کوچک شدن سهم باغدار از قیمت نهایی محصول می شود. به جز نوع محصول و مکان فروش نحوه فروش محصولات نیز در میزان حاشیه بازاریابی موثر است. مقایسه این معیار در اشکال مختلف فروش نشان می هد که کارآمدترین روش فروش، فروش مستقیم و فروش به صورت حق العمل کاری است در حالی که بیشتر باغداران محصولات خود را به صورت سلف می فروشند، با برآورد مدل های لاجیت مشخص شد مهمترین عوامل در انتخاب نحوۀ فروش، سن، مساحت باغ، فاصله باغ تا شهر و درآمد فعالیت غیرباغداری باغداران بوده است. وی پیشنهاد کرد یکی از راه های افزایش درآمد این تولید کنندگان، سوق دادن آنها به فروش مناسب تر میباشد.
رئیسی (۱۳۷۷) در مطالعهی خود که به بررسی بازاربرنج درشهرستان بابل بود، تابع حاشیه بازاریابی برنج را با بهره گرفتن از مدلهای اضافه بها و ارتباط نسبی تخمین زد وکارایی بازاریابی مسیرهای گوناگون را مورد بررسی قرار داد و برای بررسی اثرات پیوستن ایران به یک بازار منطقهای از روش اندازهگیری تغییرات قیمت بر روی منافع استفاده شده و عوامل مؤثر و میزان تاثیر آنها بر رفتار کشاورزان از نظر نوع محصول فروخته شده (شلتوک یا برنج) با بهره گرفتن از مدل لاجیت۱ مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت جهت بررسی قیمت نسبی برنج از رابطه مبادلهای استفاده گردید و نتیجه گرفت که رابطه حاشیهی بازاریابی برنج در استان مازندران، با قیمت های خرده فروشی، مستقیم و با هزینه های بازاریابی ، معکوس است این روابط با هر دو مدل اضافه بها و ارتباط نسبی تائید شده است.
کاظم نژاد و صدرالاشرافی (۱۳۷۸) به تحلیل اقتصادی حاشیه بازاریابی با بهره گرفتن از مدلهای اقتصادی مطالعه موردی برنج پرداخته اند. در این مطالعه ضمن معرفی مدلهای حاشیه بازاریابی و همچنین شناسایی عوامل سیاستهای مؤثر بر حاشیه بازاریابی، اقدام به تخمین تابع فاکتورهای اقتصادی مؤثر بر حاشیه
۱- Mpdel Logit
بازاریابی برنج با استفاده ازمدلهای مارک – آپ هزینه بازاریابی شده است. نتایج نشان میدهد که مهمترین عوامل مؤثر بر حاشیه بازاریابی برنج در ایران، سیاستهای ناشی از تغییر نرخ سوخت و فرآوردههای نفتی میباشند.
حسن پور (۱۳۷۹) در تحقیقی با عنوان «بررسی مسائل بازاررسانی انگور در استان کهکیلویه و بویر احمد» با بهره گرفتن از روش تحقیق پیمایشی و پرسشنامه و مصاحبه به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات با این فرضیه که بین سطوح درآمدی باغداران و مهارتهای بازاریابی آنها رابطه مستقیم و معنی دار وجود دارد؛ به این نتیجه رسید که باغداران در زمینه فروش محصول با مشکلاتی مواجه هستند که دلیل اصلی آن در نارسایی نظام بازاریابی است. نتایج نشان داد برداشت محصول بطور سنتی بوده و به دلیل عدم دسترسی به جاده مناسب ضایعات محصول بالاست. ۳۱ درصد انگورکاران باغات خود را اجاره و ۱۹ درصد آنها محصول را پیش فروش میکنند. سهم تولیدکنندگان از قیمت نهایی انگور پایین بوده و این به دلیل خدمات گسترده بازاریابی نبوده است بلکه به خاطر کم بودن قدرت چانه زنی باغداران در زمان فروش می باشد. وی به این نتیجه رسیده است که ۹/۱۰ درصد انگورکاران، محصولاتشان را با دریافت پول نقد به فروش می رسانند و بقیه به صورت اقساطی و یا چک مدت دار، محصولاتشان را به فروش می رسانند. وی در پایان پژوهش خود تغییر ساختار نظام بازاررسانی موجود از طریق تشکیل اتحادیه ها یا تعاونی های محلی در مناطق عمده تولید محصول، احداث جادههای مناسبی جهت رفت و آمد به باغات در نواحی کوهستانی، نظارت بر قیمت ها و آموزش و ترویج در زمینه بسته بندی و بازاررسانی انگور را جهت ایجاد انگیزه در ذهن باغداران در نگهداری باغات و افزایش عملکرد در هکتار و فروش بیشتر پیشنهاد میکند.
