عرصه نمایش و پرورش ارزش های فرهنگی و اجتماعی.( پور جعفر و محمودی نژاد، ۱۳۸۸: ۸۵ )
یکی از مهم ترین ویژگی های عرصه های گروهی تجمع پذیری است، که محل تجمع ساکنان و گرد هم آیی است، پس باید امکان جمع شدن در آن فراهم شود و برای تجمع در چنین فضاهایی، نیاز به فضاهایی مناسب است. این مولفه ها عبارتند از:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
الف ) امکان حضور آسان در فضا برای ساکنان، چه از لحاظ دسترسی و چه از لحاظ شرایط آسایش زیست محیطی.
ب) امکان حضور گروه های مختلف اجتماعی که خود با وجود عوامل زیر امکان پذیر می شود : ایجاد امنیت برای زنان ، کودکان و سالمندان ، وجود عرصه ها و تجهیزات مورد نیاز گروه های سنی یا اجتماعی مختلف از یک فضا و هم چنین وجود فعالیت های خود جوش یا سازمان یافته برای جذب و نگهداشت آنان. (پور جعفر و محمودی نژاد، ۱۳۸۸: ۸۵)
۳-۳-۳-۱- عرصه های گروهی به عنوان بستر تعاملات اجتماعی
“ما بناهایمان را میسازیم و پس از آن بناهایمان ما را میسازند”. وینستون چرچیل
عرصه های گروهی فرایندهای اجتماعی را متأثر می سازند و بدون شناخت رفتار و توصیف چگونگی پاسخگویی محیط به این رفتارها، نمیتوان طرحی را در نظر گرفت. این شرط لازم طراحی محیطهای اجتماعی است ولی کافی نیست، یعنی اگر طراحی به گونهای باشد که رفتارهای اجتماعی بتواند به راحتی در آن صورت بپذیرد ولی میلی برای این رفتارها وجود نداشته باشد قابلیتهای رفتاری مورد نظر به وجود نخواهد آمد. ولی زمانی که به تماس اجتماعی نیاز داشته باشند در هر شرایطی زمینه آن را فراهم میکنند.
سرمایه اجتماعی به طور کلی به عنوان محصول تعاملات اجتماعی تعریف می شود. (Bassani, 2007) سادهترین عنصر زندگی مشترک انسانی، کنش اجتماعی است و رفتار انسانها بدون ارتباط به نظامی اجتماعی قابل درک نیست. رابطه متقابل اجتماعی برای پاسخ به نیازهای انسان به پیوندجویی و احساس تعلق به مکان امری ضروری است. نوع روابطی که در فضا برقرار میشود و شدت این روابط است که به فضا معنی میدهد. انسان برای برقراری تعاملات اجتماعی، نیاز دارد که به مکانی احساس تعلق خاطر کند.
انسانها به این گونه فضاها نیازمندند و مجاورت، وجود قرارگاهها و نوع چیدمان فضاها و مبلمان آنها میتواند تأثیر به سزایی در ایجاد تعاملات اجتماعی بگذارد. در غیر این صورت عدم توجه به این مسایل یا باعث ایجاد تغییرات در فضا میگردد و یا این گونه فضاها، بلااستفاده باقی میمانند. بنابراین این گونه فضاها باید از درون رشد کنند و نمیتوان اجزای آن را از پیش ساخت تا کلی آفریده شود. بلکه نوعی تحول و دگردیسی است یا به بیان دیگر چنین فضایی ساخته نمیشود بلکه پرورانده میشود آن هم با فعالیتهای معمول و عادی مردم، همین عادی بودن است که به فضا، زندگی میبخشد و در عین حال ورای همه چیزهای عادی است.
