چیزی نیست در این جهان که نباشم من (همان:۱۰۹)
گوشههای چادرشان / گاز گرفته / کجا میروند، این همه زن؟ کودک به شانه، میبینی؟ سرک میکشند این همه مرد (همان:۱۱۱)
در حیاط خانهی من خاک، شیشهای ست (همان:۱۱۹)
اگر که زرد نمیشود آبی / و عشوهای در تن باران نیست / اگر که سرد میگذرد سایه / با رفتن فانوس (همان:۱۲۱)
غروب امروز / خورشید در کاسهی سه تار من است / کنار گلدانها / چرا که امروز زاده میشود اندام گیاه / میروید از گیاهان صدای سه تار (همان:۱۲۳)
انگار که از پشت تنگ بلور صدای گریهی تو میآید.(همان:۲۱)
تقدیم مفعول
دستم را داشتم پر از تکههای مردهی ظلمت / و طنین زوزهی آن دورترهای شکنجه (همان:۱۴)
این صبح سوخته را در ذهن من کلبهای ست / که بنشیند (همان:۲۳)
آبیها را / شکافتهام با ناخن درجست و جوی سفید (همان:۲۰۶)
یک روز / در پیراهنی که پوشیدهای خواهی مرد / و بوی تنت را / صابون خواهد برد (همان:۲۲۵)
زیرا نشاندهایم / تو را در حاشیهی سنگ پوش دریاچههای کتان (همان:۸۸)
۴-۱-۱-۱-۳ -۶ فعل
فعل هستهی جمله است و ارکان جمله به جهت ارتباطی که با آن دارند، از آن تأثیر میپذیرند. در سبک شناسی نوع فعل و روش به کارگیری آن یک ویژگی زبانی است که از جهت ساخت میتواند به شکل ساده، پیشوندی، فعل مرکب و عبارت فعلی ظهور یابد .در اشعار نجدی به کارگیری انواع فعل زیبایی شعرش را بیشتر هویدا میسازد.
فعل ساده
لبخندش، سر درِ غاری ست / با چشم عقاب به درّه مینگرد(همان:۸۵)
فصول میرفتند به زیارت گریستگان جهان (همان:۸۶)
چندین جرقهی کوچک / انگار چراغهای بازی گوش / بر آسفالت میدویدند و میمردند (همان:۸۹)
و صدایی / بر آسفالت بارید / الو؟ من میترسم، صدای مرا نمیشنوید؟ (همان:۸۹)
فعل پیشوندی
فرونشسته این جا بر استخوان پشت من / بر زین اطلس و الماس و ترمههای بسیاری زخم (همان:۲۰۴)
پس در تن دریاچه / در سوزش نمک / چشم فرو بندیم(همان:۱۷۲)
اینک برهنه / رها / در خاک اند / بی که ساعت از دست شان باز کند / کسی یا من (همان:۵۲)
دخترانی اما شنیدهام/ با دستهای گریه تر از آغوش / زیر چتر آسمانتر از آبی / باز میگردند به خاک گلدانها (همان:۱۳)
فعل مرکب
دریا دم نمیزند / نفس نمیکشد آب و موج (همان:۴۷)
بسیار پیشتراز امروز / دوستت داشتم در گذشتههای دور (همان:۶۹)
این شورهی بیگانه، مخمل روییدن بود/ که جذامیان بوییدن خاک خیس را در خویش رها میکردند(همان:۱۴)
عبارت فعلی
آن قدر دور / که هر وقت به یاد میآورد / پارچ بلور کنار سفرهی من / ابریق میشود (همان:۶۹)
در استوانهای از شیشه برپای شدهام(همان:۶۲)
صورتی در کوه به در میشود از سنگ (همان:۸۵)
آب، باز شد و پرندهای به در آمد از آب (همان:۱۸۰)
۴-۱-۱-۱-۳ -۷ حذف فعل
گاهی فعل در جمله یا شعر به جهت رعایت اختصار یا به حکم ساختمان جمله حذف میشود که ممکن است به صورتحذف به قرینهی لفظی یا حذف به قرینهی معنوی باشد. در اشعار نجدی نیز به این ویژگی برخورد میکنیم.
حذف به قرینهی لفظی
ابریشمی من / دور بود و بسیار گریسته «حذف فعل بود» (همان:۱۶)
از لای انگشتان من / سطر سطر بیژن و منیژه میریزد / و / واژههای تخدیری یوحنّا «حذف فعل میریزد» (همان:۲۱)
با هیچ صیادی به دریا نرفته است «با هیچ شتر به دریاچههای شن» (همان: ۹۴) حذف فعل «نرفته است»
حذف به قرینهی معنوی
مرگش چنان بلند بود / که دستی به تدفین نمیرسید / دستش چنان عزیز / که پناهی / یا که خلوتی برای عشق (همان:۳۲)«حذف فعل باشد»
دندانهای مصنوعی من در لیوان / دندان اسب روی شن / در خانهای بین شور و شیرینی آبهای اقیانوس (همان:۱۴۳) «حذف فعل است»
۴-۱-۱-۲ سطح ادبی(Literary Level)
دومین سطح بررسی سبکی زیبایی شناختی یک اثر، سطح ادبی است، که توجه خود را به زبانی معطوف میدارد که از حالت گفتار عادی خارج شده و به سوی ادبیّت پیش میرود. در سطح ادبی معمولاً، واژگانی که در گفتار عادی استعمال میشوند در معانی دیگر (معانی ثانوی) به کار میروند و شاعر برای اظهار تخیلات خویش، گزینههایی فراتر از گزینههای زبانی را انتخاب میکند تا هنجار زبان متعارف را بشکند. «سبک شناسی در سطح ادبی یعنی، توجه به بسامد لغاتی که در معانی ثانویه (مجاز) به کار رفتهاند. مسائل علم بیان از قبیل تشبیه، استعاره، سمبل و کنایه، مسائل بدیع معنوی از قبیل ایهام و تناسب و به طور کلی زبان ادبی اثر و انحرافهای هنری و خلاقیت ادبی در زبان» (شمیسا،۱۳۷۴ : ۱۵۸). در این بخش به حضور انواع صنایع بدیعی چون تضاد ، تلمیح، استعاره و….. در اشعار نجدی پرداخته می شود:
۴-۱-۱-۲ -۱ تضاد (مطابقه یا طباق)
در لغت به معنای آوردن دو چیز با هم یا بر روی هم و در اصطلاح کاربرد واژهی متضاد و مخالف در شعراست. از نظر صاحبان فن، تضاد، انبساط خاطر، روشنگری، تأکید و تجسم بخشیدن عواطف و مفاهیم را به ارمغان دارد.
انتهای جهان، آغاز دلشوره های من است (نجدی،۷۸:۱۳۸۰)
و ساغری / پر از بوی مردم / پر از گل قالی، ساغری گاهی پر / گاهی هم خالی (همان: ۱۴۵)
آه میرزای کوچک جنگل، میرزای بزرگ جنگل (همان:۱۵۶)
در خانهای بین شور و شیرینی آبهای اقیانوس (همان:۱۴۳)
بیشتر از ماه / دوست دارمش چراغم را / که به روشن و شیشه و خاموش تنش میتوانم دست بزنم (همان:۱۹۰)
۴-۱-۱-۲ -۲ مراعات نظیر (تناسب)
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد بررسی سبک شناختی اشعار سه تن از شاعران … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین