۸٫کاهش سطح سلامت جسمی
فرسودگی شغلی میتواند احساسات وعواطف فرد را دستخوش تغییر کند و این تغییرات نیز موجب افت ونزول وی در همه ابعاد زندگی میگردد این افراد پیوسته ناخوشی های مزمنی مانند سرماخوردگی، سردرد و کمردرد راتجربه میکنند . همچنین ممکن است این افراد گرفتار تنش های فیزیکی شوند. این تنش ها میتوانند بسیار آسیب زا باشند و فرد مبتلا را بیش از سایرین دچار بیماری هایی از قبیل آنفلونزا، واکنش های آلرژیک، بی خوابی، مشکلات قلبی _ عروقی وگوارشی کنند.
۹٫ مشکلات بین فردی
وقتی فرد دچار افسردگی گردید، برقراری ارتباط با همکاران،دوستان واعضای خانواده خود به صورت فزاینده ای مختل میگردد و تمایل وی نسبت به عقب نشینی ازاجتماع، تشدید میگردد. در بسیاری از موارد، تمایل فرد نسبت به کناره گیری قطعی است و گفته می شود که این افراد به اصطلاح غیردسترس میشوند.
۱۰٫ یاس وناکامی
زندگی سرشاراز مواردی است که انسان در مواجهه با آن ها، احساس یاس وناکامی میکند. امااحساس ناکامی پی در پی درشغل، میتواند نشانه ای از بروز فرسودگی شغلی باشد. در این حالت، شغل برای فرد امیددهنده وارضاکننده نیست و شخص آینده حرفه ای اش را تیره و تار می بیند. با فزونی گرفتن احساس نارضایتی و ناکامی، فرسودگی شغلی نیز تشدید می شود واحساس ناامیدی و ناکامی به سایر جنبههای زندگی فرد نیز، سرایت میکند ( گل پرور و همکاران ، ۱۳۹۰).
۲-۲-۸ ویژگیهای افراد مستعد فرسودگی
-
- زود سرکار میروند .
-
- دیراز سرکار بر میگردند .
-
- در حین غذا خوردن مشغول کار هستند .
-
- کارها را به منزل میبرند .
-
- به ندرت به مرخصی یا تعطیلات میروند .
-
- تفریح رفتن آن ها به خاطر کارشان است .
-
- وقت را برای همسر و فرزندان جیره بندی میکنند .
-
- عادات خوابیدن و غذا خوردن آن ها بی نظم است .
- توانایی نه گفتن در برابر کار را ندارند (صلاحیان و سلطانی ، ۲۰۱۲).
۲-۲-۹ عوامل مؤثر در فرسودگی شغلی
-
- شرایط سخت و طاقت فرسای کاری
-
- ناکامی ها و فشارهای عصبی فراوان
-
- فشار مداوم برای سعی و تلاش بیشتر
-
- صرف وقت و انرژی زیاد و ناملموس و بی ثمر
-
- تعارض مستمر بین فعالیتهایی که زمان و تلاش می طلبند
-
- فقدان باز خورد مثبت و پاداش دهنده
-
- بی توجهی و روشن نبودن انتظارات و توقعات کاری
-
- محیط شغلی غم افزا
-
- روابط ضعیف انسانی
- کار زیاد و نداشتن تفریح(محمدی فرود ،۱۳۹۰).
۲-۲-۱۰ شیوه های مقابله با فرسودگی شغلی
-
- استفاده از برنامه های متنوع برای بهبود وضعیت بدنی خود
-
- استفاده از روش های خاص آرمیدگی
-
- یادگیری روش های بهتر و اثر بخش تر انجام دادن کارها، از کارکنان سازمان ها
-
- تغییر دادن شرایط فیزیکی یا روانی کار خود
-
- شرکت در کارگاه های آموزشی تحت عنوان مدیریت زمان
-
- تغیر طرز فکر نسبت به کار و زندگی ، خوش بینی و استفاده از خرده گیری های مثبت نسبت به خود و دیگران
-
- شناسایی محدودیت ها و پر هیز نمودن از انجام کارهایی که توان ذهنی و جسمی لازم برای آن ها را نداریم .
-
- پرداختن به تفریحات و سرگرمی های سالم از قبیل شعر همراه با موسیقی ، مسافرت ، پیاده روی کردن ، استخر، کوهنوردی ، شرکت در جشنواره ها
-
- توجه جدی به رفاه جسمی و روانی از قبیل تغذیه مناسب ، ورزش و استراحت
-
- توزیع کارها و کمک گرفتن از دیگران
-
- شناخت و قبول توانایی ها و ناتوانی های خود ( پذیرش خود)
-
- پذیرش واقعیت ها و رها کردن آرمان و آرزوهای نا ممکن
-
- توسعه روابط دوستانه و صمیمانه با دیگران
-
- اتکای به نفس و عدم انتظار زیاد از تأیید های بیرونی
-
- ترک کردن محیطی که کار کردن در آن را دوست نداریم .
-
- باز بودن و انعطاف پذیری در پذیرش دیدگاه های دیگران
-
- پرورش حس شوخ طبعی و خندیدن
-
- رها کردن کارها در صورتی که احساس فرسودگی میکنیم .
-
- شناسایی علایم اولیه فرسودگی شغلی و انجام دادن سریع عملیات جبرانی و ترمیمی
- در صورت حل نشدن مشکل ، استفاده از خدمات روان شناسی و مشاوره تخصصی (جکسون، ۲۰۱۱).
۲-۳ سلامت عمومی
۲-۳-۱ تعاریف سلامت عمومی
سلامت مفهوم وسیعی دارد و تعریف آن تحت تاثیر میزان آگاهی و طرز تلقی جوامع با شرایط گوناگون جغرافیایی و فرهنگی قرار میگیرد. ضمن اینکه سلامتی یک روند پویا است و با گذشت زمان نیز مفهوم آن تغییر خواهد کرد. قدیمی ترین تعریفی که از سلامتی شده است عبارت است از بیمار نبودن (لی ،یانگ و لیو[۳۴] ، ۲۰۱۳).
در طب سنتی برای انسان چهار طبع مخالف دموی، بلغمی، صفراوی و سوداوی قائل بودند و اعتقاد داشتند که هرگاه این چهار طبع مخالف در حال تعادل باشند فرد سالم است و زمانی که تعادل میان طبایع چهارگانه مختل شود بیماری عارض میشود(لوی ،وگمن و بارن [۳۵]، ۲۰۱۱) .
فرهنگ وبستر[۳۶] سلامتی را وضعیت خوب جسمانی و روحی و بخصوص عاری بودن از درد یا بیماری جسمی میداند. فرهنگ آکسفورد[۳۷] سلامتی را وضعیت عالی جسم و روح و حالتی که اعمال بدن به موقع و مؤثر انجام شود میداند (استلمن ، مک کن و وارشاو[۳۸]، ۲۰۱۲) .
در تعریف سلامت (نرمال) از دیدگاه آماری معمولاً بر اساس توزیع فراوانی، افراد را به دو جمعیت طبیعی و غیرطبیعی (بیمار و سالم) تقسیم میکنند. به فراوان ترین رویداد یا عادی ترین حالت طبیعی اطلاق میشود. در الگوی آماری تمام مقادیر کمتر و بیشتر از دو انحراف معیار از میانگین، غیر طبیعی است . اما این تعریف آماری سلامت عمومی دارای معایبی است از جمله اینکه باید برای هر جامعه جداگانه تعیین شود (خصوصیاتی مثل قد و وزن) ، تمام صفات تابع توزیع نرمال نیستند و گاهی شایع بودن یک صفت ناهنجار بخصوص در بعد روانی و یا اجتماعی باعث میشود که به عنوان یک وضعیت نرمال و طبیعی تلقی گردد(سینوکی ، هینکا و اهولا[۳۹] ،۲۰۰۹).
به هر حال نهایتاً باید گفت مفهوم سلامتی عمومی، مطلق نبوده و نسبی است و هر فرد در مقایسه خود با شرایط قبلی اش و یا مقایسه خود با دیگـران آن را معنـی میکنـد و در زمانها و مکانهای مختلف ممکن است مفهوم آن متفاوت باشد. اگر بخواهیم یک تعریف عملی و عینی از سلامتی عمومی ارائه دهیم باید بگوییم سلامتی عبارت است از فقدان بیماری و داشتن تعادل جسمی و روانی (امامی ، قاضی نور و رضایی شیراز، ۲۰۱۳) .