امروزه رسانهها یکی از مهمترین عوامل اجتماعی شدن یا جامعه پذیری هستند. به طوری که نقش آنها از دیگر عوامل جامعه پذیری مانند خانواده، مدرسه، همسالان و مسجد ودیگر نهادهای هویت بخش بیشتر شده است.تا جایی که میتوان گفت، نوعی جابجایی گروههای مرجع رخ داده است و رسانهها به ویژه تلویزیون به یکی از از مهمترین گروههای مرجع نسلهای نوین تبدیل شده است. بر این اساس میتوان گفت که نقش «فرهنگ پذیری» و «نقش شناختی و تربیتی» آنها از اهمیت خاصی برخوردار است. «فرهنگپذیری» عبارت است از روند القا و تقویت ارزشها، باورها، سنتها و معیارهای رفتاری، و دیدن واقعیتی که از سوی اعضای یک فرهنگ خاص پذیرفته شده است. همچنین تأثیر آن در گفتن این نکته به مردم است، که به چه نیندیشند و به چه فکر کنند. «اثرهای شناختی و تربیتی» نیز یک اصطلاحی است در روانشناسی یادگیری و شناختی مطرح شده و ناظر آموختهها و فرایند یادگیری مردم از رسانهها است. (ازکمپ، ۱۳۶۹: ۴۵۱-۴۴۹) این دو اثر کلی در واقع به نقش خاص رسانهها به عنوان نهاد جامعهپذیری اشاره دارد.
صاحبنظران جامعه را به بخشهای مختلف تقسیم نموده و معتقدند که رسانهها بر تکتک آنها تاثیرات متفاوتی میگذارند؛ به طور مثال پارسونز[۷۹] جامعه شناس امریکایی نظم، جامعه را به چهار خرده نظام فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تقسیم میکند که هر یک وظیفه برآوردن یکی از کارکردهای ضروری جامعه را به عنوان سیستم داراست. خرده نظام فرهنگی شامل نهادهایی است که به مدد آنها اجتماعی شدن افراد تحقق مییابد. کارکرد آن حفظ الگو و یا الگوپذیری است که نقش اصلی را در جامعهپذیر نمودن افراد به عهده دارد (روشه، ۱۳۷۰: ۹۲-۷۵). نظام فرهنگی باید چنان محیطی به وجود آورد تا افراد به نوعی به نظام اخلاقی درونی پایبند گردند. مثلاً به احساس گناه یا عذاب وجدان و یا احساس رضایت خاطر. به همین دلیل یکی از هدفهای عمده جامعهپذیری باید شامل ادغام هنجارها و ارزشهای گروهی در وجدانهای فردی باشد به نحوی که اعضای جامعه ارزشهای گروهی را نه به عنوان معیارهای تحمیلی از خارج، بلکه به عنوان ارزشها و معیارهای شخص خود بپذیرند (ادیبی و انصاری، ۱۳۵۸ : ۶۷).
یکی دیگر از خرده نظامها، پدیده اجتماعی شدن است، لذا افراد در روند جامعهپذیری، ارزشهای اجتماعی را درونی میکنند و این ارزشها جزئی از شخصیت آنها میشود. جامعهپذیری سبب میگردد ارزشها وهنجارها بخش جداییناپذیری از شخصیت روانی فرد شود، به نحوی که ارتباط رفتار با هنجارهای اجتماعی نه فقط پذیرفته، بلکه از سوی خود فرد آرزو، خواسته و جستجو میگردد (روشه، همان: ۱۵۵). بر این اساس زنان از طریق عوامل جامعهپذیری، مهارتهای اجتماعی، دانش و تخصص، تعهدات لازم را برای تبدیل شدن به عضوی موثر در جامعه یاد میگیرند، و اگر به هر دلیل فرایند جامعهپذیری به طور کامل و کافی صورت نگیرد (جامعهپذیری ناکافی) و این نهادها قادر نباشند نیازهای متنوع عاطفی، اجتماعی، اقتصادی و … زنان را ارضا نمایند، فرد به انحراف کشیده شده و هنجارشکنی میکند. از دیدگاه این مکتب خانواده، مدرسه،گروه همسالان و رسانههای همگانی وظیفه انتقال هویت فرهنگی جامعه را از نسلی به نسل دیگر به عهده دارند (بیات، ۱۳۷۸). بنابراین اگر این نهادها ناتوان باشند و کارایی لازم را نداشته باشند، حیات جامعه و اجزای آن و به طورکلی تعادل نظام اجتماعی تهدید میشود و زمینه برای کنشهای دور از انتظار فراهم میشود.در این هنگام زمینه گرایش زنان به فرهنگ بیگانه، جدایی آنان از سنتها و میراث گذشته و از دست دادن هویت فرهنگ خودی فراهم میآید و در نتیجه تغییر در هویت فرهنگی زنان به وجود خواهد آمد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۶-۲-مصرف رسانهای
بنظر می رسد جامعه مدرن امروز با ویژگیها و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی اش تأثیر بسیار عمیقی بر هویت و سبک زندگی انسان امروزی گذاشته است. رسانهها و وسایل ارتباط جمعی نقش بسیار مهم و بارزی در تکوین هویت فرهنگی و اجتماعی انسان عصر حاضر و تعریف و جهت دهی نیازها و برجسته سازی مفاهیم هویتی و هویت ساز و در نتیجه ایجاد یک سبک زندگی برای شهروندان جوامع امروز ایفا می کند. در واقع انسان جامعه مدرن دارای سبک زندگی خاصی است که او را با انسان موجود در جوامع سنتی و توسعه نیافته متمایز میکند.
