عدم تمایل به ارتباط با والدین و کسب آرامش از آنها
کم علاقگی به روابط اجتماعی و عاطفی
تفاوت نداشتن والدین با غریبه ها از نظر آنان
ناتوانی یا عدم تمایل در همدلی با دیگران
۲-۷ ویژگیهای نوزادان با سبکهای دلبستگی مختلف
۲-۷-۱ دلبسته ایمن: این نوزادان از والد عنوان پایگاه امنی برای کاوش محیط استفاده میکنند. وقتی آنها تنها میمانند، ممکن است گریه بکنند اگر گریه کنند غیبت والد، چرا که وی را به فرد میدهند، وقتی مراقب (یا والد) برمیگرددها بلافاصله فروکش کرده و فعالانه تماس با والدجویند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۷-۲ دلبسته ناایمن اجتنابی: این نوزادان در حضور مراقب نسبت به او بی اعتنا بوده و وقتی مراقب اتاق را ترک میکند نشان نمیدهندر بازگشت مجدد، از استقبال وی دوری کرده یا خیلی کندکنند، این کودکان به غریبه هم مشابه والد نشان میدهند.
۲-۷-۳ دلبسته ناایمن دوسوگرا: این گروه قبل از جدایی معمولاً از کنار مراقب حرکت نکرده و به کاوش محیط نمیپردازند، پس از بازگشت مجدد حاکی از خشم، خصومت و گاهی پرخاشگری نشان میدهند. خیلی از آنها حتی پس از بازگشت مادر آرام نشده و به گریه خود میدهند.
۲-۷-۳ دلبسته بیسازمان- نامشخص: این کودکان بیشترین ناامنی را نشان میدهند، این نوزادان هنگام پیوند رفتارهای متضاد میدهند، بعنوان مثال وقتی مراقب آنها را در آغوش میگیرد، به جای دیگر نگاه کرده و یا با نگاه بی روح و افسرده به او نزدیک میشوند، تعدادی از آنها، پس از آرام شدن، ناگهان شروع به گریه کرده و یا ژستهای عجیب و غریب و خشک میگیرندبرک، ۱۳۸۳). عوامل موثر بر کیفیت دلبستگی به طور کلی پژوهش نشان داده است که در تعیین کیفیت دلبستگی عواملی چون حساسیت، در دسترس بودن، پاسخگو و حامیبودن نگارهی دلبستگی نقش اساسی و تعیین کننده دارند(مظاهری، ۱۳۷۹؛ بشارت، شریفی، ایروانی، ۱۳۸۰؛ برک، ۱۳۸۳). عوامل فوق مربوط به نگارهی دلبستگی است. عوامل دیگری نیز در این امر نقش دارند به آنها اشاره میشود.
۱-فرصت برقراری یک رابطه نزدیک (فرصت دلبستگی): عدم وجود مناسب برای شکل گیری دلبستگی به هر دلیلی – طرد و ترک، طلاق والدین، شغل مادر، مرگ والدین و… – موجب اختلال در رشدک خواهد.
۲-کیفیت پرستاری: مراقبت با عاطفه، پاسخدهی بیدرنگ، منظم و مناسب موجب تمایز مادران کودکان ایمن از ناایمن میگردد. کودکان ناایمن اجتنابی، غالبا دارای مراقب سردعاطفه بوده یا به دلیلی هیچگونه مراقبتی دریافت نکردهاند. و نوزادان دوسوگرا معمولاً پرستاری بی ثبات و بیاعتنا را تجربه میکنند.
۳-ویژگیهای جسمی یا روانی نوزادان: برخی از نظریهپردازان معتقدند ویژگیهای نوزادان مانندگی ذهنی، اختلالات رفتاری و بیماریهای خاص بر ایمنی یا ناایمنی دلبستگی تاثیر مستقیم دارند، پژوهشهای نهایی (ونایجزندورن و کراننبرگ[۳۸]، ۲۰۰۴) حاکی از این است که تاثیر ویژگیهای کودک بر کیفیت دلبستگی توسط حساسیت والدین تعدیل میشود، به این معنی که تاثیر ویژگیهای نوزادان به میزان انطباق والدین بستگی دارد.
