نقّاشی، مجسّمه سازی، خط،رقص، موسیقی، تئاترو سینما.
نقّاشی مغزانسان را به تکاپو میاندازد تا آنکه در دل دارد به صورت تصویر نشان دهد و مجسّمه سازی تکامل هنر نقّاشی است. کشیدن خطوط و ارتباط دادن آنها بهم الفبا را به وجودآورد تا هنر نوشتن آغاز گردید.
حرکات موزون یکیدیگر از هنرها به شمار میرود که حاصل آن رقص و پایکوبی است و هنر چهارم به شمارمیرود. امروزه اقوام وحشی اگر چه از مزایای زندگی خوب محروم هستند و به صورت نیمه وحشی زندگی خود را ادامه میدهند امّا علاقه مفرط به رقص و پایکوبی دارند و ازمردمان متمدّن بیشتر میرقصند و شادی میکنند.
۲-۱۴- هفت در داستانها:
عدد هفت چنان با داستانها و افسانههای ایرانی آمیخته شده است که کم تر افسانهای وجود دارد که در جایی از آن به عدد هفت برنخوریم و با دست کم داستان با هفت شبانه روز جشن به پایان نرسد، معمولاً قهرمان داستانها هفت خواهر یا برادر دارد یا مثل سندباد هفت سفر برای او پیش میآید.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
داستانهای شاهنامه هم خالی از هفت نیستند، فردوسی برای آن که قدرت و حقانیت قهرمانانش را نشان دهد آنان را از هفت خواب با هفت منزلگاه خطر میگذارند و پادشاهان بزرگ داستانهایش را پادشاه هفت کشور میخواند.
گیو مدت هفت سال در توران به جست و جوی کیخسرو پرداخت. گیو هفت تازیانه داشت.
۲-۱۵- هفت خوان:
در سفری که رستم ازسیستان به مازندران میرود تا کیکاوس را از بند شاه مازندران رها سازد در هفت مرحله برای او حوادثی پیش میآید که آن را هفت خوان رستم مینامیم:
۱) کشتن شیر توسط رخش
۲) نجات از گرماو تشنگی با یافتن چشمه به راهنمایی غرم
۳) کشتن اژدها
۴) هلاک کردن گنده پیر جادو یا زن جادو
۵) اسیر کردن اولاد دیو
۶) کشتن ارژنگ دیو
۷) هلاک کردن دیو سفید
وقتی که کیکاووس در مازندران به بنـد افتـاده بـود و رستـم برای خـلاص او میرفت در اثنای راه چند جا دیوان و جادوان را کشت و به «هفت روز» به مازندران رفت و کیکاوس را نجات داد و آن را هفت خوان عجم نیز گویند به سبب آن که از هر منزلی که میگذشت شکرانهی آن مهمانی و ضیافتی میکرد. (برهان)
۲-۱۶- هفت اجرام یا هفت سیاره:
سومریان متوجه سیارات شده، آنها را به صورت ارباب انواع میپرستیدند. بابلیان هم نظر به علاقه وافر به علم نجوم توجه بیشتری به سیارات کردند … [آنها] سیارات را پنج میشمردند: عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل ولی بعدها سیارات را هفت عدد به حساب آوردند؛ یعنی: ماه و آفتاب را بر این عده افزودند اعتقاد و توجه به هفت سیاره از بابلیان به همهی ملل دیگر از جمله ایرانیان سرایت کرد … مردم کلده سیارات را از ثوابت فرق گذاشتهاند، صور مختلف آسمان را رسم یا محل آنها و فواصلشان را تعین کرده …
۲-۱۷- هفت در ادب فارسی:
عدد هفت در حوزه ادب فارسی اهمیت ویژه ای دارد کتابهای زیادی با این عدد نامگذاری شده است، از جمله: هفت پیکر نظامی، هفت بنده محتشم، هفت حصار خواجه عبدالله، هفت اورنگ جامی، هفت اقلیم محمدامین رازی.
با عدد هفت اصطلاحات زیادی شکل گرفته است: هفت خوان رستم و اسفندیار در شاهنامه، هفت منظر هاتفی خرجردی، اژدهای هفت سر، هفت وادی در منطق الطیر، هفت شهر عشق (طلب، تخلیه وتجلیه، عشق، معرفت، حیرت و سکر و محو، فنای فی الله و بقای بالله، توحید).
