صاحب تفسیر خسروی در این باره نوشته است :« قوّامون، یعنی قائم بر امر زنانند، در کارهای آنان قیام و ایستادگی و در محافظتشان رعایت و مراقبت دارند و اینکه مردان قوام بر زنان باشند، یعنی از شأن و طبیعت آنهاست که به امر زنان قیام کنند و به بهترین وجه در رعایت آنها بکوشند. »( خسروانی ، همان ، ص ۱۹۷).
جمع زیادی از اندیشمندان و نویسندگان حتی کمترین اشارهای به برتری و اشراف مرد نداشته اند، بلکه آن را مردود دانسته اند، تا جایکه قوام بودن مرد را به نوعی تکلیف و مسئولیت تبیین کرده و تسلط، رهبری و ریاست او را در راستای آن توجیه نموده اند. از آن جمله آیت اله جواد آملی است که میفرماید: « قوام بودن نشانه کمال و تقرّب به خدا نیست، همانگونه که در وزارتخانه ها، مجامع،… افرادی هستند که مدیر و رئیس و سرپرست اند، ولی این فخر معنوی محسوب نمی شود… قوّام بودن مربوط به کارهای مدیریت و اجرائی است… چون مسایل اجتماعی و اقتصادی، و کوشش برای تحصیل مال و تأمین نیازمندیهای منزل و ادارهی زندگی را مرد بهتر به عهده میگیرد و مسئول تأمین هزینه است؛ سرپرستی داخل منزل هم با اوست، ولی چنین نیست که از این سرپرستی بخواهد مزیتی هم بدست آورد، بلکه یک کار اجرائی و یک وظیفه است نه یک فضیلت. » (جوادی آملی ، همان ، ص۳۶۶).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
علامه طباطبائی (ره) در این باره میفرمایند:« سرپرستی مرد نسبت به زن به این معنا نیست که ارادهی زن و تصرفاتش در آنچه مالک آن است، نافذ نباشد و نیز به این معنا نیست که زن در حفظ حقوق فردی و اجتماعی خود و دفاع از آن و رسیدن به آن با مقدماتی که دارد، مستقل نباشد. بلکه معنای آن این است که باید زنان در هر چه مربوط به کامجویی جنسی و بهره مندی زناشویی است مطیع شوهران خود باشند و در غیاب آنها به ایشان خیانت نکنند و حریم عفاف خویش را پاس دارند و نسبت به اموال و هر چه در زندگی زناشویی در اختیار آنهاست امین و درستکار باشند و سوء استفادهای از آنها نکنند. »( طباطبائی ، همان ، ج۴ ، ص۳۶۶).
البته عبارت « الرجال قوامون علی النساء ». به این معنی نیست که زن اسیر مرد است و مرد قوام، قیوم و مدیر و میتواند به دلخواه خود عمل کند، هرگاه بخواهد به منزل برود و هرگاه نخواهد، منزل نرود. بلکه قرآن هم به زنها میگوید: شما به این مدیریت و سرپرستی داخلی احترام بگذارید و هم به مرد میگوید: تو موظفی و این وظیفه توست نه مزیت تو، و به این وظیفه عمل کن. پس هرگز « الرجال قوامون علی النساء » نیامده است تا فتوای یک جانبه بدهد و به مرد بگوید تو فرمانروا هستی و هر چه میخواهی بکن، بلکه این دو حکم الزامی است که در کنار هم ذکر شده است. به زن در مقابل شوهر دستور تمکین میدهد و به مرد در مقابل زن دستور سرپرستی میدهد، تنها بیان وظیفه است و هیچ یک نه معیار فضیلت است و نه موجب نقص، همانگونه که اگر به مدیر یک مؤسسه بگویند تو تلاش و کوشش کن تا نظام مؤسسه را تثبیت کنی، این به ان معنا نیست که این نظام در اختیار توست، رفتی یا نرفتی، مختار هستی، بلکه منظور این است که: وظیفه ات این است که بروی و مؤسسه را نظم دهی.( جوادی آملی ، همان ، ۳۶۷).
در مجموع دیدگاه اخیر که ریاست و قوام بودن مرد را به مسئولیت و تکلیف و حمایت برگردانیده و نه حکومت و سلطه و ولایت، پسندیده به نظر میرسد. از این رو، جمعی حتی به جای واژه «ریاست شوهر» عنوان «سرپرستی»( محقق داماد ، همان ، ص ۲۸۸ و ناصر مکارم شیرازی و همکاران ، همان ، ج ۳ ، ص ۴۱۱). یا «مدیریت»( رشیدپور، تعادل و استحکام خانواده ، ۱۳۷۳ش ، ص ۷۱) را بکار برده یا پیشنهاد کردهاند، چه اینکه واژه سرپرست و به ویژه مدیر بیشتر حکایت از بعد تکلیفی این موقعیت مرد دارد، بر خلاف لفظ ریاست که جنبه برتری و امتیاز را بیشتر میرساند.
بدین ترتیب ریاست شوهر، با برتری جویی، سلطه طلبی و مرد سالاری ناسازگار است و مرد نمی تواند به استناد آن خود را فرمانروا و سرور خانه و زن را فرمانبر و خدمتکار خود قلمداد کند. ریاست شوهر هیچ گاه مایه کمال و فضیلت مرد و دستاویز احجاف بر زن وکاستی ارزش و کرامت انسانی اونیست، بلکه به واقع تأسیسی در جهت حمایت و حراست از خانواده و حفظ و رعایت مصالح زن و سایر اعضای خانواده میباشد.( مقدادی ، همان ، ص۴۷).
۳-۴-۴- قوامیت شوهر و اشتغال زن
بعد از واقع شدن عقد نکاح، برای هریک از زوجین حقوق و تکالیفی بر عهدهی دیگری لازم میآید که اصطلاحاً از آن به « آثار نکاح » تعبیر میشود. این حقوق و تکالیف شامل: ۱- روابط و امور مالی ۲- روابط و امور غیر مالی، میگردد. هیچ کدام از زوجین مجاز نیستند که به حقوق دیگری تجاوز نموده ویا از آنجام تکالیف و وظایف مربوط به خود سرپیچی کنند. از جمله حقوق شوهر بر زن همانگونه که در مطالب گذشته ذکر گردید، حق ریاست و سرپرستی او بر زن میباشد.
در این مبحث، محور بحث ما در رابطه با کار و اشتغال زن و بیرون رفتن او از منزل با در نظر گرفتن حقوق شوهر و موقعیت ریاست و سرپرستی او در خانواده، و تبیین تعارض یا عدم تعارض اشتغال زن با حقوق شوهر و همچنین محدودیتهای شغلی زن شوهر دار و نقش اجازهی شوهر در کار و اشتغال زن خواهد بود. جهت روشن شدن مطلب ابتدا به بررسی حق معاشرت و رفت و آمد زن در بیرون از منزل و حدود ریاست و نظارت شوهر برآن میپردازیم و بعد از آن مسئله اشتغال زن را بررسی خواهیم کرد.
حق معاشرت و رفت وآمد زن در بیرون از منزل وحدود نظارت و ریاست شوهر برآن :
در حقیقت آنچه در قلمرو ریاست مرد بر خانواده و در زمره اختیارات شوهر به عنوان مدیر و سرپرست این گروه اجتماعی قرار میگیرد، نظارت بر رفت و آمد و مراودات و معاشرتهای زن است که به هیچ وجه با توافق و تراضی طرفین تغییر نمی یابد… براساس اصل برائت و اباحهی اعمال و مطابق آزادی و کرامت زن و برابری و مساوات انسان ها، خروج زن از منزل و معاشرت وی، بی آن که مقارن با مفسدهای باشد، باید عملی روا تلقی شود، اما با عنایت به حقوق شوهر و تکالیف متقابل زن، به ویژه تمکین در برابر کامجویی شوهر و نیز با در نظر گرفتن مصالح خانواده و مسئولیت شوهر در حفظ و صیانت از آن، این حق زن با اشکالها و ابهام هایی مواجه گشته است.( مقدادی ، همان ، ص ۱۳۰).
در فقه امامیه نظر غالب، بلکه مشهور(قمی ، مبانی منهاج الصالحین ، ۱۴۱۸ق ، ج۱۰، ص ۳۱۷) بر این است که زن برای خروج از منزل شوهر، لازم است که اجازه و رضایت او را بدست آورد، و در مقابل، شوهر میتواند زن را از بیرون رفتن از خانه منع کند، اگر چه این عمل زن با حق کامجویی مرد نیز منافات نداشته باشد. مرحوم شهید ثانی نوشته است :« از جمله تکالیف زن در برابر شوهر است که از منزل بدون اذن او خارج نشود، حتی اگر برای دیدن و عیادت بیماران و حضور در مراسم فوت یکی از اقوامش باشد ». (علی العاملی ، مسالک الافهام ، ۱۴۱۶ق ، ج۸ ، ص۳۰۸ )مرحوم سبزواری نیز چنین عقیدهای را ابراز داشته است. (سبزواری ، کفایه الاحکام ، ص۱۸۶) مرحوم صاحب جواهر هم در بیان حقوق شوهر بر زن گفته است: « از حقوق زوج این است که زوجه بی اذن او از خانه خارج نشود ».( نجفی ، جواهر الکلام ، ج۳۱ ، ص۳۰۶) لیکن مرحوم آقای خویی در این باره نوشته است: « زن بدون اذن شوهرش، در مواردی که خروجش منافی حق استمتاع شوهر است، جایز نیست که از منزل او خارج شود، بلکه بنابر احوط به طور مطلق نمی تواند از خانه خارج شود و اگر بدون اجازه شوهر چنین کند، ناشزه است ».( خوئی ، منهاج الصالحین ، ۱۴۱۰ق ، ج۲ ، ص ۲۸۹).
شایان ذکر اینکه مرحوم امام خمینی (ره) به طور مطلق جواز خروج زن را منوط به اذن شوهر میداند، حتی اگر برای دیدن خانواده و پدر ومادرش باشد.( موسوی الخمینی ، تحریر الوسیله ، ۱۳۷۹ش ، ج۲ ، ص ۲۸۸).
پارهای از حقوق دانان نیز متأثر از چنین باور غالبی گفته اند: « از نظر فقهی، اصولاً خروج زن از خانه به هر منظور که باشد، بایستی با موافقت شوهر آنجام پذیرد ». (محقق داماد ، همان ، ص ۳۱۶).
مبنای این باور میتواند از یک سو اعتقاد به لزوم اطاعت زن از شوهر به صورت مطلق باشد چنانچه مرحوم صاحب جواهر به طور کلی گفته است: « حق شوهر بر زن این است که زن از او اطاعت کند و نافرمانی نکند(نجفی ، همان ، ج ۳۱ ، ص ۱۴۷) و از سوی دیگر میتوان پایه نظریه مزبور را بر این ادعا قرار داد که حق کامجویی شوهر مطلق است و هیچ قید و شرطی آن را محدود نمی سازد، بنابراین زن باید برای خارج شدن از منزل که زمینه بهره جویی مرد را از میان میبرد، اجازه بگیرد.( نجفی ، همان ، ج ۱۷ ، ص ۳۳۳).
البته در اثبات این نظریه برخی(مشکینی ، الزواج فی الاسلام ، ص ۲۲۶) به آیه ۳۳ سوره احزاب تمسک جسته اند که ( وَ قَرْنَ فی بُیُوِتکُنَّ وَ لاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّج الجاهِلِیَّهِ الاولی… ) در خانه قرار گیرید و همانند جاهلیت نخستین خودآرایی نکنید. به علاوه بعضی روایات را میتوان دلیل این نظریه قرار داد، از جمله:
الف – روایتی با سند معتبر و صحیح، که محمد بن مسلم از امام محمد باقر(ع) نقل میکند که فرمود: زنی به نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد:ای رسول خدا، حق شوهر بر زنش چیست ؟ پیامبر (ص) به او فرمود: اینکه از شوهر اطاعت کند و نافرمانی ننماید… و بی اذن او از خانه خارج نشود و اگر بدون اذن او بیرون رود، فرشتگان آسمان و زمین و ملائکهی غضب و رحمت، او را لعن و نفرین میکنند تا زمانی که برگردد.( حرّ العاملی ، همان ، ج ۱۴ ، ص ۱۱۱و۱۱۲).
ب – در حدیث مناهی هم از پیامبر(ص) نقل شده است که از خروج زن از منزل بدون اذن شوهر نهی کرد و فرمود: اگر خارج شود، فرشتگان آسمان و جن و انس او را لعن میکنند تا به خانه اش بازگردد.( طباطبائی القمی، همان ، ص ۳۱۸).
با این وجود، جمعی از فقیهان و اندیشمندان به مخالفت با این نظریه و ردّ مبانی آن اهتمام ورزیده اند و حق منع شوهر برای خروج زن را به حق کام جویی وی که حق اصلی و مسلم او در ازدواج است، مربوط دانسته اند.( فضل اله ، تأملات اسلامیه حول المرأه ، ۱۴۲۱ ق ،ص ۱۱۲) حتی مرحوم سید خویی نیز در این مسئله چنانکه دیدیم، با وجود آن که در نهایت از باب احتیاط مطابق نظر مشهور فتوا داد، خروج زن از خانه را از توابع حق استمتاع شوهر میدانست
اما روایات…. در مقام بیان منع خروج زنی میباشند که از آنجام وظیفه خویش سرباز زده و با بی اعتنایی به حق مسلم شوهر، خانه و خانوادهی خود را رها کرده است. بدین سان روایت مذکور [ روایت محمدبن مسلم که دارای سند صحیح میباشد ] هیچ گونه منافاتی با بیرون رفتن بخردانهی بانوی خانه به گونهای که با حقوق شوهر موافق باشد، ندارد هماهنگی میان عمل ناپسند خروج از خانه و ترک خواستهی شوهر با کیفری که در روایات آمده است ( نفرین فرشتگان و لعن جن وانس ) نیز چنین برداشتی را تأیید میکند (مقدادی، ریاست خانواده ، ص ۱۳۴) چه این که قائل شدن به وجود این کیفر برای آن دسته از زنان سازگار و نیکوکار که برای اموری چون عیادت پدر و مادر خویش از خانه شوهر خارج میشوند، « انگاری است که با انبوه آموزشهای دینی و اخلاقی ناسازگار است. »( غفوریان ، همسر در سرای شوهر ، ۱۳۷۷ ش ، شماره ۱۵ ، ص ۲۴) از این رو، روایات مزبور هیچ گاه در مقام ناروا شمردن بی قید و شرط بیرون رفتن زن از خانه شوهر نیست، بلکه تنها به لحاظ حق شوهر در کامجویی از همسرش، خروج زن را محدود میسازد. افزون بر اینها، همانطور که برخی از فقیهان معاصر اشاره کرده اند ناروا بودن خروج زن از منزل و وجود حق منع به طور مطلق برای شوهر با قاعده امساک به معروف [طلاق/ ۲] و معاشرت نیکو با زن [نساء/ ۱۹] مغایرت دارد و از سوی دیگر قاعده نفی حرج از انسان در دین اسلام، راه را بر چنین باوری مسدود میسازد، چرا که با به رسمیت شناختن چنین حقی برای مرد، به او اجازه داده میشود که حتی زن خود را به طور ابد زندانی و در بند خانهی خویش قرار دهد.( فضل اله ،دنیا المرأه ، ۱۴۲۰ق ، ص ۹۲). باری، ممنوع کردن بی قید و شرط خروج زن و رفت وآمد وی، به گونهای که برای دیدن پدر و مادر و اقوام و استیفای سایر حقوق شرعی خویش که در گرو بیرون رفتن از منزل است [ مثل بیرون رفتن برای خرید مایحتاج مورد نیاز منزل، پیگیری امور تحصیلی فرزندان، مراجعه به پزشک، شرکت در نماز جماعت و… با نیت خیر و کمک به شوهر ] نیازمند به کسب اجازه از شوهر باشد، باوری است که ملاحظه مبانی آن و امعان نظر در احکام مبین شریعت اسلامی مورد تردید قطعی قرار میگیرد. پس سزاوار همان است که این حکم را به خروج زنان ناسازگار و بی اعتنا به حقوق شوهر اختصاص دهیم.( مقدادی ، همان ، صص ۱۳۴ و ۱۳۵).
روایت دیگری که طرفداران نظریه مزبور ( نظریه خروج زن از منزل با اجازهی شوهر ) به آن استناد کرده اند، روایتی است صحیح از عبدالله بن سنان. نقل میکند که امام صادق(ع) فرمود: در زمان پیامبر(ص) مردی از انصار برای آنجام بعضی امور خویش به مسافرت رفت و از زنش عهد گرفت که بی اذن او از خانه خارج نشود تا آنکه مراجعت نماید. در این بین پدر آن زن بیمار گشت و زن به پیامبر (ص) پیغام فرستاد و از ایشان اجازه خواست که به عیادت پدر برود،پیامبر(ص) فرمود: نه، در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن. وقتی حال پدر بدتر شد، زن دوباره طلب اجازه کرد، اما پیامبر (ص) فرمود در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن. تا اینکه پدر آن زن فوت کرد و زن به پیامبر(ص) پیغام فرستاد که پدرم فوت کرده است، حال آیا رخصت میدهی که بر او نمازگزارم؟ پیامبر(ص) فرمود: نه در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن وهنگامی که پدر دفن شد، پیامبر(ص) به آن زن چنین پیغام فرستاد: خداوند تو و پدرت را به سبب اطاعتت از شوهر، مورد بخشش قرار داد.( حرّ العاملی ، وسائل الشیعه ، ج ۱۴ ، ص ۱۲۵).
استدلال به این حدیث نیز با اشکالاتی مواجه است از جمله:
اولاً: در روایت به طور صریح آمده است که مرد انصاری با همسرش عهد بست « فَعَهَدَ اِلی امرأَتِهِ اَن لاتَخرُجَ مِنْ بَیْتَها » پس ممکن است حکم رسول خدا(ص) نسبت به اهمیت عهد و وفای به آن در بین زوجین باشد.
همچنین بسیاری از فقیهان از جمله صاحب جواهر در شرح کلام محقق حلّی مبنی بر« و اِنْ یأذن لها فی حضور موت ابیها وامها » میفرماید: (نجفی ، همان ، ج۳۱ ، ص ۱۸۳).
« لما فی منعها من ذالک من المشقه و الوحشته و قطعیه الرحم » زیرا در منع خروج خانم از منزل برای حضور در موت پدر و مادر مشقت و نگرانی روانی و قطع رحم است، بلکه اینگونه ممانعت غالباً از مصادیق ایجاد ضرر روحی و روانی بر همسر است که در آیات متعدد مورد نهی قرار گرفته است. مضافاً بر اینکه وقتی بنیان خانواده اسلامی بر پایه مودت و رحمت و نگهداری همسر بر اساس احسان و تقوا است، این گونه رفتارها نه منطبق با شریعت است نه بر پایه عرف و معروف میباشد.
ثانیاً: برخی ممکن است این گونه برداشت کنند که گسترهی ریاست مرد به حدی است که بتواند تمامی روابط همسر وحالات و حرکات او را تحت نظارت و مراقبت درآورد به گونهای که گویا هیچ گونه اختیاری برای زن در عرصهی زندگی خانوادگی بدون اذن شوهر نیست.
همچنین زن در دایرهی معروف «… وَعاشروُهُنَّ بِالْمَعْروف… »( نساء ، آیه ۱۹) ملزم به پذیرش اموری است که در گسترهی وظایف او میگنجد، بنابراین میبینیم که خداوند در تشریع قوانین، اجازهی ظلم و تعدی به کسی نمی دهد.« اِنَّ اللهَ لایَظْلِمُ النّاسَ شَیْئاً… »( یونس ، آیه ۴۴) ( قطعاً خداوند هیچ ظلمی به مردم نمی کند ) پس با در نظر گرفتن مجموعهی آیات به این نکته میرسیم که زوج نمی تواند خارج از حکم خدا و اصل معروف نسبت به همسر تحکم نماند و اعمال نظرهای شخصی بر اساس اغراض نفسانی نماید، و زن نیز در خارج از حکم خدا و اصل معروف مامور به پذیرش امر شوهر نیست. لذا در مسئله خروج زن از منزل رعایت اصل معروف و مصلحت خانواده بر زن و مرد واجب است، پس منظور از مفاهیمی که در روایات از قبیل « لا تخرج من بیتها الا باذنه » یا « و اِنْ خرجت من غیر اذنه لعنتها ملائکه السماء وملائکه الارض » آمده است، این نیست که مثلاً مرد بر خلاف حکم خدا زن را وادار به ترک ارحام یا ترک بر نیکویی نسبت به والدین و یا ترک معروف و یا اصولی گرداند که برخلاف حکم شرع و عقل و خارج از دایرهی عرف و معروف باشد. پس مرد نمی تواند در حکم خدا مداخله نماید و اگر خداوند زن را امر به عبادت مثل: ( حج یا زکات ) یا حجاب یا صله رحم یا نیکی به والدین ،می نماید، مرد نمی تواند همسرش را از این امور منع کند، مگر در مواردی که یک مصلحت اهم عقلانی در خانواده موجود باشد یا شرط و عهدی [ همچون مرد نصرانی و همسرش] که به واسطه آن زوجه ملزم به آنجام آن میباشد.( میرخانی، گستره ی وظایف زن در قانون مدنی ، ۱۳۷۹ش ، صص ۵۵ و ۵۶ ).