سیدان (۱۳۷۹) در تحقیقی تحت عنوان بررسی بازاریابی و صادرات سیر در استان همدان
با بهره گرفتن از روش میدانی و پرسشنامه به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات، با این فرضیه که عملیات بازاریابی خارج از حوزه فعالیتی باغداران و توسط کارگزاران مستقل بازاریابی انجام میشود؛ به این نتیجه رسید که میدان داران و واسطه ها نقش رابطه میان تولیدکنندگان و خرده فروشان و صادرکنندگان را به عهده دارند و میدان دار علاوه بر فروش محصول تولید کنندگان در برابر دریافت حق العمل یک منبع اعتباری برای تولید کنندگان نیز میباشد، میدان دار با پرداخت اعتبار و یا پیش خرید محصولات از کشاورزان به درجه وابستگی آنان به میدان افزوده است و از این طریق به سودهای ناشی از ایجاد بازار انحصاری دست می یابد. وی افزایش اندازه مزرعه، امکان حمل و نقل هوایی محصولات فسادپذیر، ایجاد یک نوع درجه بندی و یکنواختی خاص برای محصول، حذف دخالت اشخاص حقیقی و حقوقی ناآشنا به بازار و بازرگانان غیر حرفه ای، استمرار صادرات محصول در بازارهای بین المللی، آشنا ساختن صادرکنندگان با مقررات جاری کشور و دیگر کشورهای جهان، برنامه ریزی و هماهنگی در مورد مقدار تولید و صادرات و ارائه اطلاعات دقیق و پیش بینی بازارهای بین المللی را پیشنهاد میکند.
نوروزی (۱۳۷۹) درمطالعهی خودکه به بررسی بازاریابی برنج دراستان گیلان بود، بااستفاده ازمدلهای اضافه بها، حاشیهی نسبی، هزینه بازاریابی وانتظارمنطقی بیانگرآن است که هزینه بازاریابی و قیمت خرده فروشی دارای ارتباط مستقیم ومعنی داری با حاشیهی بازاریابی این محصول هستند. بررسی کارآیی بازاریابی نشان داد که کارآیی قیمتی مسیر بازاریابی که کشاورزان محصول خود را در بازار عمده فروشی به فروش میرسانند، نسبت به کارآیی قیمتی دیگر مسیرها بیشتر و سهم شالیکاران از قیمت مصرفکننده بالاتر است. مطالعه پیوستگی بازاربااستفاده ازآزمون همگرایی وآزمون علیت انگل-گرانجرنشان دادکه بازاربرنج پیوسته بوده وارتباط بلندمدت یکطرفه ازبازارتهران به بازارگیلان وجوددارد.
