نقشه ۱-۱ نقشه کشورهای مسلمان
۱-۷ محدودیتهای تحقیق
هموار در تحقیق وپژوهش مشکلات، محدودیتها وتنگناهایی برای دسترسی به منابع واطلاعات مورد نیاز وجوددارد که البته جزء لاینفک امرارزشمند تحقیق است. البته بعضاً منابع جدید ومعتبروجود دارد امایا ترجمه فارسی معتبر نشده ویا محدودیتهایی به لحاظ طبقه بندی اسنادی دارندکهاین امردسترسی پژوهندگان رادرسیکل قوانین اداری معطلیا ناکام میگذارد و نتیجه عدم دسترسی منابع اصیل ومعتبر سبب کاهش ارزش محتوای کیفی پژوهش خواهد شد. از جمله مواردی که محقق درتحقیق باید با آن دست پنجه نرم کند دقت وتوجه در بهره برداری از منابع محدود موجود است که درعناوین تحقیقاتی مشابهیا نزدیک هم، به نوعی موجب تکراری جلوه نمودن تحقیق میشود.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱-۸ مفاهیم واژهها
جایگاه
جایگاه، مکان استقرار، مکان. مسکن. خانه. مقام. منزل. هر محلی که در آنجا چیزی ثابت شود. محلی که شامل چیزی باشد (دهخدا، ۱۳۶۵، ۶۸).
ژئوپلیتیک :
ژئوپلیتیک عبارت است از درک واقعیتهای محیط جغرافیایی به منظور دستیابی به قدرت، به نحوی که بتوان در بالاترین سطح وارد بازی جهانی شد و منافع ملی و حیاط ملی را حفظ کرد.
به عبارت دیگر ژئوپلیتیک عبارت است از علم کشف روابط محیط جغرافیایی و تأثیر آن بر سرنوشت سیاسی ملل میباشد (عزتی، ۱۳۸۲، ۷۰).
جهان اسلام
جهان اسلام اصطلاحی است برای سرزمینهایی که بیشتر مردم آن پیرو دین اسلام باشند. پیروان اسلام بیش ازیک میلیارد نفر تخمین زده میشوند که پیروایین محمد فرزند عبدالله (پیامبر مسلمانان) از مردمان حجاز وایینی با قدمت بیش از ۱۴۰۰ سال (سال قمری) هستند. مسلمانان جهان در اعتقاد به پیامبری محمد بن عبدالله به عنوان آخرین پیامبرآسمانی (خاتمالانبیاء) ، قرآن (کتاب مقدس اسلام) ، قبله و بسیاری احکام شریعت اسلام، اشتراک عقیده دارند.
خاورمیانه
خاورمیانه واژهای است که اروپاییان بهاین منطقه با توجه به موقعیت جغرافیایی خودشان اطلاق کردهاند در حالی کهاین منطقه تقریباً در مرکز خشکیهای زمین و نقشه سیاسی جهان است و نه در شرق مرکزییا همان خاورمیانه. خاورمیانه از نظر جغرافیایی و به طور حقیقی باید در مرکز آسیا باشد نه جنوب غربی آسیا به علاوه مصر. برخی افراد از واژه خاورمیانه به دلیل اروپامحوری بودن آن انتقاد میکنند.این منطقه تنها از دید اروپای غربی، در مشرق واقع شده در حالیکه همین منطقه براییک هندی منطقهای غربی و براییک روسی در جنوب واقع شدهاست. واژه «میانه» نیز بدلیل برداشتهای مختلف باعث سردرگمیهایی شدهاست.
کشورهای اسلامی
کشورهای اسلامی به کشورهایی گفته میشود که دین رسمیآنهایا دین بیشتر جمعیت آنان اسلام است. بیشتر کشورهای اسلامی در خاورمیانه، آسیای میانه، شمال آفریقا، و جنوب شرقی آسیا هستند. اندونزی پرجمعیتترین کشور اسلامیاست. همه کشورهای اسلامیدر سازمان کنفرانس اسلامیعضویت دارند.
۲-۱ ادبیات تحقیق
فصل دوم
مرور منابع ، ادبیات
و پیشینه تحقیق
۲-۱-۱ ژئوپلیتیک
این واژه، ابتدا در سال ۱۸۹۹٫ م توسط دانشمند سیاسی سوئد به نام رودولف کیلن وضع شد و به بخشی از معلومات حاصله ناشی از ارتباط بین جغرافیا و سیاست اطلاق شد. تعریفی که در این برهه از زمان میتوانیم از ژئوپلیتیک ارائه دهیم این است که ژئوپلیتیک عبارت است از: درک واقعیتهای محیط جغرافیایی به منظور دستیابی به قدرت، به نحوی که بتوان در بالاترین سطح وارد بازی جهانی شد و منافع ملی و حیاط ملی را حفظ کرد، به عبارت دیگر ژئوپلیتیک عبارت است از علم کشف روابط محیط جغرافیایی و تأثیر آن برسرنوشت سیاسی ملل (عزتی، ۱۳۸۲، ۷۰).
۲-۱–۱–۱ مفهوم ژئوپلیتیک
تعریف «ژئوپولیتیک»: «ژئوپولیتیک» مرکّب از دو واژه «ژئو» به معناى زمین و «پولیتیک» به معناى سیاست است. در فارسى، معادلهایى همانند «سیاست جغرافیایى»، «علم سیاست جغرافیایى» و «جغرافیا سیاست شناسى» براى آن ذکر شده است. در انگلیسى، به آن «جیوپالیتیکس» (Geopalitics)، در آلمانى به خاستگاه اصلى آن، «گئوپولیتیک» (Geopolitike) و در فرانسوى «ژئوپولیتیک» (geopolitique) اطلاق شده است.
ژئوپلیتیک عبارت است از مطالعه روابط همکار با رقابت میان قدرتها بر اساس امکاناتی که محیط جغرافیایی در اختیار میگذارد،یا امکاناتی که دراین راستا میتوان از محیط جغرافیایی گرفت. مسلما هدف یک قدرت ازاین روابط،ایجاد موازنههای رقابتی با قدرتهای دیگر برای تامین امنیت در راستای حفظ منافع ملی و گسترده آن، با توجه به چگونگی بهره گرفتن از نقش امکانات جغرافیایی است. ازاین دیدگاه ویژه، ژئوپلیتیک را میتوان هنرایجاد موازنه قدرتی با رقیبان در سطوح منطقهای و جهانی در راستای تامین امنیت، جهت حفظ و گسترش منافع ملی درسطوح منطقهای وجهانی دانست (مجتهد زاده، ۱۳۸۱ : ۲۱).
تاکنون مسائلی که دربارۀ ژئوپلیتیک نوشتهیا گفته شده است بیش از آنکه ماهیت موضوع، ابعاد و معرفت شناسانه و روش شناسایی آن را مشخص کند، بیشتر شامل عبارتهای مبهم، دیدگاههای آمیخته با اعتراض سیاسی، توصیف و تعبیرها، کلی گوییها، اصطلاحات ربطی، جدولهای ذهنی، مونوگرافیهای ذهنی و مسائلی ازاین قبیل است، که اعتبارعلمیژئوپلیتیک را مخدوش نموده و مانع از آن میشود که ژئوپلیتیک بتواند از ثبات موضوعی، فلسفی و روش شناسی علمیبرخودار شود و بتواند به گزارههای کلی و جهان شمول نظیر قوانین، حقایق مسلم و نظریههای علمیتبیین کننده دستیابد. در واقع میتوان گفت ژئوپلیتیک علیرغم ادبیات گفتمانی و هویت اعتباری خود دریک قرن گذشته قابلیت برخورداری از مبنای فلسفی را دارا میباشد و قادر است با مسیریابی درست از وضعیت نه چندان علمیکه دچار آن است خارج شود و به موقعیتیک رشته علمیوتولید کننده گزارههای کلی انتقال پیدا کند (حافظ نیا، ۱۳۸۴، ۱۷)
«واژه ژئوپلیتیک که ابتدا در سال ۱۸۹۹٫ م توسط دانشمند سیاسی سوئد به نام رودولف کیلن وضع شد و به بخشی از معلومات حاصله ناشی از ارتباط بین جغرافیا و سیاست اطلاق شد. ژئوپلیتیک از زمان وضع آن در یک قرن گذشته از نظر مفهومی و فلسفی دچار شناوری بوده و هنوز بر سر ماهیت آن اتفاق نظر وجود ندارد و دیدگاه های متفاوتی درباره ماهیت آن ابراز شده است (عزتی، ۱۳۸۲، ۷۱).