به این ترتیب راهی برای جانب داری از نظریهی « ممنوعیت خروج زن از خانه بدون موافقت شوهر » [ به طور مطلق ] وجود ندارد مگر اینکه ممنوعیت مزبور را به حق استمتاع و کام جویی شوهر برگردانیم که بر این اساس تنها وقتی که زن در برابر خواست مشروع شوهر قرار بگیرد و عُذر موجهی نداشته باشد، ملزم به اجابت و اطاعت است و نمی تواند بدون جلب رضایت او خانه را ترک کند. (مقدادی ، همان ، ص ۱۳۷)« ولی هرگاه بیرون رفتن زن منافی با حق کامجویی شوهر نباشد، مانند اینکه شوهر در مسافرت و یا مشغول به کار و حرفهای باشد، منعی وجود نخواهد داشت. » (فضل اله ، دنیا المرأه ، همان ، ص۹۲).
بر همین اساس استاد شهید مطهری میفرماید: شما اگر از فقها بپرسید آیا صرف بیرون رفتن زن از خانه حرام است ؟جواب میدهند نه. اگر بپرسید خرید کردن زن ولو اینکه فروشنده مرد باشد حرام است؟ یعنی نفس عمل بیع و شراء زن اگر طرف مرد باشد حرام است، پاسخ میدهند حرام نیست.آیا شرکت زن در مجالس و اجتماعات ممنوع است ؟باز هم جواب منفی است.
… مصلحت خانوادگی ایجاب میکند که خارج شدن زن از خانه توأم با جلب رضایت شوهر و مصلحت اندیشی او باشد. البته مرد هم باید در حدود مصالح خانوادگی نظر بدهد نه بیشتر. گاهی ممکن است رفتن زن به خانه اقوام و فامیل خودش هم مصلحت نباشد. فرض کنیم زن میخواهد به خانهی خواهر خود برود و فی المثل خواهرش فرد مفسد و فتنه انگیزی است که زن را علیه مصالح خانوادگی تحریک میکند… گاهی هست که رفتن زن حتی به خانه مادرش نیز برخلاف مصلحت خانوادگی است، همین که نفس مادر به او برسد تا یک هفته در خانه ناراحتی میکند… در چنین مواردی شوهر حق دارد که از این معاشرتهای زیان بخش که زیانش نه تنها متوجه مرد است، متوجه خود زن و فرزندان ایشان نیز میباشد، جلوگیری کند. ولی در مسایلی که مربوط به مصالح خانواده نیست دخالت مرد مورد ندارد (مطهری ، مسئله حجاب ، ۱۳۸۴ش ، صص ۹۴ و ۹۵).
آری اگر کسی بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه بیرون رفتن از خانه به او نداد، البته این با آزادی طبیعی و حیثیت انسانی و حقوق خدادادی زن منافات دارد.( مطهری ، همان ، ص ۹۴).
دکتر ناصر کاتوزیان در این باره میگوید: « شوهر میتواند برای حفظ مصالح خانواده، معاشرتهای زن و رفت و آمدهای او را بازرسی کند و او را از رفتاری که سلامت خانواده را تهدید میکند، باز دارد. ولی حق ندارد به دلخواه خود و بدون این که دلیل موجّهی داشته باشد، زن را از معاشرت با خویشان نزدیک خود یا آنجام فرایض مذهبی یا تکالیف اجتماعی باز دارد. زیرا، همان گونه که گفته شد ریاست مرد باید به منظور مصالح خانواده اعمال شود، نه تأمین حکومت خودسرانه او بر زن » (کاتوزیان، حقوق مدنی خانواده ،۱۳۷۱ش،ج ۱ ص ۲۲۹).