انویه تکیه (۱۳۸۱) در رساله خود با عنوان «بررسی سیستم تولید، بازاریابی و تجارت سیب در ایران (مطالعه موردی استان آذربایجان غربی)» با اشاره به این که آگاهی از وجود یا عدم وجود مزیت نسبی تولید، حمایتهای قیمتی دولت و به تبع آن مزیت نسبی صادرات، بازاریابی و تجارت آن نیازمند نگرش سیستمی و جامع میباشد، با بهره گرفتن از روش میدانی و پرسشنامه به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات و داده های سری زمانی (۷۸-۱۳۶۲) به بررسی بازاریابی و تجارت سیب پرداخت. نتایج اولیه تحقیق وی حاکی از وجود مزیت نسبی در تولید، سودآوری خالص اجتماعی بالا، حمایت دولت از باغداران سیب در زمینه یارانه نهادهها، عدم حمایت قیمتی از محصول در سطح کشور و دراستان آذربایجان غربی میباشد. در ادامه تحقیق جهت بررسی جامع سیستم بازاریابی انواع معیارهای مرتبط از جمله حاشیه بازاریابی، ضریب هزینه بازاریابی، کارایی نظام بازاریابی و عوامل تأثیرگذار بر انتخاب شیوه فروش توسط تولیدکنندگان سیب و انواع خدمات بازاریابی محاسبه گردید. نتایج کلی حاکی از عدم وجود نظام بازاریابی کارا و خدمات بازاریابی نامناسب بوده و کیفیت خدمات بسته بندی، انبارداری و سایر خدمات بازاریابی نامطلوب بوده و هیچگونه حمایتی از جانب دولت در زمینه فروش محصول صورت نگرفته است. و برای تولیدکنندگان مناسبترین شیوه فروش محصول در صورت وجود خریداران، به صورت سلف خر (پیش فروش) می باشد. وی ایجاد تعاونیهای بازاریابی جهت کاهش هزینه های بازاریابی، ایجاد برنامه بازدیدنوبتی باغداران روستاهای مناطق مختلف توسط گروه ترویج سازمان جهاد کشاورزی استانها، هماهنگی و ارتباط بیشتر مسئولین کشاورزی و باغداران، اتخاذ تدابیری جهت خرید میوه زیر درختی از باغداران، ایجاد صنایع تبدیلی در جهت افزایش ارزش افزوده به کشاورزی، آموزش مستمر به صادرکنندگان در زمینه های بازاریابی و استانداردهای تولید و عرضه محصولات خاص صادراتی، ایجاد معافیت های مالیاتی برای شرکت های بازاریابی و تحقیقاتی در امر صادرات را پیشنهاد میکند.
طاهری (۱۳۸۱) در مطالعهای به بررسی بازاریابی گردو در ایران پرداخته است. نتایج تخمین حاشیه بازاریابی با بهره گرفتن از الگوهای اضافه بهاء، حاشیه نسبی، هزینه بازاریابی و انتظارات منطقی بیانگر آن است که متغیر هزینه بازاریابی در دو الگوی انتظارات منطقی و هزینه بازاریابی معنی دار شده است و دارای رابطه مثبتی با حاشیه بازاریابی میباشد. قیمت خرده فروشی و مصرف کننده درالگوی حاشیه نسبی معنی دار شده و در مدل اضافه بهاء (مارک آپ) معنی دار نشده است. در الگوی حاشیه نسبی این قیمت دارای رابطه مثبتی با حاشیه بازاریابی است و یک واحد تغییر در قیمت خرده فروشی باعث افزایش ۱۱/۰واحد در حاشیه بازاریابی میشود.
