در این نوع قراردادها بهای مواد و مصالح در مقابل ارائه صورت تحساب به پیمانکار پرداخت می شود و هر مبلغ معین و مشخص که در ابتدای قرارداد توافق شده و در پایان کار به عنوان حق الزحمه به پیمانکار پرداخت می شود.
در قرارداد نوع دوم که قرارداد اسانسی می باشد حق الزحمه درصدی از هزینه هاست اما در قرارداد نوع سوم حق الزحمه مبلغ مشخصی است و به هزینه ها مربوط نمی شود. [۱۲]
د) قراردادهای پرداخت کلی
در این نوع قرارداد، پیمانکارکل کار تعریف شده را با هزینه مشخص انجام می دهد.
مبلغ مورد توافق با توجه به اطلاعات حاصل از طراحی ها، مشخصات پروژه، کیفیت مورد انتظار کارفرما و بازرسی های لازم ازمحل اجرای کارمحاسبه می شود. برای رسیدن به قیمت تخمینی اولیه، پیمانکار باید به محاسبات عادی هزینه، ریسک درگیر پروژه ساخت، وضعیت بازار توجه و نیز میزان بار کاری جاری خود را اضافه کند. این پرداخت ها براساس برآورد اولیه هزینه وبدون توجه به هزینه واقعی اجرای پروژه که البته اگر درطول پروژه تغییراتی با موافقت طرفین اعمال نشود، صورت می گیرد. [۱۳]
ه) قرارداد با دوره زمانی محدود
در این نوع قرارداد، کارفرما پیمانکار را ملزم به پذیرش یک کار مشخص با حدود هزینه تعیین شده و در یک دوره زمانی تعریف شده (اغلب ۱۲ تا ۲۴ ماه) می نماید. ارزیابی قیمت کار پیمانکار از روی صورت حساب هایی است که پیمانکار ارائه می کند. کارفرما با مقایسه این صورتحساب با برنامه پروژه و اقلامی که روی پروژه هزینه شده اند، مبالغ را تا حد بالای تعیین شده در هنگام عقد قرارداد پرداخت می کند برای کارهایی با قیمت پایین که مرتب تکرار می شوند مثل؛ تعمیرات دوره ای مفید است.[۱۴]
و) قراردادهای سنجشی
قیمت در این نوع قراردادها، هرچند در ابتدا به صورت تخمینی برآورد می شوند تا حدود کار مشخص باشد اما تا پایان کار و اندازه گیری تک تک اجزای کار قیمت پروژه معین نمی شود. محاسبه قیمت پروژه پس از اجرا برمبنای شاخص هایی صورت می گیرد که در ابتدای پروژه ودر قرارداد منعقده براساس نفرساعت صرف شده یا قیمت اقلام مصرفی، بین طرفین توافق شده است.
با این بررسی می توان چنین برداشت کرد که:
قرارداد پیمان کاری را نمی توان عقدی مختلط دانست که طرفین آن خواسته اند، چند انشاء را ضمن یک سند و معامله واقع سازند. زیرا:
اولاً: این قرارداد در کلیت خود قابل انحلال به عقود معینه مذکور در قانون مدنی نمی باشد.
ثانیاً: اجزایی از این قرارداد که دارای تشابهی با عقود معین باشد، نیز با هدف ترتب آثار این عقود بر آنها منعقد نشده اند، بلکه قرارداد پیمان کاری، قراردادی است با آثار و شرایط و ویژگی های خاص خود که به منظور اجرای پروژه ای عمرانی در سطح کشور انعقاد می یابد و به طور کلی دو هدف عمده را تعقیب می کند:
اول، مکانیسم های لازم را جهت انجام و به پایان رساندن طرح عمرانی فراهم سازد.
دوم، منافع دولت و دستگاه اجرایی را در هر مرحله ای از پیمان حفظ نماید.
نتیجه اینکه، قرارداد پیمانکاری عقدی است، نامعین در چارچوب ماده ۱۰ قانون مدنی که حاصل حکومت اراده طرفین قرارداد می باشد. ماده ۱۰ قانون مدنی به اجماع نویسندگان حقوق مدنی بیانگر اصل حاکمیت اراده افراد بر سرنوشت پیمان های خویش است. به استناد این اصل که از آن اصل به «اصل اباحه» تعبیر می شود؛ می توان کلیه توافق های را که مخالف صریح با قواعد آمره ندارند، نافذ شناخت.
مستفاد از ماده ۱۰ و ۲۱۹ قانون مدنی اصل، لزوم قراردادهای پیمان کاری است. دفترچه شرایط عمومی پیمان نیز که بر کلیه قراردادهای پیمان کاری است. دفترچه شرایط عمومی پیمان نیز که بر کلیه قراردادهای پیمان کاری دولتی حاکم است و موارد فسخ قرارداد را در ماده ۴۶ تصریح نموده و آن را به ۱۵ مورد محدود نموده است.
بدین ترتیب هیچ یک از طرفین در غیر موارد مذکور حق فسخ پیمان را نخواهند داشت و این امر چیزی جز لزوم پیمان نیست.
سؤالی که در این زمینه مطرح می گردد، این است که آیا فسخ پیمان به علت مقتضیات اداری (موضوع ماده ۴۸ شرایط عمومی پیمان) و لزوم این قراردادها منافاتی وجود دارد یا خیر؟ در پاسخ باید گفت: این اختیار استثنایی دولت هیچ تعارض با اصل لزوم قراردادها ندارد، زیرا همان طور که در دکترین نیز تأکید شده، دولت در صورت اعمال این اختیار موظف به جبران خسارت پیمان کار است و حق ندارد که پیمان کار را به حال خود رها نماید. در قراردادهای عادی نیز که بین افراد منعقد می گردد، یک چنین وضعیتی حاکم است، یعنی چنانچه یکی از طرفین قرارداد بدون علت قانونی از اجرای تعهدات قراردادی خود استنکاف ورزد، موظف به جبران خسارت طرف دیگر است که این در واقع از آثار حکومت اصل لزوم است.[۱۵]
گفتار چهارم: کارفرما
«کارفرما» در لغت به معنی «صاحب کار» و آنکه به کاری فرمان دهد، آمده است. گرچه کارفرما صاحب تمام یا قسمتی از کار می باشد، ولی هر صاحب کاری کارفرما نیست. به عنوان مثال: صاحب کارهایی که خود به کار می پردازند و از کسی دستور نمی گیرند، کارفرما محسوب نمی شوند.
در تعریف اصطلاحی کارفرما آمده است:
آنکه پیمانکار به دستور و به نفع او، تعهد به فعل و غیر می کند، به بیانی دیگر، شخص حقوقی است که یک سوی امضاء کننده پیمان است و علمیات موضوع پیمان را بر اساس اسناد و مدارک پیمان واگذار کرده است (ماده ۶ شرایط عمومی پیمان).
در قوانین از «دولت» به عنوان کارفرما نام برده شده است. ولی «دولت » کارفرما نیست، چون کارفرما کسی است که دستور می دهد؛ در حالی که دولت به کسی دستور نمی دهد، فقط خط مشی کلی را بیان می کند و این عبارت از باب مسامحه بیان شده است.
در قوانین ایران کارفرما در برابر پیمانکار بر اساس شرایط عمومی پیمان، دارای شرح وظایف زیر است.
۱- موافقت با پیش پرداخت: پیش پرداخت مبلغی است که به عنوان حمایت از پیمانکار و کمک به راه اندازی کارپرداخت میگردد. کارفرما میتواند مقدار کار را تغییر دهد.
۲- تغییر مقادیر کار.
۳- تغییر مدت موافقتنامه: به پیشنهاد دستگاه نظارت و با توجه به برنامه تفصیلی اجرایی. پس از تصویب کارفرما، به پیمانکار ابلاغ خواهد شد.
۴- ابلاغ کارهای جدید: کارفرما یا دستگاه نظارت به نمایندگی از او میتوانند حین اجرای عملیات موضوع موافقتنامه، انجام کارهایی را به پیمانکار ابلاغ نمایند. چنانچه برای این قبیل کارها قیمتی در فهرست بهاء پیش بینی نشده باشد، پیمانکار موظف است بلافاصله پس از وصول چنین دستوراتی تعیین قیمت واحد هر کار را کتباً از دستگاه نظارت تقاضا کند.
۵- تعلیق کار: به صورت موقت و حداکثر تا ۳ ماه
۶- خاتمه دادن به پیمان (ختم پیمان)
پیش از اتمام کار، کارفرما میتواند بدون انکه تقصیری متوجه پیمانکار باشد بنابر مصلحت خود یا عللی دیگر تصمیم به ختم قرارداد بگیرد.
۷- کسر جرائم تاخیر: اگر پیمانکار در خاتمه مدت موافقتنامه تأخیر داشته باشد جرائمی به او تعلق خواهد گرفت.
۸- فسخ پیمان (خلع ید).
۹- تأخیرهای غیر مجازی که از ناحیه پیمانکار رخ داده باشد.
۱۰- رها کردن کارگاه بدون سرپرست یا تعطیل کردن کار بدون اجازه کارفرما وبدون علل قبلی و بیش از ۱۵ روز.
۱۱- انتقال موافقتنامه به شخص ثالث بدون اجازه کارفرما.
۱۲- عدم توانایی مالی یا فنی پیمانکار برای انجام کار طبق برنامه پیشرفت عملیات به تشخیص دستگاه نظارت.
۱۳- انحلال شرکت پیمانکار.
۱۴- ورشکستگی پیمانکار.[۱۶]
مبحث دوم: تاریخچه تحولات قراردادهای پیمانکاری
قراردادهای پیمانکاری به عنوان عقدی که زائیده رشدو توسعه جوامع بشری و نیازهای آنهاست با ظهور انقلاب مشروطه در ایران به وجود آمد. در نخستین قانون محاسبات عمومی در سال ۱۲۸۹، مقرر شد: تمام معاملات دولتی اعم از خرید و فروش و اجازه و استیجاره و مقاطعه با اطلاع عموم و حسب مورد از طریق مزایده یا مناقصه صورت گیرد.[۱۷] اما تفکر سنتی آن را قبول نکرده و در هنگام تدوین قانون مدنی ایران، مقاطعه کاری در ذیل اجاره اشخاص قرار گرفت.[۱۸] یعنی پیمانکار اجیر تلقی می شد: تعارض بین سنت و مدرنیسم، نزدیک سه ربع قرن ادامه داشت و مصوبات از نظر مبانی و رویکردهای حقوقی همچنان ثابت مانده و پیمانکار را اجیر محسوب می کردند. در این سالها، قراردادهای پیمانکاری تابع نظم و قاعده خاصی نبود و در چارچوب قانون محاسبات کشور و آئین نامه مربوط، دستگاه های اجرائی، قراردادهایی را به شکل دلخواه با پیمانکاران تنظیم می کردند، در نتیجه، آشفتگی کامل بر فضای پیمانکاری دولتی حاکم بود و با توجه به گسترش روز افزون حجم قراردادهای پیمانکاری، ضرورت تدوین ضوابط و مقررات جدید احساس می شد.
