دگر گفت با تاج ونام بلنــد کرا خوانی از خسروان سودمند
چنین داد پاسخ کزان شهریار که ایمـن بود مرد پرهــیزکار
وز آواز او بد هراسان بــود زمین زیر تختش تن آسان بود
(فردوسی؛۱۳۷۸: ۱۲۶)
امنیت از خارج مرزها در صورتی خدشه دار می گردد که در داخل سرزمین، مشکل یا خلأیی یافت شود یا سلطنت، بی شاه بماند و یا شهریار به بیداد گراید. به عبارت دیگر، ناامنی در داخل، کشور را از جانب دشمنان خارجی، ناامن می گرداند.
انوشیروان از بزرگمهر پرسید:
بدو گفت کسری که آبادشهر کدامست و مازو چه داریم بهر
چنین داد پاسخ که آباد جای ز داد جــهاندار باشد به پای
(همان)
و در نهایت در اثر عمران و آبادگری هم دولت و هم مردم ذینفع هستند.
جهان را چو آباد داری بداد بود تخت آباد و دهراز تو شاد
(همان)
ب) آبادانی و آبادگری
پیآمد دیگر داد، آبادانی است. شهریار از تمام نیروی خود در جهت آبادکردن گیتی استفاده می کند؛ چرا که آبادانی جهان، سبب پسروی اهریمن و تاریکی، و افزایش حوزه اهورامزدا می گردد و این، رخ نمی دهد مگر در سایه داد شهریار نیک. شهریار، در راه آبادانی از بخشش گنج، دریغ نمی کند. سیم و زر به ارزانیان یا همان کشاورزان و صاحبان صنایع داده تا زمین را آباد کنند. اقتدار شاه از راه برقراری عدل و داد، افزایش می یابد.
بهر سو فرستاد پس موبــدان بی آزار و بیدار دل بخــردان
که تا هر سوی شهرها ساختـند بدین نیز گنجی بپرداختــند
بدان تا کسی را که بی خانه بود نبودش نوا بخت بیگانــه بود
همان تا فراوان شود زیردسـت خورش ساخت با جایگاه نشست
(فردوسی؛۱۳۷۸: ۱۷۸)
مشاهده مناظر ویرانی ده یا شهر و ملاحظه زمینهای بیصاحب و بلااستفاده، برای شاه، سنگین بود و او را دچار غم و اندوه و ترس می کرد. گفتیم آبادانی و عمران، از داد منتج می شود. شهریار می داند که ویرانی، یعنی بیداد، و بیداد، یعنی از دست دادن فرّه ایزدی. پس، عمران و آبادگری، مؤلفه ای مهم است که باید به آن توجه گردد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
انوشیروان، خراج را از زمینهایی که به آنها آفت رسیده بود، برداشت و به بیمایگان، وسایل و ابزار کار داد تا زمینشان را آباد گردانند.
زمینی را که آن را خداوند نیست بمرد و ورا خویش و پیوند نیست
نباید که آن بوم ویران بــود که در سـایه شاه ایران بــود
که بدگو برین کار تنـــگ آورد که چونیـن بهانه بچنگ آورد
ز گنج آنچه باید مدارید بــــاز که کردســت یزدان مرا بی نیاز
چو ویران بود بوم در برّ مـــن نتابد در و سایه فــــرّ من
کسی را که باشد برین مایه کار اگر گیرد این کار دشوار خــوار
کنم زنده بردار جایی که هست اگر سرفرازست و گر زیر دست
(فردوسی؛۱۳۷۸: ۶۰)
انوشیروان، ظلم کنندگان به زیر دست و سبک شمرندگان فرمان وی را به کیفر سخت می رساند. یکی از مهمترین علت، آن این است که کار عمران به تأخیر نیفتد. در صورت بروز ظلم، رعیت از کار و معاش باز می مانند و آبادانی صورت نمی گیرد.
بیداد و ناعدالتی در شاهنامه
بعد از ترسیم چرخه عدالت، به نظر می رسد بهتر است به حکومت بر اساس بیداد نیز اشاره ای گذرا نماییم. با توضیحاتی که در باره داد، ارائه شد، بیداد هم معرفی گردید. شهریار بد که جایگاهش در توران می باشد، اصل و اساس سلطنتش بر بیداد، استوار است؛ زیرا در اثر آلوده شدن به صفات رذیله، در سرزمین تیرگی به سر می برد و اما در مورد شهریاران سرزمین روشنی در اثر سرپیچی از داد، حوادث سهمگینی بر گیتی وارد می کنند. نخست، آن که بیداد، نشانه افول سلطنت می باشد.
چو خسرو به بیداد کارد درخت بگردد از او پادشاهی و بخت
(فردوسی؛۱۳۷۸: ۱۱۴)
اگر به راه داد برنگردد، در واقع، نامه عزل خویش را امضا کرده است، حتماً نابود خواهد شد و همه از او به بدی یاد می کنند.
چنین گفت نوشین روان قباد که چون شاه را دل بپیچد ز داد
کند چرخ منشور اورا سیاه ستاره نخواند و را نیز شــاه
ستم نامه عزل شاهان بـود چو درد دل بیگنـاهان بــود
ستایش نبرد انک بیدار بود بگنـج و به تخت مهی شـاد بود
گسسته شود در جهان کام اوی نخواند به گیتی کسی نــام اوی
(همان: ۱۱۴و۱۱۵)
دوم، ویرانی در اثر بی کفایتی و بی لیاقتی شهریار که البته نتیجه بیخردی وی می باشد. گیتی به سوی تباهی و ویرانی کشیده می شود. مردمان، رفاه، آسایش و آرامش نخواهند داشت. همه معادلات به هم می خورد و نتیجه اعمال خود را هم در دنیا و هم در آخرت خواهند دید.
چو بیدادگر پادشاهی کند جهان پر ز گرم و تباهی کند
اگر پشه از شاه یابد ستم روانش به دوزخ بماند دژم
(فردوسی؛۱۳۷۸: ۱۱۵)
۲-۵-۲-قابوس نامه
عنوان باب سی ام قابوس نامه « در عقوبت کردن و حاجت خواستن و روا کردن » است ، عنصر المعالی کیکاوس بن اسکندر این باب از کتاب خود ، در نصیحت به فرزندش گیلانشاه آیین عقوبت و مجازات را مطرح می سازد . در آغاز این باب به مدارا و نرمی و عفو گناهکاران توصیه شده است . مؤلف قابوس نامه می نویسد:
« به هر گناهی ، ای پسر، مردم را مستوجب عقوبت مدان و اگر کسی گناهی کند ، خویشتن اندر دل ، عذر گناه او بخواه.» (عنصر المعالی؛۱۳۶۸: ۱۲۵)
عنصر المعالی از فرزندش می خواهد که عقوبت گناهکاران باید با تقصیر ارتکابی او همخوانی داشته باشد چرا که غیر از این ، خروج از مسیر عدالت است . او می خواهد بیهوده و بدون دلایل کافی ، کسی مجازات نشود . به همین سبب باورهای خود را در این عبارت مطرح می سازد :
« و خیره عقوبت نکن تا بی گناهی سزای عقوبت نگردی …. چون به گناهی از تو عفو خواهند ، عفو کن و بر خویشتن واجب دان ؛ اگر چه سخت گناهی بود» ( همان :۱۵۳)
در باب چهلم قابوس نامه نیز ، در آیین و شرط وزارت ، عنصر المعالی از توصیه به عدالت فرو گذار نکرده است و می نویسد: « از عدل و انصاف غافل مباش.» ( همان)
او در باب چهل و دوم ، در آیین و شرط پادشاهی نیز از بحث دادگری غفلت نورزیده است:
« پس بیداد را در دل خویش راه مده که خانه ی ملکان دادگر دیر بماند و قدیمی گردد و خانه ی بیدادگران زود پست شود زیرا که داد آبادانی بود و بیداد ویرانی … (همان: ۲۱۸)