ژیروید اتو تایل معتقد است، ژئوپلیتیک در قرن بیستم از تاریخ پرفراز و نشیبی برخوردار بوده و توانسته است در رساندن معنی ارتباط کلی بین جغرافیا و سیاست مؤثر باشد ولی معنی کردن ژئوپلیتیک کاری بس مشکل است… زیرا معنی مفاهیمی چون ژئوپلیتیک تمایل به متغیر و تحول دارند و متأثر از دورههای تاریخی و ساختارهای نظم جهانی اند که آنها خود تحول پیدا می کنند. او معتقد است کیلن و سایر متفکرین امپریالیستی، ژئوپلیتیک را به عنوان بخشی از دانش استعماری غربی فهمیده اند که از روابط بین سیاست عناصر طبیعی زمین بحث می کند» (عزتی، ۱۳۸۲، ۷۴).
لورو و توال ژئوپلیتیک را دو روش ویژه ای می دانند که پدیده بحرانی را کشف و تحلیل می کند و راهبردهای تهاجمی یا دفاعی را بر سر یک محدوده ارضی از نقطه نظر محیط جغرافیایی انسانی و طبیعی تعریف میکند (لورو و توال، ۱۳۸۱، ص ۳۴) دیدگاهی هم وجود دارد که ژئوپلیتیک را نعادل “راهبرد” (استراتژی) میداند و برای نمونه به ژئوپلیتیک ریگانیا ژئوپلیتیک گورباچف اشاره میکند (عزتی، ۱۳۸۲، ص ۴۲)
ژئوپلیتیک مطالعه روابط بین المللی و منازعات از لحاظ جغرافیایی است به عبارتی تأثیر عوامل جغرافیایی نظیر: موقعیت، فاصله و توزیع منابع طبیعی و انسانی بر روابط بین المللی را موضوع ژئوپلیتیک تشکیل میدهد. دکتر میرحیدر نیز تعریف ژئوپلیتیک را با همین دیدگاه بدین صورت ارائه میدهد.
«شیوههای قرائت و نگارش سیاست بین الملل توسط صاحبان قدرت و اندیشه و تأثیر آنها بر تصمیم گیریهای سیاسی در سطح ملی و منطقهای» (میرحیدر، ۱۳۷۷، ص ۲۲) این نگرش به ژئوپلیتیک بر پایه رویکرد جدیدی نسبت به مطالعات ژئوپلیتیکی که از آن به ژئوپلیتیک انتقادی تعبیر میشود قرار دارد.