در متن های ادبی ترکیب های فراوانی وجود دارد از جمله: هفت آسمان، هفت چرخ آبگون هفت چرخ، هفت حصار، هفت خراس، هفت خرگاه، هفت خزینه، هفت خم، هفت سیاره، هفت رواق، هفت عالم، هفت میدان، هفت هفت پرده ازرق، هفت پرگار، هفت اژدها، هفت پوست، هفت پیروزه کاخ، هفت الوان، هفت بام، هفت بنا، هفت بنیان و بسیاری دیگر.
در این پژوهش تعدادی از این ترکیبات و هفت های رایج در ادبیات وبویژه آنهایی که در آثار شاعران سبک عراقی نمود بیشتری دارند بیان می شود.
شیخ محمود شبستری در گلشن راز در بارهی ترتیب سیارات هفتگانه گفته است:
بـه هفتـم چـرخ کیـوان پاسبـان است ششم برجیس را جا و مکـان است
بــود پنجــم فلــک مریــخ را جــای چهــارم آفتـــاب عالـــم آرای
سیــم زهـــره دوم جــــای عطـــارد قمـر بـر چـرخ دنیـا گشـت وارد
زحـل را جـدی و دلـو و مشتـری باز به قوس و حوت کرد انجام و آغاز
حمــل بـا عقـرب آمـد جـای بهـرام اسـد خورشیـد را شـد جـای آرام
چو زهره ثور و میزان ساخت گوشه عطــارد رفــت در جــوزا و خوشــه
قمر خرچنگ را همجنس خود دیـد ذنب چون رؤس شد یک عقده بگزید
(شبستری :۱۷۵:۱۳۹۰)
۱- قمر(ماه): تأثیرش بیشتر در جزر ومدّ آبهاست.خانهی او سرطان است و شرف او در ثور است (لغت نامه). نام فارسیاش ماه و به اعتقاد قدم جایگاه آن در فلک اول است.
۲- عطارد (تیر): «معنای آن نافذ در امور» (لغت نامه) کوچکترین منظومه شمسی است آن را دبیر فلک گویند «علم عقل بدو تعلق دارد و شرف او در سنبله و وبال او در قوس.» (غیاث اللغات) «او را دبیر فلک خوانند و گویند مربی علما و مشایخ و قضات و ارباب قلم باشد.» (برهان) « به تازیش عطارد نامند.» (فرهنگ جهانگیری) شرف عطارد در سنبله و خانهی او جوزا و سنبله است. نام فارسیاش تیر و به اعتقاد قدما جایگاه آن در فلک دوم است.
نظامی در مخزن الاسرار چنین آورده است:
چون ز کمان تیر شکر زخمه ریخت زهر ز بزغالهی خانش گریخت
(نظامی؛ ۱۳۷۲: ۱۷۹)
«بلاد روم بدان منسوب است و در علم احکام نجوم، رب روز چهارشنبه است … یونانیان وی را هرمیس، یعنی مفسر ارادهی خدایان مینامیدند … عطارد در نزد یونانیان رب النوع سخنوری و بازرگانی بوده است.» (لغت نامه)
۳- زهره: در عربی نام ناهید است. (آنندراج) «زهره دو خانه دارد یکی ثور دوم میزان». (لغت نامه) شرف زهره در حوت است. نام فارسیاش ناهید و به اعتقاد قدما جایگاه آن در فلک سوم است.
تا شب او را چه قدر قدر هست زهرهی شب سنج ترازو به دست
(نظامی؛ ۱۳۸۳: ۱۸)
آناهیتا و ونوس نامهای دیگر این سیاره اند ونوس رب النّوع زیبائی و عشق و شادی و اصالت و هم ردیف آفرودیت «الهه زیبائی و عشق» در یونان باستان است. ناهید رب النّوع موسیقی نیز نامیدهاند.
خنده به غم خوارگی لب نشاند زهره به خنیاگری شب نشاند
(نظامی؛ ۱۳۷۰: ۲۰)
بابل من گنجهی هاروت سوز زهرهی من خاطر انجم فروز
(نظامی؛ ۱۳۸۳: ۴۳)
۴- شمس: خور، خورشید و آفتاب رب النّوع زندگی و منبع نور و انرژی است.