– فریبنده
– ثابتقدم
– مستقل
شکل(۲-۵) چارچوب شخصیت برند(آکر، ۱۹۹۷).
مگی جیونس(۲۰۰۷) برای پاسخ به این انتقادها مطالعاتی را در مورد ۱۹۳ برند انجام داد و مقیاس جدیدی شامل پنج بعد، هماهنگ با پنج بعد اصلی شخصیت انسانی، ارائه کرد(گونس و همکاران، ۲۰۰۹).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
شخصیت برند
مسئولیت پذیری
– واقعبین
– ثابتقدم
– مسئول
فعالیت
– فعال
–پویا
– نوآور
سلطهجویی
– سلطهجو
– جسور
سادگی
– رایج
– ساده
تهییجپذیری
– خیالی
– عاطفی
شکل(۲-۶) چارچوبی جدید برای شخصیت برند(همان منبع).
دیگر مطالعات صورت گرفته در مورد برندها نیز بیانگر این است که برندها دارای شخصیت هستند. برای مثال، پپسی به عنوان یک برند هیجان انگیز، بامو یک برند کامل و دلفریب و کوکا، یک برند صمیمی شناخته میشوند(پایگاه اینترنتی مجله برند).
۲-۴-۱۳ ارزش ویژه برند[۲۰۹]
ارزیابی ذهنی و نامحسوس مشتریان از برند، که برتر و فراتر از ارزش عینی ادراکی آن است. سه عامل اصلی تاثیرگذار بر ارزش ویژه برند عبارتند از آگاهی مشتریان از برند، نگرش های مشتریان نسبت به برند و ادراک مشتریان از عملکرد و رفتار برند.ارزش ویژه برند یکی از مهم ترین و شناخته شده ترین مفاهیم در حوزه برند است که برای اولین بار در سال ۱۹۸۰ معرفی گردید. این معیار نقش برند در استراتژی بازاریابی را پررنگ ساخته است؛ لیکن تاکنون شیوه های متعددی برای سنجش آن بهکار گرفتهشده و تاکنون هیچ گونه اتفاقنظری در خصوص اجزا و کاربردهای آن در میان دانشمندان و پژوهشگران شکل نگرفتهاست(پایگاه اینترنتی مجله برند).
۲-۴-۱۴ توسعه برند
توسعه برند مزیت حاصل از ارزش برند است. داسین و اسمیت[۲۱۰](۱۹۹۴) و کلر و آکر(۱۹۹۲) مطرح کردند که توسعه برند موفق می تواند ارزش برند ایجاد کند. لوکن و جان[۲۱۱](۱۹۹۳) و آکر(۱۹۹۳) در این مورد که توسعه برند ضعیف می تواند ارزش برند را تضعیف کند(وود، ۲۰۰۱).
فارکوهار[۲۱۲](۱۹۸۹) رابطهایی بین ارزش برند و قدرت بازار ادعا می کند: مزیت رقابتی شرکتهایی که ارزش بالاتری دارند فرصت توسعه موفق، جلو زدن از رقبا و ایجاد مانع برای ورود رقبا را بههمراه دارد(فارکوهار، ۱۹۸۹).
۲-۴-۱۵ برندینگ[۲۱۳]
در محیط کسبوکار رقابتی امروز، مشتریها اطلاعات بیشتری داشته، به انتخابهای بیشتری دسترسی داشته و در نتیجه انتظارات سطح بالاتری نسبت به قبل دارند. بنابراین فروشندگان محصولات صنعتی به تلاش بیشتری برای ایجاد تمایز در محصولات خود نیاز دارند تا محصولات آنها یک کالای مصرفی معمولی به نظر نرسد. فروشندگان برای غلبه بر این چالشها و جلوگیری از جنسیسازی کردن[۲۱۴](فرآیندی که به موجب آن انتخاب محصول بیشتر از آنکه به تفاوت در خصوصیات، خدمات ارزشافزا یا منافع وابسته باشد به قیمت آن محصول وابسته است) به دنبال برنددار کردن محصولات خود برای ایجاد تمایز بین محصولات خود و محصولات رقبا میباشند. علاوه بر این تمایل به تمایز، بسیاری از مطالعات نشان می دهند که برندینگ محصولات صنعتی نسبت به قبل نقش بااهمیتتری در تصمیم گیریهای صنعتی بازی می کنند(مک کویستون[۲۱۵]، ۲۰۰۴).
یکی از مهمترین مولفههای برندینگ توانایی ایجاد رابطه با مشتری به عنوان عامل کلیدی این تعامل است. برای توسعه این رابطه ابتدا باید به دنبال شناسایی تعریف مشتری از مفهوم ارزش بوده و سپس بهدنبال ارائه این ارزش از طریق تعامل با مشتری بود. زمانی که مشتری کالا را به شکلی که دوست دارد و تمایل به پرداخت بهای آن را دارد دریافت می کند، برند شانس بیشتری برای داشتن ارزش بیشتر برای مشتری دارد. برندی که از ارزش بالایی برخوردار است رابطه طولانیتری با مشتری ایجاد کرده و عمق این رابطه پایه و اساسی برای موفقیتهای مداوم و مزیت رقابتی دائمی با وجود شکست بازار میباشد(اسجلتز[۲۱۶]، ۲۰۰۱).
کوین کلر و دونالد لمن[۲۱۷](۲۰۰۶) مطالعه جامع و کاملی در زمینه برندینگ انجام داده و مشخص کردند از دید آکادمیک چه مباحث و تعاریفی در مورد موضوعهای اصلی برندینگ مانند تثبیت جایگاه برند، اندازه گیری ارزش برند، رشد برند و مدیریت برند راوجود دارد و برخی فاصلههای موجود در مطالعات برندینگ و ارزش برند را مشخص کرده و سوالهایی را در این زمینه مطرح کردند(کلر و لمن، ۲۰۰۶).
۲-۴-۱۶ مدیریت برند[۲۱۸]
مدیریت برند فرایند ایجاد، هماهنگی و نظارت تعامل بین یک سازمان و مشتریان آن میباشد، چنین سازگاری و هماهنگی بین دیدگاه سازمان و باورهای مشتری در مورد برند وجود دارد(مک کوئینسن، ۲۰۰۴). پنج وظیفه اصلی مربوط به تصمیم گیری در مدیریت برند: ۱- تثبیت جایگاه برند[۲۱۹
]، ۲- یکپارچهسازی بازاریابی برند، ۳- ارزیابی عملکرد برند، ۴- رشد و پیشرفت برند، ۵- مدیریت استراتژیک برند میباشند(همان منبع).
تثبیت جایگاه برند: جهت برنامه ها و فعالیتهای بازاریابی را مشخص کرده و شامل ساختن تداعی برندهای کلیدی در ذهن مشتریها و دیگر اجزاء اساسی برای تمایز و مزیت رقابتی برند میباشد. علاوهبر انتخاب ویژگیهای محسوس محصول مانند اسببخار در مورد خودرو، دو حوزه مربوط به تثبیت جایگاه برند، نقش نامشهودهای برند و تصویر و شهرت برند نیز میباشند.
نامشهودهای برند: جنبه های بسیار مهم و منحصربهفرد نامشهود تصویر برند هستند که شامل ویژگیها و مشخصههای فیزیکی و دیداری نمیباشند. بلکه شامل انواع تداعیهای برند مانند تصویرسازی واقعی یا آرمانی، تصویرسازی مصرف و خرید و تجربهها، توصیهها و سابقه مصرف کننده میباشند.
یکپارچهسازی فعالیتهای بازاریابی: می تواند به دستیابی به جایگاه موردنظر و ایجاد ارزش برند کمک کند. موفقیت نهایی آن به اینکه تا چه میزان نهتنها به شکل جداگانه بلکه با یکدیگر همکاری می کنند بهگونه ای که نتایج همکاری حاصل شوند، بستگی دارد.
ارزیابی عملکرد برند: برای مدیریت درست برند بازاریاب بایستی تصویر درستی از ارزش برند خود داشتهباشند. دو حوزه مربوط به این موضوع اندازه گیری و ارزشگذاری ارزش برند در سطوح مختلف مشتری، بازار محصول و بازار مالی و ارتباط ارزش مشتری و ارزش برند میباشد.
رشد برند: برندها اصولا از طریق توسعه محصول (توسعه خطی و گروهی) و توسعه بازار(کانالها و بازارهای جغرافیایی جدید) توسعه مییابند. مفاهیم مربوطه به این موضوع استراتژی های توسعه برند و محصول جدید و اثر آنها با ارزش برند میباشند.
مدیریت استراتژیک برند: صرف نظر از اینکه چه کسی مسئول مدیریتکردن برند است مفاهیم استراتژیک کلی متفاوتی وجوددارند: طراحی بهینه ساختار برند، اثر برندینگ مشترک و اتحاد برندها و استراتژی های برندینگ جهانی و میانفرهنگی(همان منبع).
۲-۴-۱۷ ساخت یک برند قوی
در محیط رقابتی امروزه جایی که ازدیاد محصولات بسیاری از مصرف کنندهها را گیج کرده که چه محصولی برای چه کاری مناسب است، داشتن یک برند قوی این اطمینان را به مشتری میدهد که تصمیم درست را گرفته و احتمال تصمیم اشتباه را کاهش دهد. همچنین مشتریان از کسی خریداری می کنند که بتوانند به او اعتماد کنند و یک برند قوی به آنها این امکان را میدهد(مک کویستون، ۲۰۰۴).
امروزه ساخت یک برند قوی دستاوردهای مالی قابلتوجهی را برای سازمان به ارمغان آورده و برای بسیاری از سازمانها به اولویت تبدیل شدهاست. در این راستا کوین کلر برای کمک به مدیریت در ساخت برند قوی مدل ارزشویژه مشتری مدار[۲۲۰](CBBE) را طراحی کرده است.
بر اساس این مدل ساخت یک برند قوی شامل چهار مرحله است:
مرحله اول: ایجاد یک هویت برند[۲۲۱] مناسب که ایجاد عمق و وسعت آگاهی از برند است.
مرحله دوم: ایجاد یک مفهوم برند مناسب از طریق تداعیهای برند قوی، مطلوب و منحصربهفرد
مرحله سوم: انتخاب پاسخهای برند[۲۲۲] در دسترس و مثبت
مرحله چهارم: ایجاد ارتباطات برند با مشتریانی که مشتاق و فعالانه وفادارند.
در واقع در این چهار مرحله، چهار سوال اساسی که مشتری در ذهن خود در مورد برند میپرسد پاسخ داده می شود.
چه کسی هستی؟(هویت برند)