عدم تدوین ضوابط واحد که قابل استفاده برای همه سازمان های دولتی و کلیه انواع پیمانکاری ها باشد، منجر به این شد که هر یک از افراد و سازمان های دولتی در قراردادهایی که با اشخاص منعقد می نمودند، سلیقه ها و شرایط شخصی خود را حاکم نمایند که این امر در نهایت منجر به آشفتگی و تعدد گسترده انواع قراردادهای پیمانکاری شده بود. در تنیجه، به علت نیاز و ضرورت به تدریج مقدمات تدوین ضوابط و مقررات جدید به منظور اعمال نظام هماهنگ و یکسان حقوقی برای پیمان های دولتی فراهم گردید. برای تحقق این منظور در سال ۱۳۵۱ و در هنگام تدوین قانون برنامه و بودجه ماده ۲۳ قانون مذکور چنین مقرر داشت:
در همان سال مقررات شرایط عمومی پیمان به صورت دفترچه ای تنظیم گردیده و یکی از سه سند مهم و پیمان و جزء لاینفک کلیه قراردادهای پیمانکاری دولتی بوده و در کلیه قراردادهای مربوط به کارها و عملیات ساختمانی و تأسیساتی که یک طرف آن یکی از سازمان های دولتی و دستگاه های اجرائی باشد، به صورت قرارداد نمونه با مقررات و مفاد کلی یکسان حاکم است.
شرایط عمومی پیمان در ۵۴ ماده و در ۵ فصل تنظیم شده است. فصل اول آن در ۱۵ ماده به تعاریف و مفاهیم اختصاص یافته است. تعاریف مزبور، برای جلوگیری از اعمال سلیقه های شخصی و تاویل و تفسیر و از بین بردن هر گونه اختلاف تدوین شده است و از مفاهیم، تعاریف دقیقی ارائه نموده است.
فصل دوم، از ماده ۱۶ الی ۲۷ به تاییدات و تعهدات پیمانکار مربوط می شود و به موجب آن مواد، پیمانکار، هنگام امضاء پیمان، به کلیه مسائل قرارداد آگاه بود و هیچ موردی باقی نمانده است که بعداً در مورد آن، استناد به جهل خود نماید.[۱۹] بیشتر اعتراضات پیمانکاران و نمایندگان حقوقی آنها و اساتید حقوق متوجه مقررات همین فصل است.
فصل سوم در ارتباط با تعهدات و اختیارات کارفرما تدوین گشته و در مواد ۲۸ الی ۳۳ اختیارات گسترده کارفرما بیان شده است.
بند اوّل: مفهوم و معیار تمیز شروع به جرم تخریب
در قانون مجازات اسلامی ایران و قوانین کشورهای دیگر «شروع به جرم» جرم مستقلی است و دارای ارکان و عناصر خاص خود بوده، از طرفی چون به حکم قانون برای رکن مادی آن مجازات پیش بینی گردیده است جرم محسوب می شود. قانون گذار در مادّه ۲ قانون مجازات اسلامی در تعریف یک جرم مستقل میگوید«هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب میشود». در جرایم با عنصر فعل، «شروع به جرم» متصوّر ولی در جرائم با عنصر «ترک فعل» شروع به جرم مصداق ندارد زیرا به محض اینکه بعهده شخص ثابت گردید و تکلیف انجام نگرفت جرم محقّق است و فرصت و مجالی برای شروع بدان نیست.[۳۰۸]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در تعریفی که شعبه دوّم دیوان عالی کشور ارائه داده است میگوید «شروع به جرم اصولاً عبارت از توسّل به عوامل اجرائی جرم میباشد که اگر انصراف برای مرتکب حاصل نشود و عائقی نرسد ناگزیر جرم بوقوع میپیوندد، بنابراین اگر کسی در حالی که می خواهد از پنجره بالا رود دستگیر شود با احراز قصد سرقت تعقیب وی به عنوان شروع به جرم صحیح نیست.»[۳۰۹]
شروع به جرم عبارت است از رفتاری که به منظور عملی نمودن قصد مجرمانه انجام شده، لکن به جهت مانع خارجی به تحصیل نتیجه مورد نظر منتهی نگردیده است.[۳۱۰]
در تعریفی دیگر از شروع به جرم« عبور از قصد مجرمانه و عملیات مقدماتی و ورود به مرحله اجرائی جرم را شروع به آن گویند مشروط به آنکه جرم به طور کامل واقع نشود و زیر عنوان جرم تام قرار نگیرد.»[۳۱۱]
در بیشتر موارد، تحصیل نتیجه زیان آور، یکی از ارکان تحقّق جرم است. وقتی نتیجه مذبور به دست نیاید، میتوان گفت جرم، در مرحله شروع به جرم بوده است نهایت آنکه شروع به جرم وقتی مستوجب کیفر است که برای مرتکب آن ،ضمانت اجرای کیفری پیش بینی شده باشد. ماده ۴۱ ق.م.ا مقرّر میدارد: هرکسی قصد ارتکاب جرمی کند و شروع به اجرای آن نماید لکن جرم منظور واقع نشود چنانکه اقدامات انجام گرفته جرم باشد محکوم به مجازات همان جرم میشود.[۳۱۲]
در ابتدا به شرایط و ارکان تحقّق شروع به جرم میپردازیم:
الف- لزوم قصد مجرمانه قبلی: برای تحقّق شروع به جرم قصد مجرمانه قبلی برای ارتکاب جرم(عنصر معنوی) ضرورت دارد بنابراین در اجرای ماده ۴۱ قانون مزبور قصد ارتکاب جرم یا عزم و تصمیم بر ارتکاب عمل مجرمانه باید همراه با آغاز و شروع عملیات اجرائی جرم باشد تا مرتکب مستوجب مجازات گردد.[۳۱۳]
ب- اعمال مقدماتی در ارتباط مستقیم با وقوع جرم و مصادیق قانونی آنها: اول– اعمال مقدماتی منتهی به وقوع جرم: برابر تبصره (۱) از ماده ۴۱ ق.م.ا عملیات و اقداماتی که فقط مقدمه جرم بوده و ارتباط مستقیم با وقوع جرم نداشته باشد، شروع به جرم نبوده و از این حیث قابل مجازات نیست. اعمال مقدماتی را باید از اعمال شروع به اجرا تفکیک نمود زیرا اعمال مقدماتی اصولاً قابل مجازات نیستند در حالی که عملیات شروع به اجرا ممکن است در مواردی قابل تعقیب و مجازات باشند. باید بین عملیات و اقداماتی که فقط مقدمه جرم بوده و ارتباط مستقیم با وقوع جرم نداشته باشد با آن نوع عملیات و اقداماتی که ارتباط بی واسطه و مستقیم با وقوع جرم دارد تفکیک کرد .[۳۱۴]
دوم- مصادیق قانونی اعمال مقدماتی مرتبط با جرم به عنوان جرم مستقل: اولآً- تخریب و در مواردی هتک حرز برای ارتکاب سرقت با ممانعت یا حتی انصراف ارادی مرتکب از ارتکاب سرقت، مستلزم کیفر شخص به عنوان تخریب مال غیر در صورت وجود تمامی شرایط تحقّق جرم تخریب است. دوماً- تهیّه و نگهداری مواد محترقه برای ایجاد حریق عمدی که با عدم وقوع حریق، مرتکب مستوجب کیفر داشتن و نگهداری و یا حمل مواد غیر مجاز است. سوماً- تخریب منزل و مسکن دیگری به منظور ارتکاب سرقت که تنها مستلزم کیفر تخریب موضوع ماده ۶۷۵ق.م.ا و تبصره ۲ آن میباشد. در همین جهت شعبه دیوان عالی کشور چنین نظر داده است:(اگر متّهم پنجره دکانی را خراب کرده و قصد برداشتن آن را داشته که دستگیر شده است این اندازه از عمل شروع به سرقت نخواهد شد.)[۳۱۵]
ج- آغاز عملیات اجرایی جرم: مرحله آغاز عملیات اجرایی جرم شامل سعی در اقداماتی است که با قصد ارتکاب جرم و مستقیماً در شرایطی به عمل آید که اگر مانع خارجی نباشد، جرم منظور واقع گردد. قانونگذار در ماده ۴۱ ق.م.ا به عبارت:«…لکن جرم منظور واقع نشود…» تصریح نموده و تحقّق شروع به جرم را به هر علتّی اعم از وجود مانع خارجی و یا عدم امکان تحقّق جرم یا عدم مهارت عامل مستوجب کیفر میداند.
د- وجود مانع خارجی: عدم وقوع جرم وقتی ناشی از مانع خارجی باشد، شروع به جرم محقق میگردد.
ه – فقدان عنصر ارادی: انصراف ارادی ناشی از جهات اخلاقی یا مذهبی و یا ترس از مجازات مانع از تحقّق شروع به جرم است در مقابل وقتی قصد عامل به ارتکاب جرم با ورود مأمورین انتظامی عملی نشده باشد و شخص موفّق به اجرای جرم نگردد، عمل شروع به جرم است زیرا در این حالت علاوه بر وجود مانع خارجی، عامل شخصاً از ارتکاب جرم منصرف نگردیده است معهذا در مواردی که بزهکار به میل خود از انجام جرم منصرف شده وقتی قابل مجازات است که مقدار عملی که مجرم مرتکب گردیده ماهیتاً جرم مستقلی باشد.
شروع به جرم های مستوجب کیفر: اصل قانونی بودن جرائم و مجازات ها، بر تأسیس حقوقی شروع به جرم نیز حاکم است مصادیق قانونی شروع به جرم در جرم تخریب عبارت اند از:
اول: شروع به تخریب و خرابکاری در وسایل و تأسیسات مورد استفاده عمومی مثل شبکههای آب و برق و گاز و غیره که در اجرای تبصره ۲ ماده ۶۸۷ ق.م.ا مستوجب یک تا سه سال حبس است.
دوم: شروع به حرق عمارت و اشجار و باغها و انبار موضوع تبصره(۲) ماده ۶۷۵ ق.م.ا.
همان طور که بیان شد در قانون مجازات اسلامی ایران در دو مورد برای جرم تخریب « شروع به جرم» پیش بینی شده است، یکی برای احراق در اموال مذکور در مادّه ۶۷۵ که ملاحظه میشود این اموال همه حصری هستند و عبارتاند از عمارت، بنا، کشتی، هواپیما، کارخانه، انبار محل مسکونی، محل معد برای سکنی، جنگل، خرمن، هر نوع محصول زراعی، اشجار، مزارع و باغها، بدیهی است که ابنیه و ساختمانها و اشیا و اموال فوق هر کدام دارای معنی و شرایط خاص خود هستند و تسرّی دادن مادّه به اموالی مشابه آنها وجهه قانونی ندارد بنابراین آتش زدن به بلم و قایق در جایی که کشتی مورد نظر قانون گذار است مشمول قانون نخواهد بود. [۳۱۶]
مادّه ۶۷۵ می گوید « هر کس عمداً عمارت یا بنا یا کشتی یا هواپیما یا کارخانه یا انبار و به طور کلّی هر محل مسکونی یا معد برای سکنی یا جنگل یا خرمن یا هر نوع محصول زراعی یا اشجار یا مزارع یا باغهای متعلّق به دیگری را آتش بزند به حبس از دو تا پنج سال محکوم می شود»
تبصره ۱- اعمال فوق در این فصل در صورتی که به قصد مقابله با حکومت اسلامی باشد مجازات محارب را خواهد داشت.
تبصره ۲- مجازات شروع به جرائم فوق شش ماه تا دو سال حبس می باشد.
این مادّه متضمّن چند نکته است:
اوّل – اینکه ارتکاب جرم باید بصورت عمدی باشد بنابراین چنانچه مرتکب آن به صورت غیر عمدی آتش سوزی را ایجاد کند مشمول مادّه نخواهد بود.
دوّم – موارد مذکور در مادّه حصری است و جنبه تمثیلی ندارد.
سوّم – اگر به انگیزه مقابله با حکومت اسلامی باشد مجازات مرتکب، مجازات محارب است.[۳۱۷]
مجازات شروع به جرائم فوق اعم از اینکه به قصد مقابله با حکومت اسلامی باشد یا بدون این قصد تحقّق یابد همان شش ماه تا دو سال حبس است. مورد بعدی اینکه اموال و اشیا مذکور در مادّه باید متعلّق به دیگری باشد بنابراین چنانچه کسی عمارت یا کارخانه یا بنا یا کشتی یا محصول یا اشجار یا باغ متعلّق به خود را آتش بزند مشمول این مادّه نخواهد بود اگر چه در آخر ماده قید « متعلّق به دیگری » در کنار باغها آمده است و ظاهراً تعلّق باغها را به دیگری می رساند امّا با توجّه به مفهوم منطقی مادّه هر یک از اموال مذکور باید متعلّق به دیگری باشد.[۳۱۸]
در تبصره ۲ هم که راجع به شروع به جرم این مادّه است اشاره به «جرائم فوق» شده است که ظاهراً منظور آتش زدن به موارد و مصادیق معیّن در مادّه است زیرا مادّه ۶۷۵ متضمّن یک جرم و آن هم «احراق» است، آیا شروع به شروع در احراق مقرّر در این ماده با قصد مقابله با حکومت که خود نوعی جرم مستوجب حد است قابل تصوّر است. به نظر می رسد با توجّه به اینکه اصولاً «شروع به شروع جرم» در حقوق کیفری ایران مصداق ندارد و در این مورد هم قابل تسرّی نباشد. بنابراین اگر شخصی به قصد آتش زدن خرمنی کبریت می کشد و آتش می افروزد این عمل موصل و متّصل به حریق است و شروع به جرم محسوب است امّا خریداری، کبریت عمل موصل و متّصل به جرم نیست و به همین جهت شروع به جرم تلقّی نمی گردد و اصولاً شروع به شروع هم نخواهد بود. نکته آخر آنکه در این مورد در جرائم غیر عمدی شروع به جرم قابل تصوّر نیست. [۳۱۹]
در این جا سوالی مطرح می شود که با توجه به نظر دو نفر از مؤلفان کتب حقوقی آن را بررسی خواهیم کرد:آیا به غیر از تبصرههای مواد ۶۷۵ و ۶۸۷ ق.م.ا در دیگر مواد مربوط به این فصل امکان وقوع شروع به جرم تخریب وجود دارد ؟
با عنایت به ابهام و اجمالی که در این زمینه در باب تخریب قانون مجازات اسلامی وجود دارد پاسخ مسئله نظری است پاره ای از شارحین این قانون تصوّر و استنباط عدم مجازات را داشته و اجمالاً اظهار نموده اند، از آنجا که شروع به جرم تخریب منحصراً یک مرتبه درذیل ماده ۶۷۵ و بار دیگر در ذیل ماده ۶۸۷ ق.م.ا قید گردیده، بنابراین سایر جرایم تخریب مذکور در این قانون خارج از شمول احکام مقرّر در این دو تبصره بوده و از این حیث مشمول همان حکم کلی ماده ۴۱ ق.م.ا واقع میشوند و چون جرم بودن شروع به آنها فاقد نص صریح میباشد و شروع به جرم خود به خود قابل مجازات نیست نتیجتاً شروع به آن ها فاقد وصف مجرمانه بوده و مستلزم کیفر نخواهد بود.[۳۲۰]
در مقابل یکی دیگر از مؤلفان حقوقی در این باره گفته است:
نتیجه منطقی پذیرش چنین استنباط و استدلالی این خواهد بود که شروع به جرم احراق و انفجارهای هلیکوپتر و قایق متعلّق به دیگری قابل تعقیب کیفری نباشد در حالی که شروع به تخریب و احراق علایم راهنمایی و رانندگی جرم باشد و این معقولانه نیست. ایشان برای استدلال خود دلایلی به شرح زیر آورده است: در کلیه موارد مذکور میتوان مرتکب را با عنایت به تنقیح مناط و وحدت ملاک تبصرههای ۲ ماده ۶۷۵ و ۶۸۷ و لحاظ اصول ۴ و ۱۶۷ق.ا و ماده ۲۱۴ ق.آ.د.ک و استعمال شدن مصادیقی از اموال منقول چون کشتی، هواپیما و محصول زراعی در ماده ۶۷۵ و سیاق این ماده و ماده ۶۸۷ق.م.ا مورد مجازات قرار داد و مانع سوء استفاده بزهکاران از اجمال و ابهام قانون گردید.[۳۲۱]
مورد دیگر تحقّق «شروع به جرم» در تخریب تبصره ۲ مادّه ۶۸۷ قانون مجازات اسلامی است، مادّه ۶۸۷ میگوید « هر کس در وسایل و تأسیسات مورد استفاده عمومی از قبیل شبکه های آب و فاضلاب، برق، نفت، گاز و پست و تلگراف و … مرتکب تخریب یا ایجاد حریق یا از کار انداختن یا هر نوع خرابکاری دیگر شود بدون آنکه منظور او اخلال در نظم و امنیّت عمومی باشد به حبس از سه تا ده سال محکوم خواهد شد.»
تبصره ۱- در صورتی که اعمال مذکور به منظور اخلال در نظم و امنیّت جامعه و مقابله با حکومت اسلامی باشد مجازات محارب را خواهد داشت.
تبصره ۲- مجازات شروع به جرائم فوق یک تا سه سال حبس است.
عنصر مادّی این جرم بهر شکلی که اتّفاق بیفتد نتیجه آن تخریب است قانون گذار بدلیل اهمّیت موضوع جرائم مذکور، شروع به ارتکاب آن را جرم دانسته و عنصر مادی شروع به این جرائم با سایر جرائم تفاوت چندانی ندارد و در واقع باید همان عمل موصل و متّصل به فعل باشد که البته یک عامل خارجی که اراده فاعل در آن مدخلیت ندارد از اتمام و اکمال آن مانع شده باشد، عنصر معنوی این جرم را سؤنیّت عام و اگر همراه با اخلال در نظم و امنیّت جامعه و مقابله با حکومت اسلامی باشد سؤنیّت خاص هم تشکیل میدهد اگر چه در این مادّه قانونگذار عنصر عمد را صریحاً قید نکرده است امّا از اصطلاحات «مرتکب تخریب یا ایجاد حریق یا از کار انداختن یا هر نوع خرابکاری دیگر شود …» رکن معنوی جرم که سؤنیّت است کاملاً احراز میشود.[۳۲۲]
در حقوق انگلستان شروع به ارتکاب هر جرم[۳۲۳] قابل کیفر خواست، خود یک جرم قابل کیفر خواست محسوب شده و به موجب بخش (۲) ۱۸ « قانون اختیارات دادگاه های کیفری»[۳۲۴] همانند جرم اصلی قابل مجازات است.
الف) عنصر روانی (در شروع به جرم در حقوق انگلستان): در انگلستان مقام تعقیب کننده باید اثبات کند که متّهم قصد ارتکاب جرم مورد نظر را داشته است، هرگاه حصول نتیجه خاص به موجب تعریف جرم ضروری باشد. مثلاً در قتل عمد،( این نتیجه که عمل باید موجب مرگ شود) در آن حالت باید اثبات گردد، که متهم قصد آن نتیجه را داشته است بدین ترتیب گفتن این که عنصر روانی شروع همان عنصر روانی جرم تام[۳۲۵] است صحیح نمی باشد چرا که این دومی (یعنی جرم تام ) غالباً مشتمل بر یک عنصر روانی خفیفتر است. برای مثال بی پروایی یا سهل انگاری[۳۲۶] معمولاً(برای مسئول شدن متّهم) کفایت میکند بنابراین هر چند این سخن که متهّم ممکن است به دلیل قصد ایراد صدمه جسمانی شدید مقصّر به ارتکاب قتل عمد شناخته شود صحیح میباشد لیکن تنها قصد کشتن میتواند شروع به قتل عمد را محقّق سازد، به عنوان مثال در دعوی «دولت علیه وایبرو»( (R.V.Whybrow 1951 در سال ۱۹۵۱٫[۳۲۷]
همین طور هر چند متهّم میتواند در صورت سهل انگاری نسبت به این که ممکن است موجب ورود ضرر به P گردد مقصّر به جرم حمله به غیر[۳۲۸] شناخته شود، لیکن تنها در صورتی مقصّر به شروع به حمله خواهد بود که قصد ایراد ضربه را داشته باشد با این حال، اگر او در مورد « شرایط و اوضاع و احوال سهل انگار بوده باشد ممکن است مقصّر شناخته شود» برای مثال گفته شده است که اگر متهّم سعی در برداشتن چیزی بنماید و در عین حال با خود این طور فکر کند: « حتّی اگر این مال متعلّق به من نباشد نیز آن را نزد خود نگاه خواهم داشت» و (قبل از موفّقیت) توسط مالک مال از عمل او جلوگیری شود، باز وی مقصّر به شروع به سرقت خواهد بود. چرا که قصد برداشتن مال را داشته و فقط در رابطه با اوضاع و احوال سهل انگار بوده . [۳۲۹]
ب) عنصر مادّی(شروع به جرم در حقوق انگلستان): علیرغم احکام قبلی که به موجب آنها تقریباً هر عملی که به قصد ارتکاب جرم انجام می شد جرم محسوب می گشت، در دعوی « دولت علیه انگلتون»[۳۳۰]درسال ۱۸۵۵ این موضوع تثبیت شد که متّهم تنها در صورتی مسئول خواهد بود که اعمال او به اندازهی کافی به مرحله ی نهایی نزدیک[۳۳۱] بوده باشند یک استثنای جدید، دعوی«دولت علیه گارمیت سینگ ۱۹۶۶»[۳۳۲] است در این دعوی D یک ماشین چاپ تهیّه کرده بود تا با بهره گرفتن از آن به جعل مدارک دست بزند هر چند که D به آن اندازه پیشروی نکرده بود که به شروع به جرم محکوم شود لیکن قاضی« مک نیر» مقرّر دانست که وی مقصّر به تهیّه ابزار به قصد تدلیس بوده است. اگر این تصمیم مورد تبعیّت واقع شود، تقریباً هر نوع عمل آمادگی، قابل صدور کیفر خواست خواهد بود هر چند به نظر می رسد که این دعوی عمدتاً توسط دادگاه ها نادیده گرفته شده است. برای این که متّهم به اندازه کافی نزدیک به ارتکاب جرم محسوب شود باید کاملاً در مسیر ارتکاب جرم تام قرارگرفته باشد.[۳۳۳]
تلاش های گوناگون برای یافتن اصلی که بتواند تعیین کند در چه نقطه ای آمادگی D تبدیل به یک شروع به جرم قابل کیفر خواست[۳۳۴] می شود صورت گرفته است لیکن هیچ یک از این تلاشها کاملاً موفّقیت آمیز نبوده اند.
به موجب« تئوری ایهامی»، D در صورتی مسئول شناخته می شود که « نتوان برای اعمال او هدف معقولی غیر از همان هدف ارتکاب جرم خاص را تصوّر کرد.» این نظر در انگلستان در دعوی «دیوی علیه لی»[۳۳۵] در سال ۱۹۶۷ مورد تأیید دادگاهها قرار گرفته است. در این دعوی متّهمان در حین ورود به محوّطه دستگیر و به شروع به سرقت مس محکوم شدند. مشکل اعمال این تئوری در این دعوی به وضوح مشاهده میشود با عملکرد متهمان میتوانسته است مقدّمه جرایم دیگر، مثلاً ورود به دفاتر کار باشد و بنابراین غیر ایهامی[۳۳۶]، یعنی لزوماً تنها دارای یک هدف نبوده است.
در دعوی نیوزلندی «کمپبل و برادلی علیه وارد »[۳۳۷] در سال ۱۹۵۵ محکومیت متّهمان به این دلیل نقض شد که اعمال آنها در ورود به اتومبیل ها بطور قاطع و بلاشک نمایانگر قصد اظهار شدهی آنها برای سرقت باطری اتومبیل ها نبوده است، دادگاه انگلستان از این نتیجه غیر عادی در مواردی که نیّت اظهار شده متّهم مسؤلیت عمل دو پهلوی او را ظاهراً از بین میبرد تبعیّت نکرده اند (دعوی جونز علیه بروکز)[۳۳۸] به نظر میرسد که این ضابطه در حال حاضر چندان مورد حمایت قضایی قرار نگرفته باشد. [۳۳۹]
حال بعد از ذکر مطالب مقدماتی در مورد شروع به جرم در حقوق انگلستان به چند نمونه از دعاوی مربوط به شروع به جرم در حقوق انگلستان اشاره می کنیم .
به عنوان یک اصل می توان گفت: حتّی هنگامی که جرم تام با اثبات سهل انگاری نسبت به نتیجه محقّق شود، شروع به جرم مستلزم اثبات قصد است.
اکنون به دعوای دولت علیه میلارد و ورتن در این خصوص میپردازیم:
مشتکی عنهین بر اساس این ارائه طریق که سهل انگاری نسبت به خطر ایراد خسارت برای تحقّق جرم کفایت میکرد، به شروع به ایراد خسارت کیفری محکوم شدند. دادگاه پژوهشی حکم داد که اعتراضات پژوهشی مشتکی عنه وارد است، قانون شروع به جرم کیفری مصوّب۱۹۸۱ مستلزم اثبات قصد ارتکاب جرم تام است حتّی در جایی که جرم اصلی با اثبات سهل انگاری نسبت به نتیجهای مانند« ایراد خسارت» در مورد خسارت کیفری محقّق میشود، این وضعیت صادق است.
در تفسیر این پرونده و حکم آن چنین عنوان شده است که شروع به جرم مستلزم اثبات قصد مستقیم نتایج بود که نمونه آن دعوای دولت علیه مهان(۱۹۷۶) است. پیش بینی با قصد برابر نبود، این مطلب مطابق قانون شروع به جرم کیفری نیز صحیح است که نمونه آن دعوای دولت علیه پیرمن(۱۹۸۴) است، گرچه ارائه طریق صورت گرفته در پرونده وولین ممکن است اکنون در این مورد قابل اعمال باشد.[۳۴۰]
به عنوان یک اصل هرگاه سهل انگاری نسبت به عوامل جرم برای تحقّق جرم تام کفایت کند، سهل انگاری نسبت به آن عوامل برای تحقّق شروع به جرم کفایت میکند.در یک دعوا مشتکی عنهین به ایجاد مخاطرهی جانی سهل انگار بودند، بر اساس قرار صادره مبنی بر اینکه قصد ایجاد مخاطرهی جانی باید اثبات میشد، از اتهام جرم مشددّ ایجاد حریق عمدی برائت یافتند.
دادگاه پژوهشی حکم داد که قصد باید در رابطه، با نتیجهی مشخص در جرم تام(ایراد خسارت یا ازبین بردن)اثبات می شد، امّا از آنجا که سهل انگاری نسبت به ایجاد مخاطرهی جانی برای تحقّق جرم تام کفایت می کرد، برای تحقّق شروع به جرم نیز کافی بود.[۳۴۱]
شفیره
حشراتکامل تازه ظاهر شده
۱۳۸۹
a10/0±۶۳/۰
a45/0±۲۸/۳
a57/0±۰۲/۴
a49/0±۸۸/۱
a05/0±۴۳/۰
۱۳۹۰
b01/0±۴۸/۰
a42/0±۶۲/۲
a47/0±۴۶/۳
a19/0±۴۹/۱
a08/0±۳۹/۰
حروف غیر مشابه در هر ستون نشاندهنده اختلاف معنیدار در سطح احتمال پنج درصد با بهره گرفتن از آزمون توکی است.
نتایج حاصل از تجزیه واریانس نشان داد که تراکم جمعیت حشرات کامل زمستانگذران سرخرطومی L. affinis روی گیاه میزبان E. aucheri در بین پنج مرحله مختلف رشدی گیاه میزبان (۱۵۲ و ۴df= ، ۶۱/۴۹F= ، ۰۰۰۱/۰P=) اختلاف معنیداری را داشت. همچنین، تراکم جمعیت تخمها (۱۵۲ و ۴ df=، ۷۶/۶۸F=، ۰۰۰۱/۰P=)، لاروها (۱۵۲ و ۴ df=، ۰۲/۷۲ F=، ۰۰۰۱/۰P=)، شفیرهها
(۱۵۲ و ۴df= ، ۷۱/۷۰ F=، ۰۰۰۱/۰P=) و حشرات کامل تازه ظاهر شده (۱۵۲ و ۴ df=، ۷۷/۶۷ F=، ۰۰۰۱/۰P=) در بین پنج مرحله مختلف رشدی گیاه میزبان اختلاف معنیداری را نشان داد. در هر دو سال مورد مطالعه حشرات کامل زمستانگذران سرخرطومی از مرحله جوانهدهی تا اوایل رسیدگی
طبقهای گیاه میزبان مشاهده شدند. جمعیت حشرات کامل زمستانگذران در هر دو سال مورد مطالعه در مراحل جوانهدهی و رشدونمو جوانه ها در مقایسه با مراحل گلدهی و اوایل رسیدگی طبقهای گیاه میزبان به طور معنیداری بیشتر بود (جدول ۳-۸). تخمهای این حشره در هر دو سال مورد مطالعه از مرحله جوانهدهی تا گلدهی گیاه میزبان مشاهده شدند. در سال ۱۳۸۹ جمعیت تخمها در مرحله جوانهدهی در مقایسه با مراحل رشدونمو جوانه ها و گلدهی به طور معنیداری بیشتر بود؛ در صورتیکه در سال ۱۳۹۰ جمعیت تخمها در مرحله جوانهدهی و رشدونمو جوانه ها در مقایسه با مرحله گلدهی به طور معنیداری بیشتر بود (جدول ۳-۸). لاروهای این سرخرطومی در سال ۱۳۸۹ از مرحله رشدونمو جوانه ها تا اوایل رسیدگی طبقهای گیاه میزبان مشاهده شدند. در این سال جمعیت لاروها در مرحله گلدهی در مقایسه با مراحل رشدونمو جوانه ها و اوایل رسیدگی طبقهای گیاه میزبان به طور معنیداری بیشتر بود. در سال ۱۳۹۰ لاروها از مرحله جوانهدهی تا اوایل رسیدگی طبقهای گیاه میزبان مشاهده شدند. در این سال جمعیت لاروها در مراحل رشدونمو جوانه ها و گلدهی در مقایسه با مراحل جوانهدهی و اوایل رسیدگی طبقهای گیاه میزبان به طور معنیداری بیشتر بود (جدول ۳-۸). شفیرههای این سرخرطومی در هر دو سال مورد مطالعه از اوایل تا اواخر رسیدگی طبقهای گیاه میزبان مشاهده شدند که در هر دو سال مورد مطالعه جمعیت شفیرهها در مرحله اوایل رسیدگی طبقها در مقایسه با اواخر رسیدگی طبقها به طور معنیداری بیشتر بود (جدول ۳-۸). حشرات کامل تازه ظاهر شده این سرخرطومی در هر دو سال مورد مطالعه از اوایل تا اواخر رسیدگی طبقهای گیاه میزبان مشاهده شدند که در هر دو سال مورد مطالعه جمعیت حشرات کامل تازه ظاهر شده در مرحله اواخر رسیدگی طبقها در مقایسه با اوایل رسیدگی طبقها به طور معنیداری بیشتر بود (جدول ۳-۸).