نگرش انتقادی نسبت به ادبیات کلاسیک ژئوپلیتیک توسط ژیروید اتو تایل در اواسط دهه ۱۹۹۰ ارائه و گسترشیافت. دراین نگرش ژئوپلیتیک سنتی متهم شد که شرایط سوء استفاده قدرتهای استعماری و سلطه گر را از اندیشههای جغرافیایی تسهیل نموده است» (مجتهدزاده، ۱۳۸۱، ص ۲۹۱)
۲-۱-۱-۲ پیدایش ژئوپلیتیک
تولد ژئوپلیتیک با ظهور جغرافیا پیوند دقیق و نزدیک دارد. جغرافیا در مفهوم عام خود رشتهای است قدیمیاز دانش با پیشینهای ۲۵۰۰ ساله، زیرا بطور سنتی آن به هر دولت میرسد.این علم همواره به فراق شاهان، فرماندهان نظامی، کاشفانیا تجار که همواره تشنه کشف افقها و سرزمینهای جدید بودند خوش میآمده است» (لورو و توال، ۱۳۸۱، ص ۲).
این وضع در اوایل قرن نوزدهم تغییر کرد. در فردای کنگره وین در سال ۱۸۱۵ پروس سرزمینهای واقع در غرب خاک را توسط شاهزاده نشینهای متعدد آلمانی از قلب تاریخی خود جدا شده بودند دوباره به دست آورد. برای یکپارچه کردن این سرزمینها ایجاد یک آلمان جغرافیا میتوانست ابزار رسیده بهاین هدف باشد.
در چنین حال و هوایی است که جغرافیایی «مردمی» در برابر جغرافیای سلطنتی زاده میشود و در آن فضای هویت جویی آلمان، فرید ریش راتزل قوانین جغرافیایی را تدوین میکند (لورو و فرانسوا توال، ۱۳۸۱، ص ۳).
۲-۱–۱–۳– رویکرد ژئوپلیتیک
خواستگاه دانشی که بعدها به آن عنوان « ژئوپلیتیک » داده شد در مراکز استعماری امپراطوریهای رقیب در آخر قرن نوزده میلادی متولد شده است. در آنها دانشگاهها، اجتماعات جغرافیایی و مراکز آموزشی قدرتهای بزرگایجاد شد. از سال ۱۸۷۰ به بعد قدرتهای بزرگ اروپا بایک برنامه بی سابقه به توسعه طلبی امپریالیستی و توسعه طلبی قلمرو در روی آن مناطق مبادرت کردند (O tuathail , 1996 : 21). ژئوپلیتیک بعنوان شکلی از دانایی و قدرت در دورۀ امپریالیستی بین سالهای ۱۹۴۵ – ۱۸۷۰ زمانی متولد میشود که امپراطوریهای رقیب در طول جنگهای متعددی که بایکدیگر داشتند خطوط قدرت را مرتب کرده و آن را تغییر داده و در آن تجدید نظر کردند. خطوط قدرت مورد نظر، تشکیل دهنده مرزهای نقشۀ سیاسی جهان بودند دراین دوره از رقابتهای امپریالیستی که موفقیتهای تکنولوژیکی بزرگ، انقلاب جهانی و دگرگونیهای فرهنگی صورت گرفت، ژئوپلیتیک امپریالیستی نیز شکل گرفت (احمدی پور، بدیعی، ۱۳۸۱ : ۲).
شاید مشهورترین جغرافی دانان عصر امپریالیستی، مکیندر بود. مقاله معروف او «محور جغرافیایی تاریخ» روابط و پیوستگیهای بین علایق ملی و جغرافیای زمین را شامل میشد.این مقاله اولین تفسیر انجمن سلطنتی جغرافیای انگلیس در لندن در سال ۱۹۰۴ بود. برای همین آن مقاله از جهت محتوا خیلی مهم است. مکیندر این مقاله را موقعی مینویسد که گروههای مختلف قدرتهای امپریالیستی ظهور کرده اند (Rennie Short , 1994 : 18، به نقل از زین العابدین، ۱۳۸۹). شاید مهمترین دانش آموخته جغرافیای سیاسی بعد از راتزل، رودلف کی الن، دانشمند سوئدی علوم سیاسی استاد دانشگاه گاتبرگ بود، کی ِالن بسیارتحت تأثیر اندیشههای سیاسی – جغرافیایی راتزل در مطالعه سیاستهای جهانی و ماهیت دولت قرار گرفته بود. کی النایدههای راتزل را دربارۀ حکومت به عنوانیک پدیدۀ موجود زنده (ارگانیسم) بسط داد (Dikshit , 1995: 11، به نقل از زین العابدین، ۱۳۸۹).