فلاحی (۱۳۸۳) در مقاله ای با عنوان «مسائل بازاریابی خرمای ایران» با بهره گرفتن از روش میدانی و پرسشنامه و مصاحبه به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات با این فرضیه که بین کارایی نظام بازاریابی و سطح درآمد باغداران رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد، به این نتیجه رسید که به دلیل نارسایی ابزار توزیع و کاستیهایی که در امر نحوه ارائه، بسته بندی و تبلیغات صورت میگیرد کارایی بازاریابی نازل است. در مورد ایران متأسفانه کارایی پایین بازاریابی در صحنه بین المللی برای محصولاتی چون خرما مزیت های نسبی بالای تولید را خنثی میکنند. وی نتیجه گرفت ناکارایی نظام بازاریابی در مسیرهایی که حداقل عوامل بازاریابی (تولید کننده- مصرف کننده) در آن قرار دارد کمترین مقدار است و چنانچه اقداماتی به عمل آید که کلیه خدمات بازاریابی توسط تولید کنندگان صورت گیرد کارآیی بازاریابی افزایش و هزینه های آن کاهش مییابد. وی تشکیل تعاونیهای توزیع و بازاررسانی توسط تولید کنندگان، فراهم آوردن تسهیلات اعتباری برای باغداران، آموزش باغداران در مورد اهمیت و زمان مناسب برای برداشت محصول، نظارت کمیته های نرخ گذاری و حمایت از باغداران در افزایش قدرت چانه زنی در مقابل خریداران، مطالعه و تحقیق در مورد بازارهای بزرگ مصرف، شناخت سلیقه و ذایقه مصرفکنندگان نهایی از یک سوء و همچنین شناخت رقبا در بازار جهانی، فعال شدن مؤسسه استاندارد در کشور، کنترل کیفیت و نظارت بر عملیات درجه بندی، حمل، فرآوری و بسته بندی، اعطای تسهیلات برای صادرات از سوی دولت، کاهش تشریفات گمرکی دست و پا گیر، حذف کاغذبازی های زائد اداری و بطور کلی اصلاح قوانین صادرات را پیشنهاد میکند.
اسدی (۱۳۸۴) در مقاله خود با عنوان «بازاریابی مرکبات در استان مازندران مطالعه موردی؛ منطقه تنکابن»، با بهره گرفتن از روش میدانی و پرسشنامه به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات به بررسی حاشیه بازاریابی و سهم هر یک از عوامل در این مسیر و عوامل مؤثر بر ضایعات و نحوه فروش محصول پرداخته است. در بین هزینه ها، هزینه انبارداری و ضایعات محصول را بیشتر از دیگر هزینه های بازاررسانی برآورده کرده است. وی در مورد سهم عوامل بازاریابی در منطقه، سهم واسطه ها را در حد بالا، ۳۱ درصد محاسبه کرده و سهم تولید کننده از قیمتی که مصرف کننده میپردازد را در حدود ۴۰ درصد برآورد کرده است. وی پیشنهاد میکند با تغییر نحوه فروش محصول در جهت کوتاه شدن دست واسطه ها اقدام شود و دست اندرکاران با حمایت بیشتر زمینه را برای مطالعه کارایی سیستم بازاریابی و بازاررسانی محصولات مختلف آماده سازند. با توجه به فرآوردههای مختلف میوه مرکبات و امکان فروش و نگهداری محصول در مدت زمان طولانی در سالهایی که بارآوری محصول زیاد است، به اعتقاد ایشان برای جلوگیری از هدر رفتن میوه های ریز واحدهای تبدیلی در منطقه باید افزایش یابد، همچنین با آموزش باغداران برای آشنا شدن آنها با مراحل مختلف سیستم بازاررسانی محصول می توان ضایعات محصول را به حداقل رساند. از نکات قابل توجه در این پژوهش، میزان ضایعات در انبار بوده است که بیشترین میزان ضایعات را به خود اختصاص داده است و پیشنهاد شده است بسته به نوع و طبیعت محصول از انبارهای مجهز و مدرن استفاده شود تا ضایعات موجود در این بخش نیز به حداقل ممکن برسد.
اشرفی و همکاران (۱۳۸۴) دربررسی عوامل مؤثر برحاشیه بازاریابی انگور وکشمش درایران با استفاده ازتوابع اضافه بها وهزینه بازاریابی کشمش که حاکی ازتأثیر عواملی همچون میزان صادرات، میزان تولید و قیمت محصول کشمش وتأثیر شاخص هزینه های حمل ونقل، میزان تولید، قیمت خرده فروشی و قیمت عمده فروشی انگور برحاشیههای بازاریابی این محصول میباشد. وبه این نتیجه رسیدندکه متوسط حاشیه خرده فروشی دومحصول انگور وکشمش درایران ازحاشیه عمده فروشی آنها بیشتر و سهم خرده فروش درقیمت نهایی انگور وکشمش افزایش و سهم تولیدکننده وعمده فروش کاهش یافته است.