طراح میتواند محیطی را طراحی کند که روابط و رفتارهای اجتماعی، به راحتی در آن به وقوع بپیوندد. کیفیت چنین فضاهایی از اهمیت ویژهای برخوردار است و نیازهای طراحی این گونه فضاها تنها به برطرف کردن یک سری وظایف و کارکردهای خاص محدود نمیگردد. چنین محیطهایی به دلیل تأمین نیاز به عزت نفس، احترام و زیبایی از طریق پیامهای نمادین، شأن اجتماعی، هویت و ارزشها و بسیاری موارد دیگر نیز واجد اهمیت هستند.
۳-۳-۳-۲-روابط اجتماعی و بازتولید پایداری اجتماعی
پایداری اجتماعی به روابط اجتماعی وابسته است و روابط اجتماعی پایداری اجتماعی را بازتولید میکند. انسان موجودی اجتماعی است که از دیرباز بصورت جمعی زندگی کرده است. و روابط اجتماعی از نیازهای اساسی زندگی انسان به شمار میرود، که در خودشکوفایی فرد بسیار موثر است. روشن است که در یک سوی این نیاز فرد و در سوی دیگر آن اجتماع قرار دارد، و ارضاء این نیازها در ارتباط فرد با جامعه میسر خواهد بود. در واقع هویت فرد در گرو برایند متناسب و مناسبی از سایر هویتهای وی از جمله هویت فرهنگی و اجتماعی اوست. هویت فرهنگی و اجتماعی نیز در گرو برخورداری از شرایط مناسب زیستی به ویژه زندگی اجتماعی و فرهنگی است که منجر به ایجاد حس تعلق اجتماعی میگردد که این حس نیز مبنای احساس مسئولیت و به دنبال آن مشارکت در توسعه شهری و منطقهای است. در واقع مهم ترین ارزش شهر در شبکه ارتباطهای انسانی آن نهفته است. ارتباط هایی که برمبنای انواع مبادله (تجاری، اقتصادی، اجتماعی…) قرار دارد.گرچه طراحی فیزیکی به تنهایی نمیتواند حس اجتماعی را ایجاد کند اما میتواند از طریق ایجاد واحدهای همسایگی سرزنده و پررونق، شبکه ارتبطی پیاده، ایجاد فرصت هایی برای خرید، تفریح، ارتباطات اجتماعی و … نقش مهمی ایفا نماید.
بر اساس ادبیات تخصصی موضوع، شرایط فیزیکی، تاثیر انکار ناپذیری بر رفتار و افکار انسان دارد تا آنجا که بررسی رفتارهای انسان بدون توجه به محیط و شرایط فیزیکی حاکم بر آن امکان پذیر نیست. «در روانشناسی محیط، رفتار در تعامل با ابعاد فیزیکی، معماری و نیز نمادی محیط مورد بررسی قرار میگیرد. انسان از یک سو تحت تاثیر شرایط محیط قرار میگیرد و از سوی دیگر با توجه به نیازها، ارزشها و هدفهای خود، محیط را دگرگون میکند و به محیط سازمان میبخشد. انسان و محیط فیزیکی ساخت دست او، رابطه متقابل و درهمکنش میان خود را تقویت کرده و در این روند محیط بازتابی از تصورات، علایق و ساختار نظام ارزشی انسان سازنده اش بوده و در همان حال رفتارهای او را تحت تاثیر قرار داده است. با توجه به نتایج مطالعات “نظری” و “میدانی” تحقیق میتوان عوامل مؤثر بر ارتباط اجتماعی و روابط همسایگی افراد را به دو گروه، “عوامل بیرونی” و “عوامل درونی” تقسیم کرد. در مورد عوامل بیرونی، میتوان ساختار کالبدی فضاهای مسکونی و نوع ارتباطاتی که در این فضاها شکل میگیرند، را مطرح ساخت. ساختار فیزیکی محیط در سطوح مختلف طراحی، شامل برنامه ریزی شهری، طراحی سایت، طراحی نما و جزییات عناصر شهری ممکن است به نحوی در نظر گرفته شود که زمینه ارتباطات اجتماعی را فراهم کند. علاوه براین، برنامه ریزی و طراحی فضا اگر با ساختار فرهنگی و روابط اجتماعی موجود در عرصههای گروهی هماهنگ باشد، موفقیت ایدههای طراحی و اهداف کلی را تضمین میکند. در حال حاضر نیز بعضی از نظریههای جدید در علوم اجتماعی به طور عام و در شهرسازی به طور خاص، براین مسئله تأکید دارند که با دخالت ارادی و آگاهانه میتوان از گسست روابط اجتماعی در فضاهای شهری جلوگیری به عمل آورد. در مورد عوامل درونی میتوان به عوامل مختلفی از قبیل بعد خانوار، سطح سواد، متراژ فضای سکونت، تعداد اتاق و … اشاره کرد. ترکیب عوامل درونی و بیرونی اگر منطبق بر ارزشهای حاکم و ساخت روابط اجتماعی جامعه باشد، به خوبی به اهداف مورد نظر پاسخ میدهد.» (طالبی، ۱۳۸۳: ۱۷۹-۱۷۸) روابط اجتماعی و بازتولید پایداری اجتماعی پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند، پیوندی که ریشه در مفهوم نظری و تجلی عملی آنها دارد.
اما پرسش اساسی اینجاست که الزامات و ضرورتهای بحث اجتماعات محلی کدامند؟ نکته حائز اهمیت دیگر مطرح شدن مفهومCommunity در مقابلSociety است. «در چارچوب سنتی، توسعه شهری از نوع «جامعهای» یعنی کلان مطرح میشد، در مقابل بر اساس این الگو (توسعه محلهای پایدار) توسعه از نوع «اجتماعی» و در مقیاس خرد مطرح میگردد. در این دیدگاه طراحی و سازماندهی «محلههای شهری»یعنی مقیاس کوچک و محلی مطرح میباشد. این دیدگاه نه تنها چارچوب کلان را مورد سوال و ارزیابی قرار میدهد، بلکه ساکنین را برای انتخاب واحدهای سکونت محلی مورد تشویق قرار میدهد.» (هودسنی، ۱۳۸۴ :۲۲) اگرچه در طول تاریخ محلات بصورت ارگانیک و براساس نیاز ساکنان و شرایط زمان شکل گرفتهاند؛ لیکن بکارگیری واحد محله به عنوان یک وسیله برنامه ریزی شهری و به منظور فائق آمدن بر پارهای از مشکلات محیط شهرهای مدرن، مختص قرن بیستم میلادی است. «در بیش تر تئوریهای شهرسازی مطرح شده در طول قرن بیستم، واحد محله بکار رفته و در هر دوره، از دیدگاههای مختلف و ابعاد خاصی از آن مدنظر قرار گرفته است. دو دیدگاه عمده در این میان نقش مهم تری را ایفا میکنند. اول دیدگاهی است که واحد محله را به عنوان یک موجودیت فیزیکی و کالبدی میانگارد و دوم دیدگاهی که به محله به عنوان یک ساختار اجتماعی نظر میکند.» (قرائی، ۱۳۸۳ :۸۷) از این رو میتوان اینچین نتیجهگیری کرد که مطرح شدن مفهومCommunity در مقابلSociety نمودی از حرکت به سمت گروههای اجتماعی و اهمیت دادن به ارتباط آنهاست. بنابراین روابط اجتماعی موجب بازتولید پایداری اجتماعی، و توسعه روابط محلهای در واحد همسایگی میشود.
اغلب اوقات، برای شهرنشینان ایجاد رابطه اجتماعی با همسایگان اهمیت دارد. رابطه اجتماعی همسایگان که اساس اجتماع را تشکیل می دهد، فقط به تدریج و در طول زمان از طریق همکاری متقابل و برخوردهای اتفاقی همسایگان شکل می گیرد. برای خانواده ها، اجتماع از جنبه های گوناگون اهمیت دارد. اما اهمیت آن برای طبقه با درآمد متوسط و پائین، بیش از شهروندان ثروتمند است. زیرا ثروتمندان به علت این که تحرک بیشتری دارند، به همسایگان وابستگی کمتری پیدا می کنند. وضع اقتصادی متزلزل طبقه متوسط و پائین غالباً آن را ناگزیر می کند نزدیک کسانی زندگی کنند که در مواقع نیاز، آنها را یاری خواهند کرد. همسایگی نیز یکی از منابع مهم دوستی بوده و برای زندگی اجتماعی شخصی دارای اهمیت است. اجتماعات سالم و همبسته ساکنین نیز مبنایی برای ثبات اجتماعی است که بهزیستی شهروندان و ملت را تأمین می کند.
جامعه هایی که در آنها احساس نیرومند تعلق وجود دارد، می توانند برای مراقبت و حفاظت از یکدیگر به ایجاد اطمینان و وابستگی متقابل بپردازند. بدین ترتیب آنها در نظم عمومی گسترده تر و ایمنی شخص ساکنین و مهمانان شرکت می جویند.
۳-۳-۴- چگونگی عرصه های گروهی و قابلیت گسترش روابط اجتماعی در آنها
فاصله ی کارکردی[۴۸] واحدها و مرکزیت کارکردی[۴۹] خدمات مشترک ، الگوهای تعامل اجتماعی ساکنین فضاهای مسکونی را تحت تاثیر قرار می دهد . فاصله کارکردی به میزان سختی ارتباط نقاط مختلف گفته می شود . مسیرها راهروهایی که ارتباط مستقیم فعالیت ها را برقرار می سازند این فاصله را تقلیل می دهند. فواصل طولانی ، تراکم رفت آمد ، و تداخل فعالیت های یک مسیر موجب افزایش فاصله ی کارکردی نقاط می شود . مرکزیت کارکردی به سهولت دسترسی به امکانات مشترک گروهی ، دفعات استفاده از آن و زمان استفاده از قرارگاه ها یا مکان های رفتاری گفته می شود. فرصت های دیدار و ملاقات با دیگران پیش نیاز ترویج روابط متقابل اجتماعی غیر رسمی و پیش بینی نشده است.
یکی از عوامل مهم شکل گیری کارکرد مرکزی مکان ها ، قرار گرفتن یا قرار نگرفتن در مسیر فعالیت های روزمره است. این مکان ها در صورتی خوشایند هستند که استراحت و آسایش را تامین کنند امکان مشاهده افراد دیگر را فراهم آورند . چنین مکان هایی قلمروهای عمومی یا نیمه عمومی هستند که با موانع نمادین به روشنی از یکدیگر تفکیک می شوند.
با بررسی بیش از ۱۰۰۰ فضای عمومی در سراسر جهان ، PPS دریافت که موفق ترین و کاراترین فضای عمومی دارای ۴ کلید کیفیتی است :
این فضاها در دسترس هستند (accesible)
افراد در آن ها درگیر فعالیت می شوند (activies)
راحت بوده و دارای مناظر زیبایی هستند .(comfortable) ، و
در نهایت مکانی معاشرت پذیر (sociable) هستند ؛ یعنی جایی که افراد می توانند همدیگر را ملاقات کنند.
علاوه بر این، پرسشنامه زیر به عنوان ابزاری جهت قضاوت مردم در ارزیابی یک مکان مناسب و یا نا مناسب، به کار گرفته شد.
: Aدسترسی و بهم پیوستگی :
A1
آیا فضا را از درون می توانید ببینید؟ آیا درون فضا از دور قابل رؤیت است؟
A2
آیا یک ارتباط خوب بین فضا و ساختمان های هم جوار برقرار است و یا این که فضا با دیوارهای ممتد احاطه شده است ؟
A3
این فضاها تا چه اندازه در دسترس هستند و قابلیت تحرک در آن ها وجود دارد ؟
A3
آیا مردم می توانند به آسانی وارد فضا شوند؟