر شده است[۱۶۲].
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱-۱-۲-۲٫ اشکال قوشچی:
قوشچی در رد این استدلال به طور خلاصه میگوید: مقدمات این استدلال مردود است[۱۶۳].
این رد قوشچی میتواند به یک یا چند مقدمه از قیاس پیش، ناظر باشد.
مقدمه اول:
خداوند در این آیه به اطاعت از خود و رسول به طور مطلق فرمان داده است. امر به اطاعت از رسول مطلق است و این اطاعت مطلق از رسول اکرم۶ به مقتضای معصوم بودن وی خالی از اشکال است؛ یعنی امر و نهی رسول اکرم۶ بر اساس هوای نفس نیست و امرو نهی او امر و نهی خداست.
چون اولی الامر به الرسول عطف شده است و قانون عطف، مساوات معطوف و معطوف علیه در حکم است، حکم معطوف علیه به معطوف سرایت میکند. در نتیجه مطلق بودن اطاعت از اولی الامر اثبات میگردد.
تفسیر اولی الامر به حاکمان و امراء یا علماء و اهل حل و عقد، با این اطلاق سازگار نیست.
مقدمه دوم:
عقلا قبیح است که خداوند مؤمنین را به اطاعت مطلق از کسانی که مرتکب معصیت و یا خطا میگردند، مکلف سازد. فرمان به اطاعت مطلق از اولی الامر، دلالت بر معصوم بودن آنها میکند.
فخر رازی نیز میگوید: «این آیه دلالت میکند که اولو الامر باید معصوم باشند، زیرا اگر معصوم نباشند بر فرض اقدام خطای آنها، مؤمنین مکلف هستند از آنها اطاعت کنند. این تکلیف به متابعت، امر به انجام معصیت میباشد و از سوی دیگر چون معصیت است، منهی عنه نیز میباشد در این صورت اجتماع امر و نهی در یک فعل و از یک جهت خواهد بود که محال است. بنابر این ثابت شد که خداوند در این آیه به طور قطع و مطلق به اطاعت اولی الامر امر کرده است و کسی که چنین فرمانی متوجه اوست، واجب است که معصوم باشد، پس بی تردید اولی الامر باید معصوم باشند»[۱۶۴].
مقدمه سوم:
بالاتفاق هیچ کدام از خلفای سه گانه معصوم نبودند وتنها علیA از عصمت برخوردار بود و به واسطه نصوص قطعی عصمت حضرت علیA اثبات میشود.
فخر رازی با وجود این که میگوید: اولی الامر باید معصوم باشند، ولی معتقد است به دلیل این که راهی برای شناخت شخص معصوم نیست، نمیتوان مصداق معصوم را یک فرد دانست. از این رو میگوید: مجموع امت معصوم است و این آیه را دلیل حجیت اجماع میداند.
سخن فخر باطل است، چون:
اولا؛ راه معرفت معصوم مسدود نیست؛ همان گونه که پیامبر معصوم را به وسیله معرفی خدا میتوان شناخت، امام معصوم را هم میتوان به وسیله معرفی خدا و پیامبرش شناخت.
ثانیا؛ اگر مراد از اولی الامر مجموع امت بود، اولی الامر باید مفرد به کار میرفت، چون افراد این مجموع معصوم نیستند، بلکه مجموع امت بر فرض صحت یک معصوم به شمار میآید.
بنابراین، بر مقدمات استدلال محقق طوسی خدشه ای وارد نیست و استدلال وی تمام است.
۳-۲٫ فصل دهم:
آیه امامت
«وَ اِذ اِبتَلی إبراهِیمَ رَبُّه بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ إنّی جَاعِلُکَ لِلنّاسِ إماماً قالَ وَ مِن ذُرِّیتی قَالَ لاَینالُ عَهِدی الظَالِمینَ»[۱۶۵]
یکی از آیاتی که که محقق طوسی و دیگر بزرگان شیعه برای اثبات امامت بلافصل حضرت علیA به آن تمسک کردهاند، آیه ۱۲۴ سوره بقره است. خداوند در این آیه میفرماید: «و چون خداوند ابراهیم را با کلماتی آزمود و او آن را به انجام رسانید، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم عرض کرد: از دودمانم (نیز امامی قرار بده). خداوند فرمود: عهد و پیمان من به ستمگران نمیرسد».
بیشتر محققین شیعه برای اثبات عصمت امام به این آیه استدلال کردهاند که به طور غیر مستقیم دلالت بر امامت بلا فصل حضرت علیA پس از رسول خدا دارد، چون اهل سنت نیز قائل به معصوم بودن خلفای سه گان پیش از علی نیستند. به عبارت دیگر برای این که امامت و خلافت خلفای سه گانه را تصحیح کنند، عصمت را از شرایط امام نمیدانند.
۱-۳-۲٫ بیان محقق طوسی:
غیر از حضرت علیA کسانی که برای آنها ادعای امامت شده است، سابقه کفر دارند؛ از این رو شایسته امامت نیستند. تنها حضرت علیA سابقه کفر ندارد، لذا وی برای امامت متعین است[۱۶۶].
همان گونه که شاگرد مبرز محقق طوسی یعنی؛ علامه حلی میفرماید: این سخن محقق ناظر به آیه امامت است. غیر حضرت علیA که برایشان ادعای امامت شده است؛ مثل ابوبکر یا عباس از سوی بنی عباس، به دلیل سابقه کفر صلاحیت امامت را ندارند، زیرا آیه میفرماید: ظالمین که کافرها نیز جزو آنها هستند، به عهد من که امامت است، نمیرسند[۱۶۷].
۱-۱-۳-۲٫ تقریر قوشچی:
هنگامی که رسول خدا مبعوث شد، حضرت علیA هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، پس بر خلاف بقیه قبل از رسالت نبی اکرم۶، علیA کافر نبود. غیر از علی (از کسانی که ادعای امامت پس از نبی اکرم را دارند) بقیه بالغ بودند و به سن تکلیف رسیده و کافر بودند و بنابر فرمایش خداوند، کافرین ظالم هستند و ظالم بنابر این آیه شایستگی امامت را ندارد، زیرا خداوند در پاسخ ابراهیمA که امامت را برای فرزندانش طلب کرد، فرمود عهد من به کفار نمیرسد.
۲-۱-۳-۲٫ اشکال قوشچی:
نهایت چیزی که این آیه بیان میکند این است که امامت و ظلم با هم تنافی دارند و اجتماع این دو جایز نیست اگر جمع نشوند هیچ محذوری به وجود نمیآید[۱۶۸]. آیه تنها بیان میکند کسی که الان ظالم است برای امامت صلاحیت ندارد.
به دیگر سخن قوشچی، همانند اشاعره[۱۶۹] پیش از خود معتقد است که کسی که پیش از اسلام کافر بوده است ولی بعد توبه کرده و اسلام آورده است، صلاحیت امامت را دارد، چون پس از توبه عنوان ظالم بر او صادق نیست.
ظاهر سخن قوشچی این است که:
اولاً: وی برخلاف برخی از بزرگان اهل سنت پذیرفته است که عهد در این آیه به معنای امامت است. قوشچی در این باور با بزرگان شیعه هم عقیده است.
ثانیاً: هم چنین او میپذیرد که خلفای سه گانه پیش از اسلام ظالم و کافر بودند.
ثالثاً: حضرت علیA در هیچ برهه ای از دوران زندگی اش مصداق ظالم نبوده است.
رابعاًً: در اعتقاد قوشچی، آیه تنها بر ناسازگاری کفر بالفعل با امامت دلالت دارد و چون خلفای سه گانه هنگام امامت، مسلمان بودند، امامت آنها صحیح است.
پاسخ:
احکام دو گونه اند:
۱٫برخی از احکام دائر مدار موضوع خود هستند؛ یعنی تا زمانی که موضوع باقی است، حکم نیز وجود دارد و در صورت انتفاء موضوع حکم نیز منتفی میشود؛ مثلا هنگامی که گفته میشود: خمر حرام است تا زمانی که بر چیزی خمر صدق کند، حرام است، ولی هنگامی که خمریت منتفی شد، حرمت نیز از بین میرود.
-
- در برخی دیگر، اگر لحظه ای موضوع به عنوانی متصف شد، حکم میآید و با از بین رفتن وصف، حکم از بین نمیرود؛ مثلا زمانی که گفته میشود شخص سارق دستش قطع شود، دزد زمانی دستش قطع میگردد که مشغول دزدی نیست.
الظالمین در آیه یاد شده از قبیل قسم دوم است؛ یعنی اگر کسی لحظهای از عمرش ظالم بوده باشد، صلاحیت امامت را نخواهد داشت و لو پس از توبه کردن.روایتی هم که ابن مغازلی شافعی از رسول خدا نقل کرده است، همین معنا را تایید میکند. نص روایت ابن مغازلی چنین است: رسول خدا۶ فرمود:
«انتهت الدعوه الیّ و الی علیّ لم یسجد أحد منا لصنم قط فاتخذنی الله نبیا و اتخذ علیا وصیا»[۱۷۰].
دعوت به من و علی منتهی شده است؛ هیچ کدام از ما هرگز بتی را سجده نکردیم، بنابراین خدا مرا نبی و علی را وصی قرار داد.
۴- ممنوعیت ایجاد شرایط پیدایش بلوغ زودرس در کودکان
از آن جا که غریزه جنسی، یکی تز مهم ترین غرایز بشر است و این غریزه، در پرتو یک سلسله قوانین و مقررات دقیق طبیعی از ابتدای کودکی، راه رشد و کمال خود را می پیماید، رشد یافتگی طبیعی یا غیر طبیعی و زود هنگام آن، امری است که نقش اساسی در سلامت روحی- روانی افراد بر عهده دارد. طبق بررسی های انجام شده، برنامه طبیعت و قانون خلقت، در چند سال قبل از بلوغ (۶-۱۲ سالگی) بر مبنای اختفای تمایل جنسی است. به همین دلیل، لازم است که برنامه تربیت نیز قانون طبیعت هماهنگ باشد و شرایط پرورش کودک به اختفای غریزه جنسی کمک کند تا این غریزه در یک بستر طبیعی رشد یابد.[۳۱۳]
بر این اساس، اسلام در برنامه تربیتی خود، تعالیم خاصی را به منظور پرورش صحیح تمایل جنسی و ایجاد ملکه عفاف در فرزندان و جلوگیری از بلوغ زود رس و پیامدهای ناشی از آن، هم چون انحرافات جنسی ارائه داده است و نظارت و کنترل تربیت جنسی کودکان را از وظایف والدین بر شمرده است.
ریز بینی و دقت نظر در کوچک ترین مسائل و دعوت به مراعات این امور از جانب والدین و اطرافیان کودک، نشان از اهمیت و نقش فوق العاده تاثیر گذار این مورد در فرایند رشد بلوغ جنسی در کودکان دارد.
تاکید بر آموزش آداب ورود به اتاق خواب والدین و سایر بزرگسالان به کودکان و نوجوانان، جلوگیری از مشاهده صحنه ارتباط جنسی والدین توسط کودکان، جدا نمودن بستر کودکان، به ویژه دختر و پسر از دوره پیش از بلوغ و… از جمله مواردی است که در آموزه های اسلامی در این خصوص به چشم می خورد که در ادامه به تبیین آن ها می پردازیم.
قرآن کریم در معرفی یک ادب اسلامی و به عنوان یک تدبیر پیشگیرانه در جهت جلوگیری از مواجهه کودکان با صحنه های جنسی و تهییج نا به هنگام تمایلات خفته جنسی در آن ها و بر انگیخته شدن حس کنجکاوی می فرماید:
ای کسانی که ایمان آوردید! بردگان شما، و هم چنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز و هنگامی که لباس های (معمولی) خود را بیرون می آورید، و بعد از نماز عشاء. این سه وقت خصوصی برای شماست.[۳۱۴]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در این آیه، ضمن مشخص نمودن مواقع خاص، با بیان علت این حکم، تعلیم این ادب اسلامی به فرزندان را از والدین و سرپرستان کودکان می خواهد.
در همین زمینه، روایات متعددی نیز از معصومین بیان شده که در آن ها، بر انجام عمل جنسی به دور از انظار کودکان تاکید شده و آثار و عواقب بسیار وخیم و عدم توجه به این دستور اسلامی، مورد گوشزد قرار گرفته است. از جمبه این روایات، حدیثی است که از پیامبر اکرم (ص) به شرح زیر نقل شده است:
«والذی نفسی بیده لو أنّ رجلاً غشی امراته و فی البیت صبی مستیقظ یراهما و یسمع کلامها و نفسهما ما افلح ابدا اذا کان زانیا او جاریه کانت زانبیه»[۳۱۵]
به خدا قسم اگر مردی با همسر خود بیامیزد و در اتاق کودک بیداری، آن دو را در حال آمیزش ببیند، سخنان آن ها و هم چنین صدای تنفسشان را بشنود، آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد؛ اگر دختر باشد یا پسر، سرانجام به زنا کاری آلوده می شود.
امام صادق (ع) نیز در این باره می فرماید:
«لا یجامع الرجل امراتته و لا جاریته و فی البیت صبی فان ذلک یورثه الزنا»[۳۱۶]
موقعی که در اتاق، کودکی حضور دارد، مردان با زنان یا کنیزان خویش، مجامعت نکنند، زیرا این عمل طفل را به بی عفتی و زنا کاری سوق می دهد.
دانشمندان علوم تربیتی در زمینه مسائل جنسی، بر امر فوق تاکید نموده اند. «سیرل بیسی» در این زمینه می گوید: «غریزه جنسی، پیوسته در انسان ها وجود دارد و حتی در کودکان از هنگام زاده شدنشان، این غریزه به چشم می خورد، اگر چه تا سن بلوغ به صورت پنهان فعالیت می کند. به همین دلیل، مسئله اساسی آن است که از هر گونه عملی که موجب بر انگیختن حس شهوت در کودکان می شود، باید خود داری گردد. در این جا پدران و مادرانی هستند که معتقد به دور کردن کودکان از اتاقی که با یکدیگر خلوت می نمایند، نیستند، بلکه پیوسته این عمل را انجام می دهد، آنان به اعتبار نظریات بعضی از تجدد گرایان، می پندارند که واجب است پدر و مادر، خود را به کودک برهنه نشان دهند. اما اگر این رفتار چند بار تکرار شود به زودی آثار زیان بار خود را در کودک بر جای می گذارند و غریزه جنسی را در او بیدار می کنند.»[۳۱۷]
«کوچکتف» نیز در این باره بیان می کند: «والدین باید مراقب باشند که در مرحله بلوغ جنسی با احتیاط رفتار کنند. کوچک ترین پچ پچ و خش خش شبانه آن ها را ناراحت می کند و شتاب دارند، هر چه زودتر بسیاری از مسائل نا معلوم زندگی پنهانی والدین را بدانند.»[۳۱۸]
از جمله دیگر دستورات اسلامی، در خصوص جلوگیری از روز بلوغ زودرس در کودکان در جهت پیشگیری از جرایم و انحرافات جنسی در آینده، مراقبت در بستر و توجه به شیوه خوابیدن کودکان و نوجوانان است. در این زمینه، توصیه شده که بستر خواب کودکان از سن خاصی- که معمولاً بین سن ۶ تا ۱۰ سالگی ذکر شده- از یکدیگر جدا شود تا کودکان تماس بدنی با یکدیگر نداشته باشند و احیاناً حس کنجکاوی آنان، نسبت به مسائل جنسی و تفاوت های جنسیتی بر انگیخته نشود.
در این مورد پیامبر اعظم (ص) می فرماید:
«الصبی و الصبی و الصبی و الصبیه و الصبیه و الصبیه یفرق بینهم فی المضاجع لعشر سنین»[۳۱۹]
بستر خواب پسر بچه با پسر بچه و پسر بچه با دختر بچه و دختر بچه با دختر بچه، در سن ده سالگی باید از هم جدا شود.
امام باقر (ع) نیز در خصوص جدا کردن بستر خواب کودکان از بزرگسالان می فرماید:
«یفرق بین الغلمان و النساء فی فی المضاجع اذا بلغوا عشر سنین»[۳۲۰]
بستر خواب کودکان پسر را باید از بستر خواب زن ها، هنگامی که به سن ده سالگی رسیدند، جدا نمود.
از مجموع آموزه ها و تعالیم ذکر شده، می توان دریافت که اسلام، اهتمام ویژه ای به بلوغ و لزوم طی شدن روند طبیعی رشد و غریزه جنسی در انسان دارد. این امر به خاطر حساسیت فوق العاده این غریزه در ایام کودکی، باعث انحراف جنسی در انسان می شود و موجبات ارتکاب جرایم جنسی و اعمال منافی عفت را در آینده فراهم آورد. نکته ای که در این نباید از غفلت نمود این که، بلوغ زود رس و تهییج زود هنگام غریزه جنسی، گاهی منجر به بروز بیماری های روحی- روانی می گردد که با آسانی نیز قابل درمان نبوده و گاهی تا پایان عمر، شخص را گرفتار و مبتلا خواهد نمود.
هم چنین باید توجه نمود که موارد ذکر شده در روایات نیز، بیان مصادیقی است از هر آن چه که موجبات بلوغ زود رس را در کودکان موجب می شود. بنابراین، مواردی هم چون مشاهده عکس ها و فیلم های مستجن، داستان ها و نوشته های تحریک کننده، بر قراری ارتباطات نا مشروع و از طریق اینترنت و… همگی می تواند، نمونه هایی دیگر از این موارد در دنیای کنونی باشد که لزوم توجه بیش از والدین سر پرستان کودکان را طلب می کند.
مبحث دوم: پیشگیری از طریق تغییر وضعیت افراد یا اشیاء در معرض بزه دیدگی
مهمترین هدف و موضوع مورد بررسی جهت اعمال تدابیر پیشگیرانه وضعی برای مقابله با بزه کاری، «بزه دیده»[۳۲۱] و قربانی جرم است که با بررسی علل و عوامل بزه دیدگی و نقش بزه دیده در وقوع جرم، مورد پیگیری قرار می گیرد.
امروزه در تحقیقات جرم شناسانه و علت شناسی وقوع جرایم، به نقش زیان دیده از جرم، به عنوان یکی از عوامل مؤثر در پیدایش بزهکاری پی برده شده است. این امر، به نوبه خود، منجر بهتحولی عظیم در علوم جنایی گردیده است؛[۳۲۲] به گونه ای که طی چند دهه اخیر، رشته مطالعاتی جدیدی به نام «بزه دیده شناسی»[۳۲۳] در زیر مجموعه علوم مربوط به علت شناسی جنایی پدید آمده است.
براساس یافته های بزه دیده شناسی، قربانی مستقیم جرم که تا پیش از این، زیان دیده، بی گناه و مستحق حمایت تلقی می شد، می تواند با کردار اجتماعی و نیز با نوع رفتار خود با دیگران، الهام بخش اندیشه مجرمانه باشد، ارتکاب جرم را سبب شود و حتی گاهی نقشی بسیار پررنگ تر و تقصیری بسیار بیشتر از بزهکاری در وقوع جرم ایفا کند.[۳۲۴] به همین لحاظ و براساس تحول به وجود آمده در مطالعات مربوط به علت شناسی جنایی، پیشگیری بزه دیده شناختی نیز به عنوان شاخه ای از پیشگیری وضعی، در مجموعه سیاست جنایی مورد توجه واقع شده است. در این نوع پیشگیری، ساز و کارها و تدابیر لازم جهت تغییر وضعیت بزه دیده، به عنوان یک وضعیت پیش بزهکاری و مؤثر در ارتکاب جرم مورد بررسی قرار می گیرد. به بیان دیگر، تدابیر و اقدامها در پیشگیری بزه دیده شناسانه ناظر به اجتناب از بزه دیده واقع شدن، یا به عبارت دیگر، جلوگیری از بزه دیده افراد یا اموال به عنوان آماج یا هدف جرم است. در این چارچوب، موضوعاتی همچون مصون سازی، ایمن سازی و تقویت آن دسته از آماجهایی مطرح می شود که بزهکاران نوعاً به آن تعرض می کنند. [۳۲۵]
در سیاست جنایی اسلام نیز، نگرش بسیار عمیق و دقیقی نسبت به نقش مؤثر و غیر قابل انکار بزه دیده در پیدایش جرایم و یا پیشگیری از وقوع آنها، از طریق نحوه عملکرد و نوع رفتارهای او در سطح جامعه، وجود دارد. با دقت در متون اسلامی، به برخی تدابیر پیشگیرانه وضعی ناظر به بزه دیده بر میخوریم که مورد تأکید شارع مقدس اسلام قرار گرفته است؛ تدابیری که بیشترین وجهه همت را نیز متوجه بزه دیدگان بالقوه، در جهت جلوگیری از وارد آمدن آسیبهای جسمی، روحی- روانی، مالی و اقتصادی و… که ممکن است با وقوع جرم بر آنها وارد شود، مصروف می دارد.
بر این اساس، در ادامه به بررسی برخی از مصادیق این تدابیر، در هر دو جنبه بزه دیدگی افراد و اموال به عنوان اهداف یا آماجهای جرم خواهیم پرداخت.
گفتار اول: تقویت آماجهای جرم از طریق مصون سازی و جاذبه زدایی
یافته های بزه دیده شناسی نشان می دهد که خطر بزه دیده واقع شدن، به طور مساوی میان تمام افراد جامعه توزیع نشده است. برخی شیوه های زندگی به شکلی پایه ریزی شده است که باعث تقویت مجموعه ای از متغیرها می شود که احتمال در کنار هم قرار دادن بزه کار و بزه دیده را چه به صورت یک بار، چه به کرات- افزایش می دهد. [۳۲۶]بنابراین، شیوه زندگی و عملکرد افراد است که احتمال بزه دیده شدن و میزان آن را تعیین می نماید.
براساس یک تقسیم بندی صورت گرفته از چگونگی مشارکت بزه دیده در آسیب سازی و بروز پدیده مجرمانه، موارد ذیل برشمرده شده است:
الف) رفتارهایی که خطر بزه دیدگی را افزایش می بخشد. (مانند تحریک، دعوت یا ترغیب نسنجیده)؛
ب) تسهیلاتی که خود بزه دیده، خواسته یا ناخواسته فراهم می سازد. (مانند رفتن به موقعیت های خطرناک)؛
ج) صدور علائمی از سوی بزه دیده که موقعیتهای خاص و استعداد بزه دیده شدن او را آشکار می کند. (مانند بدحجابی و بدپوششی)؛
د) بی حفاظ گذاشتن آماجها (مانند قفل نکردن درب اتومبیل). [۳۲۷]
از آنجا که می توان تمامی تدابیر پیشگیرانه وضعی، ناظر به افراد در معرض بزه دیدگی را در ذیل عنوات جامع «تقویت افراد در معرض بزه دیدگی از طریق مصون سازی و جاذبه زدایی» جمع نمود، عنوان این بخش از نوشتار در بررسی سیاست جنایی اسلام در این عرصه نیز، بر همین اساس انتخاب گردیده است که مصادیق آن در پی خواهد آمد.
جعل فرمان پوشش و حجاب
یکی از مهمترین تدابیر و اقدامات پیشگیرانه که در اسلام، در جهت حمایت خاص از زنان وضع گردیده، مسئله حجاب با پوشش مناسب زنان است،[۳۲۸] لزوم برخورداری از پوشش مناسب از مسلمات دین اسلام می باشد که برای حفظ عفت عمومی و سلامت جامعه و جلوگیری از وقوع جرایم اخلاقی و پاک و منزه ماندن جامعه از پلیدی، به عنوان بهترین راهکار، مورد پیش بینی قرار گرفته است.[۳۲۹]
در بزه دیده شناسی، بیان گردیده که برخی گروه های اجتماعی به دلایل گوناگون، اعم از ضعف موقعیتهای اجتماعی یا جسمی یا… آمادگی بیشتری برای بزه دیده شدن دارند و بدین لحاظ باید، راهکارهای حمایتی خاصی برای جلوگیری از بزه دیدگی اینان در نظر گرفته شود. یکی از این گروه ها آسیب پذیر زنان هستند که به لحاظ وضعیت خاص جسمی، روحی، عاطفی و اجتماعی در معرض بزه دیدگی افزون تری نسبت به مردان، در برخی از جرایم، از جمله جرایم جنسی قرار دارند. این امر، لزوم اتخاذ پیشگیرانه وضعی ویژه ای را برای جلوگیری از بزه دیدگی آنان طلب می نماید. توضیح آنکه، براساس قانون خلقت، جذابیتها، ظرافتها و زیباییهای خاصی در وجود زنان قرار داده شده است تا زن را مظهر جمال و جلوه گری بنماید و از سوی دیگر، غریزه جنسی قوی و حس شیفتگی نسبت به جمال و زیبایی، در وجود مردان قرار داده شده تا میل، تجاذب و کشش دو جانبه میان این دو جنس، آن دو را محتاج به یکدیگر، در جهت تشکیل زندگی مشترک نماید.[۳۳۰] اما وجود همین جذابیتهای خاص در وجود زنان و میل به جلوه گری و خودنمایی از یک سو و وجود غریزه جنسی سیری ناپذیر و تنوع طلب در مردان، خود ممکن است در صورت آزادی بی قید و شرط و نامحدود، منجر به آسیبهای اجتماعی و بروز انواع مفاسد و انحرافات اخلاقی و وقوع جرایم گوناگون گردد. به همین منظور، محدود نمودن و تحت قاعده در آوردن این امیال و نیازها، ضرورتی انکارناپذیر است.
تدابیر پیش بینی شده در اسلام، در جهت تعدیل نیاز جنسی مرد و زن و عرضه جذابیتهای فردی و جلوه گری، توصیه به ازدواج و تشکیل خانواده و محدود کردن انواع تمتعات و التذاذهای جنسی به محیط خانواده است، تا علاوه بر ارضای نیازهای مذکور، حریم اجتماع از آسیبهای اجتماعی و فسادهای اخلاقی و جنسی به دور ماند.
نکته قابل ذکر در خصوص جرایم جنسی آن است که بیشتر قربانیان این جرایم، زنان هستند، چرا که زنان به دلیل ضعف قدرت جسمی، معمولاً در رویارویی با خطرات پیش آمده، مغلوب و بزه دیده واقع می شوند.
پوشش و حجاب زنان در اسلام، یکی از مهمترین تدابیر و اقدامات پیشگیرانه ای است که برای جلوگیری از بزه دیدگی زنان در جرایم جنسی، پیش بینی شده است. این ساز وکار براساس تقویت آماجهای جرم در جرایم جنسی از طریق جاذبه زدایی صورت پذیرفته است، به عبارت دیگر، زنان با پوشاندن بدن و اندامهای خویش از جذابیتهای ظاهری خود در مقابل بزهکاران بالقوه، کاسته و بر این اساس، با کاهش زمینه های وسوه انگیز و تحریک کننده، خطر بزه دیدگی خویش را به حداقل می رسانند.
قرآن کریم با اشاره به همین نکته، علت وضع حجاب و پوشش را برای زنان تشریح می نماید:
«یا ایها النبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المونین یدنین علیهن من جلابیهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین» [۳۳۱]
ای پیامبر، به همسران و دخترانت و زنان مومن بگو: جلابها خود را بر خویش فرو افکنند. این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.
نکته مهم و اساسی پیشگیرانه که در این آیه به چشم می خورد، آن است که می فرماید: زنان باید خود را بپوشانند تا شناخته شوند و مورد بزه دیدگی و اذیت قرار نگیرند. این بیان، نشانگر این است که در جرایم علیه زنان، بزهکاران معمولاً آماجهایی را انتخاب می کند که در برابر آنها، تحریک پذیری بیشتری دارند؛ به عبارت دیگر، بروز رفتارهایی همچون پوشش نامناسب از سوی زنان، به منزله صدور علائمی است که موقعیتهای خاص و استعداد بزه دیده شدن را در آنها و در نتیجه، خطر بزه دیدگی را افزایش می بخشد. به همین دلیل، ارتکاب جرم علیه زنان محجبه و عفیف بسیار کمتر اتفاق میفتد.
۳- غشای خارجی
۴-لیپو پلی ساکارید (LPS)
۱-۱۱-۱ اندوتوکسین :
فقط توسط گرم منفی ها تولید می شود و سمیت آنها کمتر ازاگزوتوکسین هاست. اندو توکسین ها جزء ساختاری دیواره سلولی اند. و از جنس لیپوپلی ساکارید (LPS ) می باشند . ژنهای کد کننده آنزیم های مولد LPSروی کروموزوم باکتری است.قسمت پلی ساکاریدی اندوتوکسین تنوع آنتی ژنیک زیادی دارد و جهش های زیادی در این قسمت بوجود می آید که منجر به پیدایش نژادهای متعددی از باکتریها می شود. اندوتوکسین ها با قدرتی به اندازه اگزوتوکسین ها سیستم ایمنی را تحریک نمی کنند.(اوگالد و همکاران،۲۰۰۰)
۱-۱۱-۲ ساختمان LPS
گرم منفی ها: این گروه از باکتریها فاقد اسید تایکوئیک هستند اما ساختار پیچیده تری دارند.