جدول ۳-۸- مقایسه میانگین (SE±) تراکم جمعیت مراحل مختلف زیستی سرخرطومی L. affinis در مراحل مختلف رشدی گیاه میزبان E. aucheri در دو سال مورد مطالعه
سال
مرحله رشدی
حشرات کامل زمستانگذران
تخم
لارو
شفیره
حشراتکامل تازه ظاهر شده
۱۳۸۹
جوانهدهی
a(A)11/0±۳۷/۱
a(A)79/0±۷۱۲/۸
۰
۰
۰
رشدونمو جوانه ها
a(A)14/0±۲۱۵/۱
ممیزی ریسکها
ممیزی ریسکها، اثربخشی پاسخ به ریسک ها را در رابطه با ریسکهای شناسایی شده و علل ریشهای آنها و نیز اثر بخشی فرایند مدیریت ریسک را مورد آزمون قرار داده و مستندسازی می کند. (روزبهی و جدا، ۱۳۸۸)
تحلیل واریانس و روند
با بهره گرفتن از داده های عملکردی، روند اجرای پروژه باید مورد تحلیل قرار گیرد . خروجی این تحلیلها ممکن است انحرافات بالقوه پروژه را در زمان تکمّیل نسبت به اهداف زمانبندی و هزینه پیش بینی کند. (سبزهپور، ۱۳۸۹)
سنجش فنی عملکرد
این سنجش نیازمند تعریف اهداف قابل اندازه گیری از عملکرد فنی است تا بتوان نتایج واقعی را با اهداف مقایسه نمود. انحرافاتی از قبیل عملکرد زیادتر یا کمتر نسبت به برنامه در یک مایل استون خاص، به پیش بینی درجه موفقیت در دستیابی به اهداف محدوده، و نمایان کردن درجه ریسکهای فنی که پروژه با آن مواجه است، کمک کند. (سبزهپور، ۱۳۸۹)
تحلیل ذخیره
در طول اجرای پروژه ممکن است ریسکهایی همراه با اثرات مثبت و منفی روی ذخیره بودجه و زمان پروژه اتفاق بیفتند. تحلیل ذخیره در هر زمان به مقایسه مقدار بودجه احتیاطی باقیمانده نسبت به ریسک های باقیمانده پرداخته تا از کافی بودن ذخیره احتیاطی اطمینان حاصل کند. (عوضخواه و محبی، ۱۳۸۹)
ثبت نتایج فرایند پایش و کنترل ریسک
آخرین اقدام کنترلی از فرایند پایش و کنترل ریسک، ثبت داده های واقعی برای استفاده آتی می باشد. این داده ها عبارتند از کلیه اطلاعات مربوطه به مدیریت ریسک از ابتدا تا انتهای پروژه. تعریف اینکه چه اطلاعاتی باید ثبت شوند و همین مکانیزم ثبت اطلاعات باید از قبل در برنامه مدیریت ریسک تعیین شده باشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
این اطلاعات باید بهگونه ای فهرست بندی و بایگانی شوند که بازیابی آنها برای بررسی آسان در طول پروژه، مرحله اختتام و سایر پروژه ها و هر زمانی که نیاز به آنها احساس گردد، تسهیل شوند. (روزبهی و جدا، ۱۳۸۸)
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱- مقدمه
پژوهش فرایند به کارگیری روش حل مسئله است که پژوهشگران آن را طی مراحل منظمی به کار می گیرند تا به یک مسئله پاسخ دهند . ولی پژوهش به معنی خاص آن ، بررسی نظام یافته ، کنترل شده و تجربی روابط اجتماعی بین پدیده هاست که از طریق نظریه و فرضیه هدایت می شود. (پاشاشریفی و طالقانی، ۱۳۸۱)
به عبارت دیگر پژوهش فرآیندی است که از طریق آن می توان درباره ناشناخته به جستجو پرداخته و نسبت به آن شناخت لازم را کسب کرد. در این فرایند از چگونگی گردآوری شواهد و تبدیل آنها به یافته ها تحت عنوان «روش شناسی» یاد می شود. روش تحقیق فرایند جستجوی منظم برای مشخص کردن یک موقعیت نامعین است. (خلیلی شورینی، ۱۳۸۳)
در این فصل روش تحقیق، جامعه آماری، ابزارها و تکنیکهای جمعآوری اطلاعات و روش تجزیه و تحلیل داده ها ارائه خواهد شد.
۳-۲- روش تحقیق
مقصود از روش تحقیق این است که مشخص نماییم چه روش تحقیقی برای بررسی موضوع مورد نظر لازم است. نکته ای که در انتخاب روش تحقیق باید در نظر داشت، این است که انتخاب روش تحقیق بستگی به هدف ها و ماهیت موضوع پژوهشی و امکانات اجرایی آن دارد. (فرهنگی و صفرزاده، ۱۳۸۵)
این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی و از نظر شیوه نگرش، توصیفی-تحلیلی است .
در تحقیقات توصیفی محقق به دنبال چگونه بودن موضوع است و می خواهد بداند پدیده ، شیء یا مطلب چگونه است . ( حافظ نیا ، ۱۳۸۷) در تحقیقات توصیفی محقق می تواند به ارزیابی شرایط کار ، موقعیت پدیده و روشهای کار بپردازد و در صورت لزوم روابط بین متغیرهای مورد مطالعه را بررسی و شناسایی کند. ( حافظ نیا ، ۱۳۸۷) در بُعد کاربردی از نتایج این تحقیقات در تصمیم گیریها و سیاست گذاریها و برنامه ریزیها استفاده می شود. ( حافظ نیا ، ۱۳۸۷) در تحقیقات توصیفی- تحلیلی محقق علاوه بر تصویرسازی آنچه که هست به تشریح و تبیین دلایل چگونه بودن و چرایی وضعیت مساله و ابعاد آن می پردازد. ( حافظ نیا ، ۱۳۸۷)
۳-۳- جامعه آماری
یک تحقیق علمی با هدف شناخت یک پدیده در یک جامعه آماری انجام می شود. به این دلیل موضوع تحقیق ممکن است متوجه صفات، ویژگیها، کارکردها و متغیرهای آن جامعه یا اینکه متوجه روابط بین متغیرها ، صفات، کنش و واکنش و عوامل تاثیرگذار در جامعه باشد.
جامعه آماری این پژوهش، تمامی پروژه های تحقیق و توسعه برونسپاری شده سازمان صنایع دریایی اصفهان از ابتدای سال ۱۳۸۹ تا پایان سال ۱۳۹۱ می باشد.
۳-۴- روش جمع آوری اطلاعات
در تحقیقات توصیفی از روشهای مطالعه کتابخانهای و بررسی متون و محتوای مطالب و نیز روشهای میدانی مانند پرسش نامه، مصاحبه و مشاهده استفاده می شود . ( حافظ نیا، ۱۳۸۷)
در این پژوهش ضمن استفاده از روش کتابخانه ای، از روش میدانی نیز برای گردآوری اطلاعات استفاده می شود .
۳-۴-۱- روش کتابخانه ای: از این روش برای تدوین مباحث تئوری ونظری تحقیق استفاده شده است. در این مرحله از کتب فارسی و لاتین ، مقالات ، مجلات ، پایان نامه های مرتبط و همچنین بانک های اطلاعاتی قابل دسترس در اینترنت استفاده شده است.
۳-۴-۲- روش میدانی: در این روش با بهره گرفتن از ابزارها و تکنیکهای پیشنهادی استاندارد PMBOK:2008 در مدیریت ریسک پروژه، جهت جمعآوری اطلاعات و شناسایی ریسکها استفاده شده است .
قرآن کریم واژه آیه را در مورد معجزات انبیا نیز به کار برده است؛ مثلادر آیه {یأَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِایاتِ اللَّهِ وَ أَنتُمْ تَشْهَدُون}[۲۸] ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر مىشوید، در حالى که (به درستى آن) گواهى مىدهید، واژه «آیات» به معنی معجزات به کار رفته است.[۲۹]
در واقع آیه عبارت از دلیل و نشانه ای است که با دلالت بر وحدانیت، عظمت و فضل خدا بر مردم،گواه صدق آوردنده آن بوده و همراه موعظه و عبرت باشد.
ب) «بینه» و «بینات»
«بینه» در لغت به معنای «دلیل واضح» آمده است چه عقلی باشد چه محسوس.[۳۰] گاهی خداوند ، آیات قرآن را به خاطر آشکاری دلایل و عصمت از وقوع اختلاف در فهم مخاطبان، همراه بینات توصیف کرده است. مانند: { فِیهِ ءَایَاتُ بَیِّنَات}[۳۱] و در مواردی نیز از معجزات انبیا به بینه تعبیر کرده است: در آیه { قَالَ یَاقَوْمِ أَرَءَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلىَ بَیِّنَهٍ مِّن رَّبى}[۳۲] بینه به حجت آشکار و نیز معجزه اطلاق میشود یعنی نشانه واضحی که قادر به انکار آن نباشند چرا که آن نشانه محسوس بوده وقابل انکار نیست فرستادیم.[۳۳] ذیل آیه {لقد ارسلنا رسلنا بالبینات}[۳۴] بینات عبارت است از حجت هایی که دلالت داشته باشد ،آنچه مردم بدان فراخوانده میشوند مراد الهی است و معجزات داخل در بینات قرار میگیرد.[۳۵]
از این عبارات میتوان چنین دریافت که از نظر ابن عاشور بین بینه و معجزه رابطه عموم وخصوص من وجه برقرار است به عبارت دیگر بینه به معنی دلایل آشکار که اعم از دلیل عقلی و یا معجزه است، می باشد.
ج)«سلطان»
سلطان از نظر لغوی به معنای تسلط قهری است و به معنای برهان وحجت است زیرا کسی که با آن امور و دلایل، استدلال میآورد بر مخالف ومجادل خویش سلطه مییابد.[۳۶] برخی آیات تعبیر سلطان را در مورد معجزه به کار برده است . مثلا آیه { قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نحَّْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ وَ لَاکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلىَ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ مَا کاَنَ لَنَا أَن نَّأْتِیَکُم بِسُلْطَنٍ إِلَّا بِإِذْنِ الله}[۳۷] پیامبرانشان به آنها گفتند: «درست است که ما بشرى همانند شما هستیم، ولى خداوند بر هر کس از بندگانش بخواهد (و شایسته بداند)، نعمت مىبخشد (و مقام رسالت عطا مىکند)! و ما هرگز نمىتوانیم معجزهاى جز بفرمان خدا بیاوریم.
د)«برهان»
«برهان» در لغت به معنای بیان ،حجت و وضوح آن میآید.[۳۸] برخی لغویان برآنند که اصل کلمه برهان مصدر «بره» به معنی «أبیض» است و به هرکلام روشنی که ابهام ندارد و امر واضحی که خفا ندارد گویند. [۳۹] قرآن کریم در برخی موارد واژه برهان را در مورد معجزات انبیا به کار برده است؛ مثلا در سوره قصص پس از مطرح کردن عصای موسی(ع) و ید بیضا میفرماید: { فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ}[۴۰] این دو [معجزه عصا و ید بیضا] برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافیان اوست.
ه) «معجزه»
در تفسیر ابن عاشور ذیل آیه ۲۰ سوره قمر آمده است واژه اعجاز از ریشه عجز میباشد و آن به معنای انتها و پایین یک شیء است. دراین آیه اعجاز نخل به معنی ریشه های درخت خرما است زیرا ریشه در انتهای درخت واقع دارد. در این آیه مردمی که بر زمین واژگون شده اند به درختان خرمایی که ریشه هایش از خاک بیرون افتاده تشبیه شده اند.[۴۱] و ذیل آیه،{ وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعْجِزَ اللَّهَ فىِ الْأَرْضِ وَ لَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا}[۴۲] بیان میکند: اعجاز یعنی آوردن امری که دیگران از انجام آن عاجز وناتوان مانند.