بدین ترتیب، شوهر به عنوان رئیس و سرپرست خانواده میتواند با تشخیص مصلحت و صلاحدید خانواده و اعضای آن، رفت و آمد و معاشرتهای همسر خویش را با محدودیت مواجه سازد، مثلاً در مواقعی که بیم تعّرض یا اختلاطهای ناشایست و معاشرتهای بی بندوبار میرود و یا زمانی که شوهر این اعمال زن را خطر یا آسیبی برای کانون گرم خانواده میبیند، حق دارد از خروج زن ممانعت کند و روشن است که اطاعت و پذیرش صلاحدید شوهر در این گونه موارد بر پایه مبانی و ادلّه انکار ناپذیر ریاست او بر زن و خانواده، لازم و ضروری است و نتیجهی آن جز صمیمیت بیشتر و تحکیم پیوند خانوادگی نخواهد بود.
از مواردی که شوهر به استناد ریاست و مسئولیت خود در حفظ مصالح و سلامت خانواده و حراست از حیثیت آن، حق دخالت دارد، موضوع کار و اشتغال زوجه است. کار و فعالیت شغلی از حقوق قانونی و مشروع زن محسوب میشود و زن میتواند همانند مرد با رعایت موازین شرعی به کار و حرفه متناسب با شئون خویش اشتغال ورزد و از این جهت منعی برای او وجود ندارد. اصل بیستم قانون اساسی نیز به نوبهی خود این مطلب را تأیید میکند به موجب این اصل:« همه افراد ملت اعم از زن ومرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همهی حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی، با رعایت موازین اسلام برخوردارند ».
محور بحث ما درباره حق اشتغال زن در بیرون از منزل با در نظر گرفتن حقوق شوهر و تزاحم این حقوق با یکدیگر است. همان طور که قبلاً نیز یادآور شدیم اشتغال زن به طور معمول مستلزم بیرون رفتن زن از خانه و فعالیت در محیط اجتماع میباشد، که در این مورد توضیحاتی ارائه شد.
از این رو میتوان این بحث ( اشتغال زن در بیرون از منزل ) را تاحدودی به مسئله خروج زن از منزل شوهر مرتبط دانست. براساس نظریه رایج در فقه ما، مبنی بر ناروا بودن بی قید و شرط خروج زن از خانه بدون موافقت شوهر، کار و فعالیت شغلی او نیز به کسب اجازه از شوهر و جلب رضایت او نیازمند است و شوهر حق خواهد داشت که او را از هرگونه اشتغال در محیط خارج از منزل بازدارد.
ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی: « شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد، منع کند ».
محتوای ماده تا حدودی با نظر مشهور فقها موافق است و در برخی موارد منطبق نیست. به نظر آنان اصولاً خروج زن از خانه به هر منظور که باشد بایستی با موافقت شوهر آنجام پذیرد. بنابراین چنانچه زن در هنگام ازدواج شاغل نبوده و با شرط اشتغال ازدواج آنجام نگرفته باشد، شوهر میتواند مطلقاً زن را از اشتغال به هرگونه حرفه در بیرون خانه منع کند. البته اشتغال به حرفه هایی که منافی با استمتاعات زوج باشد… منظور از « میتواند منع کند » یعنی حق دارد از دادگاه طی دادخواستی منع او را بخواهد و در نتیجه، دادگاه زن را ملزم به ترک شغل و حرفه نماید. (محقق داماد ، همان ، صص ۳۱۳ و ۳۱۴).
بدین سان، ماده ۱۱۱۷ همنوا با ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی موجب شده است که نویسندگان حقوق ایران اشتغال زن را در قلمرو ریاست مرد بر خانواده مطرح کنند و انتخاب کار و شغل او را از اختیارات و توابع ریاست شوهر برشمارند.( مقدادی ، همان ، ص ۱۴۱) به عنوان نمونه دکتر حسن امامی در این باره گفته است: «زن میتواند به هرکاری اشتغال ورزد که منافی با وظایف او که در اثر زناشویی ملتزم به آن گردیده است، نباشد. مگر آن که شوهر از نظر ریاست خانواده که به دستور ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی عهده دار است، آن را منافی با مصالح خانوادگی و حیثیت زن یا خود، تشخیص دهد که در این صورت میتواند زن را منع نماید. » (امامی ، حقوق مدنی ، ۱۳۷۶ش، ج۴ ، ص ۴۵۰).