– لایه لیپوپروتئین ، موکوپپتید را به غشای خارجی متصل می کند.
– غشای خارجی[۳۲] (OM) ساختمانی شبیه غشای سیتوپلاسمی دارد ( فسفولیپید دو لایه) که لایه خارجی آن با لیپو پلی ساکارید اشغال شده است . همچنین در بخش خارجی پروتئینهایی وجود دارد که گیرنده باکتریوفاژها و پیلی جنسی هستند.
– لیپوپلی ساکارید : لیپو پلی ساکارید از دو بخش تشکیل شده است:
۱) لیپید Aکه از واحدهای گلوکزآمین متصل به اسیدچرب ساخته شده است و دارای اثر سمی است و به آن اندوتوکسین گفته می شودزیرا پس از مرگ باکتری آزاد می شود.این توکسین باعث بروز شوک، تب، راه اندازی سیستم انعقادی و …می شود.
۲) پلی ساکارید دارای یک قسمت ثابت در تمام باکتریهای گرم منفی و یک قسمت متفاوت در بین باکتریهای گرم منفی مختلف می باشد. بخش متغییر در باکتریهای گرم منفی نقش آنتی ژنیک داردو به آن آنتی ژن سوماتیک یا AgO گفته می شود.
لیپوپلی ساکارید (LPS ) ، ترکیب عمده دیواره سلولی همه باکتریهای گرم منفی می باشد و از سه قسمت لیپید A ،قسمت مرکزی و زنجیره O تشکیل شده است (۶۵) . ترکیب لیپید A آن با خانواده انتروباکتریاسه متفاوت می باشد ، زنجیره O یک هموپلی مر خطی از ۹۶ تا ۱۰۰ زیر واحد است و بخش مرکزی لیپوپلی ساکارید کاملاً شناخته شده نیست (اوگالد و همکاران،۲۰۰۰) .
لیپوپلی ساکارید بروسلا آبورتوس برخلاف لیپوپلی ساکارید E.coli قادر به تحریک سلولهای B انسانی می باشد که ممکن است ناشی از تفاوت در ماهیت شیمیایی لیپید A آن باشد (۴۴ ، ۴۵) . بدلیل اینکه تزریق لیپوپلی ساکارید باکتریهای گرم منفی در بدن پستانداران ایجاد شوک سپتیک می کند ، جهت تحریک سیستم ایمنی آنرا باید سم زدایی نمود . سم زدایی از لیپوپلی ساکارید با روش های تیمار اسیدی و قلیایی واخیراً با آلکالین فسفاتاز صورت می گیرد.(گولدینگ و همکاران،۱۹۹۲)
لیپوپلی ساکارید بروسلا آبورتوس مهمترین ساختار محرک سیستم ایمنی همورال می باشد که از آن بعنوان یکی از اجزاء یک واکسن زیر واحدی بر علیه بروسلوز نام می برند.(جاسکوئس و همکاران،۱۹۹۲)
لیپو پلی ساکارید بروسلاآبورتوس،شکل سم زدایی شده آن(D-LPS) است.در سالهای اخیر ایمنی زایی با آنتی ژن های مختلفی از گونه های بروسلا به شکل مونووالان طبیعی، کونژوگه و یا نوترکیب مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.(۴۶و۴۷)از بین عوامل ویرولانس این ارگانیسم، لیپوپلی ساکارید به عنوان عامل ویرولانس اصلی (LPS) شناخته شده است و سویه های جهش یافته و فاقد این جزء از دیواره سلولی فاقد ویرولانس و توان بقای درون سلولی هستند همچنین LPSبه لحاظ ایمونولوژیک، آنتی ژن اصلی سطح سلولی بروسلا محسوب می شود.(۴۶و۴۸) .به همین دلیل امروزه استفاده از LPS بروسلا به دلیل داشتن خواص آنتی ژنیک و ایمونوژنیک قوی جهت طراحی و تولید یک واکسن موثر انسانی بسیار مورد ارزیابی و مطالعه قرار می گیرد.(شریفات و همکاران،۲۰۰۸؛کاروف و همکاران،۱۱۱۹)
در اوایل سیر عفونت، سایتوکاین۱۲ IL- , تولید و ترشح انترفرون گاما ( IFN-γ) را افزایش داده که منجر به افزایش پاسخ های سلولی Th1 و تحریک فعالیت ماکروفاژها می گردد. ماکروفاژها فعال شده با تولید اکسید نیتریک (NO) مقاومت در مقابل بروسلوز را تقویت می کنند و همچنین سبب تولید IgG2a می شود و با فعالسازی کمپلمان عفونت پاکسازی می شود کاروف و همکاران(۱۱۱۹) . در بروسلوز تعادل بین پاسخ های Th1 و ۲ Th سبب کنترل یا پیشرفت بیماری می گردد . در مجموع سایتوکاین های IL- 4و IL-10 سبب تنظیم منفی در عملکرد ماکروفاژ و تولیدIFN-γ و سوق پاسخ های ایمنی به سمت ایمنی همورال می شوند (Th2) می شوند. شورینگ و همکاران(۲۰۰۲) در نتیجه در طراحی واکسن بروسلوز، تحریک و راه اندازی پاسخ های اختصاصی سلولی در کنار پاسخ های همورال اصلی ترین استراتژی است. بهبود واکسن بروسلوزیس(۱۹۹۷) ادجوانت ها سبب تحریک غیر اختصاصی سیستم ایمنی و افزایش پاسخ های ایمنی سلولی می شوند. بهزادیان نژاد و همکاران(۲۰۰۸)؛بندلک و همکاران(۲۰۰۲) در این مطالعه وزیکول غشاء خارجی (OMV) نایسریا مننژیتیدیس به عنوان ادجوانتی با منشاء میکروبی انتخاب شد که بر اساس روش پیشنهادی سازمان بهداشت جهانی ( ۱۹۶۷ )، بی زیانی مصرف OMV خالص با انجام آزمون تب زایی در خرگوش به اثبات رسیده است (شریفات و همکاران،۲۰۰۸ ).
LPS عملکرد ۱-۱۱-۳
LPS توسط THELPER به رسپتور خاص خودشان در غشا وصل میشود.ابتدا به LBP وصل میشوند و تولید کمپلکس LPS-LBP میکند که باعث هدایت LPS به CD14 میگردد که در نتیجه این کمپلکسLBP تجزیه میشود واز محیط خارج میشود.در نهایت ارتباط فیزیکی توسط MD2 بینCD14 صورت میگیردو در نهایت انتقال سیگنال از خارج به داخل صورت میگیرد که باعث بروز انواع اینتگرینها و آزاد شدن سایتوکانهای پیش التهابی مثل IL1,IL2,TNF میگردد و در مجموع پاسخ ایمنی ذاتی القاح میشود.(کاروف و همکاران،۱۱۱۹)
۱-۱۱-۴ تاثیراتLPS :
۱-تب زایی
TNF 2-تحریک اینترلوکین ها مثل
۳ -فعال کردن سیستم کمپلمان و افزایش C5A و C3Aمیشود.