در سالهای اولیه قرن بیستم کی الن و دیگر اندیشمندان امپریالیست، ژئوپلیتیک را به عنوان بخشی از دانش امپریالیستی غربی فهمیدند که از ارتباط با زمین فیزیکی (جغرافیا) و سیاست بحث میکرد. بعد با هدف سیاست خارجی آلمان نازی یعنی لبنسرام (تعقیب فضای حیاتی آلمان) همراه شد. و برای همین از نظر اکثر نویسندگان و تحلیل گران بعد از جنگ جهانی دوم محو شد و در طی سالهای بعد از جنگ سرد، ژئوپلیتیک برای توصیف کشمکش و درگیری جهانی بین شوروی وایالات متحده آمریکا بر سر کنترل کشورها و منابع استراتژیک جهان استفاده شد (O thathail , Dalby & Routledge ; 1968 : 1، به نقل از زین العابدین، ۱۳۸۹). در خلال دهۀ ۱۹۲۰، کانون مطالعات ژئوپلیتیک در آلمان متمرکز شد و در آنجا بود کهاین رشتۀ علمی زمانی که به عنوانیک مکتب جدید توسط کارل فونهاوس هوفر (۱۹۴۶ – ۱۸۶۹) شکل گرفت، تصویر بسیار مخدوش خود را کسب نمود. « پارکر» دراین رابطه چنین توضیح میدهد: «پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اوّل، گروهی از جغرافی دانان آلمانی،ایدههای راتزل را پذیرفته و تا آنجا پیش رفتند که از این ایدهها، بعنوان مبناییک طرح هوشمند، نه تنها برای بهبود آلمان، بلکه برای بازگشت آلمان به جایگاهیک قدرت بزرگ، استفاده کردند. استدلال بنیادین آنهااین بود که گرچه جغرافیای سیاسی به شرایط فضایی کشور میپردازد امّا ژئوپلیتیک به نیازهای فضایی میپردازد. تمام استراتژی حزب نازی برای سلطۀ آلمان بر اروپا، تحت تأثیر نظریههایی بود کهاین محققان ژئوپلیتیک فرمول بندی کرده بودند (مویر، ۱۳۷۹ : ۳۶۷ – ۳۶۶، به نقل از زین العابدین، ۱۳۸۹).
ژئوپلیتیک به دلیل شکل گیری آن بدست کارشناسان خود اروپا، موجود خام دوران خود بود و در مادیگرایی جغرافیایی کهنۀ قرون گذشته ریشه داشت. ضعف چنین روشهایی را جغرافی دانان کمونیست آلمانی، کارل ویتفوگل در سال ۱۹۲۹ تشخیص داد و اوتواتیل توضیح داده است که ویتفوگل چگونه پی برد که ژئوپلیتیک «فرض میگیرد که عوامل جغرافیایی بسته به خصوصیتشان (آب و هوا، خاک، موقعیّت، ناهمواری زمین و حتی نژاد) حیات سیاسی را مستقیماً تحت تأثیر قرار میدهند.» و حال آنکه در واقع، چنین عوامل جغرافیایی بطور مستقیم تأثیر نگذاشته، بلکه از طریق انسان نقش میانجی را به عهده دارند (مویر، ۱۳۷۹ : ۳۶۷ – ۳۶۶، به نقل از زین العابدین، ۱۳۸۹).
۲-۱-۱-۴- ژئوپلیتیک سنتی
سرهالفورد مکیندر (۱۸۶۱ تا ۱۹۴۷) را باید احتمالاً معروف ترین بیانگذار ژئوپلیتیک سنتی به حساب آورد. او عمدتاً مریون مقالهای است که با عنوان «محور جغرافیایی تاریخ» در سال در مجله ۱۹۰۴ جغرافیایی منتشر شد.
