یکی از روانشناسان معاصر به نام دکتر« نانسی اسمیت » معتقد است ؛ پسران برای ماجراجویی و قدرتمندی و دختران برای وابستگی و محتاط بودن تشویق میشوند ، زمانی که پسری دچار مشکل می شود ، او را تشویق میکنند تا در صدد مبارزه با آن مشکل برآید . در حالی که وقتی دختری در چنین شرایطی قرار میگیرد با گفتن «اجازه بده تا کمکت کنیم » و یا حتی بدتر از آن «بگذار ما این کار ر ا برایت انجام دهیم » در صدد رفع مشکل او بر میآیند و این موضوع ، مفهومی از احساس «درماندگی آموخته شده » در بر دارد . به عبارت ساده تر او را به ناتوانی و وابستگی عادت میدهیم . دکتر اسمیت معتقد است که می توان دختران را همچون پسران قوی و متکی به نفس بار آورد .(همان منبع )
تحقیقات نشان میدهد که والدین دختران و پسران در انتخاب اسباب بازی و بازی با آن ها نیز یکسان رفتار نمیکنند . اگر چه ممکن است بازی با اسباب بازی های متفاوت با اهمیت جلوه نکند اما نتایج تحقیقات نشان میدهد که اسباب بازی های پسرانه نو آوری و ابتکار ، کنجکاوی ایجاد میکند و درک دنیای فیزیکی را تسهیل میکند . در حالی که اسباب بازی های دخترانه تقلید و برقراری روابط اجتماعی و میان فردی را ترغیب میکند . اسباب بازی های پسرانه به دلیل فراهم آوردن فرصت جستجو در دنیای اطراف موجب افزایش اعتماد به نفس و مهارتهای نوآوری می شود ، در حالی که اسباب بازی های دخترانه خلاقیت و یادگیری درباره محیط اطراف را محدود میکند (خسروی ،۱۳۸۲،ص ۳۹)
۲-۷-۲)اعتماد به نفس
می توان عزت نفس (اعتماد به نفس )را به عنوان میزان ارزشی که ما برای خود قائل هستیم در نظر گرفت . مطالعات حاکی از این است که آگاهی یا برداشت ما از خود بیشتر ناشی از تجربه های اجتماعی ماست . ما خود را آن گونه می بینیم که فکر میکنیم دیگران ما را می بینند . بنابرین خود انگاره که مفهوم عزت نفس را میسازد ، به نظر میرسد که تحت تاثیر محیط بیرونی شکل میگیرد و ساخته می شود ، آنچه که اعتماد به نفس را تحت تاثیر خود قرار میدهد ، عواملی همچون شیوه پرورش ، پیامهای که کودک به مرور زمان از افراد مهم پیرامون خود در مورد خودش دریافت میکند ، عزت نفس خود پدر و مادر ، بدرفتاری ، رویدادهای جاری زندگی و چگونگی ارزیابی از خود میباشد . حاصل اعتماد به نفس بالا کنترل خشم ، شناخت خود ، انتقاد پذیر بودن ، مثبت اندیش بودن و تغییر پذیر بودن است . به طور کلی در گذشته اعتقاد بر این بود که زنان در مقایسه با مردان عزت نفس ضعیفتری دارند ، پژوهشهای جدیدتر نشان میدهد که پسرها و دخترها در خصوص ارزش قائل شدن برای خود خیلی شبیه هم هستند .(براندن ،۱۳۷۹، ص ۶۵)
در توضیح عوامل شخصیتی به تصور نادرست زنان از شگردهای مدیریتی می توان اشاره کرد :«اکثر مدیران زن تصور میکنند که در نقش یک مدیر باید رفتارهای مردانه از خود نشان دهند . این در حالی است که نتایج تحقیقات نشان داده که هر چه مدیران خشن مرد در محیط کاری خود ستایش میشوند ، مدیران خشن زن بیشتر طرد میشوند ، همین دوگانگی ، اعتما د به نفس اکثر زنان را گرفته است »با این حال همه مشکلات مدیران زن و میزان موفقیت یا عدم موفقیت آن ها به این نکات محدود نمی شود . کمبود فرصت شغلی مناسب برای مدیران زن در جامعه یکی دیگر از موضوعاتی است که زنان مدیر را با تنگنا مواجه کردهاست . این وضعیت به گونه ای است که در حال حاضر شمار مدیران مرد در کشور ما ۳۵برابر مدیران زن افزایش یافته است (جمشیدی ،۱۳۸۶،ص ۱۰) بسیاری از اندیشمندان بر این عقیده هستند که اشتغال زنان و استقلال مالی آنان یکی از مؤلفه های اصلی در ارتقاء اعتماد به نفس و خودباوری زنان به شمار می رود (فریدل ، ۱۳۸۶،ص ۱۰)
۲-۷-۳) ریسک پذیری
ترس یکی از بزرگترین موانع کسب قدرت است ، زیرا آنگاه که باید به جلو حرکت کنیم عقب می نشینیم و آنگاه که باید متمرکز شویم به پریشانی ذهن گرفتار میشویم ، هنگامی که اعمال ما بر پایه ترس باشد نمی توانیم با استدلال و منطق ، با الهام یا با تواناییهای خود با دیگران ارتباط برقرار کنیم . تمامی این نکات میتواند سنگ بنای کسب قدرت برای زنان باشد.(لرنر رابینز ،۱۳۸۳،ص ۵۱)
انسانها از نظر گرایش به خطر پذیری متفاوتند . ثابت شده است ، این میل که مبتنی بر پذیرش یا اجتناب از خطر است ، بر موارد زیر اثرات شدیدی میگذارد : مدت زمانی که طول می کشد تا مدیر تصمیم بگیرد و مقدار اطلاعاتی را که وی برای گرفتن تصمیم به آن نیاز دارد . در حالی که معمولا این گفتار درست است که مدیران سازمانها ضد خطر هستند ، ولی هنوز هم افراد درباره این بعد شخصیتی ، متفاوتند . در نتیجه باید متوجه این تفاوت شخصیتی باشیم و حتی درباره نوع شغل و پستی که شخص باید آن را احراز کند ، مسئله میل او به خطر پذیری را مورد توجه قرار دهیم (رابینز ،۱۳۷۸،ص ۱۵۲)
در اکثر فعالیتهایی که نیاز به خطر کردن دارد انسانها ناگزیرند آشکارا و آزادانه عقایدشان را بیان کنند، این روشی است که از طریق آن انسانها با هم پیوند می خورند ،تعارض ها را حل میکنند ، ابتکارهای جدید را طرح ریزی میکنند و خط مشی رهبری را برقرار میسازند(آستین ،۸۲ ،ص ۹۳)
۲-۷-۴)خواست فردی
آیا زنان علاقه به پذیرش مسئولیتهای اجتماعی دارند ؟ یا موانعی سد راه علاقه مندی آنان وجود دارد که آنان را از قبول مسئولیت دلسرد می کند ؟
واقعیت این است که زنان شاغل در اکثر نقاط دنیا علاوه بر مسئولیتهای شغلی ، مسئولیتهای زندگی و خانوادگی را نیز بر عهده دارند گرچه امروزه تا حدودی نقش زنان نسبت به گذشته تغییر کردهاست . دنیای قدیم در عرصه خصوصی و عمومی دو نقش متقارن را قبول داشت که یکی بر عهده زن و دیگری را بر عهده مرد می گذاشت ، با ورود به دنیای مدرنیته این نظم سابق از بین رفته است و مردان را نیز متقاعد به همکاری در مسئولیتهای خانوادگی کردهاست . زمانی که مردان در انجام وظایف و مسئولیتهای خانوادگی سهیم باشند از فشار مضاعف و نامتناسب بر زنان کاسته می شود . در جامعه اسلامی ایران که بر اساس اعتقادات اصلی دینی و مذهبی جایگاه خاصی برای خانواده قائل شده است ، طبق اصل ۱۰ قانون اساسی « همه قوانین و مقررات باید در جهت پاسداری از قداست و استواری روابط خانوادگی بر پایه ی حقوق و اخلاق اسلامی باشد » زنان را در پذیرش مسئولیتهای اجتماعی دلگرم و علاقه مند میسازد . مدیران زن میتوانند بدترین دشمنان خودشان باشند زیرا بسیاری از زنان مدیر به کارگیری مهارت سیاسی در سازمان را نمی پسندند و اهمیت آن را درک نمی کنند . آن ها اهمیتی برای سیستمهای غیر رسمی سازمان قائل نیستند . آن ها علاقه ای به کاربرد مهارت سیاسی ندارند .
۲-۷-۵)توانمندی
توانایی ، دانش و مهارتهایی را توصیف میکند که کارکنان را در اعمال نفوذ مبتنی بر صلاحیت مجاز می دانند . کارکنان توانا حداقل داری سه ویژگی هستند : اول اینکه دارای مهارت و دانش فنی مورد نیاز برای مشارکت در تصمیم گیری های مفید ، حل مشکلات .و خلق ایده های جدید هستند دوم اینکه در تطبیق دانش و مهارت با نتایج مناسب توانایی دارند سوم اینکه از مهارتهای لازم برای نفوذ بر دیگران که مهارت ودانش دارند برخوردارند (کنیلا ،۱۳۸۳،ص۱۲۰)