۴-فعال کردن ماکروفاژها
۱-۱۲- نایسریا:
نیسریا مننژیتیدس یکی از مهمترین عوامل ایجاد کننده مننژیت باکتریایی محسوب میشود. این باکتری براساس تفاوت درساختار پلی ساکارید کپسولی اش به ۱۳ سروگروه مختلف تقسیم میشود که ۵ سروگروه Y ،C ،B ،A وW135 جزو پاتوژنهای اصلی انسان به شمار می روند . سروگروههای Cو Bمننگوکوک سبب اکثر موارد ابتلا به عفونتهای مننگوکوکی در اروپا و آمریکا هستند و این درحالی است که سروگروه Aمننگوکوک شیوع زیادی رادرآسیا و آفریقا دارد که بیشتر این موارد در کشورهای آفریقایی روی میدهد و به این مناطق کمربندمننژیتی میگویند. این منطقه از اتیوپی در شرق آفریقا و تا سنگال در غرب امتداد دارد و جمعیتی بالغ بر ۳۰۰ میلیون نفر را در بر میگیرد.(موریسون و همکاران،۱۹۷۵؛گولدینگ و همکاران،۱۹۹۲)
۱-۱۲-۱ پورین های مننگوکوک:
غشای خارجی مننگوکوک حاوی پروتئین های تریمریک یکسانی بوده که منافذ دیواره سلولی باکتری را تشکیل میدهد. (سوامیناتان و همکاران،۱۹۹۶؛سیادت و همکاران،۲۰۰۶)
پورین های مننگوکوک , از خانواده بزرگ پورین های باکتری های گرم منفی بوده و در تمام سویه های بیماریزای این باکتری بیان می شوند.سوامیناتان و همکاران(۱۹۹۶) ؛سیادت و همکاران(۲۰۰۶)؛جانسن و همکاران(۲۰۰۰) تفاوت پورین ها با سایر پروتئین های غشا خارجی اولا در ترکیب آمینواسیدی ان ها می باشد.ثانیا پورین ها برخلاف سایر پروتئین های غشا خاصیت قطبی دارند و در نهایت این که فقط از رشته های بتا در ساختمان دوم پروتئین تشکیل اند در حالی که در سایرین ساختمان دوم پروتئین حاوی رشته های آلفا هلیکس است. پورین ها توانایی انتشار ترکیبات خنثی و بی بار را با اندازه کمتر از ۶۰۰ دالتون را دارند.پورین های مننگوک به چندین کلاس پروتئینی تقسیم بندی می شوند. پورین کلاس ۱ یا porA با وزن مولکولی ۴۲ تا ۴۵ کیلودالتون در تمامی سویه های مننگوکوک بیان می شود.porA یک پروتئین کاتیونی داخل غشایی بوده که تشکیل منافذ تریمریک را در غشا خارجی مننگوکوک می دهد. (سوامیناتان و همکاران،۱۹۹۶؛سیادت و همکاران،۲۰۰۶)
این پروتئین از ۶ زنجیر بتا پارالل با ۸ لوپ خارج سلولی تشکیل شده است که دو لوپ آن ایمونوژنیسیته بسیار زیادی داشته و باعث ایجاد پاسخ های ایمنی و القا سنتز آنتی بادی می گردد.در واقع اپی توپ های موجود در لوپ ۱ و۴ که حاوی نواحی متغییر ۱ و ۲ بوده و باعث تولید آنتی بادی اپسونیزه کننده و باکتریسیدال می شود (سوامیناتان و همکاران،۱۹۹۶؛سیادت و همکاران،۲۰۰۶؛جانسن و همکاران،۹۹۶۲۰۰۰؛علاالدین وهمکاران ؛مورلی و همکاران،۲۰۰۲)
پورین های کلاس۲ و۳ (porB3 , porB2 ) نیز توسط یک ژن در تمامی مننگوکوک ها بیان می شود و بر خلاف پورین های کلاس ۱ به صورت آنیونیک می باشند وزن مولکولی آن ها ۳۷ تا ۴۲ کیلو دالتون می باشد. (سوامیناتان و همکاران،۱۹۹۶؛سیادت و همکاران،۲۰۰۶؛جانسن و همکاران،۲۰۰۰؛فرپش و مکاران،۲۰۰۰؛رومرو و همکاران،۱۹۹۴)
بر اساس پروتئین کلاس ۱ (porA ) به سرو ساب تایپ و اپی توپ های موجود در کلاس ۲ و ۳ (porB3 , porB2 ) به ساب تایپ های مختلف طبفه بندی می شوند. (سوامیناتان و همکاران،۱۹۹۶؛سیادت و همکاران،۲۰۰۶؛بوسلگو و همکاران،۱۹۹۵؛لیفلی و همکاران،۱۹۹۱)
پورین های مننگوکوکی از لحاظ عملکردی توانایی باز آرایی رشته های اکتین سلول میزبان را دارا می باشد. این پورین ها توانایی چسبیدن در داخل غشا سلول های اپی تلیال را داشته و باعث اتصال باکتری به سلول های میزبان در سیر عفونت طبیعی می شوند. (سوامیناتان و همکاران،۱۹۹۶؛سیادت و همکاران،۲۰۰۶؛ علاالدین وهمکاران ؛مورلی و همکاران،۲۰۰۲)
نقش دیگر این پروتئین ها تداخل با غشا میتوکندری و تقابل با پورین های این غشا و در نهایت اثرات ضد آپوپتوزی است. این عمل توسط پورین های کلاس ۲ و ۳ مننگوکوک صورت میگیرد.
از دیگر عملکردهای پورینهای مننگوکوکی می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱ – القا پاسخ های التهابی در موش
۲ – القا تکثیر سلول های B و افزایش ترشح انتی بادی (سوامیناتان و همکاران،۱۹۹۶؛سیادت و همکاران،۲۰۰۶؛کلیجین و همکاران،۲۰۰۱؛تبرائی و همکاران،۱۹۹۴)
۳ – فعالیت سلولهای B انسانی با اثرات میتوژنیک
۴ –رهایی سایتوکان ها از سلول های انسانی
۱-۱۲-۲porA
کپسول پلی ساکاریدی این باکتری به طور گسترده برای ایجاد ایمنی مورد استفاده قرار گرفته است تفاوت های انتی ژنی در کپسول پلی ساکاریدی نایسریا مننژیتیدیس را حداقل به ۱۳ زیر گروه طبقه بندی می کنند.۹۰ درصد از مننژیت مننگوکوکی درامریکا به علت این زیر گروه است.بر خلاف کپسول پلی ساکاریدی زیر گروه های A،C،Y،w135 کپسول زیر گروه B در انسان ایمونوژنیک نبوده،پاسخهای بیش از۹۹ درصدعفونتهای مننگوکوکی توسط سویه های زیر گروه Y،w135،۲۹E،c،B ،A ایجا د میشود. مصرف وسیع واکسن مفید دو ظرفیتی پلی ساکارید کپسولی مننگوکوک A+C)) و در برخی مناطق چهار ظرفیتی( A+C+Y+W135) سبب گردیده تا در سی سال گذشته،زیرگروه Bنایسریا مننژیتیدیس شایعترین عامل سببی مننژیت اپیدمیک،بویژه در کشورهای توسعه یافته گردد بطوریکه امروزه بیش ناخواسته ای را به همراه دارد.علاالدین و همکاران(۱۹۹۶)؛مورلی و همکاران(۲۰۰۲)؛فرپش و همکاران(۲۰۰۰)؛رومرو و همکاران(۱۹۹۴) تشابه زنجیره کوتاه اسید سیالیک در سیالوگانگلیوزیدها و اسفنگولیپیدها(اسفنگومیلین ها)عامل ایجاد تولرانس ایمولوژیکی نسبت به پلی ساکارید کپسولی زیر گروهBبوده،در صورت القای ایجاد آنتی بادی،واکنش متقاطعی با ساختار فوق را در انسان سبب میگردد.بوسلیگو و همکاران(۱۹۹۵)؛لیفلی و همکاران(۱۹۹۱) با توجه به مشکلات بیان شده،امروزه تمرکز کارهای تحقیقاتی بر سایر اجزای دیواره سلولی و ترکیبات باکتریایی از جمله بر پروتئینهای عمده غشای خارجی معطوف شده است .(کلیجین و همکاران،۲۰۰۱؛ تبرائی و همکاران،۱۹۹۴؛ ماساری و همکاران،۲۰۰۳)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ترکیب شیمیایی کپسول پلی ساکاریدی سروگروهA مننگوکوک، هوموپلیمری از-Nاستیل مانوز آمین
فسفات است که با اتصالات α۱?۶ به هم متصل می شوند.سیادت و همکاران(۲۰۰۷). بر خلاف پلی ساکارید کپسولی سروگروه B مننگوکوک که به علت شباهت به گلیکوپروتئین های پلی سیاله شده سلولهای انسانی نمیتواند ایمونوژنهای مناسبی محسوب شوند، کپسول پلی ساکارید سروگروه A مننگوکوک توانایی ایجاد پاسخهای ایمنی را دارد .علاالدین و همکاران(۱۹۹۶)؛ مورلی و همکاران(۲۰۰۲) اما با توجه به اینکه واکسنهای پلی ساکاریدی، دارای معایبی به لحاظ ساختار آنتی ژنی غیروابسته به لنفوسیت T هستند، امروزه پژوهشهای متعددی در زمینه واکسن های زیرواحدی مونووالانت و یا کونژوگه، با جایگزینی اجزاء دیگر باکتری ازجمله پروتئینهای غشاء خارجی جهت ایجاد پاسخ های ایمنی وابسته به لنفوسیت T صورت گرفته است.سیادت و همکاران (۲۰۰۳) وزیکول غشاء خارجی مننگوکوک (OMV) متشکل از پروتئینهای کلاس۱ تا ۴ فسفولیپید،پلی ساکارید کپسولی و لیپواولیگوساکارید میباشد. این ماکرومولکول در خلال سیر رشد باکتری در بدن میزبان رها می شود و پژوهشها نشان میدهدکه نقش عمده ای را در القاء ایمنی حفاظت بخش پس از ابتلا به بیماری دارد . از مهم ترین اجزاء این ماکرومولکول میتوان به PorA , از خانواده کلاس۱ پروتئینهای غشاء خارجی، اشاره نمودکه توانایی ایجاد پاسخهای باکتریسیدی رادارد.ماساری و همکاران؛پولارد وهمکاران(۲۰۰۱) علاوه براین وجود سایر ترکیبات ازجمله لیپوالیگوساکارید و فسفولیپیدها، دارای خاصیت ادجوانتی بوده وپاسخ حفاظتی مناسبی را درانسان ایجاد مینمایند.سیادت و همکاران(۲۰۰۷)؛ ماساری و همکاران. امروزه وزیکول غشاءخارجی نیسریا مننژیتیدس سروگروه B به عنوان یک واکسن زیرواحدی، بر علیه عفونتهای مننگوکوکی مجوز مصرف انسانی را دریافت نموده است. سیادت و همکاران(۲۰۰۷)؛ ماساری و همکاران؛ پولارد و همکاران(۲۰۰۱) در پژوهش حاضر، پس ازکشت انبوه باکتری در شرایط کنترل شده فرمانتور، استخراج وزیکول غشاء خارجی حاوی PorA نیسریا مننژیتیدیس سروگروه A انجام شد و ارزیابیهای فیزیکوشیمیایی آن مورد بررسی قرارگرفت درنهایت القاء پاسخ ایمنی بر علیه وزیکول غشاء خارجی سروگروه A مننگوکوک درحیوان آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرارگرفت. (پولارد و همکاران،۲۰۰۱)