مکیندراین نوشته ازیک محور یا مبنای جهان سخن به میان میآورد و آن را «قلب سرزمین» جهان مینامد او بستراین محور را بخش قارهای «اوراسیا» میداند. با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم، جهان به صورتی که نظریه پردازان و مبلغان ژئوپلیتیک ترسیم کرده بودند، چهرهای جدید از خود نشان میدهد. عقاید و گرایشهای پیش تاریخ که براساس قواعد فرازمانی تحولات سیاسی را تبیین میکردند، با رخ نمودن واقعیت جدید بین المللی متزلزل میشوند».
متغیرهای ژئوپلیتیکی سنتی تحت تأثیر دگرگونیهای سیاسی بعد از جنگ اعتبار و صحت خود را بویژه در سه زمینه زیر از دست دادند.
۱-نخست آن که نظریه مبتنی بر وجودیک جبر جغرافیایی تحت تأثیر شرایط جدید و بویژه رشد فناوری رنگ باخت.
۲-آنگاه فضای ارضی و وسعت نیز اهمیت خود را در صحنه رقابت جهانی از دست داد. با ظهور دوران سلاحهای قاره پیما دیگر هیچ سرزمینی در امنیت قرار ندارد و در «قلب زمین»یا سرزمین محور نیز از صحنه محو شده است.
۳-مرزها به مانند موجودات زنده تلقی میشوند و گمان میرفت که از طریق تصرفهای سرزمینییا صلح آمیز تحول مییابند. اما ازاین پس واقعیت به گونهای دیگر است. استقلال مستعمرات، استقراریک نظام سیاسی بین المللی تبلوریافته در سازمان ملل متحد توصعه وسایل ارتباطی و اطلاعاتی و آزادیخواهی جوامع مدنی نوعی ثبات حقوقی و نهادینه شده بین المللی و غیر قابل اعتراض بودن مرزهای را در پی داشته اند (لورو وتوال، ۱۳۸۱، ص ۲۹).
۲-۱–۱-۵- رویکرد ژئوپلیتیک زیست محیطی
بنیادهای زیستی عوامل و متغیرهایی هستند که وجود آنها در شکل گیری، گسترش، تکامل و بقایای حیات اجتماعی انسانی تأثیر دارند، نیازهای حیات اقتصادی انسانها را تأمین میکند، و الگوی پراکندگی و استقرار گروههای انسانی، نوع معیشت، رفتارهای اقتصادی – اجتماعی و حتی فرهنگی انسان از آنها متأثر است، این عوامل عبارتند از : فضا، وسعت سرزمین اقلیم و ساخت آب و هوایی، منابع آب، منابع خاک، گونههای گیاهی و حیوانی (حافظ بینا ؛ ۱۹۹۰، ۷۵).
در واقع از عصر نوسنگی به بعد جامعههای بشری دست به کار دگر سان کردن و سامان دادن به طبیعت بوده اند و گواه آن تبدیل ۱۹ میلیون کیلومتر مربع به زمین کشاورزی، ۲۵ میلیون کیلومتر مربع به چراگاه و ۴۰ میلیون کیلومتر مربع به احداث زیر ساختها و حوزههای شهری است. افزایش تراکمهای انسانی از طریق افزایش جمعیت جهان و کالایی کردن گسترههای طبیعی برای بهره برداری از آنها با واسطه دامپروری و کشاورزی و استفاده از چوبهای جنگلها در نهایت به شتاب گرفتن هر چه بیشتر جنگل زدایی میانجامد بطوریکه در دهۀ ۱۹۸۰حدود ۱۵۰ میلیون هکتارجنگل از میان رفت (دولفوس؛ ۱۳۹۰، ۴۹).