برخی گفتهاند: در تعریف اصطلاحی معجزه در حالت کلی سه حیثیت و جهت وجود دارد که باید به آنها توجه شود: اول جهت معجزهگر، (که باید مدعى منصب الهى و تحدّى کننده و … باشد و هدف او هم اثبات امر محالى نباشد).دومین جهت خود معجزه است. (که باید خارق عادت بوده و گواه صدق ادعا باشد و از امور شرّ هم نباشد.)سومین جهت مردمى هستند که براى آنها معجزه صورت مىگیرد (که باید از آوردن مثل آن معجزه ناتوان باشند.) [۴۳]
در سومین جهت از جهات معجزه به ناتوانی مردم از همآوردی با آن اشاره شد. قرآن کریم در چندین آیه مردم را به حقانیت قرآن فرا خوانده ومیفرماید اگر در الهی بودن این کتاب مقدس شک و تردید دارید همانند آن را بیاورید(اگر راست میگویید).
۱-۲-۲. تحدی قرآن کریم
هم چنانکه گذشت یکی از شروط اعجاز این است که کسی نتواند مانند آن را بیاورد . قرآن کریم بارها مردم را به مبارزه طلبیده است تا اگر کسی میتواند مثل آن را بیاورد. لذا مناسب دیدیم در این بخش از فصل کلیات، به تحدی قرآن کریم پرداخته و استقرای کاملی از آرای ابن عاشور، پیرامون این مبحث، ذکر گردد.
قرآن کتاب مبارکی است، به چیزی که خیر زیادی داشته باشد مبارک میگویند. قرآن از همه نظر خیر است چه از نظر بلاغت الفاظ و حسن بیان و سرعت حفظ و سهولت تلاوت آن، چه از نظر زیباییهای معنایی کلام و حکمت و شریعت. به گونهای که در هر یک از این موارد، آیه و نشانه ای است بر صدق آورنده آن، هنگامی که پیامبر اکرم (|) معاندان را به هماوردی با این کتاب آسمانی فراخواند، آنان به نهایت ناتوانی خویش پی بردند و نتوانستند حتی یک آیه، هم ردیف با آیات قرآن بیاورند.[۴۴] با این وجودکفار و مشرکان مکه، بعد از مشاهده عجز خود از هماوردی با قرآن، بهتان های عجیبی به رسول اکرم(|) زده و ناتوانی خویش را این گونه توجیه کردند که آنچه در قرآن است چیزی جز افسانه های پیشینیان نبوده و البته قادر هستند اگر بخواهند همانند آن را بیاورند. { و إذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا إن هذا إلا أساطیر الأولین }[۴۵]. چنین نقل شده است که گوینده این سخن، نضر بن حارث، از قبیله عبدالدار بوده است که به حیره و دیگر سرزمین های فارس، سفرهای فراوانی کرده و به تجارت مشغول بود و در حین سفر، افسانه هایی که در آنجا میشنید حفظ و هنگام بازگشت، برای قوم خویش نقل میکرد.[۴۶]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱-۲-۲-۱. مراحل وآیات مربوط به تحدی
در بین علما، درباره اینکه این آیات پنجگانه مربوط به تحدی سیر نزولی منطقی دارند یا نه اختلاف نظر وجود دارد؛ مفسرانی مثل طبرسی، با پذیرش نبود ترتیب منطقی بین آیات تحدی، در حقیقت به هدف اساسی آیات تحدی، اشاره کرده است. ایشان ذیل آیه ۱۳ سوره هود مینویسد:« اگر گفته شود چرا تحدی، زمانی به ده سوره و گاهی به یک سوره و گاهی نیز به حدیث مثله، صورت گرفته است؟! در جواب می گوییم: تحدی به مقداری صورت گرفته است که در آن اعجاز قرآن کریم نسبت به کلمات منظوم عرب روشن شود. پس اشکالی ندارد که تحدی گاه به یک سوره باشد گاه به ده سوره.»[۴۷] نویسنده تفسیر” فی ظلال القرآن” نیز، نبود ترتیب منطقی را پذیرفته و سر اختلاف در متعلق تحدی را شرایط زمانی مختلف و درخواست ها، یا طعنه های ستیزهگران میداند. وی مینویسد: « به گمان من (وخدا داناتر است) مسأله آسان تر از این حرف ها است. در تحدی حالت نسبت دهندگان افتراء به پیامبر(ص) و زمان گفتار، در نظر گرفته شده است چرا که قرآن با مخالفت های بسیار ستیزه گران روبه رو میشد. از این روی گاهی میفرمود مانند قرآن را بیاورید، گاهی از آنان درخواست ده سوره ویا یک سوره را میکرد بدون این که ترتیب زمانی خاصی را در نظر داشته باشد چرا که تحدی نسبت به نوع قرآن صورت گرفته است نه مقدار آن وعجز نیز نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن.[۴۸] در این میان مفسران دیگر چون ابن عاشور نظر دیگری را اختیار نموده اند. از نگاه ابن عاشور، تحدی، ابتدا به آوردن کتابی همانند قرآن، صورت پذیرفت. { قُل لَّئنِِ اجْتَمَعَتِ الْإنسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن یأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کاَنَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًاًٌَُِِِّ }[۴۹]. بگو اگر انسانها و پریان(انس وجن) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد هرچند یکدیگر را (در اینکار) کمک کنند. اما زمانی که مشرکان از انجام آن عاجز ماندند، خداوند تخفیف قائل شده و آنان را به آوردن ده سوره، همانند سوره های قرآن، فرمان داد. {أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین }[۵۰] آنها مىگویند: او به دروغ این قرآن را به خدا نسبت داده و ساختگى است! بگو: اگر راست مىگویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید و تمام کسانى را که مىتوانید- غیر از خدا- براى این کار دعوت کنید! وقتی دوباره درمانده شدند، این بار از آنان خواست که باز، در صورت تردید در الهی بودن این کتاب، به آوردن یک سوره به مثل آن، اکتفا کنند. {وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین }[۵۱]و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کردهایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را- غیر خدا- براى این کار، فرا خوانید اگر راست مىگویید. نیز فرمود: {أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ} آیا آنها مىگویند: او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است؟! بگو: اگر راست مى گویید، یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر کس را مىتوانید (به یارى) طلبید![۵۲][۵۳] پس تحدی از منظر ابن عاشور از کل به جزء بوده است یعنی خداوند مخالفان را ابتدا به آوردن کل قرآن بعد به ده سوره و در نهایت به یک سوره، فراخوانده است.
ابن عاشور در تفسیر التحریر والتنویر، ذیل آیه { أَمْ یَقُولُونَ افْترََاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْترََیَاتٍ}[۵۴] بیان میکند با اینکه به ترتیب نزول سوره یونس قبل از سوره هود، علم دارد اما باز نظریه سیر نزولی آیات تحدی را برمی گزیند. و با نقل روایتی از ابن عباس وجمهور مفسران، میگوید: «تحدی ابتدا به آوردن ده سوره مثل سوره های قرآن انجام پذیرفت(آیه۱۳ سوره هود) اما سپس این حکم با آیه ۲۳ سوره بقره، نیز آیه ۳۸ سوره یونس، نسخ شده و به آوردن یک سوره تقلیل یافت .اما در واقع سوره یونس قبل از سوره هود نازل شده و با وجودی که این اصحاب، در نزول سوره هود قبل از سوره یونس، غفلت کرده و به خطا رفته اند، اما این نظر از حجیت و اعتماد برخوردار است.»[۵۵] ابن عاشور در ادامه، از قول “مبرد”[۵۶] نظر دیگری را مطرح کرده اما آن را چندان صحیح نمیشمارد. در این نظر آمده است: تحدی ابتدا به یک سوره، سپس به ده سوره (آیه موجود در سوره هود)، صورت پذیرفته است از آنجایی که این ده سوره می تواند ساخته و بربافته بوده ونیازی به رعایت کمال معنایی آن ها نیست، لذا تعداد سوره ها از یک به ده افزایش یافته و نسخ شده است اما این نظر قوی نیست.[۵۷]
برخی هر کدام از دو آیه {أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِه}[۵۸] و { وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ}[۵۹] را مربوط به یک مرحله جداگانه از تحدی دانسته و گفتهاند تحدی در مرحله اول بدون اینکه مقدار معینی از آیات، به مثل قرآن صورت پذیرفت. وقتی از آن عاجز ماندند این بار رخصت و تخفیف بیشتری داد و فرمود حد اقل ده سوره مانند این قرآن بیاورید. اما این بار هم عاجز ماندند و بار دیگر به ایشان آسان گرفت و به آوردن تنها یک سوره اکتفا کرد.{أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِه} با این حال باز نتوانستند از عهده آن برآمده و قدم از قدم بردارند. در مرحله آخر از آنان خواست که سورهای که حد اقل در یکی از وجوه اعجاز مشابه قرآن باشد بیاورند.{ وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ} اما با این حال کسی تاکنون قادر به این کار نشده است. در مراحل سه گانه اول حرف «من» که دلالت بر بعض میکند وجود ندارد و مخاطب آن مراحل، عرب عصر نزول بودند زیرا تنها بضاعت ایشان در بیان وبلاغت بود. اما در مرحله چهارم، با بهره گرفتن از حرف«من» دریافت میشود عموم مردم(چه عرب، چه عجم) مخاطب هستند و ایشان اگر بتوانند در بعضی از وجوه اعجاز مشابه قرآن بیاورند مورد قبول است.[۶۰]
۱-۲-۲-۲ تحدی در حروف مقطعه
در ابتدای برخی از سوره های قرآن حروفی وجود دارد که از آنها تعبیر به حروف مقطعه میشود و آراء مختلفی پیرامون مراد از این حروف، مطرح است. ابن عاشور، ذیل آیه اول سوره بقره «الم» ۲۱ دیدگاه علما را طرح نموده اما در نهایت تنها ۳ قول را به صحت نزدیک تر میداند :
الف) آوردن این حروف به منظور اثبات عجز افراد از آوردن مثل قرآن است.
ب) اسم سوری است که این حروف در ابتدای آنها قرار گرفته است.
ج) قسم هایی است که خداوند در جهت بیان شرافت این قرآن به آنها یاد کرده است.
از بین این سه نظر هم وجه اول را صحیح تر دانسته و نسبت به دو نظر دیگر ارجحیت میدهد. یعنی ای مشرکان وکافران به قرآن، این کتاب، از همان حروفی است که با آن تکلم کرده و در بینتان جاری است اما اگر میتوانید با آن حروف، کتابی مثل قرآن، بیاورید![۶۱] عائشه بنت الشاطیء مینویسد: «بعد از استقرای کاملی که در حروف مقطعه، با توجه به این که در چه سورهای آمده و در چه سیاقی قرار گرفته است به نکاتی دست یافتم»[۶۲] ایشان در نکته سوم نتایج خویش آورده است: «اکثر سورههایی که با حروف مقطعه، آغاز میشود زمانی نازل شدهاند که سرکشی مشرکان در برابر آن به آخرین حد خود رسیده بود و با گشاده زبانی وحی را افترا و سحر و شعر و کهانت قلمداد میکردند و به همین سبب قرآن، آنان را مخاطب تحدی وهماوردطلبی خویش قرار داد و همه آنان را همراه با جنیانی که پشتیبانیشان میکردند، با اتصاف به این ناتوانی، به این مبارزه فراخواند که اکنون که مدعیاند محمد(|) آیات قرآن را از خود ساخته و به خدا نسبت داده است، سورهای همانند آن یا ده سوره خود ساخته همانند آن یا گفتاری همانند آن را بیاورند. اما آنان لال شدند و نتوانستند به رغم همکاری، سورهای همانند سورههای آن بیاورند که آن کتاب عربی صریحی است؛ الفاظش از زبان آنها و حروفش همان حروف الفبای آنان است. همان حروفی که چون جدا جدا،خواه به صورت یک حرفی و خواه به صورت چند حرفی، خوانده میشود هیچ مفهومی را بیان نمیکند، اما چون در جایگاه خاص خود در قرآن قرار میگیرد، راز بلاغت اعجاز گونه آن آشکار میگردد.[۶۳] سوالی اینجا مطرح است که اگر حروف مقطعه به منظور تحدی به کار رفته است تنوع در این حروف به چه مناسبت است؟! اگر پاسخ تفنن وملال آور نبودن آن ها باشد باز سوال دیگری مطرح میشود و آن اینکه پس تکرار برخی از آنها مثل «الم» در آغاز برخی سور، چه دلیلی میتواند داشته باشد؟!
در واقع باید ذکر کرد آنچه ابن عاشور درباره علت ذکر این حروف در ابتدای سور بیان کرده است تنها میتواند به عنوان یک احتمال، درکنار سایر احتمالات بیان شده، قرار داد، نه اینکه به حتم ویقین صحیح ترین آن ها باشد. ایشان درتمام تفسیر خویش، هرگاه به حروف مقطعه میرسد به معانی غیر مختار این حروف که توسط سایر مفسران بیان شده اشاره گذرایی داشته و در نهایت اعلام میدارد در این باره هیچ حدیث معتمدی وجود نداشته و قول مختار درباره این حروف، همان است که در آیه اول سوره بقره بدان پرداخته است.[۶۴]
۱-۲-۲-۳. گستره تحدی (شمول افرادی- شمول زمانی- شمول احوالی)
برخی چنین گمان بردهاند که تحدی قرآن مخصوص صدر اسلام است. به اعتقاد این گروه ، قرآن همیشه معجزه بوده اما مقرون به تحدی نیست و دیگر همآورد نمیطلبد، از جمله دکتر عایشه بنت الشاطیء ( نویسنده و قرآن پژوه معاصر مصری) بر این باور است که «ما امروزه به اعجاز قرآن استدلال میکنیم ولی تحدی قائم نیست» وی عقیده دارد که قرآن به گونهای نیست که حتی در این دوران نیز کسی نتواند مانند آن را ارائه دهد بلکه ممکن است مقالهای در حد بالای فصاحت و بلاغت باشد و با قرآن همآوردی کند![۶۵]
خداوند، درآیه {أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر اله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا }[۶۶] آیا درباره قرآن نمىاندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىیافتند. به معانی قرآن هم تحدی نموده است آنچنان که بر الفاظ آن از حیث بلاغت، تحدی جسته بود.[۶۷] در آیه {قل فأتوا بکتاب من عندالله هو أهدی منهما أتبعه إن کنتم صادقین}[۶۸] بگو: اگر راست مىگویید (که تورات و قرآن از سوى خدا نیست)، کتابى هدایتبخشتر از این دو از نزد خدا بیاورید، تا من از آن پیروى کنم! مشرکان، به بعد هدایتی نظم و بلاغت قرآن وعلوم و حقایقی که در بردارد دعوت به تحدی شدهاند.[۶۹]در آیه {الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیم}[۷۰] شروع آیه همراه با تحدی نسبت به مشرکان بوده وکنایه وتعریضی است مبنی بر اینکه این قرآن از همین حروفی است که در کلام روزمره خود از آن استفاده می کنید پس اگر می توانید الفاظی همانند الفاظ قرآن بیاورید. در ادامه آیه، انتخاب و ذکر وصف”حکیم” از بین دیگر اوصاف کمالیه قرآن کریم خود تحدی دیگری برای مشرکان درپی دارد یعنی با ذکر حروف مقطعه، اعجاز لفظی قرآن ، و با ذکر حکیم بودن قرآن، اعجاز محتوایی آن را به رخ دشمنان و مخالفان کشیده است. در آیه {قل لئن اجتمعت الإنس والجن علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا }[۷۱] بگو اگر انسانها و پریان(انس وجن) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد هرچند یکدیگر را (در اینکار) کمک کنند، اشارهای به شرف قرآن دارد که منتی است بر اهل ایمان، به دلیل اینکه مایه شفا و رحمت و تحدی است که عجز مخالفان را از آوردن مثل این کتاب، آشکار میسازد و جایز است مرجع ضمیر قرآن (مانزّلنا) باشد یعنی: پس سورهای از جنس (از مثل) قرآن بیاورید. نیز می تواند، مرجع ضمیر به عبد (پیامبر (|)) برگردد، یعنی : پس سورهای از مثل پیامبر (|) ( که امی است) بیاورید. یعنی صدور یک سوره مثل سورههای قرآن از فردی درس نخوانده مثل پیامبر (|) ممکن نیست.[۷۲]
مراد از مماثلت با قرآن، باید مماثلت در مجموع وجوه فصاحت وبلاغت، معانی و آداب و شرائع باشد و این وجوه همان اعجاز لفظی و علمی قرآن است.[۷۳] با مطالعه وبررسی دقیق تر در تفسیر آیات دیگر، مشخص شد در تحدی، مماثلت، شامل وجه غیبی، نیز بوده و ابن عاشور قائل به تحدی قرآن نسبت به علم غیب و اخبار مربوط به انبیای گذشته، نیز میباشد.[۷۴]
ابن عاشور با بهره گرفتن از تناسب این حروف با آیه بعد آن، در سوره آل عمران، با اشاره به شأن نزول آیه، بیان میکند این حروف در مقام تحدی با نصارای نجران و در قضیه مجادله، نازل شده است. درواقع، بعد از مشرکان، نصارای نجران بزرگترین دشمن قرآن و تکذیب کننده رسول بر حق خدا(|) بوده اند. سوال دیگری که اینجا مطرح میشود این است که آیا تحدی قرآن، مربوط به قوم وقشر و زمان خاص است ؟! با کمک تفسیر آیه { هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق }[۷۵] از تفسیر التحریر و التنویر، میتوان بیان کرد قرآن، اسلام را دین حق، هدایت و اشرف ادیان معرفی میکند و نشانه صدق وراستی آن را معجزه قرآن میداند. این معجزه با عقل درک میشود و مردم تمام عصرها در فهم اعجاز آن، برابر هستند.[۷۶] نیز قرآن از خود با وصف” مبین” یاد کرده است.[۷۷] و این معنا را افاده میکند که دریافت هدایت و فهم شواهد صدق و اعجاز این کتاب مقدس، برای هرکسی که در آن نگریسته وتأمل کند، میسر است.[۷۸] با این گفتار، دانسته میشود که اعجاز قرآن همیشه و در تمام نسلها وجود داشته و مسألهای نیست که منحصر بر قوم یا گروه خاصی باشدو بالطبع تحدی قرآن نیز همیشگی و شامل تمام دورانها وتمام ملت ها خواهد بود. { قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً }[۷۹] با این توضیحات، روشن میشود قرآن دارای سه شمول است : ۱-شمول افرادی: قرآن میفرماید: { لئن اجتمعت الجن و الانس علی ان یأتوا بمثل هذاالقرآن لایأتون بمثله }[۸۰] یعنی اگر همه افراد انسانها و حتی جنها جمع شوند نمیتوانند مثل قرآن را بیاورند و به اصطلاح، عام افرادی است. بطوری که شامل همه افراد موجود انسانها و حتی افرادی که در آینده میآیند میشود.۲- شمول زمانی: یعنی این دعوت و تحدی قرآن از زمان صدر اسلام شروع شده و همیشه ادامه دارد و لذا میفرماید: {فان لم تفعلوا و لن تفعلوا }[۸۱] اگر در گذشته نتوانستید مثل قرآن را بیاورید و هرگز هم نخواهید توانست .۳- شمول احوالی: در هیچ حالی نمیتوانید مثل قرآن را بیاورید یعنی اگر عرب و یاعجم، ادیب(متخصص عرب) و یا متخصص در هر زمینه دیگر باشد نمیتوانید مثل قرآن را بیاورید. و از این شمول و عموم و اطلاق آیه میتوان استفاده کرد که آن جهت و رمز اعجاز قرآن باید چیزی دیگر باشد. که شامل همه زمانها و همه احوال باشد. و این در حالی است که برخی مثل شاطبی میگویند: اعجاز قرآن مخصوص زمان صدر اسلام است. و همین که ادیبان آن دوره نتوانستند مثل قرآن را بیاورند دلیل معجزه بودن قرآن است و در اعصار بعدی فقط به همین مطلب احتجاج میشود.[۸۲]
۱-۲-۲-۴. کمترین حد آیات در تحدی
ابن عاشور نیز همانند دیگر علما کوچکترین حد معجز قرآن را یک سوره میداند و چون کوچکترین سوره موجود در قرآن از سه آیه تشکیل یافته است پس کمترین مقدار قرآن، که انس و اجن، دعوت به تحدی شدهاند، سه آیه میباشد. ایشان ذیل آیه { أو لم یکفهم أنا أنزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم }[۸۳] آیا براى آنان کافى نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت مىشود؟! میگوید: قرآن حدودا دارای ۶۰۰۰ آیه است و چون کوچکترین سوره ی قرآن دارای سه آیه است، بدین ترتیب، در قرآن، حدود ۲۰۰۰ معجزه حاصل میشود. این مقدار معجزه، تاکنون بر هیچ پیامبری داده نشده است.[۸۴]
البته می توان با بهره گرفتن از الفاظ خود ابن عاشور به نظر دیگری هم اشاره کرد ؛ ایشان ذیل آیه {فَلْیَأْتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صادِقین}[۸۵] بیان میکند: «حدیث در اصل به معنای خبر دادن از حوادث است و مجازا بر معنای مطلق کلام نیز اطلاق می شود، نیز جایز است به معنای خبر از گذشتگان باشد مانند قصه های قرآن»[۸۶] این یعنی اگر معارضان، در الهی بودن این کتاب شک دارند، از اخبار غیبی گذشتگان، اگرچه یک خبرهمانند قرآن بیاورند، توانستهاند با قرآن به مبارزه برخاسته و سد مقاوم تحدی قرآن را بشکنند.
۱-۲-۳. امی بودن پیامبر، مکملی بر اعجاز قرآن
قرآن مجید روی کلمه “امی” یعنی”درس نخوانده ” در مورد پیامبر، مکرر تکیه کرده است. نیز به صراحت در آیه {و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک إذا لارتاب المبطلون}[۸۷] میفرماید تو هرگز پیش از این کتابى نمىخواندى، و با دست خود چیزى نمىنوشتى، مبادا کسانى که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند. چنین پیامبری از چنان محیطی برخاست و کتابی آورد که وضع آن محیط آشفته، فقیر، تاریک، محروم و پر از هرج و مرج را به کلی دگرگون ساخت. شعاع نیرومند این کتاب، کم کم به خارج افتاد و فصل نوینی در تاریخ بشریت گشود. کتابی آورد که هر شنوندهای را مسحور و مجذوب خود میساخت و در اعماق دلها نفوذ میکرد. کتابی که بزرگترین عامل موفقیت او در هدفهای مختلف انقلابی، تربیتی، اجتماعی و سیاسی بود.[۸۸] ابن عاشور در قول ۱۷ از بین اقوال ۲۱ گانه پیرامون حروف مقطعه، به اعجاز عملی رسول اکرم(|) اشاره میکند که با وجود امی بودن، اصول قرائت را میدانسته و تهجی حروف برای آن حضرت، دشوار نبود.[۸۹] ایشان ذیل عبارت “لا ریب فیه” میگوید: بدون شک این قرآن از جانب خداوند نازل شده و شایسته نیست کسی در وحیانی بودن آن شک وتردید به خود راه دهد زیرا حتی کوچکترین سوره آن هم معجزه است چه برسد به مجموع این کتاب آسمانی. از طرف دیگر امی بودن پیامبر و نیز صدق وراستی وامانت داری او در بین امت عرب، نظریه اعجاز قرآن را تقویت میکند. [۹۰]
در ابتدای تفسیر شوری، با اشاره به حروف مقطعه آغاز سوره، مسأله تحدی را بیان کرده و با توجه به آیه ۵۲ همین سوره که از آیات پایانی سوره است {مَا کُنتَ تَدْرِى مَا الْکِتَابُ وَ لَا الْایمَانُ وَ لَاکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نهَّْدِى بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا } به امی بودن آن حضرت پرداخته و آن را از بزرگترین دلایل وحی بودن این کتاب مقدس برمیشمارد.[۹۱]یا در سوره قلم که در آیه اول این سوره بیان میکند، در این سوره، دو تحدی به کار رفته است؛ اولی مربوط به حروف مقطعه «ن » و دیگری به معجزه امی بودن پیامبر اکرم (|) مربوط میشود. {والقلم وما یسطرون }[۹۲] نیز، در آیه {علم الإنسان ما لم یعلم } امی بودن پیامبر، به عنوان وصفی مکمل بر اعجاز قرآن، اشاره شده است.[۹۳]
با این بیانات و نیز با توجه به مقدمه این تفسیر که امی بودن پیامبر را از وجوه اعجاز به شمار نیاورده است به نظر میرسد ابن عاشور امی بودن پیامبر را وجه اعجاز ندانسته بلکه آن ، مکملی بر اعجاز است.
۱-۲-۴. وجوه اعجاز درتفسیر التحریر و التنویر
درباره وجوه اعجاز قرآن معمولا بین صاحب نظران اختلاف است. در تفسیر التحریر و التنویر، ذیل چهار عنوان به این وجوه پرداخته شده است:
۱-درجه عالی بلاغت و بالاترین سطح نظم زبان عربی که مفید کلمات معنی دار با اغراض بلاغی است.
۲- نوآوری های بلاغی و فن نظم و چینش آیات در چارچوب زبان عربی، به گونه ای که قبل از قرآن در نزد مردم عرب زبان سابقه ای نداشته است. ابن عاشور، تعبیر«مبتکرات القرآن» را برای این وجه بهکار میگیرد.
۳-معانی حکیمانه، اشاره به حقایق علمی وعقلی که عقول بشر در عهد نزول قرآن ونیز حتی در دوره های بعد، به آنها راه نیافته بود.
۴-ابن عاشور به تبعیت ازعلمایی مثل قاضی عیاض وکتابش «شفاء»، وجه چهارمی هم برای اعجاز برشمرده و آن، خبر دادن از اخبار غیبی است و این وجه را، به عنوان وجه چهارم اعجاز ذکر میکند.[۹۴] قرآن از جهت سوم برای تمام بشریت و در تمام دوره های حیات بشر معجزه است و این اعجاز همراه با گذشت زمان استمرار دارد اما از بعد چهارم،که برخی آن را مزید بر این سه وجه ذکر کرده اند، به صورت تفصیلی برای اهل زمان نزول معجزه است.[۹۵]
دکتر عبد القهار العانی در اینکه چرا ابن عاشور مخاطب دو وجه نخست از وجوه اعجاز یعنی بلاغت و فصاحت الفاظ قرآن نیز اسلوب بدیع آن را مختص عرب و دیگر وجوه را متوجه عموم مردم دانسته است، مینویسد: چنین تقسیمی وارد نبوده و صحیح نیست زیرا اعجاز قرآن با تمام وجوهش متوجه تمام انسانها است و ویژه عرب نیست.[۹۶]
جمعبندی
ابن عاشور مفسر مالکی مذهب، کتاب تفسیر التحریر و التنویر را در سی مجلد و با مقدمه ای مفصل نگاشته و در آن پیرامون اعجاز قرآن کریم نکاتی را بیان کردهاست که گاه دیگر مفسران بدان نپرداختهاند.
از شرایط اعجاز، عجز دیگران از همآوردی با آن است. قرآن کریم، همواره مخالفان خود را دعوت به مبارزه کرده است اما تاکنون کسی تاب ایستادن در برابر این تحدی را پیدا نکرده است. ابن عاشور به سیر نزولی آیات تحدی معتقد است. یعنی ابتدا تحدی، به آوردن کتابی همانند قرآن صورت پذیرفته، سپس به ده سوره کاهش یافته و در نهایت از مخالفان خواسته شده است که اگر در حقانیت این کتاب الهی تردید دارید یک سوره همانند آن را بیاورید.
ابن عاشور معتقد است هدف و حکمت اصلی خداوند از بیان حروف مقطعه در ابتدای برخی از سورهها، اثبات عجز مخالفان از همآوردی با این کتاب است بدین وسیله گویی خداوند میفرماید: ای مشرکان و کافران! این کتاب از همان حروفی است که با آن تکلم میکنید و در بینتان جاری است پس اگر میتوانید مثل آن را بیاورید! اما به راستی اگر مراد از این حروف، تحدی است پس مراد از تنوع این حروف چیست؟ اگر پاسخ تفنن و ملال آور نبودن آن باشد پس، تکرار این حروف در آغاز برخی از سور به چه معناست؟!
کمترین حد تحدی از نگاه ابن عاشورسه آیه است یعنی برابر با کوچکترین سوره قرآن.
از نظریات خاص ابن عاشور این است که امی بودن پیامبر، نه به عنوان وجه اعجازی بلکه مکملی بر اعجاز قرآن کریم است.
وجوه اعجاز در تفسیر التحریر و التنویر با تبعیت از آرا متقدمان، اما با رویکردها و بیانات جدیدی مطرح میشود. ایشان چهار وجه اعجاز را برمیشمارد.۱- عالیترین سطح بلاغت و نظم الفاظ،۲-نوآوریهای بلاغی و چینش الفاظ. ابن عاشور از این وجه با عنوان نوآوریهای قرآن یاد میکند.۳- حقایق علمی و اخلاق و حکمت ۴- اعجازغیبی. در فصول آینده به بررسی هر یک از این وجوه پرداخته خواهد شد.
فصل دوم
اعجاز بیانی
عموم مسلمانان و حتی بیگانگان که منصفانه و بدون غرضورزی به کتاب الهی قرآن، نظر بیندازند برایشان ثابت و مسجل میشود که این کتاب، معجزه بزرگ حضرت محمد(|) است. اعجاز بیانی قرآن به حدی برجسته است که برخی را برآن داشته است که اعجاز قرآن تنها در بیان آن است. با این حال بسیاری از دانشمندان وجوه دیگری نیز برای معجزه بودن قرآن برشمردهاند اما همگی اتفاق نظر داشته و اذعان میدارندکه اعجاز بیانی، بزرگترین، مهمترین و شاملترین این وجوه است زیرا آیهای از قرآن نیست که خالی از این وجه باشد در حالی که دیگر وجوه اینگونه نیست بلکه درلابه لای آیات پراکنده شده است.[۹۷] رسول اکرم (|) فرموده است : « لا تحصی و لا تبلی غرائبه »[۹۸] یعنی شگفتیهای قرآن هرگز تمام نمیشود و نوآوریهای آن به کهنگی نمیگراید.
حضرت امیر (×) در سخنان گهر بار خویش میفرماید: «قرآن نورى است که چراغهایش خاموش نمى شود، و چراغى که افروختگى اش کاهش برنمى دارد، و دریایى که قعرش درک نمى گردد، و راهى که حرکت در آن گمراهى ندارد، و شعاعى که روشنى آن تاریک نمى شود، و جداکننده حق و باطلى که برهانش خاموشى ندارد، و ساختمانى که پایه هایش ویران نگردد، و دارویى که بیم بیماریهاى آن نمى رود، و بلندمرتبه اى که یارانش را شکست نرسد، و حقّى که مددکارانش دچار شکست نشوند. قرآن معدن ایمان و میانْ سراى آن، چشمه هاى دانش و دریاهاى آن، باغهاى عدل و داد و حوضهاى آن، پایه هاى اسلام و اساس آن، وادیهاى حق و دشت هاى سرسبز آن است، دریایى است که آب برداران آبش را تمام نکنند، و چشمه هایى است که آبکشان آب آنها را به آخر نرسانند، و آبشخورهایى است که واردان از آن کم ننمایند، و منازلى است که مسافران راهش را گم نکنند، و نشانه هایى است که از چشم راهروان پنهان نماند، و تپّه هایى است که روندگان از آنها نگذرند. خداوند آن را سیرابى تشنگى دانایان قرارداد، و نیز بهار قلوب بینایان، و مقصد راههاى صالحان، و دوایى که پس از آن بیمارى نیست، و نورى که با آن تاریکى نباشد، و ریسمانى که جاى چنگ زدن به آن محکم است، و حصار با بنیانى که آفات را بر اوج آن راه نیست، و براى دوستدارانش عزّت، و براى واردش صلح و ایمنى، و براى اقتداکننده به آن راهنما، و براى آن که آن را مذهب خود قرار دهد عذر و دلیل، و برهان کسى که با آن سخن گوید»[۹۹]