Gokhale
Gokhale
Gokhale
بر اساس دیدگاه سازنده گرایی اجتماعی می توان گفت که اساسا یادگیری تفکر انتقادی از طریق توانایی مشارکت در بحث ها و اعمال مرتبط با گروه ایجاد می شود(دام و ولمن۱، ۲۰۰۴). در تبیین این یافته می توان گفت فراگیرانی که بر اساس فرایند پرسشگری، در مباحث گروهی خود سؤالاتی را در رابطه با محتوای درس مطرح می کردند، اعضای گروه درباره آن به مطالعه، بحث، اندیشه و اظهار نظرمی پرداختند. علاوه بر این، در این فرایند هر یک از دانش آموزان با ذکر دلایل متکی بر حقایق، مفاهیم و اصول علمی از اندیشه های خود دفاع کردند. لذا در این فرایند آنها توانایی لازم برای تجزیه، تحلیل و ارزیابی عقاید، اندیشه های خود و دیگران را کسب کرده اند و در واقع پرسش و پاسخ به عنوان نوعی فعالیت فکری موجب تقویت مهارت قیاس شده است. از طرف دیگر استفاده از گروه های مباحثه فرصت های بیشتری را برای تبادل اندیشه، بیان همزمان عقاید و تفکرات و مشاهده نحوه ی عملکرد فکری دانش آموزان مختلف فراهم کرده و زمینه را برای تحول استدلال قیاسی فراهم کرده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
Bussert
Dam & voloman
فرضیه سوم: آموزش راهبرد«پرسشگری متقابل هدایت شده» موجب افزایش مهارت مشاهده فراگیران می شود.
Dam & Voloman
نتیجه پژوهش نشان داد که آموزش راهبرد«پرسشگری متقابل هدایت شده» باعث افزایش مهارت مشاهده در فراگیران شده است. به عبارت دیگر آموزش غیر مستقیم تفکر انتقادی به کمک این راهبرد، مهارت مشاهده را در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل که آموزش مرسوم کلاسی را تجربه کرده بودند، افزایش داده است. ذهن ما گرایش دارد چیزهایی را که مشاهده می کنیم مطابق با خواص مختلفی که آنها دارند به روشی سازمان یافته ذخیره کند. مشاهده به دقیق دیدن و تمرکز روی محیط مربوط می شود. فرایند فکری مقایسه شامل جستجوی شباهت ها و تفاوت ها در مواردی که ما مشاهده می کنیم می شود. برخی از ویژگی های محیط برای مشاهده شامل؛ شکل، کاربرد، ماده سازنده، قسمت ها، اندازه و رنگ می باشد. فراگیران برای تمرکز روی محیط باید به این موارد توجه کنند. یادگیری از طریق همیاری و مشارکت دارای ساختاری است که دانش آموزان را بر می انگیزد به صورت گروهی کار کنند و یادگیری شان را از طریق یادگیری همتایان خود تقویت کنند. بنابراین دانش آموزان از طریق کار در گروه های کوچک و نا متجانس یاد می گیرند که دقیق تر محیط اطراف خود را مشاهده کنند و بیشتر در جستجوی شباهت ها، تفاوت ها و ویژگی های پدیده ها باشند. آشنایی دانش آموزان با فرایند های مختلف تفکر مانند مشاهده شباهت ها، مشاهده تفاوت ها و مشاهده ویژگی ها، می تواند تسریع کننده تفکر انتقادی بوده و مهارت های فکری کودکان را وسعت بخشد. به عبارتی افزایش آگاهی فراگیران در باره مهارت مشاهده و چگونگی آن منجر به تقویت توانایی های شناختی و فرا شناختی دانش آموزان راهنمایی شده است. از طرف دیگر تمرین و ممارست مهارت های تفکر به علت پیامدهای خوشایند و رضایت بخش آن، انگیزش درونی لازم را برای دانش آموزان راهنمایی در رویارویی فعال با مسائل فراهم نموده است.
Dam & Voloman
نتایج برخی از تحقیقات با این یافته همسو است. نتایج تحقیق شعبانی (۱۳۷۸) با عنوان تاثیر روش حل مساله به صورت کار گروهی بر تفکر انتقادی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی در شهر تهران انجام داده است، نشان می دهد که روش حل مساله بصورت کار گروهی نقشی ارزنده در پرورش تفکر انتقادی دارد. نتیجه مطالعه ای دیگر نشان داد یادگیری بر اساس کاوشگری به عنوان یک روش تدریس، می تواند سبب توسعه توانایی های تفکر انتقادی گردد ( مگنوسن، ایشیدا و ایتونو، ۲۰۰۰). در مطالعه ای دیگر اثر یک رویکرد مشارکتی (برگزاری جلسات گروهی پویا) در دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه مطالعه نشان داد که این رویکرد بر گسترش مهارت های تفکر انتقادی در گروه تجربی مؤثر بوده است ( خسروانی، منوچهری و معماریان، ۲۰۰۵). یانگ بلود و بیتز۱ (۲۰۰۱) در پژوهش تجربی خود بر روی دانشجویان پرستاری نشان دادند که استفاده از روش های فعال تدریس باعث رشد تفکر انتقادی در آنها می شود.
Facione
Torres & cano
Rudd , Baker & Hoover
Bussert
Dam & voloman
بر اساس یکی دیگر از فرض های یادگیری سازنده گرایی، یادگیری مبتنی بر سوالی که پاسخ های نامشخص و متناقض دارد، شروع می شود. در این یادگیری فراگیران با مشاهده و مطالعه موارد و تهیه خلاصه با تشخیص مساله، دانش و مهارت های پیش نیاز را فرا می گیرند (فردانش و شیخی فینی، ۱۳۸۱). دانش آموزان در کلاس درس می توانند با طرح سوالات مربوط به محتوای درس، که دارای جواب های نا مشخص است، به بحث و گفتگو با یکدیگر بپردازند و در نتیجه بهتر می توانند به مشاهده ویژگی ها و تشخیص شباهت ها و تفاوت ها بپردازند.
Ruggiero 5. Kunkel & Shafer
Ross 6. Lancaster & Strand
Georgas
Lazarowitz ,Hertz & Baird
فرضیه چهارم: آموزش راهبرد«پرسشگری متقابل هدایت شده» موجب افزایش مهارت اعتبار- هماهنگی می شود.
نتیجه پژوهش بیانگر آن بود که آموزش راهبرد «پرسشگری متقابل هدایت شده» در مهارت اعتبار-هماهنگی فراگیران تغییری ایجاد نکرده است. به عبارت دیگر آموزش غیر مستقیم تفکر به کمک این راهبرد مهارت اعتبار-هماهنگی را در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل که آموزش مرسوم کلاسی را تجربه کرده بودند افزایش نداده است. اعتبار – هماهنگی به داوری و قضاوت در زمینه اعتبار و قابل اعتماد بودن ادعاها مربوط می شود. این یکی دیگر از مهارت های تفکر انتقادی محسوب می شود، زیرا مستلزم قضاوت در مورد اظهارات و عبارات است. اعتبار – هماهنگی مربوط به این می شود که وقتی کسی ادعایی می کند چگونه می توانیم بفهمیم که آیا این ادعا را باور کنیم یا نه؟
Young Blood and Beitz
این یافته نشان می دهد که مهارت تفکر انتقادی یک مهارت سطوح بالاتر تفکر بوده و علاوه بر آن تفکر انتقادی تنها یک مهارت نیست بلکه یک منش نیز هست. توانایی تفکر انتقادی هم به گرایش و آمادگی شخصیتی و هم به توانایی شناختی وابسته است. آمادگی برای قضاوت، داوری و تشکیک در نتایج و اطلاعات فقط به دانش یا موقعیت خاصی که فرد در آن به صورتی متفکرانه به تمرین بپردازد بستگی ندارد، بلکه به مجموعه ای از عوامل شخصیتی مانند پشتکار، تحمل ابهام و تردید، آمادگی برای درنگ، توقف، منطقی بودن، آزادی در مباحثه و تصور از دیگران وابسته است(سلیمان، حلبی، ۲۰۰۷).
نتایج برخی تحقیقات با این یافته همسو است. ولد، ویتمن و وس۱ (۲۰۰۶) تاثیر رویکرد پرسشگری متقابل هدایت شده در گروه همتایان بر تفکر انتقادی در دانشجویان کاردرمانی را مورد بررسی قرار داده اند، نتایج نشان داد که تفاوت آماری معنی داری با توجه به تغییرات نمرات تفکر انتقادی بین گروه آزمون و گواه مشاهده نشد. باید خاطر نشان کرد که برخی از پژوهشگران مانند راس۲ (۱۹۸۸)، گرگاس۳ (۱۹۸۶)، لازاروتیس، هرتز – لازاروتیس و بیرد۴ (۱۹۹۴)، کانکل و شافر۵ (۱۹۹۷) و لانکستر و استراند۶ (۲۰۰۱) روش تدریس مشارکتی در تقویت مهارت های تفکر را بی اثر دانسته اند.