۴-شرایط خانوادگی: شرایط استرس زایی چون از دست دادن شغل، زندگی زناشویی نابسامان، مشکلات مالی و استرسزاهای دیگر میتوانند در حساسیت والدین کیفیت دلبستگی را تضعیف کنند.
۲-۸ دلبستگی درطول زندگی
مفهوم دلبستگی بر این نکته تأکید دارد که کسب دلبستگی فرد اگر چه در سالهای اولیه زندگی شکل می گیرد، در تمام طول عمر تداوم می یابد و ابعاد مختلف زندگی فرد از جمله روابط صمیمانه، عشق، ازدواج و رابطه زناشویی وی را تحت تأثیر قرار می دهد. دلبستگی از آغاز کودکی وجود دارد و چون در جوامع امروزی عمدتا ما در جوامع امروزی عمدتا ما در وظیفه مواظبت از کودک را بر عهده دارد، از وی شرروع می شود و به تدریج متنوع می گردد و به چهره های معین گسترش می یابد. بالبی معتقد است که در دوره تکامل، انسان همواره در معرض خطر های گوناگون مانند سرما، گرسنگی، غرق شدن، شکار شدن و سایر حوادث بوده است. جهان کنونی نیز علاوه بر خطرات قدیمی مانند آب، آتش و گاهی حیوانات خطرناک، شامل خطرات جدی مانند برق، خودرو و امثال آن است. در مقابل این خطر ها گرایش غریزی به حفظ تماس و نزدیکی با چهره های دلبستگی، شانس فرد برای زنده ماندن و تولید مثل را افزایش می دهد.
پژوهش هایی که در این زمینه صورت گرفته است، نشان می دهد الگوهای شکل گرفته در دوران کودکی تأثیر مهمی بر روابط بعدی می گذارد. باور های بزرگسالان درباره روابط، بسته به سبک دلبستگی آنان، متفاوت است. بدین معنی که بزرگسالانی که دلبستگی ایمن داشتند متمایل به این عقیده بودند که عشق، عاطفه ای پایدار و بادوام است. اما کسانی که دلبستگی دو سوگرا داشتند بارها به دام عشق گرفتار شده بودن و کسانی که دلبستگی اجتنابی داشتند، عشق را موقت و نایاب وصف می کردند (نوری زاده، قهاری، حسین پور، غنی آبادی، ۱۳۹۰)
۲-۹ ویژگی های طبقات دلبستگی بزرگسالان
دلبستگی بزرگسالان نیز مشابه چهار طبقه دلبستگی در دوران کودکی هستند:
۲-۹-۱ بزرگسالان ایمن
افرادی که دلبستگی ایمن یعنی سطح پایینی از اضطراب و اجتناب را دارند، تمایل به برقراری روابط طولانی مدت، با ثبات و رضایتنمد دارند، تمایل به برقراری روابط طولانی مدت با ثبات و رضایتمند دارند که با سرمایه گذاری زیاد، اعتماد و دوستی مشخص می گردد. این افراد سبک عشق ورزی را به نمایش می گذارند که تا حدی عاری از خودخواهی و نقش بازی کردن است. در حوزه فعالیت های جنسی، آنها معمولا با یک شریک جنسی و به مدت طولانی ارتباط برقرار کرده و نسبت به اکتشاف جنسی باز برخورد می کنند. ویژگی روابط بسیار نزدیک و صمیمی شان، آغاز متقابل و همزمان فعالیت جنسی و لذت بردن از تماس های جسمانی است (هازن، شاور، ۱۹۹۰).
۲-۹-۲ بزرگسالان ناایمن
که به سه زیر گروه تقسیم می شوند:
۲-۹-۲-۱ بزرگسالان اضطرابی
افرادی که دارای دلبستگی نا ایمن هستند، الگوهای متفاوتی را در روابط نزدیک و صمیمی شان نشان می دهند. افرادی که اضطراب در حد بالا و اجتناب در سطح پایین دارند، تمایل دارند تا با شریک جنسی یا عشقی شان مشغولیت ذهنی پیدا رده و نسبت به او هوشیار، آماده و گوش به زنگ و بدگمان بوده (هازن و شاور، ۱۹۹۰) و رضایتمندی ارتباطی بسیار پایین، شکست ها و آشفتگی های زیادی را تجربه کنند (کالینز و رید[۳۹]، ۱۹۹۰، کرانلی، پیتر موناکو و جاف[۴۰]، ۱۹۹۶). احتمال اینکه این افراد نسبت به افراد ایمن و یا اجتنابی عشق شهوانی یا جنسی را تجربه کنند (هاتفیلد، برینتون، کورنلیس،۱۹۸۹؛ به نقل از جانسون و ویفن، ۱۳۸۸) و یا سبک عشق ورزی وسواسی و وابسته ای را به نمایش بگذارند، بیشتر است (کولینز و رید، ۱۹۹۰، شاورو هازن، ۱۹۸۶). افرادی که دارای اضطراب دلبستگی بالایی هستند، اولوبت بیشتری را به ابعاد عاطفی و علاقه و صمیمیت نشان می دهند و به بعد صرفا جنسی رابطه اهمیت کمتری می دهند (هازن و همکاران، ۱۹۹۴). همچنین اضطراب با فعالیت های جنسی همراه است که احساس امنیت در آنها کم است و این حالت در نتیجه داشتن روابط غیر مؤثر برای ایجاد روابط جنسی امن به وجود می آید (سوشینسکی، لالومیر[۴۱]، ۲۰۱۳).
۲-۹-۲-۲ بزرگسالان اجتنابی
یک الگوی متفاوت از دلبستگی ناایمن در بین افرادی وجود دارد که سطح بالایی از اجتناب را دارا هستند. افراد اجتنابی، در مقایسه با افراد مضطرب و ایمن، به طور قابل ملاحظه ای به روابط عاشقانه علاقه کمتری دارند بالاخص در روابطی که مستلزم تعهد طولانی مدت به یک فرد باشد (شار و برنان[۴۲]، ۱۹۹۲). آنان نیز مثل افراد مضطرب، روابط بسیار نزدیک و صمیمی شان با رضایت کمی همراه است و در بسیاری از موارد رابطه شان را به هم می زنند (هازن و شاور، ۱۹۸۷). همچنین روبط آنها با صمیمیت و نزدیکی کمتری مشخص و متمایز می شود (فرالی، والر و برنان[۴۳]، ۲۰۰۰). نا امنی افراد مستعد اجتنابی، احتمال دسترسی آنها را به خاطرات و انتظارات منفی از روابط بسیار نزدیک و صمیمی افزایش می دهد (کوباک و مادسن[۴۴]، ۲۰۰۸).
احتمال عاشق شدن افراد اجتنابی نسبت به افراد ایمن و مضطرب بسیار کمتر است (هاتفیلد[۴۵]، ۲۰۰۲). و سبک عشق ورزی آنان با نوعی بازی کردن مشخص می گردد (هین[۴۶]، ۲۰۰۲). با وجود اینکه افراد اجتنابی نسبت به فعالیت های جنسی به ویژه ابعاد عاطفی و صمیمیتی آن علاقمندی کمتری را نشان می دهند (هازن و شاور[۴۷]، ۱۹۹۰). ولی سعی دارند نگرشی حاکی از پذیرش را نسبت به فعالیت های جنسی اتفاقی حفظ کنندو نسبت به افراد ایمن و مضطرب بیشتر تمایل به فعالیت های جنسی ” یک شبه” دارند (برنان، کلارک و شیور[۴۸]، ۱۹۹۸).
۲-۹-۲-۳ بزرگسالان مضطرب و اجتنابی توأم
افرادی که در هر دو حیطه اضطراب و اجتناب سطح بالایی را نشان می دهند، یعنی افرادی که آرمسترانگ و هولت[۴۹] (۱۹۹۸) آنها را ” بیمناک” نامگذاری کرد، برخی آسیب پذیری های هیجانی و عاطفی را نشان داده و در مقابل شریک ” دل مشغول” خود (یعنی افرادی که شدیدا مضطرب ولی غیر اجتنابی اند) تمایل به نزدیکی و صمیمیت فاصله گرفته و خود را از دیگری دور می کنند. برای این گروه دور شدن و فاصله گرفتن به جای اینکه بیشتر ناشی از رفتار اجتنابی افرادی باشد که به طور کلی تمایلی برای برقراری ارتباط ندارند (یعنی افرادی که اجتنابی اند ولی به طور آگاهانه ای مضطرب نیستند)، بیشتر آگاهانه و از طریق ترس از نتایج منفی مانند ترس از طرد شدن و مورد سوء استفاده واقع شدن بر انگیخته و فعال می شود. همانگونه که قبلا ذکر شد تحقیقات (برنان، کلارک و شاور، ۱۹۹۸) نشان می دهد که حد اقل بخشی از اجتناب بیمناک، نتیجه الکلیسم و اعتیاد والدین است.
۲-۱۰ مقایسه دلبستگی کودک و بزرگسال
طبق نظر وست و شلدون-کلر، کنش دلبستگی (فراهم آوردن سلامتی و ایمنی) در چرخه حیات ثابت و تغییر ناپذیر باقی می ماند، اگر چه مکانیسم های دستیابی به آن همراه با بلوغ ممکن است تغییر کند، اصلاح و تعدیل شود یا تحول یابد. اما به نظر برمن و اسپرلینگ الگوهای دلبستگی بزرگسالان ریشه در روابط دلبستگی کودکانه دارند. بدیهی است که دلبستگی بزرگسالان واجد تفاوت های مفهومی و ساختاری با دلبستگی در دوره کودکی است. از آن جمله این موارد هستند:
۱) در کودکی دلبستگی ها مکمل اند ولی در بزرگسالان دوجانبه است و هر کدام از طرفین، دهنده و دریافت کننده حمایت اند (پاکدامن،۱۳۸۰).
۲) در بزرگسالی موضوع دلبستگی معمولا یک نفر از همگنان و غالبا یک شریک جنسی است و اشکال اصلی دلبستگی بزرگسال شامل توحید یافتگی سه نظام رفتاری دلبستگی، مراقبت و ارتباط جنسی است (همان منبع).
۳) طبق نظر هازن و شاور (۱۹۹۰) در بزرگسالی نظام اکتشاف مانند دوره کودکی به آسانی به وسیله نظام دلبستگی پایمال نمی شود، هر چند که در طی دوره های داغدیدگی یا از بین رفتن رابطه حتی برای بزرگسال مشکل اجتناب از پریشانی حواس در رابطه با موضوعات دلبستگی و فقدان وجود دارد که اغلب به عدم توانایی تمرکز یا کار موثر منجر می شود (همان منبع).
۴) در طفولیت و کودکی جفت شدن مراقبت کننده و مراقبت شونده تقریبا همیشه فرایند طبیعی است و هیچ شانسی برای انتخاب وجود ندارد. اما در دلبستگی بزرگسالان این فرایند برای هر دو طرف مسلما رابطه همراه با انتخاب است (همان منبع).
۵) نظام دلبستگی در بزرگسالان در تعامل با رفتار جنسی عمل می کند (همان منبع).
۶) تفاوت دیگر در نتیجه غایی و نهایی نظام دلبستگی است. در نظام دلبستگی نوزادان و کودکان سطح بهینه پایدار و مداوم همجواری- فاصله را یک چهره قویتر/ داناتر تنظیم می کند و بدین ترتیب به حفاظت از طفل در مقابل خطرات منجر شده و بقای فرد را تضمین می نماید. در بزرگسالان نظام دلبستگی با فراهم آوردن واحد خانواده در خدمت تنظیم سطح بهینه پایدار و مداوم همجواری- فاصله با همسر است که معمولا به افزایش امکان بقای نوع منجر می شود (پاکدامن،۱۳۸۰).
۷) برخی محققین معتقدند که در دلبستگی نوزاد- بزرگسال، نوزاد چندان خاطره قبل از دلبستگی ندارد بنابراین آنچه در وحله اول به رابطه دلبستگی اضافه می کند بیشتر جنبه تعاملی و خلقی دارد. در بزرگسالان وجود تجسم های ذهنی ناشی از تجربیات گذشته در رفتار شخص با فرد مورد دلبستگی و همینطور برداشتی که از رفتار آن فرد می کند اثر دارد. افزون بر این نقشهای سرپرست و شخصی که تحت سرپرستی قرار می گیرد در روابط بزرگسالان قابل تعویض هستند، در حالی که در روابط سالم دلبستگی بزرگسال- نوزاد این نقش ها ثابت و قطعی اند. با این ملاحظات تمایز بین تاثیرات تجسمی و چارچوبی در دلبستگی بزرگسالی پیچیده تر و با معنی تر می شود (مالتابی، مک چن، ژیلت[۵۰] و همکاران، ۲۰۰۴).