رشیدی (۱۳۸۴) در مطالعه خود با عنوان «بررسی اقتصادی بازاریابی و صادرات محصولات صنایع غذایی (مطالعه موردی؛ آب میوه و رب گوجه فرنگی)» با بهره گرفتن از روش میدانی و اطلاعات دوره زمانی (۸۲-۱۳۶۸) و پرسشنامه به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات، به بررسی حاشیه بازاریابی سه محصول گوجه فرنگی، سیب و انگور در دو مسیر مصرف تازه خوری و فرآورده تبدیلی در استان خراسان پرداخت. نتایج نشان داد حاشیه بازاریابی ایجاد شده برای سیب و گوجه فرنگی در مسیر مصرف تازه خوری بیشتر از مسیر مصرف فرآورده تبدیلی است در حالی که در مورد انگور عکس این حالت می باشد، همچنین مشخص گردید در مسیر مصرف فرآورده های تبدیلی برای هر سه محصول فوق الذکر، حاشیه بازاریابی صنایع تبدیلی از سایر عوامل بازاریابی بیشتر است. نتایج حاصل از برآورد تابع صادرات کشور برای دو محصول آب میوه و رب گوجه فرنگی نشان میدهد که عوامل نرخ ارز و نسبت قیمت خارجی به داخلی با میزان صادرات رابطۀ مستقیم داشته در حالی که درآمدهای نفتی دارای رابطه معکوس میباشد. همچنین در مورد صادرات رب گوجه فرنگی، نرخ ارز و نسبت قیمت خارجی به داخلی دارای تأثیر مثبت معنی دار بر روی میزان صادرات بوده است. وی تشکیل اتحادیه های بازاریابی متشکل از عوامل بازاریابی و همچنین برنامه ریزی جهت کاهش قیمت محصول خام، مواد بسته بندی و صادرات منظم و استفاده از استراتژیهای مناسب بازاریابی را پیشنهاد میکند.
رضاپور و همکاران (۱۳۸۴) در مطالعه خودشان با عنوان «اندازه گیری حاشیه بازاریابی در مرکبات استان مازندران» با بهره گرفتن از روش تحقیق میدانی و پرسشنانه و مصاحبه به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات، به بررسی وضعیت فعلی، کارایی بازاریابی و حاشیه بازاریابی پرداختند. این محاسبه برای دو نوع محصول پرتقال و نارنگی و برای پنج بازار در ساری، تهران، اهواز، تبریز و مشهد تکرار گردید. همچنین هزینه خدمات و بازاریابی نیز به تفکیک برآورده شد. نتایج نشان می دهد با دور شدن بازار از مراکز تولید حاشیه بازاریابی افزایش یافته است، امّا سود ویژه ارتباط منظمی با فاصله بازار ندارد، همچنین حاشیه بازاریابی در نارنگی که از درجه فسادپذیری بیشتری برخوردار است بیش از پرتقال بوده است.
هاشمی ساداتی (۱۳۸۴) در مقاله خود با عنوان «بررسی مسائل بازاریابی مرکبات در استان مازندران (مطالعه موردی شهرستان های قائم شهر و جویبار)» با بهره گرفتن از روش تحقیق پیمایشی و پرسشنامه و مصاحبه به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات، به تعیین حاشیه بازاریابی مرکبات و عوامل مؤثر بر آن پرداخت. نتایج نشان داد به ازای هر کیلوگرم پرتقال تامسون و نارنگی به ترتیب ۱۳۰۰ و ۱۴۰۰ ریال صرف هزینه های بازاریابی و سود عوامل بازاریابی میگردد که از این مقادیر ۴۰۰ و ۵۰۰ ریال به ترتیب مربوط به حاشیه خرده فروشی پرتقال و نارنگی بوده و حاشیه عمده فروشی مربوط به هر کدام نیز ۹۰۰ ریال می باشد. ضریب هزینه بازاریابی نیز بیانگر آن است که سهم تولیدکننده از قیمت نهایی که مصرف کننده پرداخت میکند در پرتقال نسبت به نارنگی بیشترمی باشد. نتایج همچنین نشان می دهد که نزدیک به ۵۰ درصد از قیمتی که مصرفکننده برای هرکیلو نارنگی پرداخت میکند عاید عمده فروش میگردد؛ نتایج تخمین تابع حاشیه بازاریابی نشان میدهد که حاشیه بازاریابی با قیمتخرده فروشی رابطه مستقیم و با هزینه های بازاریابی رابطه عکس دارد.
مهدی پور و همکاران (۱۳۸۴) دربررسی عوامل مؤثربر حاشیه بازاریابی سیب زمینی درایران با بهره گرفتن از توابع اضافه بها و هزینه بازاریابی نشان میدهد که حاشیه بازاریابی سیب زمینی در ایران متأثر ازعوامل متعددی همچون قیمت خرده فروشی و عمده فروشی، میزان صادرات، میزان تولید و نرخ ارز در بازار آزاد بوده است، که دراین بین قیمت خرده فروشی مهمترین عامل مؤثر بر حاشیه کل بازاریابی و حاشیه خرده فروشی میباشد نشان میدهد که قیمت خرده فروشی مهمترین عامل مؤثر بر حاشیهی کل بازاریابی در بازار سیب زمینی میباشد.
محمدی و همکاران (۱۳۸۴) در مقاله خودشان با عنوان «بررسی اقتصادی مسایل بازاریابی مرکبات در استان فارس» با بهره گرفتن از روش تحقیق پیمایشی و پرسشنامه و مصاحبه حضوری به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات، به بررسی مفاهیم و کلیات بازاریابی، تعیین حاشیه بازاریابی و سهم عوامل در این مسیر پرداختند. برای بیان تأثیر عوامل مختلف بر حاشیه بازاریابی از توابع حاشیه بازاریابی، اضافه بهاء، حاشیه نسبی و هزینه بازاریابی استفاده گردید. نتایج نشان داد هزینه بازاریابی اثر منفی و متغیرهای قیمت خرده فروشی، درآمد کل و تولید اثر مثبت بر حاشیه بازاریابی دارند. حاشیه عمده فروشی در دو مسیر موجود برای پرتقال به ترتیب ۳۱۲۵ و ۲۵۳۲ ریال به ازای هر کیلو و حاشیه خرده فروشی به ترتیب ۳۰۰۰ و ۲۱۰۰ ریال به دست آمد. در هر دو مسیر سهم تولید کننده از قیمت پرداختی مصرف کننده کمتر از یک سوم بود. کمترین کارایی قیمتی در محصول لیموشیرین مشاهده گردید که ۸۱ درصد بود. کارایی فنی در تمام مسیرها پایین تر از کارایی قیمتی به دست آمد.
اردستانی وهمکاران (۱۳۸۹) درمطالعات خود به بررسی بازاریابی داخلی پرتقال شمال ایران پرداختند. که دراین مطالعه از طریق اسنادی و با بهره گرفتن از آمار مربوط به سالهای۱۳۸۴-۱۳۸۰، واز طریق محاسبه شاخص ها ونسبت های بازاریابی بررسی شده است و نتایج آن حاکی از بالابودن سهم واسطه ها درخریدمحصول، پایین بودن سهم تولیدکننده ازقیمت نهایی، بالابودن ضریب هزینه بازاریابی، بالابودن سهم ورشد حاشیه عمده فروشی، بالابودن سودخالص عملیات بازاریابی عمده فروش، بالابودن سهم هزینه های بازاریابی تولیدکننده ازقیمت دریافتی ونقش بارزعمده فروشان درمیزان ناکارایی بازاراین محصولات است.