تومیسین و همکاران او در سال ۱۹۹۰ در یک طبقه بندی اولیه اصلی ترین پروتئین های غشای خارجی را به پروتئین های کلاس ۱ تا ۴ تقسیم کردند.بتس(۱۹۹۳)؛کاروف و همکاران(۱۱۱۹) کلاس I پروتئین ها (پورین PorA) 45 کیلودالتون وزن داشت د ر تمام مننگو کوک ها بیان می شوند. پروتئین های کلاس II و III نیز پورین هایی با وزن مولکولی ۳۷ تا ۴۲ کیلو دالتون هستند. پروتئین های کلاس IV با وزن مولکولی ۳۷ تا ۴۳ کیلو دالتون پروتئین های القایی بوده در اتصال به آنتی بادی بلو کان نقش دارند. تخلیص مجموعه ای از پروتئین های غشای خارجی سویه های فاقد پروتئین کلاس III و ارزیابی پاسخ های ایمنی زایی در مدل های حیوانی حاکی از عدم تغییر در میزان آنتی باری باکتریسیدالی تولید شده در حیوان است در حالی که موتاسیون درژن تولید کننده کلاس I کاهش شدیدی را در تیتراین آنتی بادیها ایجاد می کند که نشان از نقش غالب پروتئین های کلاس I در تولید آنتی بادی باکتریسیدالی دارد. مورلی و همکاران(۲۰۰۲)؛پولارد و همکاران(۲۰۰۱)؛اریجیتا و همکاران(۲۰۰۴)؛جانسون و همکاران(۲۰۰۰) بنابراین امکان استفاده از پروتئین های عمده و غشای خارجی زیر گروه B به ویژه پروتئین های کلاس I که هم در سایر ایمنوتایپ های نیسریا مننژیتیدمیس بیان می گردد و هم عمده ترین آنتی ژن در القا آنتی بادی های باکتریسیدالی سرم خون است به عنوان واکسنی مفید و موثر مونووالانت یا کونژوگه دو ظرفیتی توجه محققان را به خود جلب کرده است . مورلی و همکاران(۲۰۰۲)؛ علاالدین و همکاران(۱۹۹۶)؛جانسن و همکاران(۲۰۰۰)؛سوامیناتانو همکاران(۱۹۹۶)؛ورمت(۲۰۰۲)؛لی و همکاران(۱۹۹۲) از آن جا که گروه های کلیدی در فرایند خط تولید صنعتی و زیکول غشای خارجی حاوی PorA رازی است تجاری و در انحصار کمپانی های بزرگ چند ملیتی، مراحل مختلف تحقیق حاضر حول محور دستیابی به میزان قابل توجهی از این پروتئین که با حفظ فرم فضایی طبیعی خود توان حفاظتی بالایی را در بزرگسالان، کودکان و نوزادان ایران حفظ کند، پایه ریزی گردید ه است. کلاسن و همکاران او نیز دریافتند که بین چهار کلاس I و II و III و IV پروتئین های عمده غشای خارجی دیواره سلولی نیسریا مننژیتیدمیس زیر گروه B , کلاس I (porA) سیستم ایمنی اختصاصی بدن را نسبت به سایر پروتئین های غشای خارجی فعالانه تر تحریک میکند. مطالعه porA در سطح مولکولی نشان می دهد که ژن مسئول سنترآن نه تنها در شرایط کنترل شده کشت غوطه ور به خوبی فعال است؛ بلکه در تمام زیر گونه های مختلف نیسریا مننژیسیدیس به ویژه زیر گروه B به طرز قابل توجهی بیان می شود. به علاوه این ژن پایدار بوده؛ به ندرت در معرض جهش خود به خودی قرار می گیرد. با توجه به بالا بودن تعداد آن در سطح خارجی باکتری نسبت به سایر پروتئین های غشای خارجی دیواره،توان حفاظتی آن نیز بسیار قابل توجه است. (جانسن و همکاران،۲۰۰۰؛ورمت و همکاران،۲۰۰۲)
از آن جا که دانش فنی مراحل مختلف تولید نیمه صنعتی و صنعتی واکسن زیر واحد مدرن امروزی در انحصار کمپانی های بزرگ چند ملیتی قرار دارد، در تحقیقات حاضر با بهره گیری از تجارب سایر محققان فن و بهینه سازی سنتیک رشد در کشت غوطه ور، امکان تولید نیمه صنعتی OMV-porA خالص زیر گونه استاندارد نیسر یا مننژیسیدیس زیر گروه B (CSBPI:G245) در ایران مورد ارزیابی قرار گرفت به طوری که از کشت ۴۰ لیتر محیط فرانتز اصلاح شده در شرایط کنترل شده اپتیمم در فرمانتور ۷۵۰ میلی گرم OMV-PorA خالص بدست آمده که نسبت به روش کلاسن و همکاران او ۱۰درصد افزایش تولید را نشان می دهد. بررسی میکروگراف الکترونی نیز نشان می دهد که بیش از ۶۰ تا ۸۵ درصد وزیکول I شکل فضایی طبیعی خود را حفظ کرده، در مراحل مختلف فرایند خالص سازی، سالم مانده اند.( ورمت و همکاران،۲۰۰۲)
فصل دوم:
سابقه و پیشینه تحقیق
بروسلوز به عنوان یکی از مهمترین بیماریهای مشترک انسان و دام محسوب می گردد. عوامل شناخته شده بیماری ، طیف وسیعی از پستانداران اهلی و وحشی را مبتلامی سازند.این بیماری به علت ایجاد سقط جنین در دام ، کاهش تولید شیر، عقیمی و نازایی و از دست رفتن ارزشهای اقتصادی دامهای مبتلا و همچنین به علت ابتلای انسان به بیماری تب مالت ،مبارزه با این بیماری وکنترل و ریشه کنی آن به دلیل کثرت گونه ای عوامل بیماریزا و کثرت گونه ای حیوانات میزبان ، دوام نسبتاَ قابل توجه باکتری عامل بیماری در محیط ، عدم کفایت برنامه های واکسیناسیون برای ریشه کنی بیماری و لزوم شناسایی و حذف دامهای عامل انتشار بیماری در مقاطع خاص از اجرای برنامه های مبارزه و لزوم هزینه شدن سرمایه های سنگین اقتصادی، همواره در بسیاری از کشورهای جهان ، با دشواریها و مشکلات عدیده مواجه بوده است.(ورمت،۲۰۰۲)
مهمترین واکسن های مورد مصرف دامپزشکی را واکسن زنده ی سویه ی ۱۹ بروسلا آبورتوس، واکسن زنده و کشته ی سویه ی ۲۰/۴۵ بروسلا آبورتوس، واکسن زنده ی سویه ی موکوئیدی M ۱۰۴ بروسلا آبورتوس، واکسن کشته ی سویه یH ۳۸ بروسلاملی تنسیس، واکسن زنده ی سویه ی Rev1 بروسلاملیتنسیس، واکسن زنده ی سویه یS۲ و غیره شامل می گشتند.(باتاچارجی،۲۰۰۲)
کشت باکتری به مدت یک سال به طور اتفاقی در دمای آزمایشگاه قرار گرفته و در تزریق به خوکچه ی هندی بیماری زایی خود را از دست داده، ضمن آنکه قابلیت ایمنی زایی آن حفظ شد. این باکتری نوزدهمین سری کشت ذخیره ی جدا شده به وسیله ی BUCK بوده و به همین جهت سویه ی ۱۹ نام گرفت. در ۱۹۳۰، بوک نتایج موفقیت آمیز واکسن اصطلاحاً «باکتریون آبورتوس سویه ی ۱۹» را گزارش نمود. از آن زمان به بعد واکسن۱۹Sبه عنوان بهترین واکسن علیه بروسلوز گاوی شناخته شد و میلیارد ها دوز از آن در سطح جهان مصرف شده است.(مورلی و همکاران،۲۰۰۲)
حدود نیم قرن واکسن سویه ی ۱۹صرفاً درگوساله ها مصرف شده، لیکن از دهه ی ۱۹۸۰ با میزان جرم های متفاوت و به روش های تزریقی یا قطره ی چشمی در سنین مختلف گاوهای بالغ و آبستن نیز مورد استفاده بوده است. در ایران نیز واکسن سویه ی ۱۹ از اوایل دهه ی ۱۳۳۰ به طور وسیع در گوساله ها و از دهه ی ۱۳۷۰ به بعد به طور محدود در گاوهای بالغ مصرف شده است.واکسن سویه ی Rev1 نیز پس از کشف اولیه ی آن به وسیله ی البرگ در ۱۹۵۵ به طور وسیع در گوسفند و بز مورد استفاده قرار گرفته است. این واکسن نیز از دهه ی ۱۳۴۰ به بعد در بره و بزغاله، و طی سال های اخیر در گوسفند و بز بالغ درایران مصرف گردیده است علاالدین(۱۹۹۶) سویه ی ۱۹ بروسلا آبورتوس درحال طبیعی به شکل صاف[۳۳] بوده و از نظر ساختار آنتی ژنی در لیپوپلی ساکارید آن هوموپلیمر پروزامین به صورت جزء زنجیره O وجود دارد. پروزامین زنجیره O آنتی ژن غالب بوده و بخش اصلی پاسخ آنتی بادی در مقابل این آنتی ژن اتفاق می افتد. از این رو، آنتی بادی های آگلوتینین کننده در آزمایش های سرولوژی استاندارد بروسلوز تقریباً به طور انحصاری برای پروزامین زنجیره O لیپوپلی ساکارید سویه های اسموس اختصاصی می باشند. (رومرو و همکاران،۱۹۹۴)
آیات ۱۵۲ تا ۱۵۶ سوره آل عمران تماماً درباره جنگ « اُحُد» ، یعنی دفاع پیامبر و مسلمانان از شهر مدینه ، در برابر حمله مشرکین قریش می باشد. کشته شدن جمع کثیری از مسلمانان ، از جمله فرمانده آنان « حمزه سید الشهدا » ، منافقان ( مخالفان داخلی ) را به بیان ملامت آمیز و سرزنش کننده این سخن واداشت که : « اگر نزد ما بودند ( به مصاف دشمن در بیرون شهر نمی رفتند ) نه می مردند و نه کشته می شدند »[۳۶۷]. خداوند پاسخ این مصلحت اندیشی های دنیا طلبانه و زندگی های ذلیلانه را چنین می دهد:
( وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَهٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَهٌ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ)؛[۳۶۸]« اگر در راه خدا کشته شوید، یا (بخاطر سختی های سفر دفاعی) بمیرید، مسلماً آمرزش خدا و رحمت او از آنچه (مال و منال) جمع می کنند بهتر است».
برخی از خاورشناسان این سخن را فرا خوانی برای جنگیدن و تشویق برای کشته شدن یا مردن به خاطر مغفرت و رحمت خدا شمرده و تعجب کرده اند که این چه دینی است که پیروانش را به جای زندگی و نشاط از نعمات خدا به سوی مرگ و نیستی سوق می دهد.[۳۶۹] در حالیکه متن آیات، به وضوح نشان می دهد که آیه مورد نظر، صرفنظر از آنکه کاملاً دفاعی دارد ، پاسخی است به کسانیکه ایثار و فداکاری در دفاع از ملت و مذهب را تلف شدن و تباه گشتن می شمردند و به جانبازان طعنه تمسخر آمیز می زدند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
برخی از آیات سوره « انفال » نیز در همین راستا مورد استناد خاورشناسان قرار گرفته و از آنها استنباط خشونت طلبی شده است . از جمله:
( إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَهِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ)؛[۳۷۰]«هنگامی که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد که من با شما هستم ، پس کسانی را که ایمان آورده اند استوار سازید . بزودی در دل کسانیکه کافر شدند ، القاء ترس خواهم کرد ، پس بالای گردن ها را بزنید و همه انگشتان آنان را بزنید» .
( فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ )؛[۳۷۱]« شما آنها را نکشتید ، بلکه خدا آنان را کشت ، تو تیر نینداختی ، آنگاه که تیر انداختی ، بلکه خدا بود که تیر انداخت ، تا آنکه مومنین را از جانب خویش امتحانی نیکو نماید ، همانا خداوند بس شنوا و داناست».
دو آیه فوق که در متن آیات مربوط به جنگ « بدر » ( اولین مصاف مسلمانان با کسانیکه آنها را از شهر مکّه آواره ساخته و خانه و زندگیشان را مصادره کرده بودند ) واقع شده است ، نصرت الهی را در « میدان جنگ» برای دفاع از موجودیت جمع قلیلی که پس از تحمل آزار و شکنجه و شهادت مجبور به دفاع از خود شده بودند نشان می دهد.[۳۷۲]
اگر دفاع از جان و مال و مکتب و مرام و همسر و فرزند و هم کیشان ، با چنگ و دندان در برابر متجاوزان ، خشونت و جنگ طلبی محسوب می شود . آری قرآن مسلمانان را به شدت به چنین خشونت و جنگ طلبی تشویق کرده است. قرآن نخواسته مسلمانان فقط با نماز و روزه و دعا و درخواستِ نصرت از خدا اکتفا کنند و با ذلت و خواری تن به ذلت و تسلیم بدهند. آری مطابق تعالیم قرآن ، دست قدرت و نصرت خداوند از آستین مومنین مظلوم بیرون می آید. آنها هستند که باید گردن ِمتجاوزین به جان و ایمان مردم را بزنند و پنجه هایی را که شمشیر ظلم و ستم را بر آنها بالا برده است (تعابیر آیه ۱۲) بزنند.
مجهز و مسلح شدن به پیشرفته ترین نیروهاى نظامى
سند دیگری که برای متهم کردن مسلمانان به جنگ افروزی و خشونت طلبی عرضه و عنوان شده ، آیه ای است که اتفاقاً در آرم بعضی سازمانهای نظامی هم مورد استفاده قرار گرفته است.
(وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ)؛[۳۷۳]« تا آنجاییکه در توان دارید ، برای( مقابله با ) آنها نیرو و اسبان جنگی فراهم کنید تا به این ترتیب دشمنان خدا و خودتان را ، و غیر از اینها ، دشمنانی را که نمی شناسید ( منافقین، دشمنان داخلی )، در بیم و هراس نگاه دارید . . . »
در مورد آیه فوق نیز چند نکته قابل توجه است:
الف) هدف از مجهز و مسلح شدن ، تدارک حمله و هجوم برای مسلمان کردن دیگران نیست ، بلکه محفوظ و مصون ماندن از خطر متجاوزین و در بیم دائمی نگه داشتن آنها از عواقب تجاوز است. آیا قوی شدن در برابر میکروب های مهاجم و ممانعت از ورودشان به بدن خشونت شمرده می شود ؟
ب) بلافاصله در آیه بعدی تاکید شده است:
(جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ وَإِن یُرِیدُواْ أَن یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ)؛[۳۷۴]« اگر آمادگی صلح نشان دادند ، از آن استقبال و به خدا توکل کن ، که او بس شنوا و داناست ، و اگر هم ( در پیشنهاد صلح ) قصد فریب داشته باشند ( نگران و رد کننده پیشنهاد آنان نباش) خدا تورا کافی است ، او کسی است که با یاری خویش و با مومنین تو را یاری کرده است ( از این به بعد هم می تواند یاری کند).»
چگونه ممکن است دینی که این چنین با آغوش باز از پیشنهاد و آمادگی دشمن برای صلح ، با وجود نیرنگ و فریب احتمالی آنان ، استقبال می کند ، و پذیرش آنرا فرمان می دهد ، بگوید تا دندان مسلح شوید تا دیگران را مسلمان کنید !؟
ج) در آیات قبل از این آیه ، که زمینه و بستر و علت این حکم بشمار می رود ، دشمنان مورد نظر ( نه مردم بیگانه یهودی و مسیحی ) را کسانی معرفی کرده است که:
( الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَهُمْ لاَ یَتَّقُونَ فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ)؛[۳۷۵]« همواره پیمان صلح و آشتی و همزیستی مسالمت آمیز خود با مسلمانان را شکسته و هیچگونه پروا و پایبندی به این تعهدات ندارند و به این دلیل باید با سخت گیری و شدت عمل ، پشت جبهه آنان را پراکنده ساخت تا پند گیرند».
این پیشگیری و آمادگی دفاع در برابر تجاوز کسانیکه با نقض پیمان ِ صلح ، اظهار دشمنی و جنگ کرده اند ، چه ربطی به طبل نبرد کوبیدن و در شیپور جنگ دمیدن دارد؟
تشویق مسلمانان به جنگ و جهاد
از آنجاییکه نقش دین در نگاه مسیحیان ، نقش فردی و مربوط به روابط قلبی و اخلاقی فرد با خالق خویش است ، و معتقد هستند کار قیصر را باید به قیصر و کار دنیا را به دنیا طلبان باید سپرد ، تعجب می کنند این چه دینی است که از شمشیر و جنگ و جهاد سخن می گوید ! و به همین دلیل هم بسیاری از آیات جهادی قرآن را مغایر فلسفه دین ، که باید صلح آمیز و سلامت بخش باشد ، می دانند[۳۷۶]. از جمله آیات ۳۸ ، ۴۱ ،۷۳ سوره توبه به شرح ذیل که مورد توجه مسیحیان قرار گرفته است:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَهِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَهِ إِلاَّ قَلِیلٌ)؛[۳۷۷]« ای کسانیکه ایمان آورده اید شما را چه می شود که هرگاه فرمان داده می شوید در راه خدا ( به سوی دشمن ) حرکت کنید ، به زمین می چسبید؟ آیا به جای آخرت به زندگی دنیا رضایت داده اید ؟ در حالیکه بهره زندگی دنیا در مقایسه با آخرت بس ناچیز است.»
(انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ)؛[۳۷۸] « حرکت کنید ( به سوی دشمن ) سبک و سنگین ( ماموریت های کوچک و بزرگ ) و با اموال و جان هایتان در راه خدا پیکار کنید . اینکار به نفع شماست اگر بدانید.»
(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیر)؛[۳۷۹]«ای پیامبر با کفار و منافقین جهاد کن و بر آنان سخت گیر که جایگاهشان جهنم است و بد سرنوشتی است».
در مورد آیات فوق نیز ذکر چند نکته ضروری است:
الف) موقعیت تاریخی مسلمانان و جامعه ایمانی نمونه ای که پیامبر در مدینه تاسیس کرده بود ، با وضعیت پیروان ِپراکنده و قلیل حضرت عیسی (ع) در زمان حیات آن پیامبر فرق اساسی داشت ، مومنینی که همراه حضرت محمد(ص) مجبور به هجرت از مکه و اسکان در مدینه شده بودند ، در محاصره قبیله هایی قرار داشتند که با تعصبات شرک آمیز خویش می خواستند ریشه این نهال نو رسیده توحیدی را از بن بر کنند، به همین دلیل هم پیامبر مجبور بود دائما با متجاوزین و قبایلی که پیمان صلح و آشتی را نقض می کردند مقابله کند.
هیچیک از جنگ های پیامبر ، اگر نیک بنگریم و به ریشه و علت و انگیزه آن ها توجه کنیم ، بدون مقدمه و سابقه و تنها به خاطر مسلمان کردن مشرکین یا اهل کتاب نبوده است ، تماماً تدبیری برای دفع تجاوز یا پیشگیری از حمله و هجومی بوده که دشمن تدارک می دیده است. این حقیقت را هم آیات قرآن ، که الهام بخش پیامبر برای چنین اقداماتی بوده ، ثابت می کند و هم گزارشات موثق تاریخی .
باید توجه داشت که در برخی از این ایات قید کفر و نفاق موجب صدور چنین فرمانی است و در تمام نظام های اجتماعی کفر به آیین حاکم در آن جامعه و نفاق و دورویی مطرود و مردود به شمار می ایند.