شاید بتوان گفت که یکی از مهمترین تفاوتهای انسان جامعه مدرن با انسان سنتی، تفاوت در مصرف فرهنگی و رسانه ای اوست.. مصرف رسانه ای را به آنچه مردم در اوقات فراغتشان انتخاب میکنند، نسبت میدهند. مانند مطالعه کتاب، و مطبوعات، گوش کردن به رادیو و موسیقی و تماشای تلویزیون و فیلم و نظایر آن. مصرف رسانه ای بخشی از مصرف فرهنگی است که سبک زندگی خاص ما را شکل میدهد، نیازها و تمایلات ما را سامان میدهد، مواد لازم برای تولید تخیلات و رؤیاهامان فراهم میکند، نشان دهنده هویت ما و تفاوتها و تمایزات اجتماعی ما دیگران است(ساعی، ۱۳۹۱: ۲).
از منظری دیگر به نظر میرسد که میزان استقبال و استفاده یک نسل اجتماع از صنایع فرهنگی و رسانهای بستگی به زمینهای فرهنگی و تجربه مخاطب نیز دارد؛ لذا لازم میدانم برای آشنایی با مصرف رسانهای از گذشته تا به حال در جامعه غرب و ایران توجهی نیز به تقسیم بندی نسلی و سیر تاریخ نوع مصرف فرهنگی و رسانهای در غرب و ایران بر اساس نسل داشته باشم که پیش از آن ضروریست تعریف از نسل داشته باشیم؛ نسل به افرادی گفته میشود که در دوره زمانی معینی به دنیا و به بلوغ رسیده اند وتجربههای گروهی و رویدادها و وقایع اجتماعی و تاریخی مشترکی را پشت سرگذاشتهاند. نسلها را علاوه بر معیارهای قبلی( سن و سال و تجربههای مشترک و…) میتوان بر مبنای مصرف رسانه ای نیز میتوان تعریف کرد. اینکه نسلهای مختلف از چه صنایع فرهنگی و رسانههایی( کتاب، مطبوعات،رادیو، تلویزیون، فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات و رسانههای اجتماعی) استفاده میکردند؟ بر مبنای تئوریهای رسانه ای مخاطب کم و بیش به دنبال نوع رسانه و محتوایی میرود که با گرایشهای فرهنگی و تجربههای قبلی وی سازگاری و همخوانی بیشتری داشته باشد(همان: ۶۳).
اگرنگاهی به سیرتاریخ مصرف فرهنگی و رسانه ای مختلف توسط نسلهای مختلف در جهان و بپردازیم، داستان مصرف رسانه ای از گذشته تا حال مشخص در جامعه ایرانی خواهد شد(همان: ۶۳).
نگاهی به جامعه غربی نشان میدهد که مصرف فرهنگی و رسانه ای مکتوب بیش از مصرف فرهنگی شفاهی است.این مساله علتهای زیادی دارد.تمدن وهویت اجتماعی و فرهنگی غرب و اروپا برگرفته از چاپ و سنت فرهنگ مکتوب و ارتباطات کتبی است. چاپ،کتاب و مطبوعات پایههای تمدنی غرب را تشکیل میدهند. در واقع زمانی که چاپ اختراع شد، نوشتن و مطالعه کتاب و مطبوعات در جامعه اشاعه پیدا کرد و غرب توانست انقلاب و پیشرفتهای علمی، اجتماعی، سیاسی و صنعتی خود را شکل دهد. سنت فرهنگی مکتوب(خواندن ونوشتن) و مصرف فرهنگی مکتوب با توسعه سواد در میان مردم و نسلهای مختلف عمومیت پیدا کرد و ظهور رسانههای دیگر(سینما، رادیو،تلویزیون و…) آن را ازبین نبرد. به طور کلی میتوان گفت در غرب به دلیل نهادینه شده فرهنگ مکتوب یعنی کتابخوانی و مطالعه و نوشتن، ظهور رسانههای نوین که جنبه شفاهی آن بر فرهنگ مصرفی مکتوب اولویت دارد، گرایش به فرهنگ مکتوب را از بین نبرده است. حتی با ظهور فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات و اینترنت که حاصل همگرایی فناورهای مختلف است، به فرصتی برای اشاعه فرهنگ مکتوب از طریق دیجیتالی شدن اطلاعات و کتابها و مطبوعات و دسترسی آسانتر به آن تبدیل شده است(همان: ۶۳).
اما نگاهی به جامعه ایرانی نشان میدهد که در طول تاریخ تمدن و هویت فرهنگی واجتماعی ایران مبتنی بر سنت فرهنگ شفاهی و ارتباطات شفاهی(شنیدن و گفتن) بوده است. تا جایی که هنوز هم در جامعه ایرانی اعتبار شنیدهها و اطلاعات رد و بدل شده در ارتباطات میان فردی بین افراد در جامعه بیشتر از ارتباطات مکتوب و مطالعه منابع اطلاعاتی است. در جامعه ایرانی خیلی از افراد هنگام ابراز نظر در زمینههای مختلف میگویند که «شنیده ام» و بسیار کم میگویند که «خوانده ام». ورود چاپ، ورود و ظهور کتاب و روزنامهها وشکل گیری نهادهایهای مدرن آموزشی نیز نتوانست بر این جنبه فرهنگی عام یعنی سنت فرهنگ شفاهی غلبه کند.لذا سنت فرهنگی مکتوب(خواندن، نوشتن) و به تبع آن مصرف فرهنگی مکتوب عمومیت پیدا نکرد و ورود رسانههای نوین مانند سینما، رادیو وتلویزیون به ایران به علت اینکه در این رسانهها نیز ارتباط شفاهی(صوت و تصویر) غلبه داشت، زمینه عمومیت یافتن فرهنگ مصرفی مکتوب را در میان نسلهای مختلف از بین برد(همان: ۶۴).
به طور کلی در تمام دوران تاریخی مصرف فرهنگی مکتوب نتوانسته به اندازه مصرف فرهنگی شفاهی عمومیت پیدا کند. بعد ازانقلاب، رسانههای شفاهی(رادیو تلویزیون) در بسیاری از موقعیتها گروه مرجع اصلی آنهاست و جهان بینی و برداشت آنها از واقعیت تا حد زیادی ناشی از محتوای اینگونه رسانهها است. به عبارتی دنیای ذهنی و عینی آنها از رسانههای شفاهی متاثر شده است. مطالعات و آمارها در ایران نشان میدهد که بین میزان تماشای رسانه ای تلویزیون و میزان مطالعه کتاب و روزنامه و رسانههای چاپی رابطه معکوسی وجود دارد. سرانه تماشای تلویزیون در ایران حداقل ۴ ساعت در روز است در حالی که سرانه مطالعه ۱۸ دقیقه در روز است(همان: ۶۴).
به نظر میرسد که به دلیل همین غلبه فرهنگ شفاهی و استقبال از رسانههای دارای محتوای شفاهی دیداری- شنیداری، درسالهای اخیر با ظهور و اشاعه سریع وگسترده فناوری دریافت برنامههای فراملی ماهواره ای در ایران، مصرف تلویزیونهای ماهواره ای نیز افزایش یافته است. در واقع میتوان گفت که در جامعه کنونی ایران رسانههای شفاهی و بارزترین آن یعنی تلویزیون ماهواره ای از سهم بیشتری به نسبت دیگر رسانهها در سبد مصرفی خانوادههای ایرانی برخودارند. زیرا مصرف آن نیاز به کسب مهارت، دانش و سواد خاص و فنی ندارد و بیشترین اوقات فراغت منفعلانه و غیرداوطلبانه مخاطبان را در بر میگیرد.
۲-۶-۳- سرمایه فرهنگی
سرمایه فرهنگی یکی از مفاهیم مرتبط با سواد رسانه ای و مصرف رسانه ای است. سرمایه فرهنگی میتواند متغیر تاثیرگذاری بر نوع و میزان مصرف رسانه ای گروههای مختلف اجتماعی بگذارد.
اصطلاح سرمایه فرهنگی نخستین بار توسط پیر بوردیو به ادبیات علوم اجتماعی و انسانی وارد شده است. «بوردیو » معتقد است که سرمایه، بسته به عرصه ای که در آن عمل می کند و به بهای کمابیش تغییر شکلهای وزین تری که پیش شرط کارآیی آن درعرصه مورد بحث هستند، به سه شکل اساسی ظاهر میشود: ۱- سرمایه اقتصادی، که بی درنگ و مستقیما قابل تبدیل به پول است و ممکن است به شکل حقوق مالکیت درآید. ۲- سرمایه فرهنگی که، با بعضی شروط، قابلیت تبدیل به سرمایه اقتصادی را دارد و ممکن است به شکل مدارک تحصیلی درآید. سرمایه فرهنگی، یعنی قدرت شناخت و قابلیت استفاده از کالاهای فرهنگی در هر فرد و آن در برگیرنده تمایلات پایدار فرد است که در خلال اجتماعی شدن در فرد انباشته میشوند.۳- سرمایه اجتماعی که ساخته شده از تکالیف و تعهدات اجتماعی(پیوندها و ارتباطات) است و در برخی شرایط به دیگر انواع سرمایه قابل تبدیل است و چه بسا ممکن است به شکل اصالت و اشرافیت هم درآید. (فکوهی،۱۳۸۱: ۳۰۰).
از نظر بوردیو سرمایه فرهنگی می تواند به سه شکل وجود داشته باشد:
سرمایه فرهنگی تجسم یافته[۸۰]: می توان بیشتر ویژگیهای سرمایه فرهنگی را از این واقعیت استنباط کرد که این سرمایه با شخصی که در آن تجسم می یابد ارتباط نزدیک دارد. سرمایه فرهنگی تجسم یافته نوعی ثروت بیرونی است که به عنوان بخش جدایی ناپذیری از فرد در آمده است این همان بخشی است که بوردیو آن را ابعاد سرمایه فرهنگی همراه با تولد می نامد که نمی توان آن را از طریق هدیه، خرید یا مبادله به دیگری منتقل نمود. این نوع سرمایه به صورت آمادگیهای مداوم ذهن و جسم تجلی می یابد در واقع سرمایه فرهنگی درونی شده تواناییهای بالقوه ای دارد که به تدریج بخشی از وجود فرد شده و در او تثبیت شده اند. این سرمایه میتواند با سرمایه گذاری زمان در شکل یادگیری افزایش یابد و به طور آنی انتقال نمی یابد. به طور خلاصه میتوان گفت سرمایه فرهنگی تجسم یافته یعنی به شکل خصایل دیرپای فکری و جسمی.
سرمایه فرهنگی عینیت یافته[۸۱] : این سرمایه از بدیهی ترین و آشکار ترین نوع سرمایه فرهنگی است که افراد جامعه می توانند از آن بهرهمند گردند و بیشتر در کالاها و اشیاء مادی تجسم می یابد و از ویژگیهای بارز آن قابل انتقال بودن آن است بنابراین به نوعی در شکل اقتصادی هم مطرح می شود و نیز می تواند جنبه نمادین آن هم حفظ گردد. به طور خلاصه به تمامی اشیا و کالاهای فرهنگی سرمایه فرهنگی عینی می گویند. اما خصلت اساسی این سرمایه در این است که اثر آموزشی بر دارندگان آن می گذارد.
سرمایه فرهنگی نهادی و ضابطه ای[۸۲]: لازمه سرمایه فرهنگی نهادی قبل از هر چیز وجود افراد با صلاحیت و مستعد در جهت کسب انواع مدارک تحصیلی و دانشگاهی است از طرف دیگر، مستلزم وجود نهادهای رسمی، که هم این مدارک تحصیلی را صادر و هم به آن رسمیت بخشند می باشد. این ویژگی بارز پلی میان اقتصاد و فرهنگی عمل می کند و این توانایی را دارد که سرمایه فرهنگی را از طریق کاربرد آن به طرق معقول و رسمی به نوعی سرمایه اقتصادی تبدیل نمایند. این سرمایه با قوانین و مقررات نهادینه شده حاصل می شود و برای دارنده آن پایگاه اجتماعی ایجاد می کند. این سرمایه قابل واگذاری و انتقال نیست و بدست آوردن آن برای افراد به شرایط معینی بستگی دارد(شجاعی، ۱۳۹۰: ۳۷ ).
از نظر بوردیو افرادی در زمینه انباشت سرمایه فرهنگی موفقترند که رموز فرهنگی صحیح را بهتر در مدرسه و جامعه کسب کرده باشند(ساعی، همان: ۶۶). گیدنز (به نقل از ساعی، همان) اظهار میدارد که کودکانی که از زمینه اجتماعی و خانوادگی طبقه پائین برخاستهاند، به ویژه کودکان گروه های اقلیت قومی، شیوههای گفتاری و رفتاری پیدا میکنند که با شیوههای گفتاری و رفتاری مسلط در مدرسه مغایر است. اگرچه میل نظریات مطرح شده در زمینه سرمایه فرهنگی به طرف ایجاد تمایز و تولید نابرابری است، اما دانشگاه میتواند شرایط یکسان فراهم کند و در اختیار تمام دانشجویان قرار دهد تا هرکس بنابر استعداد و توانایی خود از آن بهره ببرد. دانشگاه از سه نظر میتواند فراهم آورنده شرایط یکسان باشد، که عبارتند از جو گروه آموزشی، ساختار گروه آموزشی و تجربیات طلبگی دانشجویان. ساختار گروه آموزشی به تعادل ضوابط رسمی و غیررسمی، نیازها، فعالیتها و روابط موجود در یک گروه آموزشی اطلاق میشود. این ساختار بر فعالیت و تمایلات اعضای سازمان تأثیر میگذارد. به ویژه در مورد دانشجویان تحصیلات تکمیلی، ساختار گروه آموزشی، ماهیت و اندازه روابط مرسوم در بین استادان و دانشجویان را تحت تأثیر قرار میدهد.
با عطف نظر به ابعاد مادی سرمایه فرهنگی، مصرف کالاها و فرآوردههای فرهنگی می تواند به عنوان یکی از شاخصههای اصلی این سرمایه می باشد. کالاهای فرهنگی شامل آن دسته از کالاها خواهد بود که تعریف کننده شیوه متمایزی از زیست می باشد و لذا دربرگیرنده اندیشه ویژه ای نیز خواهد بود. از این رو می توان به مصرف مدلهای پوشش، وسیلههای تزئینی بدن، رفتن به فضاهای منتشر کننده تفکری ویژه همچون قهوه خانهها، سینماها، فرهنگسراها، سالنهای ورزشی، کتابخانهها، مساجد، تماشای تلویزیون، استفاده از اینترنت و دیگر فضاهای معروف به اماکن فرهنگی اشاره کرد(همان، ۶۶)
کالاهای فرهنگی به دلیل برخورداری از بار نمادین بسیار قدرتمند می توانند طبقه بندی و سلسله مراتبی بودن اعضای جامعه را در فضاهای تعاملی اجتماعی مشخص سازند.زمانی که نسبت تقاضا و برآورده شدن مصرف این نوع از کالاهای فرهنگی در اعضایی از جامعه بالا رفت، می توان گفت که این افراد دارای سرمایه فرهنگی بالاتری می باشند.تهیه کردن کالاهای فرهنگی، سرمایه مادی را می طلبد. اما قطع نظر از بعد مادی سرمایه فرهنگی، بعد عینی – ذهنی آن را می توان در انواع مهارتها مشاهده نمود. از دیدگاه روان شناسی اجتماعی هرچه که تعداد و کیفیت مهارتهای یک فرد بیشتر باشد، جایگاه و موقعیت اجتماعی او نیز افزایش می یابد؛ چرا که افراد بیشتری برای برخورداری و رفع نیاز به وی رجوع خواهند کرد و او خواهد توانست فضای ویژه ای را به خود اختصاص دهد و شروع به آفرینندگی در شیوههای مخصوص به خود در میدان فعالیتهای فرهنگی نماید. در عین حال، کسب مهارتها (در اکثر موارد) نیاز به مصروف داشتن زمان و منابع اقتصادی دارد که چه بسا، بسیاری از آن محروم باشند و نتوانند آنها را کسب نماین(همان: ۶۷).
بعد ذهنی سرمایه فرهنگی شامل دانش، اطلاعات و فایلهایی در ذهن میباشد که می تواند به طور مستقل و بدون توسل به سرمایههای فرهنگی مادی دست به آفرینش و ایجاد شیوههای جدیدی در روند زندگی جمعی بزند و یا حداقل با در دست داشتن خزانه اطلاعاتی در مواقع حساس و یاموقعیتهایی که برای آن واکنش از قبل تعریف شده ای تعیین نشده است، اقدام به واکنشی مناسب و یا با هزینه کم بنماید(روحانی، ۱۳۸۸ :۲۶).
بوردیو و دیگران در تحقیقی که مبتنی بر فرض عدم تساوی سرمایه فرهنگی نزد افراد انجام دادند، چنین نتیجه گیری کردند که نابرابری فرهنگی فقط با بررسی رفتار و اعمال فرهنگیِ مقدور برای افراد و گروهها مشخص می شود. از دیدگاه این دو، تئاتر رفتن، مجله و روزنامه خواندن، تماشای تلویزیون، سینما رفتن، دوربین عکاسی داشتن و امثال آن می تواند به عنوان نشانهها و امکانات سرمایه فرهنگی به شمار آید؛ امکاناتی که به طور یکسان در دسترس همه نیست. بوردیو در تحقیقی که در سال ۱۹۶۶ درباره بازدیدکنندگان موزههای اروپا انجام داد، نوشت که علاقه به هنر و کیفیت دلبستگی به آثار هنری، ارتباط نزدیکی با موقعیت و امکانات خانوادگی و طبقاتی افراد دارد(روح الامینی، ۱۳۶۸: ۱۱۶).
۲-۶-۴- تلویزیونهای ماهواره ای
تلویزیون امروزه عمیقاً محتوا و ساختار زندگی روزانه و عادی افراد اجتماع را تحت تأثیر قرار داده است. الگوها و آهنگهای زندگی انسانها به طور کلی تحت تأثیر برنامههای متنوع تلویزیون است. به عبارتی میتوان گفت که جامعه مدرن به وسیله تلویزیون شکل داده میشود. این رسانه محتوا و ساختار سیاستها و فرهنگ را به سوی خود کشیده وبه صورت پایه ثابت زندگی همگان درآمده است. به طوری که گویی متون، روایتها و تصاویر تلویزیونی برای تاثیرگذاری بر مولفهها و عناصر زندگی عموم طرح ریزی شده اند. چنین موضوعی ماهیت زندگی رسانه ای شده امروزی را ترسیم میکند و اهمیت رابطه بین تلویزیون و محیط اجتماعی- فرهنگی را مورد تاکید قرار میدهد(Graic, 2004: 93-94). بر همین اساس در میان عواملی که در تکوین آگاهیها، نگرشها، ارزشها و حتی دگرگونیهای رفتار افراد مداخله دارند، نقش رسانههای گروهی اغلب به عنوان یکی از مهم ترین عاملها شناخته شده است.تلویزیون امروزه ابزار غیررسمیجامعه پذیری در همه جوامع محسوب میشود. در واقع فرایند آموزش نقشها و ارزشهای یک جامعه به اعضای آن در حال انجام شدن است. تحقیقات در جوامع مختلف نشان میدهد والدین، مربیان و جامعه شناسان، ضمن پذیرش محاسن و مزایای آموزشی، هنری و تفریحی رسانههای جمعی از بدآموزیهای آنها نگران هستند(ساعی، همان: ۶۸).
در میان رسانههای ارتباط جمعی، شناخت سهم و نقش رسانۀ تلویزیون در بازنمایی و نقل ارزشها، باورها،علایق عناصرو مؤلفههای فرهنگی از اهمیت زیادی برخوردار است. بدین سان که رسانه تلویزیون به عنوان فراگیرترین و موثرترین نهاد تولید، بازتولید و توزیع اطلاعات، پیامها، داستانها و روایتها، در مقایسه با سایر نهادهای آگاهی بخش، سازنده محیط نمادینی است که تأثیر عمده اش شکل گیری تصویر ذهنی مخاطبان از دنیای اطراف است. محتوای تلویزیون، پیامهای نمادینی هستند که «معنا» را سازماندهی میکنند. این معناها ذهنیت افراد را شکل میدهند و مردم به واسطه معنای پیامهای رسانه ای نسبت به رویدادها و تحولات محیط زندگی خود حساس میشوند و بدان مینگرند. در واقع میتوان گفت در دوران کنونی ذهنیّت، رسانه ای شده و برداشتهای ما از محیط اطراف، خود و دیگران، مبتنی بر اطلاعات و دریافتهای ما از بازنماییهای تلویزیونی است(همان).
خلق وانتشار پیامهای یکدست در تلویزیون منجربه ایجاد ذهنیت مشترک جمعی نسبت به یک موضوع و در نتیجه ایجاد ارزشهای مشترک و احساس تعلق و علاقه مشترک جمعی به آن ارزشها و باورها میشود. انریک کاستلو[۸۳] محقق حوزه رسانه نیز برآن است که اگر کسی سخن از فرهنگ، ارزشها و هویتها و تلویزیون میراند، باید به این حقیقت بپردازدکه ارزشها و هویتها به واسطه بازنمایی شکل میگیرند و تلویزیون مهمترین سازوکار ارتباطی برای پخش و انتشار این بازنماییها است(Castello,2007: 51). تلویزیون خصوصیات و خلق وخوی ملل،، فرهنگها، ارزشها و آداب و رسوم و هنجارهای ملل را به تصویر کشیده و به افکار عمومیخود عرضه میدارد و با بازنمایی عناصر و نمادهای ملی و بین المللی به ایجاد، بازتولید، بازتفسیر، تحکیم و تقویت ارزشهای ملی و با برعکس به تضعیف و استحاله آنها یاری میرساند. به عبارتی تلویزیون به عنوان یک رسانه فراگیر نقش روایتگری ارزشها، هنجارها، باورهای مختلفی برروی حافظه ملت را بر عهده دارد. اگرچه بیشتر دیدگاههای صاحب نظران نسبت به نقش تلویزیون در مورد بازنمایی و روایتگری خوشبینانه و مثبت نگر است، اما نباید نادیده انگاشت که تلویزیون به ویژه تلویزیونهای ماهواره ای فراملی با گذشتن از مرزهای ملی میتوانند با ایفای نقش منفی، در جهت تضعیف، استحاله و کاهش احساس تعلق به ارزشهای ملی حرکت کند، تا جایی که برخی صاحب نظرانی نظیرجمله واکر کانر، الیزابت روبینسون و رابرت پارک، هربرت بلومر و مایکل بروان رسانههارا عامل تشدید بحرانهای ملی، یکسان سازی و همگون سازی[۸۴]فرهنگی، تحمیل و سلطه روابط نابرابر فرهنگی، تقویت واگرایی ملی و ایجادکننده شکافها و فاصلههای نسلی و ملی میدانند(ساعی، ۱۳۸۹: ۱۱۵).
امروزه تلویزیونهای ماهواره ای جزو فراگیرترین رسانهها درگستره بین المللی به شمار میآیند که محتوای گوناگونی را برای مخاطبان ناهمگون در سراسر کره زمین پخش میکنند.شرکتها و سازمانهای تلویزیونی ملی و بین المللی با بهره گرفتن از امکانات و ظرفیتهای ارتباطات ماهواره ای به پیشبرد اهداف خبری، سرگرمی، تجاری و سیاسی و فرهنگی در دنیا مشغول هستند. در واقع تحت تأثیر تغییرات و رشد سریع ارتباطات و اطلاعات، به ویژه ظهور تلویزیونهای ماهواره ای و اینترنت، امروزه مبادله صوت و تصویر و متون ابعادی جهانی و فراملی پیدا کرده است وحتی بسیاری از برنامههای تلویزیونی علاوه بر دریافت کنندههای خانگی(دیش، آنتن و تلویزیون)، از طریق موبایل یا تلفن همراه هم قابل دریافت و قابل دسترسی است(ساعی، ۱۳۹۱: ۶۹).
جهان کنونی در مسیر جهانی شدن و ساختن یک فرهنگ جهانی پیش میرود. جهانی شدن نیز از طریق فناوریهای اطلاعات و ارتباطات و تلویزیونهای ماهواره ای در حال انجام است.در میان وسایل اشاعه اطلاعات، تلویزیون وسیله ای کارا، اقتصادی و انعطاف پذیر است که گروههای گوناگونی از اصناف مختلف را در سراسر دنیا تحت تأثیر قرار میدهد که با دسترسی به آن بتواند در منزل خودش به تماشای صدها برنامه براساس انتخاب خویش بنشیند.فناوریهای ارتباطی درهر دوره ویژگی و شرایط خاص خود را عرضه میکنند؛ هرچه به دورۀ جدید و وسایل ارتباطی جدید مانند ماهواره و اینترنت نزدیکتر میشویم، با توجه به فناوریهای به کار رفته در آنها، ویژگیها و شرایط جدیدی پیش روی انسانها قرار میگیرد. این ویژگیها عبارتند از:
جذاب و اثر بخش
متاثر از صنعت تفریحات(مقتضیات بازار)، صنعتی شدن فرهنگ
ظرفیت بالای نگهداری و انتقال متن، عکس، صوت و تصویر
جمع زدایی
ناهمزمانی، عدم پایبندی به زمان(محکی،۱۳۸۲: ۴۴)
استفاده از ماهواره از حدود سال ۱۹۴۵ میلادی شروع شد و به تدریج این تجهیزات رشد یافت و تخصصی تر و دقیق تر شد و کاربردهای آن شکل عمومیتری به خود گرفت.در دوران کنونی، تجهیزات ماهواره با قیمت ارزان، کم حجم و با کارآیی بالا خودمنایی میکند. آنتنهای ۳ تا ۴۰ سانتی متری دیجیتالی و کارتی و کانال یابهای کوچک دستی از جمله این تجهیزات هستند که به راحتی تعداد بیشماری از کانالها را ردیابی میکنند و در اختیار مخطبان قرار میدهند(دانش، ۱۳۸۷: ۷).
اکنون در کل جهان،۲۰۳ ماهواره تلویزیونی فعال است که از این تعداد برنامههای یکصد ماهواره تلویزیونی در ایران قابل دریافت است. این تعداد ماهوارهها، امکان تماشای حدود۱۸۰۰۰ شبکه تلویزیونی را در ایران فراهم میآورند[۸۵]. شبکههایی که اکثر قریب به اتفاق برنامههای آنها با سنت و فرهنگ ایرانی درتضادند. در این میان در سالهای اخیر شبکههای ماهواره ای فارسی زبان هم رشد سریعی پیدا کرده است تا جایی که تا سال ۱۳۹۰ تعداد کانالهای تلویزیونی فراملی فارسی زبان(که گردانندگان آن در خارج از ایران هستند) از مرز ۱۰۰ شبکه گذشت(ساعی، همان: ۷۰).
در ایران از دهۀ ۱۳۷۰ با مشکلات ماهواره و دریافت شبکههای تلویزیونی از طریق آن روبروهستیم.در واقع دراین زمان، مرزهای فرهنگی ایران به روی پیامهای مصوری که مستقیماً از فراسوی مرزهای جغرافیایی، سیاسی، فرهنگ و اجتماعی میآمدند، باز میشد(ارجمندی، ۱۳۸۰). واکنش و سیاست کشورهای مختلف نسبت به دریافت برنامههای تلویزیونهای ماهواره ای یکسان نبود. گروهی با بازگذاشتن این مسیر، بدوم مشکل، امکان دریافت را فراهم کردند و گروهی دیگر به ویژه کشورهای اسلامی و در حال توسعه، از جمله ایران با ایجاد محدودیتها ممنوعیتهای گوناگون، سعی در ممانعت استفاده از این شبکهها و برنامهها داشته و دارند(ساعی، همان)
نکته کلیدی در استفاده از شبکههای تلویزیونی ماهواره ای، محتوای تولید شده به وسیله این شبکههاست که با فرهنگ بومیجامعۀ دریافت کنندۀ کمتر همخوانی داشته و با ارائه تصاویر، الگوهاو ارزشهای خاص، بر جریان فرهنگی جامعه و روال رشد اجتماعی افراد، به ویژه نسل جوان تأثیر قابل توجهی دارد. ایجاد تغییردر فرهنگ جامعه را میتان به عنوان یک از پیامدهای استفاده از تجهیزات ماهواره در نظر گرفت. شرایط دوران سنی جوانان و توجه آنها به الگوهای عرضه شده توسط را میتوان به عنوان یکی از مسائل قابل توجه در این زمینه در نظر گفت. بخش قابل توجهی از فرهنگ را میتوان در قالب هویت اجتماعی اعضای تشکیل دهنده جامعه مشا هده کرد. هویت اجتماعی در جریان رشد و با محتوای فرهنگ جامعه خاص شکل گرفته است. هویت اجتماعی(خویشاوندی، قومی، محلی، ملی، دینی و…) در جریان رشد و با محتوای فرهنگی جامعه خاص شکل گرفته است و در تمام مراحل زندگی حضور آن را میتوان دنبال کرد(ساعی، همان).
۲-۶-۵- سنخ شناسی تلویزیونهای ماهوارهای در ایران
در گستره ملی ایران، به طور تقریبی بیش از ۱۸ هزارشبکههای تلویزیونی ماهواره ای از طریق ماهوارههایهاتبرد، یوتل ست، نایل ست،تله استار و… پخش و با رسیورهای خانگی قابل دریافت است.بیشتر این شبکهها از کشورهای غربی پخش میشوند. اگرچه کشورهای عربی نیز با داشتن ماهواره تلویزیونی عرب ست اقدام به پخش و انتشار محتواهای خبری،تجاری و سرگرم کننده( فیلم و سریال و کارتون و…) میکنند. در این میان در سالهای اخیر شاهد ظهور و رشد سریع شبکههای تلویزیونی ماهواره ای فارسی زبان یا با زبانهای خاص قومی در ایران بوده ایم. شبکههای ماهواره ای فارسی زبان چند دسته هستند:
گروهی که با سرمایه و حمایت کشورهای غربی راه اندازی و در حال انتشار و پخش پیامهای خبری و سرگرم کننده خود برفضای جغرافیایی ایران هستند.مانند: بی بی سی فارسی(انگلیس)، یورونیوز(فرانسه)، صدای امریکا و…
شبکههایی که وابسته به اشخاص حقوقی یعنی احزاب و گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامیبوده و عمدتا رویکردی خبری تحلیلی دارند.مانند تلویزیون پارس، اندیشه تی وی، آریا و… در این گروه همچنین شبکههایی که وابسته به گروهها و احزاب قومیمخالف ایران هستند و عمدتا رویکردی خبری و تحلیلی در مورد مسائل قومی و سیاسی در ایران دارند، قرار میگیرند: مانند تیشک تی وی، روژهلات، کومله تی وی،نوروز تی وی، کی بی سی، ذربایجان تی وی،و… البته زبان اصلی این رسانهها، زبان خاص قومیمانند کردی، آذری، بلوچی و.. است.
شبکههایی که به وابسته به کارتلهای بین المللی بزرگ رسانه ای بوده و عمدتا سرگرمیمحور فیلم وسریال هستند: مانند زمزمه، فارسی وان(وابسته به رابرت مورداک) و…
شبکههایی که وابسته به اشخاص حقیقی و مستقل هستند و عمدتا سرگرمیمحور فیلم و سریال و کارتون و.. هستند.مانند: من وتو یک، پی دی اف، پی ام سی،جم کلاسیک، کارتون کانال، ایران اف ام، و… همچنین شبکههای موسیفی محور که بیشتر دارای مخاطب جوان هستند مانند این شبکهها مانند،جامجم (متعلق به ایرانیان لسآنجلسی)، پیامسی، پیتیوی، ایران اِم ان تیوی، اییبی سیوان،تیوی پرشیا، می تیوی،تپش، جم میوزیک و…به طور شبانهروز نماهنگ پخش می کنند(ساعی، ۱۳۹۰: ۸ ).
شبکههایی عمدتا تجاری بوده و تنها برای تبلیغ تجاری و فروش مستقیم کالای غربی(لوازم خانگی، لوازم بهداشتی، ورزشی،جنسی، قرصهای لاغری و…) در ایران مانند راه اندازی شده اند.مانند: تک تی وی، ایران تیوی مارکت، میشاپ، تصویر ایران، رئال استیت ایز شاپ و…
شبکههای دینی که برای تبلیغ ایدئولوژی خاصی تأسیس شدهاند مانند شبکههای تبلیغ مسیحیت؛ مثل محبت، نجات، امید ایران، یا شبکههای تبلیغ شیعیان مانند الزهراء، سلام، امام حسین یا شبکههای تبلیغ اهل تسنن مانند کلمه، نور،الرحمه یا اِقرَا و نیز برخی شبکههای تبلیغ آیین بودا(بیچرانلو، ۱۳۸۸: ۱۱۶-۱۱۳).