۲-۴- جمع بندی
در این فصل در پایه های نظری ابتدا مفاهیم و تعاریف، اصطلاحات بازار و بازاریابی مورد بررسی قرار گرفت، با توجه به نقش و اهمیت بازار در فروش محصول، بطور منتظم به آن پرداخته شد. سودمندی گروه های مختلف از اطلاعات بازار و تحقیقات بازاریابی زمینه را برای بهبود وضعیت موجود بازاریابی مهیا می کند. در مجموع مهمترین بخش از بازاریابی یک محصول در خدمات بازاریابی خلاصه می شود که اگر به بهترین نحو صورت گیرد باعث افزایش درآمد و ایجاد انگیزه بیشتر بین عوامل بازاریابی می شود. در بخش پیشینه تحقیق برخی از مهمترین مطالعات خارجی و داخلی در زمینه بازاریابی محصولات کشاورزی خصوصاً پرتقال مورد بررسی قرار گرفتند. در بررسی این مطالعات نشان می دهد که در اغلب موارد محاسبه حاشیه بازاریابی و ارتباط آن با دیگر مؤلفه ها مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین پیشنهادات به صورت کلی بوده و به صورت کاملاً کاربردی مطرح نشده است. تمرکز مطالعات داخلی برنحوه و میزان تأثیر اجزاء هزینه های بازاریابی بر حاشیه بازاریابی بوده است. در حالی که در میان مطالعات خارجی، بررسی تأثیر برخی عوامل نظیر کانالهای توزیع، نرخ دستمزد، قیمت محصول و هزینه حمل و نقل قابل توجه می باشد. با توجه به مطالب یاد شده سعی شده از نقاطقوت مطالعات پیشین استفاده و ازنقاط ضعف آنها دوری شود.
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱- مقدمه
در این فصل نوع و روش تحقیق، ابزار گردآوری اطلاعات، روش انجام کار، مدلهای حاشیه بازاریابی، فرمولهای محاسبه حاشیه بازاریابی و نیز تکنیکهای به کار گرفته شده در نمونهگیری، تجزیه وتحلیل داده ها و غیره مورد بحث قرار میگیرد.
۳-۲- نوع تحقیق
از لحاظ زمانی، تحقیق حاضر از نوع مقطعی است. به بیان دیگر این تحقیق در یک دوره زمانی خاص (آخرین دوره برداشت و فروش محصول پرتقال شهرستان محمودآباد یعنی نیمه دوم سال ۱۳۹۱) صورت گرفته و واقعیت موجود در این دوره زمانی را به تصویرمیکشد هر چند نتایج میتواند قابل تعمیم باشد.
از لحاظ شیوه گردآوری اطلاعات تحقیق حاضر از نوع اسنادی و پیمایشی است. روش اسنادی با به کارگیری منابع اطلاعات ثانویه و پرهیز از هرگونه شیوه غیر علمی، روش های مطالعه کتابخانهای، پایگاه های اطلاعاتی اینترنتی، رساله ها و پایان نامه های دانشگاههای سراسر کشور، کتابها، مقالات و نشریات گوناگون بود که مروری از آنها در فصل دوّم مشهود است. از آنجائی که در این تحقیق از ابزار پرسشنامه و توزیع و تکمیل به طریق مصاحبه حضوری آن در نمونه مورد مطالعه و استفاده از تجربیات کارشناسان و صاحبنظران استفاده شده است؛ این تحقیق از این نظر جزء تحقیقات پیمایشی محسوب میگردد.
این تحقیق علاوه بر مطالعه موضوع تحقیق و آزمون فرضیات، درصدد است راه حلی جهت افزایش مهارتها و توانمندی های بازاریابی باغداران، افزایش کارایی بازاریابی، کاهش سطوح حاشیه های بازاریابی و بهبود وضعیت فروش پرتقال شهرستان محمودآباد ارائه نماید، لذا این تحقیق با هدف ارتقاء درآمد تولیدکنندگان دارای جنبه های کاربردی میباشد. در مجموع این تحقیق از نوع اسنادی-پیمایشی با رویکرد کاربردی میباشد.
۳-۳- روش انجام مطالعه
روش میدانی یا مطالعه میدانی[۱۱] اساس بررسیها و گردآوری اطلاعات لازم در این تحقیق است که مصاحبه، پرسش و مشاهده از تکنیکهای به کار رفته در آن میباشد.
۳-۴- روش انجام کار
در فرایند تکمیل پرسشنامه از نمونه معتبر از باغداران و بهره برداران پرتقال شهرستان محمودآباد، خرده فروشان و عمده فروشان پرتقال، با مصاحبه حضوری، اطلاعات با متغیر کمی وکیفی معتبر به شرح زیر جمعآوری گردید:
– مکان، زمان، قیمت فروش محصول و نحوه بازاریابی محصول پرتقال باغداران؛
– مسیرهای بازاریابی و فروش انتخاب شده توسط آنها؛
– عملیات بازاریابی و هزینه های بازاریابی متحمل شده توسط باغداران از مرحله برداشت تا تحویل محصول به خریداران؛
– بررسی ساختار تولید محصول با عناصر کل تولید، فروش، خودمصرفی و ضایعات با بررسی علل چنین ساختار؛
– مشخصات و امکانات درون مزرعه ای بازاریابی محصول شامل نوع جعبه و بسته، نوع وسیله نقلیه، میزان و منابع کمک های مالی، وضعیت انبار، نوع درجه بندی، میزان صادرات و سایر عملیات بازاریابی؛
– مشخصات فردی، موقعیت باغ، عملکرد تولید، ساختار تولید، ساختار اجتماعی و اقتصادی تولید کنندگان محصول؛
– نوسان قیمت، بازار فروش، نقش واسطه ها و عوامل مؤثر بر قیمت گذاری؛
– موانع صادرات محصول، نوع برداشت، مدیریت اعمال شده و قیمت محصولات ؛
– فاکتورهای مؤثر در رفتار باغداران پرتقال در انتخاب مسیر فروش؛
– رایج ترین عملیات بازاریابی و رایجترین مسیر فروش در بین تولیدکنندگان پرتقال شهرستان؛
– عمدهترین وظایف بازاریابی باغداران و نقش کارگزاران متفاوت در بازاریابی محصول پرتقال؛
– علل روی آوردن تولیدکنندگان به بازار داخلی و صنایع تبدیلی و سطح صادرات از طرف آنها؛
– رابطه و تعامل بین سطوح مهارتهای بازاریابی (وظایف و عملیات) باغداران و سطوح درآمد، حاشیه های بازاریابی، سن، تجربهکاری و ضایعات درفرآیند بازاریابی؛
پس از جمع آوری داده ها و اطلاعات از طریق منابع اطلاعات دست دوم، پرسشنامه و مصاحبه حضوری، ابتدا با بهره گرفتن از نرم افزارهای کامپیوتری Excel کلیه این اطلاعات استخراج و سپس ساماندهی شد. سپس با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS به تجزیه و تحلیل توصیفی و تحلیل مربوط به آزمون فرضیات پرداخته شد. به منظور ساماندهی اطلاعات و محاسبه حاشیه و سودخالص بازاریابی و دیگر شاخصهای محاسباتی در این زمینه از مدلهای حاشیه بازاریابی و فرمولهای مرتبط به شرح زیر استفاده شده است. در مورد مدلهای حاشیه بازاریابی در این فصل به تفصیل آمده است، در بازارهای رقابتی مانند بازار پرتقال، حاشیه بازاریابی را به دو صورت ذیل میتوان تعریف کرد:
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد بررسی حاشیۀ بازاریابی محصول پرتقال درشهرستان محمودآباد- فایل ۲۳ – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین