هزج
شعر او عین حرف زدن، روان و سرراست است با لغات مستعمل و رایج امروزی و رویهمرفته زبان سلیس و به قول قدما فصیح و بلیغ دارد. و یکی از موارد که به روانی زبان او کمک شایانی کردهاست، اوزان شعری اوست که معمولاً به طبیعت کلام گفتاری نزدیکند.
خود فروغ میگوید: « امکانات زبان فارسی خیلی زیاد است. این خاصیت را در زبان فارسی کشف کردم که میشود ساده حرف زد… یعنی بههمین سادگی که من دارم با شما حرف میزنم… وقتی از من میپرسید در زمینۀ زبان و وزن به چه امکانهائی رسیدهام، من فقط میتوانم بگویم به صمیمیت و سادگی». (شمیسا، ۱۳۷۶: ۲۵۵)
فروغ با موسیقی کلام آشناست،گوش حساسی دارد و در گذر از تجربههای موزون ، بر وزن شعر مسلط میشود. تنوع و تعداد اوزان شعرهای مجموعۀ «اسیر» ، کاربرد اغلب درست قافیه و ردیف، گواه بر استعداد و مطالعۀ جستجوگرانه او در شعر فارسی است.
لحظههایی از شعر «دیو شب» ، لحن افسانه نیما را به یاد میآورد:
از شرار نفسش بود که سوخت
مرد چوپان به دل دشت خموش
شعر «دخترو بهار» اثر شعر توللی و ن.پ را بر شعر فروغ نشان میدهد. شاید هم لحظههایی از شعر «کاکلی» نیما را. بخصوص که بطور کلّی هم وزن کاکلی است:
میشست کاکلی به لب آب نقره فام مفعولّ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
آن بالهای نازک زیبای خسته را مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
«اسیر- دختر و بهار»
مانند روز پیش هوا ایستاده سرد.
اندک نسیم اگر ندود، ور دویده است،
بر روی سنگ خارا مرده است کاکلی،
چون نقشه ای که شبنم از او کشیده است.
«مرگ کاکلی»
اما در شعر «خانه متروک» است که ظرافت و دقت زنانه شعر فروغ جلوه میکند. این شعر هم وزن افسانه نیماست.
پنجره باز و در سایه آن فاعلن فاعلاتن فعولن
رنگ گلها به زردی کشیده فاعلن فاعلاتن فعولن
پرده افتاده به شانه در فاعلن فاعلاتن فعولن
آب گلدان به آخر رسیده فاعلن فاعلاتن فعولن
(م. آزاد، ۱۳۷۶: ۶۲- ۵۴)
آخر ای بینوا دل! چه دیدی
که ره رستگاری بریدی؟
مرغ هرزهدرایی، که بر هر
شاخی و شاخساری پریدی
تابماندی زبون و فتاده؟
«افسانه نیما»
شعر « در برابر خدا» نظمیاست نسبتاً قوی، شاعر وزن را به درستی حفظ کرده ، قافیهها را بجا بکار برده و کلامش فصیح و بیعیب وعلت است؛ و این خود نشانه مطالعه مستمر فروغ در ادبیات منظوم و استعداد او در شاعری است:
آه ای خدا که دست توانایت مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن
بنیان نهاده عالم هستی را مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن
بنمای روی و از دل من بستان مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن
شوق گناه و نقش پرستی را …. مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن
راضی مشو که بنده ناچیزی مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن
عاصیشود به غیر تو روی آرد مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن
راضی مشو که سیل سرشکش باز مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن
در پای جام باده فرو بارد مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن
«اسیر- در برابر خدا»
میتوان گفت که شعرهای آخر دفتر اسیر در فضای تازه تری میگذرد. زبان شعراندکاندک آرام میشود و حس دریغ بر شعر او سایه میافکند. تندی و شدت حس بیان ، به زبان تغزلی نرم و ملایمتری جای میسپارد. همانند شعر « ای ستارهها» که شعر زبان حس و حال است و با وزن «فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فع»، پاک و پیراستهاست. ممکن است تصور کنیم که وصفها و تعبیرها چندان تازه نیست ولی زبانش به اقتضای وزن شعر، گاهی نشروار است و کهنه : « از ورای ابرها» ، «اگر به من مدد کنید»، «دلی که بوئی از وفا نبرد»، با اینهمه شعر « ای ستارهها» بیانی ساده، صمیمیو مؤثر دارد»
ای ستارهها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشارهگر نشستهاید
ای ستارهها که از ورای ابرها
برجهان ما نظارهگر نشستهاید
آری این منم که در دل سکوت شب
نامههای عاشقانه پاره میکنم
ای ستارهها اگر به من مدد کنید