در رویکرد سازنده گرایی اجتماعی تفکر انتقادی بوسیله شرکت فعالانه در فعالیت های معنی دار اجتماعی ایجاد می شود. از این دیدگاه یادگیری تفکر انتقادی یک فرایند ذاتا اجتماعی است. روش های مشارکتی بسیار با ارزش تلقی می شوند و از تکنیک های آموزش گروهی مانند بحث، گروه های کار دانش آموزی و ایفای نقش معمولا استفاده می شود (دام و ولمن، ۲۰۰۴). این در حالی است که روش تدریس غالب در مراکز آموزش روش سخنرانی است.
Veldem, Wittman & Vos
Ross
Georgas
Lazaowitz, Hertz & Baird
Kunkel & Shafer
Lancaster & Strand
این روش انتقال اطلاعات وسیع را در مدت زمان کوتاهی امکان پذیر می کند اما فرصتی برای بحث و تبادل فکری برای فراگیران در مورد موضوع درسی فراهم نمی کند.
بر اساس رویکرد سازنده گرایی فراگیران باید درباره اطلاعات و مسایلی که در معرض آن قرار می گیرند از مهارت های مساله گشایی، استدلال و داوری استفاده کنند اما عملا مشاهده می شود که در وضعیت آموزشی کنونی آنها و در تجارب گذشته مجالی برای بحث و تبادل افکار و رشد مهارت های تفکر وجود ندارد.
Veldem, Wittman & Vos
Ross
Georgas
Lazaowitz, Hertz & Baird
Kunkel & Shafer
Lancaster & Strand
فرضیه پنجم: آموزش راهبرد«پرسشگری متقابل هدایت شده» موجب افزایش مهارت مفروضات می شود.
نتیجه پژوهش نشان می دهد که آموزش راهبرد «پرسشگری متقابل هدایت شده» مهارت مفروضات را در فراگیران افزایش داده است. به بیان دیگر نتایج این پژوهش نشان داد که دانش آموزان دختر که آموزشهای لازم در زمینه تفکر انتقادی را به طور غیر مستقیم دریافت کرده بودند در مقایسه با گروه کنترل که هیچ آموزشی را تجربه نکرده بودند عملکرد بهتری را در این مهارت نشان دادند.
Thompson 4. Mac – Donald
Giedd 5. Evans
Woods 6. Toga
فرضیه به معنای راه حل پیشنهادی فراگیر برای پاسخگویی به مسئله است. مهارت مفروضات به توانایی دانش آموزان در ارائه حدس و گمان بخردانه در رویارویی با مسائل مربوط می شود. دانش آموزان از طریق کار در گروه های کوچک و نامتجانس یاد می گیرند که چگونه درپاسخ به سؤالات همتایان خود از حدس و گمان منطقی استفاده کنند، نظر سایر افراد گروه را بشنوند و در مورد پاسخ خود به نتیجه برسند. نتایج برخی تحقیقات در تایید یافته حاضر است. در پژوهشی که ارنست و مونرو۱ (۲۰۰۶) در مورد ۴۰۰ دانشجوی ۱۱ مدرسه عالی فلوریدا انجام دادند مشخص شد که محیط آموزشی نه تنها بر مهارتها بلکه بر ایجاد و گرایش تفکر انتقادی تاثیر می گذارد. لوئیتز۲ (۲۰۰۷) با آموزش تفکر انتقادی به دانشجویان (طی سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴) دریافت که به رغم آموزش، یک سوم از دانشجویان به این مهارت دست نیافتند. به منظور حل این مشکل، در گروه های کوچک بحث و پرسش، روشهایی برای تنظیم یادگیری ونحوه ایجاد انگیزه در اعضای گروه شکل گرفتند. نتایج نشان دادند که محیط آموزشی و تعامل فراگیران یا یادگیری مشارکتی به ایجاد تفکر انتقادی در تدریس کمک می کنند.
Ernest & Monroe