پژوهش گران به موضوع تشخیص منافی بودن شغل زن با مصالح خانوادگی و این که تشخیص با چه کسی است؟ و چگونه میتوان از ادامه اشتغال زن جلوگیری نمود؟ چنین پاسخ میدهند: تا قبل از تصویب قانون حمایت خانواده در سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۵۳ پاسخ به پرسش فوق آسان نبود. قضات و حقوقدانان نظرات مختلفی ابراز مینمودند تا این که ماده ۱۵ قانون حمایت خانواده ۱۳۴۶ و ماده ۱۸ قانون حمایت خانواده ۱۳۵۳ به این بحث خاتمه داد. به استناد ماده ۱۸ قانون حمایت خانواده ۱۳۵۳ « شوهر میتوانند با تایید دادگاه، زن خود را از اشتغال به هر شغلی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیت خود یا زن باشد منع کند. زن نیز میتوانند از دادگاه چنین تقاضایی را بنماید، دادگاه در صورتی که اختلالی در امر معیشت خانواده ایجاد نشود، مرد را از اشتغال به شغل مزبور منع میکند. ».
بنابراین چنانچه مرد مدعی باشد شغل زن وی منافی مصالح خانوادگی است، میتواند طی درخواستی از دادگاه مدنی خاص بخواهد تا زن را محکوم نماید تا رابطهی شغلی وی با محل کار قطع گردد.( کار ، زنان در بازار کار ایران ، ۱۳۸۴ش ، ص ۱۶۴).
به موجب این ماده که هم اکنون نیز دارای اعتبار قانونی است زن هم چنین حقی را داراست، البته به شرطی که اختلالی در امر معیشت خانواده ایجاد نگردد.
موضوع رضایت شوهر چنان جدی و بحث برانگیز بوده و هست که در پاسخ به این پرسش « زنی که اکنون شاغل است آیا زوج میتواند مانع ادامه اشتغال به کار وی گردد یا خیر؟» کمیسیون استفتائات شورای عالی قضایی در تاریخ ۲۳/۳/۶۳ چنین پاسخ داده است :« اگر اشتغال زوجه قبل از ازدواج بوده و یا بعد از ازدواج با اذن خود زوج آنجام یافته، در این دو صورت زوج نمی تواند زوجه را از ادامه شغلش منع کند و اگر اشتغال بعد از ازدواج بدون اذن شوهر بوده در صورتی زوج میتواند از اشتغال زوجه مانع شود که شغل زن منافی حق شوهر و یا منافی مصالح خانوادگی و یا حیثیات خود و یا زن باشد. » (همان ، ص۱۶۵).
جالب این که اختیار شوهر تنها ناظر به مشاغل زن پس از ازدواج دانسته نشده، بلکه آن را به تمام شغل هایی که پیش از آن نیز آغاز گشته تسری داده اند.( کاتوزیان ، حقوق مدنی خانواده ،۱۳۷۱ش،ج ۱ ص ۲۳۵).
همچنین آمده است« رضایت شوهر نیز از اختیارات قانونی او نمی کاهد، زیرا منع زن تنها حق مرد نیست که بتوان ادعا کرد با اعلام رضایت ساقط شده است. بقای این اختیار در زمرهی مسایل مربوط به نظم عمومی است و اعمال آن در شمار تکالیف و مسئولیتهای شوهر در ادارهی خانواده است.»( همان ، ص ۲۳۵).
۳-۵-اشتغال زن وتأثیر آن بر تربیت فرزند
خانواده بستر رشد و بالندگی فرزندان است وهیچ نهاد دیگری نمی تواند جایگزین آن شود. فرزند ثمرهی پیوند زن و مرد و تحکیم بخش وحدت روحی آنهاست، مسئولیتی که با آمدن فرزندان بر دوش پدر و مادر قرار میگیرد، بسیار سنگین و مهم است. تمام فعالیتهای پدر و مادر در راستای تربیت فرزندان باید به گونهای تنظیم شود که به شکوفایی و بالندگی این هدیههای الهی کمک کند و بهداشت روانی و جسمی آنها را مورد توجه قرار دهد.