ب) در ایران متمدن آن روزگار ، که یکی از دو ابر قدرت زمانه بود ، به سادگی مانی مذهبان و مزدکیان قتل عام می شدند و حضور دگر اندیشان مذهبی مطلقاً تحمل نمی گردید[۳۸۰]. جای شگفتی است چگونه تحلیل گران غربی نمی خواهند موقعیت فرهنگی عربستان با نظام بسته و متحجّر قبیلگی و جاهلیت فراگیر مشرکین و تعصبات خشن آنها علیه دینی را ،که به گونه ای بنیادی بنای مخالفت با اندیشه های آنها را گذاشته بود ، در نظر بگیرند و انتظار دارند پیامبر اسلام با خواهش و تمنا در برابر تجاوزات آنها مقابله میکرد.
پ) منظور از فرمان جهاد علیه کافران و منافقین ،در آیه ۷۳ سوره توبه ، الزاماً نبرد نظامی با آنها نیست . معنای کلمه « جهاد » در قرآن « کوشش و تلاش همه جانبه با قبول رنج و زحمت و محرومیت برای پیشبرد هدف » می باشد. که البته جنگیدن هم ، اگر ضرورت پیدا کند ، به عنوان آخرین مرحله مجاز می گردد. در قرآن کار فرهنگی برای تبلیغ حق در جهت آگاه کردن مردم نیز« جهاد کبیر» نامیده شده است که احتیاج به پیگیری و صبر و حوصله فراوان دارد.
( فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا)؛[۳۸۱] « از کافران اطاعت نکن و با آنها بوسیله آن ( قرآن ) جهاد ( تلاش آگاهی بخش ) بزرگی بپا کن.»
« جهادِ » توصیه شده در آیه ۷۳ سوره توبه ، جنبه غیر جنگی دارد؛ اگر منظور از جهاد با کفار جنگ با آنها بود ، دلیل نداشت در دنباله آیه بگوید بر آنان سخت بگیر ( واغلظ علیهم ) ، زیرا سخت گرفتن کاری ساده تر از جنگ است ، که نمی تواند به عنوان عملی سخت تر در مرحله بعدی قرار گیرد. [۳۸۲]
خلاصه آنکه منظور از جهاد با کافران در آیه فوق بی تفاوت و ساکت نبودن و کوشش و تلاش همه جانبه با همه زحمات و خطرات آن برای خنثی کردن توطئه های ایشان می باشد.
نتیجه گیری :
با توجه به مطالب ذکر شده و بیان اهداف و اهمیت جهاد در اسلام و بررسی آیات جهاد می توان نتیجه گرفت که :
اولاً: جهاد و جنگ فى نفسه امرى مذموم نیست، بلکه با توجه به طبیعت انسان و خوى زیادهخواهى او اگر جهاد تشریع نشده بود زیادهخواهان و نفعطلبان زمین را به فساد مىکشیدند و مراکز عبادت ترسا و یهود و نصارى و مسلمین را منهدم مىساختند.
ثانیاً: در اسلام جهاد در راه خدا یکى از بالاترین ارزشها است، مجاهدین داراى درجات بالاتر و سابقین در جهاد افضل از دیگران هستند، مجاهدین محبوب خدایند و به زمین نشستگان از رحمت الهى به دور هستند و معذَّب خواهند شد.
ثالثاً: جهاد با کسانى که قبلاً ظلم کردهاند و یا شروع به کارزار نمودهاند و یا پیمان خویش را با مسلمانان شکستهاند و سابقه دشمنى با خدا و پیامبر دارند مشروع است و مىتوان آن را جهاد دفاعى نامید، چرا که مسبوق به ظلم، جنگ، نقض پیمان و دشمنى کفار و مشرکین و… است، در این زمینه بغى و تجاوز گروهى از مسلمین نیز مجوز دفاع و کارزار با آنان است، تا زمانى که به حکم خدا باز گردند.
رابعاً: جهاد با کسانى که دین خدا را نپذیرفتهاند – گرچه مسبوق به ظلم و کارزار و… نباشند – نیز مطلوب است و مؤمنان مأمور به جهاد با کفار هستند تا آن که به دین حق بیایند وگرنه کشته مىشوند و زنان و فرزندانشان نیز اسیر خواهند شد.
از آن چه تا این جا بیان گردید به خوبی روشن می شود که اسلام واقعی، ریشۀ اصلی ناسازگاری ها و جنگ ها در جهان امروز نیست، و منطق اسلام چنین امری را تأیید نمی کند. بله ما این نکته را می پذیریم که اسلام به عنوان کامل ترین و جامع ترین دین با اهداف عالیۀ جهانی و در جهت بیداری و هدایت امت های اسلامی و غیر اسلامی به منظور مبارزه با ظلم و ستم مستکبران، در جهان امروز شناخته شده است، و طبیعی است جریان طاغوت و اربابان زر و زور و تزویر و در رأس آنها استکبار جهانی، اسلام حقیقی را به عنوان بزرگ ترین مانع در رسیدن به اهداف شوم و نامبارکشان می دانند و با تمام قوا و استعداد، در جهت سمپاشی، تخریب و براندازی آن، از هیچ اقدامی فروگذار نمی کنند و چهرۀ خشنی را از آن ارائه می نمایند و اسلام را عامل جنگ ها، خشونت ها و ترورها معرفی می کنند در حالی که خود عامل جنگ و ترور و خشونت هستند و مسلمانان فقط به دفاع از خود می پردازند.
بخش دوم: اقلیت های غیر حاکم در جامعه اسلامی
از جمله مواردی که به عنوان ناقض حقوق بشر و بستر خشونت سازی از جانب گروهی مطرح شده و عده ای آنرا حکمی خشونت بار در مورد اهل کتاب تلقی کرده اند ، حقوق اقلیت ها و جزیه در اسلام است . حقوق اقلیت ها از موضوعات جنجال برانگیز در حقوق بین الملل و حقوق بشر است. کشورهای استکباری هر کشوری را که مخالف سیاستهای سلطه طلبانه و شیطانی آنان باشد، متهم به نقض حقوق اقلیتهای مذهبی یا سیاسی نموده، عنوان می کنند که حقوق بشر نقض شده است. مستشرقان و اسلام شناسان غرب نیز ادعا مى کنند که اسلام، تبعیض غیر قابل انکاری بین معتقدان ادیان مختلف قائل است و براى غیر مسلمانان حق حیات وکرامت انسانی قائل نیست. آنها ادعا می کنند که پیامبراسلام، آیین خود را با زور شمشیر و قدرت بر ملتها تحمیل کرده، اسلام آیین ضد آزادى، مخالف ترقى و ناقض حقوق بشر میباشد. می گویند: اسلام در محتوا و مفهوم واقعی پیام خود نمیتواند، طرفدار کرامت و حیثیت ذاتی انسان باشد؛ چرا که اسلام عقیده خاصی را ملاک بهره مندی از حقوق اجتماعی دانسته و فقدان آن را ضابطه محروم شدن از آن دانسته است. بنابراین، احکام اسلام با حقوق بشر تفاوت بنیادی دارد و با هم در تضاد و تناقض است؛ چون نمی توان کسی را که عقیده باطل دارد، با مؤمن و معتقد به اصول و مبانی حق، مساوی دانست[۳۸۳].
علی رغم ره آوردهای اسلام در جهت تثبیت حقوق اقلّیت های غیر اسلامی در محورهای قانون گذاری و اجرا, استکبار جهانی هم چنان روش عداوت آمیز خویش را علیه اسلام معمول داشته و افزون بر توطئه های سیاسی, نظامی و اقتصادی ، حمله رسانه ای و مجازی خود را برای زشت جلوه دادن قوانین اسلام شدّت بخشیده است.
بعضى از مورخان غربى، اسلام را به دلیل قانون جزیه به باد انتقاد گرفته و ادعا کرده اند که پرداخت «جزیه» از جانب اقلیت ها به دولت اسلامی، اجحاف و ظلمى نسبت به آنها می باشد.
این همه را بدان جهت دامن می زنند تا با اتّهام فشار به اقلیت ها در اسلام از توجّه غیر مسلمانان به اسلام و اندیشه های درخشان آن و تأثیرپذیری آنان جلوگیری کنند. هم چنین استکبار جهانی بر تهاجم تبلیغاتی خویش افزوده تا با ایجاد موانع روانی و عاطفی بین اسلام و اقلّیت های غیر مسلمان به ویژه پیروان ادیان الهی دیگر, مانع راه یابی اسلام به میان ملّت هایی شود که راه خویش را به سوی مکتبی که از حقوقشان دفاع می کند, یافته اند. استکبار جهانی بر پی آمدهای آگاهی پیروان ادیان از برخورد نیکوی اسلام و دولت اسلامی با غیر مسلمانان واقف است. او می داند اسلام دین صلح و سازش, رحمت و یگانگی است و ملّت ها اگر آزاد گذاشته شوند جز اسلام را بر نمی گزینند .
در این بخش ، برای پاسخ به این شبهه، با بررسی حقوق اقلیت های مذهبی در اسلام، این فرضیه مورد آزمون قرار میگیرد که اسلام برای اقلیتهای دینی و مذهبی کرامت انسانی قائل شده و جلوههای این کرامت در قالب حقوق اقلیتها تبلور یافته است. این حقوق عبارتند از: داشتن حق حیات، حق کرامت، مصونیت و امنیت، آزادی مذهبی و انجام شعائر عبادی، آزادی عقیده و…. پس انسان دارای کرامت است و احترام به این کرامت انسانی همیشه و تحت هر شرایطی باید حفظ شود؛ چرا که کرامت انسان ذاتی اوست و این، اصل پایهای و اساسی احترام به حقوق همه انسانها است.